نویسنده: سید مهدی طاهری

 

مقدمه

عدالت از مفاهیم بنیادینی بوده كه همه ادیان الهی با هدف تحقق این اصل از سوی خدای متعال بواسطه انبیاء نازل گشته اند. مهمترین دغدغه پیام آوران الهی بعد از شناخت خدا و نزدیك كردن انسان به او، ایجاد و بسط عدالت بوده است. دین اسلام نیز به عنوان خاتم ادیان، تحقق عدالت را در سر لوحه اهداف خود قرار داده است. در این راستا باید خاطر نشان كرد كه وجود 29 آیه از قرآن در باب عدالت، شاهدی بر اهتمام اسلام بر این اصل می باشد. لذا اهمیت این موضوع ما را بر آن داشت تا به بررسی مفهوم عدالت در اندیشه شهید مطهری بپردازیم.
به طور كلی حقیقت دینی مایه مركزی اندیشه شهید مطهری بوده و در ساختار اندیشه او، مفهوم عدالت در خدمت پویایی و پاسداری از دین در برابر شبهاتی بود كه مكتبها و جهان بینی ها آن را مطرح میكردند. بدین خاطر است كه مضمون عدالت، حجم عمده ای از نوشتارها و سخنرانی های او را به خود اختصاص داده است.
تقریر عدالت نزد شهید مطهری، برداشت عالمانه از دین بوده و عدالت مورد تاكید ایشان، ناشی از درد دین میباشد. لذا او ناهنجاری های اجتماعی، آشفتگی روحی و جنایات اخلاقی و حتی عقده ها و جنایات را از عدم عدالت در جامعه دانسته و مانند فیلسوفانی همچون ارسطو و افلاطون كه در فلسفه سیاسی خود در پی بهترین و عادلانه ترین نظام حكومت بودند، ایشان نیز به پیروی از اندیشه و عمل حضرت علی (علیه السّلام)، عدالت را مبنای سیاست و فلسفه اجتماعی اسلام دانسته و آنرا ناموس بزرگ اسلام تلقی میكردند.
در باب اهمیت مفهوم عدالت در اسلام، همین بس كه برخی معتقدند كه اصل عدالت را میتوان به عنوان معیاری برای فقاهت و استنباط های فقهی مطرح نمود و در این راستا شهید مطهری نیز عدالت را از مقیاسهای اسلام شمرده(1)و انكار آن را موجب عدم رشد فلسفه اجتماعی و فقه متناسب با اصول می داند و لذا میگوید كه اگر حریت و آزادی فكر وجود داشت، اگر موضوع برتری اصحاب سنت بر اصل عدل پیش نمی آمد، اگر بر شیعه مصیبت اخباریگری نرسیده بود و فقه ما نیز بر مبنای اصل عدالت بنا شده بود، دیگر دچار تضادها و بن بستهای كنونی نمیشدیم.(2) با توجه به این وضعیت، اصل مهم عدالت مورد غفلت واقع شده و با این حال هنوز یك قاعده و اصل عام از آن استنباط نشده است كه این مطلب موجب ركود تفكر اجتماعی ما شده است.(3) پس بر ماست كه به اندازه وسع ناچیز خود به بررسی این اصل مهم در اندیشه شهید مطهری پرداخته و آن را احیاء نمائیم.

