علم قرائت در مراکش کهن
مدرسهی قرائت مغرب اقصی
قرائت رایج و رسمی مغرب قرائت نافع، منسوب به نافع بن عبدالرحمن بن ابی نعیم اصفهانی الاصل مدنی المولد بود که نظر به پیوند آن با مکتب روایی مدینه، همپای فقه مالکی به روایت ابوسعید ورش، به سرعت در مغرب رواج یافت. مکتب قرائت مغرب در قرون نخستین اسلامی به علت شهرت و شکوفایی مکتب قیروان و اندلس و پیوند عمیق میان این د، چندان مجال بروز نیافت، اما به ویژه از دوران مرینیان به اوج شکوفایی و شهرت رسید. به دیگر سخن، در حالی که علوم مختلف قرآنی، خاصه قرائت در افریقیه و اندلس مراحل کمال را پیموده و حتی به سبب توجه افراطگونه به این علم، انتقاد برخی از فقها چون قاضی ابوبکربن عربی (د.543ق) را برانگیخته بود، در دوره مرینیان بستری فراهم آمد که بار دیگر علوم دینی چون فقه و قرائت، کمالی بایسته یابد. (3)
قرائت رایج و رسمی مغرب قرائت نافع، منسوب به نافع بن عبدالرحمن بن ابی نعیم اصفهانی الاصل مدنی المولد بود (4) که نظر به پیوند آن با مکتب روایی مدینه، همپای فقه مالکی به روایت ابوسعید ورش، به سرعت در مغرب رواج یافت. تکامل و پویایی این قرائت در سدههای بعد، معلول توجه و عنایت دانشورانی، چون ابوالحسن علی بن عبدالغنی فهری قیروانی، معروف به حصری، مؤلف قصیده رائیه در قرن پنجم بود. (5) مرحله دوم تکامل علوم قرائت در غرب جهان اسلام را باید مرهون تلاشهای ابوالقاسم شاطبی و کتاب مشهور وی حرز الامانی فی القراءات دانست. این اثر چنان در مغرب و اندلس رواج یافت و شروح متعددی بر آن نگاشته شد که بیتردید میتوان مؤلف آن را یکی از مشهورترین سرآمدان مکتب قرائت مغرب و اندلس برشمرد. (6)
در اواخر سده هفتم و اوایل سده هشتم در سایه حمایت سلاطین مرینی، مغرب اقصی به مرکزی برای رشد اندیشههای دینی و شکوفایی علوم اسلامی مبتنی بر حفظ و روایت چون فقه و قرائت تبدیل شد. در این میان قرائت چنان تکاملی یافت که پژوهشگران عنوان مدرسه قرائت مغرب اقصی را بر آن اطلاق کردهاند. (7) سیر تکاملی و تغییری را که این مدرسه پیمود، میتوان به چهار مرحله شکلگیری، رشد و شکوفایی، بلوغ و سرانجام انحطاط تقسیم کرد. تفکیک دقیق هر یک از ادوار مذکور به آسانی ممکن نیست، اما میتوان گفت که در هر دوره تکامل این مراحل، قاریان نقشی در خور توجه داشتهاند.
