آداب و فوايد اعتکاف





اشاره

يکي از شيوه هاي اسلامي براي تربيت نفس و درمان سرکشي هاي آن معتکف شدن در مساجد است که در ايامي خاص بسيار مورد توصيه قرار گرفته است. اين کار که از آن به اعتکاف ياد مي شود آداب و شرايطي دارد که التزام به آنها باعث ثمربخشي اين عمل عبادي مي شود و فوايد و نتايجي روحي و اخلاقي را براي فرد به ارمغان مي آورد. در اين مقاله بعد از تعريف اعتکاف برخي از اين آداب و ثمرات حاصل از آنها از قول بزرگان اسلام ذکر مي شود.

معناي اعتکاف

نکته: «[اعتکاف از ريشه] عکوف، در لغت اقامت است، پائيدن به درنگ و آرام و در شرع پائيدن است در مسجد بروجه طاعت، و قربت نيت در آن شرطست. که قربت بي نيت درست نيايد، و مسجد در آن شرطست که گفت: «وَأَنتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ.»[1] بدان که معتکف چنان فرا نموده است که من از جهان گريخته ام، و کرده همه سال را درمان ساز آمده ام، و درگاه [خدا] را لزوم گرفته ام، و آستانه بالين کرده ام و خاک بستر، تا نيامرزي بازنگردم ازين در، لاجرم در خبر مي آيد که چون معتکف بيرون آيد، او را گويند بيرون آي از گناه خويش چنان که آن روز از مادر زادي».[2]

فوائد و آثار اعتکاف

حکمت: «از حضرت رسول ‌ـ صلي الله عليه و آله‌ـ روايت شده است که «خدا دوست دارد بنده پرهيزكار پنهان را» و فرمود: «بهترين مردمان مؤمني است که با مال و جان خود در راه خدا جهاد نمايد و بعد از او مردي است که در بيشه اي از بيشه ها گوشه نشيني اختيار کند». از راه نجات از آن حضرت پرسيدند، فرمود: «در خانه خود بنشينيد و دين خود نگاه داريد و بر گناه خود گريه کنيد». از حضرت امام جعفر صادق(علیه السّلام) منقول است که فرمود: «گوشه نشين در حصن خدا متحصّن است و در حفظ و حمايت او محفوظ است. پس خوشا به حال او اگر در ظاهر و باطن از همه کس جدا و بيگانه باشد».[3]
نکته: «ربيع بن خثيم گويد که «اگر تواني در موضعي باشي که تو کسي را نشناسي و کسي هم تو را نشناسد چنان کن. و در گوشه نشيني محافظت اعضاء و جوارح است از معاصي، و استراحت دل است، و سلامتي زندگاني است، و شکستن اسلحه شيطان است، و دوري از هر بدي است، و فراغت خاطر است، و هيچ پيغمبري و وصي پيغمبري نيست مگر اينکه در زماني گوشه نشيني و عزلت اختيار کرده، يا در ابتداي زمان خود، يا در آخر آن». [عزلت فوائد ديگري هم دارد] چون فراغت از براي عبادت و ذکر خدا و ياد او و انس به مناجات خدا و سير در ملکوت آسمان ها و زمين و خلاصي از کثرت معاصي و آموختن اخلاق بد از مردم و استخلاص از فتنه و فساد مردم و مخاصمه و شرّ و ايذاي ايشان و قطع طمع مردم از او و...».[4]

فايده تحمل گرسنگي در اعتکاف

نکته: «از براي گرسنگي ثمرات بسيار و ثمرات بي شماري است: دل را نوراني و روشن مي گرداند، و آن را صفائي و رقّتي مي بخشد. و ذهن را تند مي کند. و آدمي به واسطه آن به لذّت مناجات پروردگار مي رسد، و از ذکر و عبادات، مبتهج و شادمان مي شود. و رَحم بر ارباب فقر و فاقه مي آورد، و گرسنگي روز قيامت را متذکّر مي گردد. و شکسته‌نفسي در او ظاهر مي شود. و مواظبت بر عبادت و طاعت سهل و آسان مي گردد. و شهوت معصيت را کم مي کند. و خواب را که باعث تضييع روزگار و عمر... است کم مي کند. و آدمي را خفيف‌المؤونه و سبکبار مي گرداند، و به آن جهت فارغ البال و متمکّن از تهيه اسباب سفر قيامت مي شود. و بدن را صحيح و امراض را دفع مي کند».[5]