تبیین عدالت در اندیشه استاد مطهری

برای بررسی آن لازم است كه ابتدا گذری به تعاریف آن داشته باشیم. شهید مطهری در مقام تبیین مفهومی عدالت سعی میكند كه با توجه به تنوع كاربردهای عدل در فضاهای مختلف، آن را تفسیر نماید و لذا در این راستا چهار معنا برای عدل بیان می كند.(4)
1. موزون بودن و تعادل : هر اجتماع متعادل، نیازمند به كارهای فراوان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی و تربیتی میباشد و از آنجایی كه عالم هستی موزون و متعادل است، لذا این كارها باید میان افراد تقسیم شود. برای هر كدام از آنها نیز باید به قدر لازم كارگزار گماشته شده و بودجه و نیرو صرف گردد. لذا در غیر این صورت امكان بر پایی عالم هستی وجود نداشته و این نظم، تناسب و حساب معین نیز در آن نبود، چنان كه حدیث نبوی اشاره مینماید: «بالعدل قامت السموات و الارض».
نقطه مقابل عدل در این معنا بیتناسبی است نه ظلم، چون بحث عدل به معنای تناسب در برابر بیتناسبی در نظر كل نظام عالم بوده، در حالی كه عدل در مقابل ظلم، به دنبال ملاحظه هر جزء حقوق فردی مطرح میشود. همچنین عدل به معنای تناسب و توازون در نظام عالم، از شئون خداوند حكیم نیز میباشد.(5)
2. تساوی و نفی هر گونه تبعیض: مقصود از عدالت در اینجا، رعایت تساوی در زمینه استحقاق هایی میباشد كه افراد از آن برخوردار بوده و این رفع تبعیض با ملاحظه تفاوتهای بین افراد است.(6)
3. رعایت حقوق افراد و عطاء كردن حق به ذی حق: عدل در این معنا در برابر ظلم (پایمال كردن حق دیگران) قرار گرفته و آنچه همواره باید در قوانین بشری به معنای عدالت اجتماعی رعایت شده و همگان آن را محترم بشمارند همین معناست. لذا ظلم به معنای تجاوز به حریم و حق دیگری نسبت به خداوند محال میباشد، چون او مالك علی الاطلاق بوده و هیچ چیز در مقایسه با او اولویت ندارد.(7)
استاد مطهری این تعریف از عدالت را متكی بر دو چیز دانسته كه یكی حقوق و اولویت هایی میباشد كه نیمی از افراد بشر نسبت به یكدیگر و در مقایسه با یكدیگر نوعی حقوق و اولویت پیدا كرده و دیگر اینكه خصوصیت ذاتی بشر به گونه ای است كه با استفاده از اندیشه های اعتباری، در دستیابی به مقاصد و سعادت خود از آنها به عنوان آلت فعل بهره میبرد. لذا باید برای رسیدن افراد جامعه به سعادت، یك سری حقوق و اولویت رعایت شود.(8)
4.رعایت قابلیتها در افاضه وجود و عدم امتناع از افاضه و رحمت الهی به آنچه امكان وجود یا كمال میباشد: در اینجا عادل بودن پروردگار نزد حكمای الهی به این است كه به هر موجودی در نظام تكوین، میزانی از كمالات وجودی را كه قابلیت و ظرفیت دارد اعطاء میكند و پروردگار از موجودی كه استحقاق و قابلیت دارد، منع فیض نمیكند. ذكر این نكته ضروری است كه این معنا از عدل، صرفآ در حوزه كلامی كاربرد دارد.(9)
در جمع بندی بحث تعاریف باید گفت كه از آنجایی كه معنی آخر به تعریف عدل الهی اشاره دارد، از بحث خارج است و لذا در اینجا سه تعریف دیگر در بحث عدالت قابل بررسی است كه تعریف مورد قبول عدل از دیدگاه شهید مطهری تعریف سوم است و الگویی كه میتواند هم در حوزه عدالت فردی و هم در بعد اجتماعی آن به كار گرفته شود، همان تعریف سوم (رعایت حقوق) است كه بنا بر مساوات در قانون افراد بشر باید به یك چشم نگاه شوند، قانون بین افراد تبعیض قایل نشود؛ بلكه استحقاقها را رعایت كند. افرادی كه از لحاظ خلقت در شرایط مساوی هستند، قانون باید با آنها به مساوات رفتار كند. پس افرادی كه خودشان در شرایط مساوی نیستند، قانون هم نباید با آنها مساوی رفتار كند؛ بلكه مطابق شرایط خودشان با آنها رفتار نماید.()10
جایگاه عدل در اسلامایشان در موارد متعدد در جایگاه عدل بحث نموده اند كه عبارتند از :1. عدالت صفت خدا و هدف انبیا: در بعضی از آیات قرآن از عادلیت و قیام به عدل به عنوان یك صفت مثبت برای خداوند یاد شده است و در قرآن تنها به تنزیه خدا از ظلم قناعت نشده است؛ بلكه به صورت مستقیم به اثبات صفت عدالت برای خداوند پرداخته شده است: «شهد الله انه لا اله الا هو و الملائكه و اولوا العلم قائمآ بالقسط؛ خداوند، فرشتگان و دارندگان دانش گواهی می دهند كه معبودی جز خدای یكتا كه بپا دارنده عدل است، نیست».(11)
علاوه بر جایگاه عدل به عنوان صفت الهی، همچنین باید خاطر نشان كرد كه بعثت پیامبران الهی در میان بشر نیز برای دو هدف اساسی بوده است: یكی برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق، یعنی آنچه كه در كلمه طیبه لا اله الا الله خلاصه میشود. دوم؛ برقراری روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر.(12)
قرآن كریم در مورد هدف اول میفرماید:«یا ایها النبی انا ارسلناك شاهدآ و مبشرآ و نذیرآ و داعیآ الی الله و سراجآ و منیرآ»(13) و دوباره نیز میگوید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالسقط؛ همانا فرستادگانمان را با دلایل روشنی فرستادیم و همراه ایشان كتاب و ترازو فرود آوردیم تا مردم به عدالت قیام كنند.»
همچنین عدل در مفهوم فلسفی، مبنای اساسی معاد بوده(14)و خداوند در موضوع معاد، محاسبه رستاخیز، پاداش و كیفر اعمال میفرماید: «و تضع الموازین القسط لیوم القیامه فلا تظلم نفس شیئآ و ان كان مثقال حبه من خردل اتینا بها و كفی بها حاسبین»(15) ترازوهای عدالت را در روز رستاخیز مینهیم. به احدی هیچ ستمی نخواهد شد و اگر هم وزن دانه خردل باشد، آن را می آوریم. این بس كه ما حساب گر هستیم».