دوره شکلگیری
در حالی که مدارس افریقیه و اندلس به طور گستردهای مساعی خود را صرف قراءات هفتگانه و پژوهش در موضوع اختلافات بین قاریان کرده بود، مدارس مغرب عهد مرینی اهتمام خود را به تحقیق در قرائت نافع، محصور ساخت. آنان هم در زمینهی اصول حروف دهگانه نافع به مطالعه پرداختند (8) و هم در زمینهی رسم الخط و گونههای ضبط این قرائت مبتنی بر روایت اهل مدینه آثاری نگاشتند که سرآمد آنان، ابن القصاب و ابوعبدالله خراز بود.ابوعبدالله ابن القصاب انصاری از پیشگامان مدرسه مغرب در قرائت نافع بود که به تحقیق در احکام آن پرداخت. متأسفانه منابع تاریخی، چون وفیات ابن قنفذ، جذوة الاقتباس و حتی شرح حال نگاشتههای دانشمندان فاس از سرگذشت او اطلاعات جالب توجهی به دست نمیدهند. تنها احمدبن عبدالقادر قیسی در ذیلی که بر معرفة القراء الکبار ذهبی نگاشته به نقل از ابوحیان غرناطی، وی را محمدبن علی بن عبدالحق انصاری مشهور به ابن القصاب از اهالی فاس که بر قرائت سبعه و عربی تسلط داشت، معرفی کرده است. (9)
مشهورترین اثر ابن القصاب کتاب تقریب المنافع فی قراءة نافع نام دارد که گاه با اسامی دیگری چون رسالة فی قراءة نافع نیز شناخته شده است. این اثر از آن رو اهمیت دارد که میتوان آن را کهنترین تألیف مغربی محض در قرائت نافع به روایت ورش و قالون دانست. (10) نویسنده در مقدمه، سبب تألیف کتاب را اینگونه توضیح داده است: «همانا شما از من خواستید که کتابی بنگارم مشتمل بر «حرف نافع و تقریب جمیع منافع»، خالی از تکرار و تطویل؛ چرا که هدف از نگارش این کتاب ایجاز و اختصار است». (11)
وی کتاب را به ابواب متعددی تقسیم کرده و هر باب را به موضوعی اختصاص داده است و سپس در باب معانی، الفاظ، اشتقاقات و قراءات مختلف آن و سرانجام روایت نافع در آن موضوع سخن گفته است. (12) به هر روی بررسی تفصیلی ارزش و جایگاه کتاب خارج از حوزه این پژوهش است، اما تردیدی نیست که ابن القصاب نسبت به پیشینیان، نوآوریهایی داشت. او سه صیغه به استعاذه افزود و برخلاف شیوه دانی، (13) بین میزان مد متصل و منفصل در قالون تفاوت قائل بود. (14)
پس از درگذشت ابن القصاب، یکی از برجستهترین شاگردان وی آراء و اندیشههای استاد را منقّح کرد و کاربرد آنها را در رسم الخط و ضبط حروف بنا بر سبک نافع نشان داد. او کسی نبود جز ابوعبدالله خراز که متأسفانه از زندگی وی هم آگاهی چندانی در دست نیست. شاگردش ابن آجطا در شرحی که بر ارجوزه استاد در قرائت نگاشته، اجمالی از حیات وی به دست داده است. ابوعبدالله محمدبن ابراهیم خراز (15) شریشی به خاندان اموی نسب میبرد. انتساب شریشی وی به درستی گویای این است که در شهر شریش (16) اندلس زاده شده و احتمالاً پس از سقوط شهر به دست مسیحیان، راه فاس را در پیش گرفته و سرانجام در حدود سال 718ق. (17) در آنجا در گذشت و در گورستان جیزیین به خاک سپرده شد. (18)
از ابوعبدالله خراز آثار گوناگونی در قرائت به شکل منظوم و منثور در دست است. ابن آجطا، شاگرد و مصاحب وی، کتابهای زیر را در شمار نوشتههای وی ذکر کرده است:
1. مورد الظمآن فی رسم احرف القرآن به نظم؛
2. عمدة البیان فی الرسم به نظم؛ (19)
3. کتابی در رسم الخط قرآن به نثر؛
4. شروح معددی، چون: شرح علی الحصریة، شرح علی البریة، شرح العقلیة و غیره که بر کتب مهم قرائت نوشت. (20)
نگارش آثاری با موضوعات مشابه به نظم و نثر موجب بروز تحلیلهای مختلفی در باب ماهیت این نوشتهها و روابط بین آنها شده است. (21) با این همه، به نظر میرسد مؤلف یا کاتبان بعهدی کوشیدهاند تا با متنی جامع، موضوعات رسم و ضبط را یکجا فراهم آورند. از اینرو عمدةالبیان مشتمل بر 360 بیت است که 154 بیت در باب ضبط به آن افزوده و مجموعاً 514 بیت شده که با اشعار پایانی کتاب نیز منطبق است. (22)
اهمیت ابن خراز تنها منحصر به دوره حیاتش نبود، بلکه به سبب اقبال گستردهای بود که در ادوار بعد از آثار او، خاصه مورد الظمآن شد. به دوره ابوالحسن و ابوعنان مرینی قاریان متعددی نوشتههای وی را شرح کردند که سرآمد آنها شاگرد و یکی از نخستین راویان المورد؛ یعنی ابومحمد عبدالله بن عمر ابن آجطا بود. گاه در روایت وی از این کتاب با سایر نسخ بازمانده از مؤلف، اختلافاتی دیده میشود، اما توصیف وی مبنی بر اینکه «وی از روی نسخه مکتوب استادش نگاشته و کتاب را بر او خوانده و سرانجام اجازه سماع یافته»، حکایت از اعتبار مکتوب وی دارد. (23) به هر روی، مور الظمآن یکی از مهمترین نوشتههایی بود که از سوی نویسندگان مورد توجه قرار گرفت و روایت و شروح مختلفی بر آن نگاشته شد. (24) از این کتاب نسخههای دیگری نیز در دست است که از آن جمله میتوان به روایت ابوزید عبدالرحمن بن محمدبن سعید و ابوسعد محمدبن عبدالمهیمن بن محمدبن عبدالمهیمن حضرمی اشاره کرد. (25) به علاوه، شروح متعددی نیز بر این کتاب نوشته شد که مشهورترین آن، شرح ابومحمد عبدالله بن عمربن آجطا صنهاجی بود به نام التبیان فی شرح مورد الظمآن که نویسنده در مقدمه آن چنین توضیح داده است:
نظر به اهمیت کتابت و جایگاه آن به عنوان ارجمندترین حرفه بشری و نقش آن در جلوگیری از نسیان و فراموشی و نیز عنایت پیشینیان به آموزش خط و نگارش علوم و تحولاتی که قرآن در دوره صحابه و تابعین از سرگذراند، میبایست قواعدی جهت نوشتن صحیح این آثار وضع شود. وی در ادامه تأکید کرده که یکی از بهترین نوشتههای منظوم و منثور که هم نهایت اتقان و استواری دارد و هم جامع آراء گذشتگان، مورد الظمآن اثر ابوعبدالله خراز است. از اینرو با توجه به رواج گسترده آن در بین مردم، اعم از پیر و جوان و حفظ آن تصمیم گرفتم تا آن شرح و مشکلاتش را تبیین کنم. (26)
به تصریح مؤلف تاریخ آغاز کتابت التبیان به دوره حیات ابوعبدالله خراز باز میگردد، اما انگیزه اتمام آن به سال 744ق؛ یعنی زمانی است که شماری از طلاب، مصرانه و مشتاقانه از وی خواستند تا او به آنان اجازه قرائت دهد. (27)