اعمال و آداب اعتکاف

نکته: «تفکّر در اعمال و رفتار گذشته و نظر به افق هاي آينده از ديگر اعمال و آداب اعتکاف است و فوائدي دارد:
«كَذَلِكَ يُبيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الايَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ».[6]
تفکّر سه قسم است:
يکي حرام،
يکي مستحب،
يکي واجب؛
آنکه حرام است تفکّر است در ذات و صفات ربّ‌العزّه و در چرايي کار وي. اين تفکر حرام است و تخم حيرت و نقمت است، از آن جز تاريکي و گمراهي نزايد، و آنچه مستحب است تفکر در صنايع صانع است و در اقسام آلاء وي. از اين تفکر روشنايي دل زايد و قوت ايمان. و آنچه واجب است تفکر در کردار و گفتار خويش است، بينديشد که کردارش چونَست و گفتارش چيست؟ بر وفق شرع است يا بر وفق طبع؟ اتّباع است يا ابتداع،[7] اخلاص است يا ريا؟ اين تفکر است که در خبر مي آيد «تفکر ساعة خير من عبادة سنة» و روايت شده من عبادة سبعين سنة يعني تفکر يک ساعت بهتر از عبادت 70 سال است».[8]

قرب به خدا در سايه دعا

حکمت: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ...»[9] مي گويد چون بندگان من مرا از تو پرسند، آن بندگاني که به حلقه حرمت ما درآويختند، و در کوي ما گريختند، هر چه دون ماست گذاشتند و خدمت ما برداشتند، با ما گرويدند و از اسباب بپريدند، عمامه بلا بر سر پيچيدند و مهر ما به جان و دل خريدند، عاشق در وجود آمدند و با عشق بيرون شدند. اين چنين بندگان، و اين چنين دوستان چون مرا از تو پرسند و نشان ما از تو طلبند، بدان که من به ايشان نزديکم ناخوانده و ناجسته. من به بندگان نزديکم، نزديکان را دوست دارم، خوانندگان را پاسخ کُنم، جويندگان را به خود راه دهم، متقربان را بپسندم. بنده من! به من نزديک شو تا به تو نزديک شوم، بنده من! تو مرا مي خواني من اجابت مي کنم. من نيز تو را بر نصرت دين خود مي خوانم، اجابت کن، بنده من! دري برگشاي تا دري برگشايم، درِ دعا برگشاي تا درِ اجابت برگشايم، درِ إنابت[10] برگشاي تا درِ بشارت برگشايم، درِ مجاهدت برگشاي تا درِ هدايت برگشايم، درِ توکل برگشاي تا در کفايت برگشايم، در استغفار برگشاي تا در مغفرت برگشايم».[11]

حکايت:

«[حضرت موسي(علیه السّلام) چون نداي ربّ‌العالمين در وادي طور شنيد] بي قرار شد، طاقتش برسيد و صبرش برميد ـ صبر با مهر کي برآيد، جاويد دست مهر صبر ربايد ـ موسي(علیه السّلام) از سر سوز و وله و بي طاقتي گفت خواننده را شنوانيدي، کجايت جويم؟ ندا آمد که اي موسي چنان که خواهي مي جوي، که من با توأم، نزديک ترم به تو از جان تو در کالبد تو، و از رگ جان تو به تو وز سخن تو به دهن تو».[12]

پی‌نوشت:

[1] . بقره: 187.
[2] . کشف الاسرار و عدة الابرار، ج 1، صص 506 و507.
[3] . معراج السعادة، صص 620 و621.
[4] . همان، ص 621.
[5]. همان، ص 247.
[6] بقره: 219. اين چنين خداوند نشانه‌هايش را براي شما آشكار مي‌كند تا باشد كه تفكر كنيد.
[7]. ابتداع: بدعت.
[8]. کشف الاسرار، ج 1، ص 726.
[9]. بقره: 186. هرگاه بندگان من درباره من از تو سؤال كنند [بگو: ]كه من نزديكم و خواندن خواهانم را هنگامي كه مرا مي‌خواند اجابت مي‌كنم.
[10]. انابت: توبه و بازگشت.
[11]. کشف الاسرار و عدة الأبرار، ج 1، ص 507و509.
[12]. همان، ج 1، ص 508.

برگرفته از : گنجینه :: تیر 1387، شماره 71
منبع : http://www.hawzah.net