2.نفس الامری بودن عدالت در كنار مطلق بودن آن: مبحث عدل در دیدگاه شهید مطهری چیزی همانند وضع قانون به وسیله قانونگذار یا رواج آن در عرف جاری جامعه نیست كه اعتبار و ارزش پیدا كرده باشد؛ بلكه اعتبار و مشروعیت همه آنها از خود عدالت بوده و عدالت نیز تابع خواست و اراده قانونگذار و سلیقه فردی یا جمعی افراد نیست؛ بلكه حقیقتی است كه ارزش ذاتی و اعتبار نفسانی دارد و از آنجایی كه عدالت، حقیقتی فراتر از عرف، قانون و قرار داد است، لذا اگر اینها با عدالت مطابق نبودند، از مشروعیت ساقط میشوند.
در اسلام مردم قطع نظر از دستور شارع، دارای یك رشته حقوق واقعی هستند و عدالت عبارت است از: رعایت و حفظ این حقوق واقعی. اسلام بیان كننده این حقوق و اجرا كننده اصل عدالت در راستای رسیدن به این حقوق است.(16)
از مباحث مهم عدالت، مطلق یا نسبی بودن آن است. اسلام عدالت را مطلق می انگارد، زیرا عدالت با خاتمیت و ابدیت دین ارتباط داشته و از آنجایی كه عدالت، مطابق اعتقادات دینی از اهداف ابدی انبیا بوده و اگر عدالت در هر زمانی مختلف باشد، نمیتوان قانون واحد صادر نمود.(17) لذا عدالت در اسلام مبتنی بر یكسری حقوق ثابت انسانهاست كه در این صورت عدالت مطلق بوده و نسبی نمیباشد.(18) بدان معنی كه عدالت بر پایه حقوق واقعی و فطری استوار است و ملاك و مصداق آن را شریعت و سنت نبوی تعیین میكند. در این صورت اگر چه ممكن است كه در زمانها و مكانهای مختلف درك دینی ما از نظام ارزشی موجود تغییر یابد؛ ولی از آنجا كه عدالت مبتنی بر اصول كلی شریعت است، لذا مطلق و ثابت میباشد.(19)
3. عدالت جزء اصول دین و پایه امور :عدالت مطابق اعتقاد شیعه، در ردیف ریشههای دین قرار گرفته و از اصول پنجگانه دین به شمار می آید. اعتقاد و عدم اعتقاد به عدل بیانگر مذهب شیعه بوده و این اصل در كنار امامت، به عنوان نشانه تشیع تلقی میگردد.(20)
عدل همچنین به عنوان پایه امور مطرح بوده و حتی بر احسان كه از بهترین نوع خوبیهاست، مقدم میباشد. شهید مطهری برای توضیح این مسئله، آن را در قالب مثالی توضیح داده اند كه به درك بهتر مطلب كمك میكند: «عدل در اجتماع به منزله پایههای ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به مقوله رنگ آمیزی نقاشی و زینت ساختمان است. اول باید پایه درست باشد تا بعد نبوت به زینت و رنگ آمیزی برسد. اگر خانه از پای بست ویران است دیگر چه فایده كه خواجه در بند نقش ایوان باشد، اما اگر پایه محكم باشد، در ساختمان بی نقاش و بی رنگ آمیزی هم میتوان زندگی كرد. گرچه گاهی ممكن است ساختمان فوق العاده نقاشی خوبی داشته و ظاهرش جالب و آراسته باشد؛ اما چون پایه آن خراب است، یك باران كافی است تا آنرا بر سر اهلش خراب كند».(21)
4. عدل از منظر علی (علیه السلام) به عنوان مظهر اسلام: عدالت در نگاه علی (علیه السلام)، به تعبیر استاد مطهری اصلی است كه میتواند تعادل اجتماع را حفظ كرده و همه را راضی نگه دارد و به پیكره اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت به منزله بزرگراهی است كه میتواند همه را از خود عبور دهد؛ اما ظلم و جور كوره راهی است كه حتی فرد ستمگر در آن به مقصدش نمی رسد.(22)
بر همین مبنا بود كه علی بن ابی طالب شهید راه عدالت شد و آن حضرت نه تنها خودش عادل بود؛ بلكه مردی عدالتخواه نیز بود. عدالت ایشان تا حدی بوده است كه حتی فلسفه پذیرفتن امر خلافت را در برقراری عدالت دانسته و همچنین در برتری منزلت عدالت به ابن عباس میفرماید: خلافت، ریاست و حكومت در نظر من از كفش پاره هم بی قیمتتر است؛ مگر آنكه اقامه حقی یا رد باطلی كند».(23)
منابع كشف عدالتمهمترین منابع كشف عدالت دو مورد میباشد:1.حقوق طبیعی :بنا به تعریف ارائه شده در باب عدالت، انسان صاحب حق بوده و ریشه این اصل ناشی از دستگاه آفرینش و خلقت میباشد. بدان خاطر كه دستگاه آفرینش استعدادهایی را در انسان به ودیعه گذارده است كه هر كدام از آنها مقتضای حقوق طبیعی است. از جمله آنها استعداد فكر كردن در انسان است كه بر مبنای آن حق آزادی تفكر، حق آزادی بیان، برابری در مقابل قانون، حق مالكیت و... الزامی میباشد و بر همین مبناست كه استاد مطهری در نظام اندیشه خود بر مفهوم حقوق طبیعی تكیه داشته و به عنوان منشا عدل، آن را ناشی از حقوق ذاتی و فطری انسان دانسته كه خدا به ما واگذار كرده است.()24
2. قرآن: قرآن بذر اندیشه عدل را در دلها كاشته و آبیاری نمود و دغدغه فكری، فلسفی، عملی و اجتماعی را در روح ایجاد كرد.(25) همه اصول و هدفهای اسلامی در قرآن، از توحید گرفته تا معاد، از نبوت تا امامت، از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی بر محور عدل استوار بوده و طبیعی است كه با توجه به عنایت و حساسیت خاص مسلمانان نسبت به قرآن، نمیتوانستند به این مسئله بی تفاوت باشند. به این ترتیب اصل عدالت در تمام جنبه های اسلام راه پیدا كرد(26) و تنها از باب ذكر اهمیت آن، نمونه هایی از عدالت در قرآن را ذكر میكنیم:
- نظام هستی و آفرینش مبتنی بر عدل، توازون و رعایت قابلیتهاست كه از مقام فاعلیت و تدبیر الهی به مقام قیام به عدل یاد میشود: شهد الله انه لا... و اولوا العلم قائمآ بالقسط(27).
- امامت و رهبری در قرآن، پیمان الهی و مقام ضد ظلم و توام با عدل معرفی شده و میفرماید:لا ینال عهدی الظالمین.(28)
- در موضوع معاد، محاسبه رستاخیز و پاداش و كیفر اعمال(29) نیز میفرماید: ترازوهای عدالت را در روز رستاخیز می نهیم، به احدی ستم نخواهد شد...»(30)