مکتب قرائت مغرب در سایه ابوالحسن قرطبی و ابن بری به اوج شهرت رسید و بنیادهای آن استوار شد و در حالی که انتظار میرفت شکوفایی و رشد آن تداوم یابد. در اثر دو واقعه تأسفبار؛ یعنی طاعون سراسری مغرب و غرق شدن کشتی ابوالحسن در تونس، شمار زیادی از علما و دانشمندان مغرب کشته شدند و از اینرو نهضت فرهنگی مغرب به جای رشد، کمابیش راه بلوغ و سرانجام انحطاط در پیش گرفت. یکی دیگر از شروح المورد که تألیف آن بر التبیان ابن آجطا مقدم بود، شرح ابو عبدالله محمدبن ابی مدین شعیب بن عبدالواحد یصلتی، معروف به مجاصی بود که البته اهمیت آن تحت تأثیر شرح التبیان قرار گرفت و به این دلیل چندان رواجی گسترده نیافت. مجاصی دوره خراز را درک کرد، اما احتمالاً به علت اقامت در تازی موفق به دیدار وی نشد. او دو شرح، یکی با موضوع رسم الخط و دیگری ضبط واژگانی بر المورد نگاشت که هر دو را به سال 743ق. به پایان برد. (28)
رشد و شکوفایی
مکتب قرائت مغرب در سده هشتم هجری پس از طی مراحل آغازین، به سرعت رو به کمال نهاد و دو تن از نامبردارترین علمای قرائت را که نه تنها در مغرب، بلکه علی الاطلاق در سراسر جهان اسلام مشهور شدند، در دامن خود پروراند. به نظر میرسد یکی از عوامل مهم این شکوفایی، مهاجرت علمای مختلف اندلس به فاس و تلاش برای انتقال میراث اسلامی به آیندگان بود. در این دوره به علت حملات پردامنه مسیحیان به قلمرو مسلمانان، رفته رفته اندلس مرکزیت فرهنگی خود را از دست داد و فاس رونق بیش از پیش یافت؛ در چنین محیطی ابوالحسن قرطبی نقش حلقه اتصال بین این دو فرهنگ را ایفا کرد.دوره بلوغ
مکتب قرائت مغرب در سایه ابوالحسن قرطبی و ابن بری به اوج شهرت رسید و بنیادهای آن استوار شد و در حالی که انتظار میرفت شکوفایی و رشد آن تداوم یابد. در اثر دو واقعه تأسفبار؛ یعنی طاعون سراسری مغرب و غرق شدن کشتی ابوالحسن در تونس، شمار زیادی از علما و دانشمندان مغرب کشته شدند (29) و از اینرو نهضت فرهنگی مغرب به جای رشد، کمابیش راه بلوغ و سرانجام انحطاط در پیش گرفت. مهمترین چهرههای علمی در حوزه قرائت در این دوره، ابوالعباس زواوی، ابوعبدالله صفار و ابوعبدالله قیسی بودند که میتوان آنها را شاگردان و ثمرهی تلاشها و اقدامات مشایخی، چون قرطبی و ابن بری دانست.دوره انحطاط
پس از ابوعبدالله قیسی که در حقیقت میتوان وی را آخرین نماینده نامبردار روایات دهگانه قرائت در دوره ابوالحسن و ابوعنان دانست، تنها تعدادی از شاگردان او ظهور کردند که به تبیین و تعمیق دیدگاههای استاد پرداختند. از اینرو، به رغم شهور شماری از دانشوران قرائت و رسم، کمتر به دیدگاههای مبتکرانه و خلاقیتهای ادوار پیشین برمیخوریم. یکی از مهمترین علما در حوزه قرائت، ابو وکیل میمون بود.بررسی اجمالی تاریخ قرائت در مغرب سده هشتم هجری و مهمترین آثار نوشته شده در این دوره، گویای این مهم است که در قرائت، مغربیان دست کم از دو شیوه مهم پیروی میکردند. در هر دو شیوه تمرکز صرف بر قرائت نافع بود؛ اما در شیوه اول تنها به روایت ورش و قالون بسنده میکردند و مسائل و مباحث بر این روایت تمرکز داشت. در حقیقت استمرار، بسط و تعمیق دیدگاههای ابوعمرو دانی بود که در نوشتههای اغلب نویسندگان شیوه اول، چون ابوعبدالله قصاب، ابوعبدالله خراز و ابوالحسن بن بری تأثیر گذاشت.