سطوح عدالت

یكی از ویژگیهای اندیشه شهید مطهری در مورد عدالت، دقت او در تقسیم بندی اقسام و سطوح مختلف عدالت میباشد و ایشان عدالت را در فرهنگ اسلامی این طور تقسیم كرده است.(31)
استاد مطهری بین عدالت الهی با عدالت انسانی رابطه قایل است. بدین صورت كه عدالت فردی زیر بنای عدالت اجتماعی و عدل الهی نیز زیر بنای عدالت فردی است و بدون شك عدالت اجتماعی نمیتواند مفهومی مغایر با عدالت فردی داشته باشد.(32)
از آنجایی كه عدل الهی زیر بنای عدالت انسانی است، لذا استاد مطهری با توجه به پیشینه تاریخی مسلمانان، سراغ درك آنها از عدل الهی رفته و در این راستا به بررسی نزاع معروف بین معتزله و اشاعره میپردازد.
سؤالات اصلی در اینجا این است كه آیا خداوند عادل میباشد یا نه؟ در بین عدالت و خداوند كدام محوریت دارد؟
با توجه به اهمیت موضوع، این مسئله متفرعات زیادی پیدا كرده است كه حتی دامنه اش به حوزه عدالت سیاسی و اجتماعی هم كشیده شده است.(33)
استاد مطهری ابتدا برای بیان عدل، در اینجا ابتدا از مسئله جبر و اختیار شروع میكند. ایشان بین این مساله با عدل، قائل به رابطه مستقیمی بوده كه آن را لازمه بحث عدل می داند، لذا در اینجا متكلمان اسلامی بر پایه نفی یا اثبات این موضوع، به دو دسته تقسیم شده اند: دسته ای مانند شیعه و معتزله طرفدار عدل الهی شدند كه عدلیه نام گرفته و دسته دیگر نیز به عنوان غیر عدلیه در برابر آنان قرار گرفته اند.(34) سؤال محوری كه پاسخ به آن متكلمان را به دو قسم نموده است این میباشد كه آیا خداوند در قیامت بر طبق موازین عدل و از روی حساب جزا می دهد؟ یا اینكه بالعكس اراده او بر مبنای قاعده ای خاص استوار نمیباشد؟
اشاعره معتقد بودند كه معنی عادل بودن ذات حق این نیست كه او از قوانین قبلی عدل پیروی نمیكند؛ بلكه او سر منشا عدل است و آنچه كه او انجام می دهد عین عدل است، نه اینكه آنچه عدل است او میكند. عدل و ظلم متاخر و منتزع از پروردگار بوده و فعل پروردگار مقیاس عدل است. این گروه به خیال خود خواسته اند راه تنزیه را طی نمایند و خداوند را از شرك در خالقیت و ظلم و ستم بررسی كنند، در صورتی كه از غیر خدا نفی فاعلیت نموده اند و صفت عدل را نیز در مرتبه متاخر از فعل خدا قرار داده اند. آنها با انكار حسن و قبح عقلی گفته اند كه مفهوم عادلانه بودن یك فعل جز این نیست كه مستند به خداوند باشد و لذا آنها با این مقدمات نتیجه گیری كرده اند كه خداوند نه در فاعلیت شریك دارد و نه اینكه ظلم میكند.(35)
عدل بنابر عقیده معتزله، خود حقیقتی است كه پروردگار نیز با حكمت و عدل، افعالش را انجام می دهد. این گروه در عین حالی كه در توحید افعالی خداوند نفی شرك نموده، همچنین فاعلیت را منحصر به ذات حق ندانسته و لذا عدل از نگاه آنها بنفسه حسن است، حتی اگر شارع حكم به حسن آن نكند و ظلم هم قبیح است اگر چه شارع به آن نهی نكند.
در حوزه اجتماعی مطابق نظر عدلیه در واقع و نفس الامر معیارها و موازینی وجود دارد كه اگر دستورهای اسلام هم نمی رسید، باز هم حقیقی بودن آنها محفوظ بود.(36)
با توجه به این مبنای متخذه از سوی آنها، سؤالی در اینجا مطرح میشود كه با توجه به عادل بودن خداوند، چرا در جهان تبعیض وجود دارد؟(37)
در پاسخ این سؤال باید گفت كه ریشه این سؤال به عدم توجه مقام و موقعیت انسان به عنوان موجه و مسئول و تلاشگر برگشت نموده و وجود برخی نابرابریها در جامعه، ناشی از قضاء الهی نیست؛ بلكه انسان آزاد، مختار و مسئول باعث این همه نابرابری و تبعیض در جامعه میباشد.(38)

عدالت اجتماعی

اقدامات اسلام برای برقراری عدالت اجتماعی از نگاه استاد مطهری بر دو نوع میباشد. كار به عنوان وظیفه اجتماعی ـ انسانی به همراه ایجاد امكانات مساوی برای همگان زیر بنای اصلی در جهت سالم سازی تلاشهای جامعه بوده و در ارتباط با تعارض بین مصالح فرد و اجتماع ،آن اصلی را كه باید در همه حال مد نظر داشت تا قوانین فرعی از آن استنباط شود این است كه مجموع دارائی های اجتماع متعلق به همه افراد بوده و مصلحت خاص افراد تنها با مراعات مصلحت عمومی اجتماعی قابل احترام میباشد و لذا در صورت تعارض بین مصالح فرد و اجتماع بدون هیچ گونه تردیدی مصالح جمع مقدم بر مصالح فرد میگردد.(39)
سؤال اساسی قابل طرح در اینجا این است كه با توجه به اهتمام ویژه اسلام به عدالت، چرا جامعه اسلامی در عمل دچار تبعیض و بی عدالتی شده است؟
به نظر استاد مطهری اگر چه بی عدالتی ریشه در اعمال برخی خلفا دارد؛ ولی علت مهم دیگر این است كه اصل عدل در اسلام از طرف عده ای از متحجرین بد تعبیر شده است و اگر چه آنها سوء نیتی نداشتند؛ ولی فقط از روی قشری فكر كردن و متعبد مابانه بودن، مسلمانان را به این روز انداختند.(40)
نكته اساسی در اینجا این است كه عدالت در تمامی ادیان از مباحث محوری بوده و البته در ادیان و مكاتب معاصر برداشته های مختلفی از عدالت شده است و استاد مطهری نیز به عنوان اندیشمند اسلامی كه اساسیترین وظیفه خود را دفاع از اسلام در عرصه های مختلف می دانست، به بررسی انتقادی دو دیدگاه سوسیالیسم و لیبرالیسم در باب عدالت پرداخته و در نهایت با رد اصالت الاجتماع و اصالت الفرد تفاوتهایشان را با اسلام بیان نموده است.
ایشان در توضیح برداشت سوسیالیسم از عدالت میگوید كه آنها تصورشان از عدالت این است كه همه مردم در هر وضع و شرایطی، با هر استعدادی و هر طور كه در جامعه عمل میكنند، باید عینآ مثل هم زندگی كنند. طبق نظر این عده، گرچه لازم است كه همه افراد به اندازه استعدادشان كار و تلاش كنند؛ ولی هر كس به اندازه احتیاجش در آمد داشته باشد و خرج كند. این برداشت از عدالت اجتماعی، «اجتماعی» محض است، یعنی فقط برای جامعه فكر كرده و اصالت را به اجتماع می دهد؛ ولی فرد در این بیش هیچ اصالتی نداشته و فقط جامعه ملاك بوده و همه اعتبار برای جامعه است. همه چیز در روح جمعی، وجدان جمعی و شعور جمعی خلاصه گشته و انسانها در مرحله قبل از وجود اجتماعی، هیچ هویت انسانی ندارند و مانند ظرف خالی میباشند كه فقط استعداد پذیرش روح جمعی را دارند.(41)
از آنجایی كه آزادی فردی در این برداشت اهمیتی نداشته و استعداد فردی نیز زمینه شكوفایی پیدا نمیكند؛ لذا معنای عدالت این نیست كه همه مردم در محصول رنج و زحمت و كار یكدیگر شریك باشند و همچنین معنای عدالت این نیست كه افراد نسبت به یكدیگر هیچ رتبه، مرتبه و امتیازی نداشته باشند و این در حالی است كه مطابق این دیدگاه اگر سربازی رشادت فوق العاده ای در جنگ از خود بروز دهد، باید مدال افتخار او را به جامعه بدهند نه به خودش.(42)
در حالی كه معنای واقعی عدالت این است كه امتیازات افراد باید بر مبنای صلاحیت، استحقاق و پیروزی در مسابقه عمل باشد.(43) با توجه به تعابیر فوق، جامعه عادلانه مورد ادعای سوسیالیستها، نوعی استثمار را به همراه دارد كه منجر به پایمال كردن حقوق فرد به نفع جامعه میباشد و در واقع سوسیالیسم برای برقراری عدالت در جامعه خود یك ظلم و بی عدالتی در حق فرد دست می زند كه در نهایت با از بین رفتن تكثیر ثروت، رقابت سست میگردد.(44) نوع دیگر برداشت از عدالت، دیدگاه سوسیالیستی است كه بالعكس دیدگاه قبلی، تكیه اش تنها بر روی اصالت فرد میباشد و مطابق این دیدگاه باید میدان را برای افراد باز گذارده و جلوی آزادی اقتصادی و سیاسی را نگرفت. لذا در این وضعیت هر كس میكوشد تا ببیند چقدر میتواند در آمد داشته باشد و دیگر به فرد مربوط نیست كه سهم دیگری كمتر یا بیشتر است. آنها بر خلاف برداشت قبلی، برای جامعه وجود حقیقی قایل نیستند و هیچ هویتی برای آن مجاز نمی شمرند بلكه فقط افراد هستند كه وجود عینی داشته و حتی سرنوشت هر فرد مستقل از فرد دیگر میباشد. البته جامعه نیز در نهایت امر از طریق بستن مالیات بر اموال افراد غنی، به تامین مالی افراد ضعیف میپردازد تا از پا در نیایند.(45)
این برداشت نیز قرین به صحت نبوده و از آن جهت محكوم میباشد كه در بطن خود استثمار را پرورش داده و تمام بهره را به سرمایه اختصاص می دهد و این امر موجب نابرابری در جامعه میگردد.
از نگاه شهید مطهری، برداشت قبلی دو مشكل اساسی دارد و از اینكه یكی از آنها منجر به حبس و توقیف نیروی انسانی و جلوگیری از مسابقه (به عنوان لازمه و رژیم اشتراكی) گشته و رغبت در جامعه را كم میكند و دیگری نیز باعث حبس و توقیف مواد اولیه به وسیله مالكیت افراد محدود (به عنوان لازمه رژیم سرمایه داری) میگردد.(46)
استاد مطهری در ادامه اشاره میكند در دنیای امروز گرایش به یك حالت حد وسط پیدا شده است، در كنار دو دنیای كمونیسم و كاپیتالیسم دنیای سومی در شرف تولد است كه میتوان آنرا نوعی سوسیالیسم نامید. از آنجایی كه این گرایش میخواهد كه آزادی افراد را محفوظ نگه دارد، از این رو مالكیت خصوصی را در حد معقولی میپذیرد و هر مالكیتی را مساوی با استثمار نمی داند و میگوید: عدالت اجتماعی در شكل اول خودش نوعی ظلم است، زیرا از آنجا كه محصول كار هر كس به خودش تعلق دارد. وقتی به زور نیمی از محصول یك فرد را بدلیل اینكه خرج دیگری بیشتر است از او بگیرند، این نوعی بی عدالتی میباشد كه در حق او صورت گرفته است.(47)
به عنوان مثال اگر من شما را به كاری گماشته و قسمتی از محصول كار شما را به خود اختصاص بدهم، در واقع شما را استثمار كرده ام؛ ولی اگر به میل خودم از مال و حاصل دسترنج خودم به دیگری بدهم، این عین انسانیت و رشد یافتگی است.(48)
لذا ما باید كوشش كنیم تا انسانها به حكم انسانیت، معنویت و شرافت روحی و درد انسان داشتن، مازاد احتیاج خود را به برادران نیازمندشان تقدیم كنند؛ نه اینكه اقتصادی بسته (ویژه سوسیالیست) و نظام سیاسی باز( ویژه لیبرالیست) است كه مطابق اقتصاد بسته باید به دنبال تامین حداقل زندگی برای كلیه مردم، ایجاد فرصت برابر برای افراد، نظارت قوی دولت، جلوگیری از افتادن اموال دست عده معدودی، وجود ابزارهای قوی برای عدالت اجتماعی و اقتصادی و... بوده و در كنار آن نیز مطابق نظام سیاسی باز میتوان یك سری برنامه ها را اعم از تقویت جامعه مدنی، تامین آزادی فردی، نفی تفتیش عقاید، حكومت قانون و... دنبال نمود.(49) مزیت این برداشت آن است كه در عین رد نكات منفی دیدگاه های دیگر، از مطالب مثبت آنها بهره گرفته و درصدد تلفیق برای بهره برداری بیشتر میباشد. استاد مطهری در تایید برداشت سوم میفرماید: این اندیشه كه تعبیر غربی آن سوسیالیزم اخلاقی است، چیزی است كه اسلام همیشه در پی تحقق آن میباشد.(50)
البته استاد مطهری علی رغم تایید این برداشت، در نهایت این الگو را نیز قابل نقد می داند، زیرا معتقد است كه این مكتب راه عملی رسیدن به عدالت و شیوه استقراء آزادانه جامعه را مسكوت گذارده است، در حالی كه اسلام آن را به دقت بیان نموده است و «اصالت در اسلام به عهده اجتماع واگذار شده است».(51)
به طور كلی جدای از انتقادهایی كه بر هر كدام از این مكاتب وارد است، ایراد اساسی هر سه برداشت در این است كه در همه آنها یك مانع وجود داشته و آن عدم معنویت در زمینه عدالت اجتماعی است، در حالی كه اسلام معنویت را پایه و اساس می داند.(52)
پس میتوان الگوی سوسیال دموكراسی را به اضافه نمودن معنویت اسلامی، الگوی كاملی در عدالت اجتماعی دانست و لذا در جامعه اسلامی نباید ثروت در دست عده معدود و قشر خاصی متمركز شود؛ بلكه باید در میان همه اقشار جامعه دست به دست شده و تمام امكانات اقتصادی باید عادلانه توزیع گردد و در نهایت اینكه در واقع و نفس الامر عدالت باید در تمام جنبههای مختلف زندگی انسان (اقتصادی، منصب ها و منزلت های اجتماعی) رعایت شود و هر كس به حق خود رسیده و كسی مورد ظلم و اجحاف قرار نگیرد.(53)