در شیوه دوم که عمدتاً مربوط به دوران شکوفایی و بلوغ قرائت در مغرب است، روایات نافع را به 10 روایت گسترش دادند که همه آنها به راویان مشهور اولیه ختم میشد. راویان ورش و قالون، اسحاق مسیبی و اسماعیل بن ابی کثیر انصاری بودند. این گروه به بررسی دقیق اختلافات قراءات مختلف و علل و نتایج ناشی از آنها بر قرائت قرآن پرداختند و قواعد، اختصارات و رموز جدیدی در این خصوص وضع کردند.
هر دو گروه هم به تجوید و قرائت قرآن و هم به رسم الخط و ضبط نگارش کلمات آن توجه داشتند و آثار متعددی که اغلب جنبه تعلیمی داشت، به صورت منظوم در این دوره پدید آمد.
نمایش پی نوشت ها:
1- نک: نامه خلیفه دوم به اهالی عراق و شام در جریان فتوحات در ابن تیمیه، السیاسة الشرعیة، ص23.
2- ولد اباه، ص435.
3- حمیتو، الامام ابوالقاسم شاطبی، ص9.
4- همو، موسوعه، ج1، ص211.
5- حصری، قصیده رائیة، در حمیتو، موسوعة، ج2، ص53-67.
6- برای آگاهی از اهمیت و جایگاه علمی کتاب نزد مغربیان و شروح آن نک: حمیتو، الامام الشاطبی، ص81 و پس از آن.
7- ولد اباه، ص437 و پس از آن.
8- برای آگاهی مقدماتی در باب قرائات، راویان و طرق مختلف آن نک: قاضی عبدالفتاح، البدور الزاهرة فی قرائات العشر المتواترة، ص7 و پس از آن.
9- جزری، ج2، ص180.
10- حمیتو، موسوعة، ج2، ص341.
11- ابن القصاب، تقریب المنافع، در موسوعة خمیتو، ج2، ص342.
12- برخی از موضوعات آن چنیناند: استعاذه، بسمله، میم جمع، هاء اضمار و غیره نک: موسوعة حمیتو، ج2، صص 342-344.
13- نک: دانی، ابوعمرو، التیسیر فی القرائات السبع، صص 16-17.
14- تأکید بر فاصله زمانی کوتاه بین دو همزه مثل أ أنزل، از دیگر آراء او در قرائت بود؛ نیز در باب مخارج و صفات حروف وی نظرات بدیعی در التقریب بیان کرده است. (موسوعة حمیتو، ج2، صص 346-347).
15- به نظر میرسد استعمال لقب خراز برای وی حاکی از شغل خرازی وی یا یکی از پدرانش بوده باشد.
16- خراز، عمدة البیان فی رسم احرف القرآن، در موسوعة حمیتو، ج2، ص395.
17- عموم شارحان آثار وی تاریخ درگذشت او را با اندکی تردید در این تاریخ دانستهاند (حمیتو، قراءة الامام نافع عند المغاربه، ج2، ص386).
18- ابن اَجطا، التبیان، به نقل از حمیتو، ج2، ص385.
19- متن کامل این ارجوزه نک: خراز، عمده البیان، در موسوعة حمیتو، ج2، صص 395-415.
20- حمیتو، قراءة الامام نافع عند المغاربه، ج2، ص390.
21- همو، ج2، صص 391-393.
22- نک: خراز، عمده البیان، در موسوعة حمیتو، ج2، ص413.
عدته أربعة و عشرة *** جاءت لخمسمائة مقتفرة
23- ابن اجطا، مقدمه التبیان، در موسوعة حمیتو، ج2، ص432.
24- برای شرحهای مختلف آن نک: حمیتو، ج2، صص 443-520.
25- همو، ج2، ص443.
26- ابن اجطا، مقدمه التبیان، در موسوعة حمیتو، ج2، صص 435-436.
27- همو، ج2، ص436.
28- حمیتو، ج2، ص439.
29- ابن خلدون، العبر، ج7، ص525.
فرهمند، یونس؛ (1394)، مرینیان: سیاست، جامعه و فرهنگ در مغرب سدههای میانه، تهران: پژوهشکدهی تاریخ اسلام، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}