عدالت، باورها و رفتارهای اجتماعی

شهید مطهری عدالت را دارای تاثیر مستقیمی بر اخلاق مردم دانسته و لذا وجود آن را در مرحله فكر و عقیده، اخلاق فردی و رفتار عمومی ضروری دانسته و در واقع وجود عدالت یا عدم آن در جامعه در ابعاد مختلفی تاثیر گذار است كه عبارتند از:
1. تاثیر در افكار و عقاید: یكی از این تاثیرات این است كه در صورت عدم وجود عدالت در جامعه، مردم به بخت و شانس روی آورده و در واقع اعتقاد به آن ریشه در مظالم و بی عدالتیهای جامعه دارد. هر موقع عدالت اجتماعی متزلزل شده و استحقاقها رعایت نشده، حقوق افراد مراعات نگردد، در تعویض مشاغل، حسابهای شخصی و پارتی مؤثر باشد، در نتیجه فكر بخت و شانس در جامعه قوت میگیرد.(54)
همچنین تاثیر دیگر عدالت در افكار و عقاید بدبینی نسبت به روزگار به عنوان شكایت از روزگار و «قسمت» مطرح میباشد كه در واقع این عقیده ناشی از این است كه گوینده با وجود ظلم در اطراف خود جرات بیان آن را نداشته و لذا به آفرینش اظهار بدبینی میكند.(55)
2.تاثیر در اخلاق فردی: اخلاق متعادل تنها در پرتو جامعه شكل میگیرد كه سازمانها، مقررات و حقوق اجتماعی در آن متعادل باشد. چون در غیر این صورت اخلاق شخصی و فردی موزون نخواهد بود و علاوه بر عامه مردم، آن طبقه خاصی كه از مواهب بیشتری بهره میبرند، همچنین رنج خواهند برد. لذا منشا بسیاری از فسادهای اخلاقی، ناراحتی های روحی، بدخواهی ها و... از اینجا شروع میشود. همچنین تبعیضهای موجود در جوامع، روح عده ای را كه مجروح شده اند، آزرده، كینه جو و انتقام گیر كرده و روح عده دیگر را به صورت زود رنج، بیكار، كم استقامت و اسرافگر تبدیل میكند.(56)
3.تاثیر در رفتار عمومی : اگر بی عدالتی با احساس مغبونیت و حسرت نسبت به تجملات دیگران توام شود، خیلی بدتر خواهد شد. همین كه فرد نمیتواند بهره مندی دیگران را ببیند، در نتیجه به سوی سرقت، اختلاس، خیانت به اموال عمومی و گناهان دیگر در صحنه رفتار عمومی كشانده میشود.(57)

كاربست عدالت در جامعه

با توجه به ضرورت اجرای عدالت در جامعه و مضرات عدم وجود آن در جوامع، برای تحقق عدالت در عرصه اجتماع باید یكسری مجراهایی به وجود آورد و لذا استاد مطهری نیز برای تحقق عدالت در جامعه و رفع بحرانها، یكسری راه هایی پیشنهاد میكند كه عمل به آنها را موجب اجرای عدالت در جامعه می داند:
1. رعایت حقوق توده ملت و احترام به حق حاكمیت: عدل تنها در جوامعی برقرار میشود كه مردم و حكومت حقوق طرفینی را رعایت كنند. هرگاه توده ملت به حقوق حكومت وفادار باشند و حكومت حقوق مردم را اداء كند، آن وقت است كه نشانه ها و علایم عدل بدون هیچ گونه انحرافی ظاهر می شود.(58)
2. مسابقه بقاء: روش دیگری كه برای تحقق عدالت در جامعه ارائه می دهد، توجه به قابلیتها و دوری از تبعیض در صورت وجود قابلیتهای برابر است. ایشان در اینجا به مفهوم «مسابقه بقاء» در مقابل «تنازع بقاء» در شرایط مساوی برای همگان اشاره میكند. از آنجایی كه در میدان مسابقه یكی عقب می افتد و دیگری جلو، لذا هر كس میتواند با سعی به حق خود برسد.(59)
3.ایمان و عمل به قانون: راه دیگری كه ایشان برای اجرای عدالت در جامعه ارائه می دهد، ایمان و عمل به قانون است. بدان خاطر كه پایبندی و عمل به قانون مستلزم گذشتن از منافع میباشد. بدین خاطر تحقق عدالت در عرصه اجتماع به دو شرط اساسی نیاز دارد. یكی بیداری شعور عامه به حفظ حقوق خود و ایمان به اینكه از حد الهی تجاوز نكنند و دیگری ایمان قوی(60.)
4.معنویت اسلامی: اساسیترین راهی كه ایشان به عنوان اجرای عدالت در جامعه ارائه میكند و معنویت اسلامی است. بدان خاطر است كه اسلام می خواهد روحها با هم یكی شوند تا مردم به حكم بلوغ روحی، عاطفه انسانی و اخوت اسلامی ناشی از معنویت اسلام، برای رفع تبعیض ها گام بردارند.(61)
5. رفع اجبار و اعطاء مال به رضایت: اگر دولت انسان را آزاد گذاشته تا مطابق میلش حاصل دسترنج خود را به دیگری كه محتاج است واگذارد، این عین انسانیت و عدالت در جامعه میباشد(62)
6.نظارت دولت در امور اقتصادی در كنار آزادی سیاسی جامعه: دولت باید با حفظ آزادی سیاسی در جامعه مانع ازدیاد فاصله طبقاتی گردد.(63)

نتیجه گیری

عدالت یكی از مطلوبهای بشری است كه در آرمان شهر انسانی به واقعیت میپیوندد. همچنین عدالت از مفاهیم والایی است كه قرآن كریم نیز آن را به عنوان یكی از اهداف بعثت انبیاء بیان نموده و دین مبین اسلام نیز تحقق عدالت را سر لوحه اهداف خود قرار داده است. اگر چه در برخی موارد، تفاسیر متحجرین مانع اجرای عدالت حقیقی گردیده است؛ ولی عدالت در اسلام در زمره اصول دین بوده و خود مقیاس اسلام و در راس علل احكام میباشد. بدین خاطر در دیدگاه اندیشمندان مسلمان، عدالت جایگاه خاصی داشته و استاد مطهری نیز بحثهای مفصلی راجع به آن داشته اند.
ایشان در بحث عدالت ابتدا به 4 تعریف (موزون بدون، تساوی، رعایت حقوق افراد و رعایت قابلیتها) از تعاریف عدل اشاره میكند كه غیر از مورد آخر بقیه به عدالت اجتماعی اختصاص دارد. استاد پس از بحث درباره تعاریف، مورد صحیح آن را این می داند كه مساوات در قانون صورت گرفته و افراد را به یك چشم بنگرند. قانون نباید بین افراد تبعیض قایل شود؛ بلكه استحقاقها را رعایت كرده و حق را به ذی حق بدهد. به عبارت دیگر افرادی كه از لحاظ خلقت در شرایط مساوی هستند، قانون نیز باید نسبت به آنها مساوات را رعایت كند. در باب منبع و تقسیم عدل، به نظر ایشان حقوق طبیعی و قرآن منشا عدل بوده، عدالت فردی زیر بنای عدالت اجتماعی و عدل الهی زیر بنای عدالت فردی میباشد.
استاد مطهری در بیان مسئله عدل، به ریشه آن در اسلام پرداخته و ضمن بررسی نظریات اشاعره و معتزله به ارائه نظریه متناسب پرداخته است و همچنین با بررسی برداشتهای مختلف عدالت در مكاتب معاصر (سوسیالیسم و لیبرالیسم) به نقد آنها پرداخته و یك برداشت سوسیال دموكراسی اخلاقی و انقلابی ارائه میكند كه در نهایت آن را نیز قابل خدشه می داند؛ زیرا معتقد است كه این برداشت، راه رسیدن به عدالت و شیوه استقرا در جامعه را مسكوت گذارده، در حالی كه اسلام آن را به دقت بیان نموده است.
استاد مرتضی مطهری جنبه های آثار عدالت را در چند مورد میشمرد كه اهم آنها عبارتند از: تاثیر در افكار و عقاید، تاثیر در اخلاق فردی و تاثیر در رفتا عمومی.
به نظر ایشان هرگاه توده ملت به حقوق حكومت وفادار باشند و حكومت حقوق مردم را اداء كند، آن وقت است كه «لیقوم الناس بالقسط» مصداق یافته و نشانههای عدالت ظاهر میگردد. اجرای عدالت نیز مبتنی بر عمل به قانون با پشتوانه معنویت اسلامی میباشد كه راه رسیدن به آن هم جلوگیری از تبعیض در جامعه با ایجاد مسابقه بقاء میباشد. در این نظام باید تلاش نمود تا افراد با رضایت، حقوق خودشان را به دیگران اعطاء كنند؛ البته دولت هم موظف است تا عدالت را در جامعه برقرار نماید. لذا هر نظامی كه در اجرای صحیح عدالت در جامعه منحرف گردد، مطمئنآ شرایط ایجاد یك انقلاب و نظام دیگر را فراهم می آورد.

پی نوشت ها:

1. مرتضی مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، تهران، حكمت، 1403 هـ ق، ص 15-.14
2. پیشین، ص .170
3. پیشین، ص .24
4. بی نام «عدالت اجتماعی از دیدگاه متفكر شهید مرتضی مطهری»، اندیشه صادق،ش .70
5. مرتضی مطهری، عدل الهی، (مجموعه آثار ج 1) تهران، صدرا، 1377، ص .72
6. مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، تهران، صدرا، ص .317
7.مرتضی مطهری، عدل الهی، پیشین، ص .82
8. بی نام، همان.
9.نجف لك زایی، اندیشه سیاسی آیت الله مطهری، قم، بوستان كتاب، 1381، ص .112
10.مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، پیشین، ص .312
11. سوره آل عمران، آیه .18
12.مرتضی مطهری، عدل الهی، پیشین، ص .72
13.سوره احزاب، آیه 46و.45
14.مرتضی مطهی، سیری در سیره ائمه اطهار، تهران، صدرا، 1373، ص 257-.255
15.سوره انبیاء، آیه .47
16.مرتضی مطهری، بیست گفتار، تهران، صدرا1373، ص 62-.40
17.مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، پیشین، ص .317
18. پیشین، ص .341
19. همان.
20. مرتضی مطهری، عدل الهی، پیشین، ص 87-.86
21. علیرضا مرامی، بررسی مقایسه ای مفهوم عدالت، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلام، 1378، ص .173
22. مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، تهران، صدرا، 1369، ص .113
23. مرتضی مطهری، «معنای عدالت در اسلام» مقاله منتشر نشده از استاد مطهری، كیهان، 15/12/.1381
24. علیرضا مرامی، پیشین، ص .147
25. مرتضی مطهری، عدل الهی، پیشین، ص .59
26. پیشین، ص .61
27. سوره آل عمران، آیه .18
28. بقره، آیه .124
29. مرتضی مطهری، پیشین، ص .69
30. سوره انبیاء، آیه .47
31. مرتضی مطهری، پیشین، ص .69
32. مرتضی مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، پیشین، ص .16
33. مرتضی مطهری، بیست گفتار، پیشین، ص .37
34. مرتضی مطهری، عدل الهی، پیشین، ص .74
35. پیشین، ص .75
36. پیشین، ص .56
37. پیشین، ص .86
38. مرتضی مطهری، جهان بینی توحیدی،تهران، صدرا، 1377، ص .104
39. مرتضی مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، پیشین، ص 162-.161
40. مرتضی مطهری، بیست گفتار، پیشین، ص 36-.34
41. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، صدرا 1368،ص 150-.149
42. همان .
43. مرتضی مطهری، بررسی اجمالی اقتصاد اسلامی، ص .152
44. پیشین، ص 203-.202
45. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 151-.150
46. مرتضی مطهری، بررسی اجمالی اقتصاد اسلامی، ص .191
47. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 151-.150
48. همان.
49. سید صادق حقیقت، نگاهی به فلسفه سیاسی در اسلام، حكومت اسلامی، سال اول، شماره دوم.
50. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 151-.150
51. مرتضی مطهری، اسلام و متقضیات زمان، ص .185
52. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص .152
53. مرتضی مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، ص 190-.108
54. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص 112-.94
55. پیشین .
56. پیشین.
57. پیشین.
58. مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص .107
59. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص .109
60. مرتضی مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، ص .19
61. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص .159
62. پیشین.
63.سید صادق حقیقت، «نگاهی به فلسفه سیاسی در اسلام»، پیشین.

منبع: پگاه حوزه