تعامل قرآن و سنت در فهم دين

نويسنده:منصوره براري مطلق



چکيده

قرآن مجيد، برترين و آخرين پيام خداوند و ارزشمندترين گوهر گران بهايي است که از پيامبر اکرم(ص)به جا مانده است. حجيت آن به دليل اين که کلام صاحب شريعت است، ذاتي است و هم چنين بيانگر حجيت سنت معصوم نيز هست. سنت به معناي قول، فعل و تقرير معصوم، تکيه گاهي است که همواره در فهم دين به آن استناد شده است و در رديف قرآن از آن ياد کرده اند و به دليل شأن و مرتبت خاصي که خداوند براي پيامبر خواسته و به ايشان عطا نموده، داراي حجيت ذاتي است. با توجه به پژوهش بسيار و بررسي ديدگاه هاي گوناگوني که در اين زمينه انجام گرفته، براساس نظريه ي برگزيده «اصالت توأمان قرآن و حجيت سنت»، رابطه و پيوند ميان اين دو منبع معرفت شناسي، رابطه اي دوسويه است. گرچه ظاهر قرآن حجت است، اما تمسک به آن، به فحص از دليل متصل و منفصل يعني قرآن و سنت نيازمند است. براي تبيين آموزه هاي ديني، يکي به کليات مي پردازد و ديگري وارد جزئيات مي شود. گاهي قرآن به کمک سنت مي آيد و گاهي سنت به کمک قرآن. نتيجه ي اين تعامل آن است که براي شناخت دين، وجود هر دو منبع در کنار هم ضروري است و هر يک بدون حضور ديگري نمي تواند تبيين کننده ي معارف ديني باشد.
کليد واژه ها: دين، فهم دين، حجيت، سنت، قرينه ي متصل، قرينه ي منفصل، شناخت دين.

مقدمه

قرآن کريم، مبين اصول و قواعد کلي معارف دين اسلام است و پيامبر(ص)را به عنوان تبيين کننده ي جزئيات معرفي کرده است:
- و انزلنا اليک الذکر لتبين للناس ما نزل اليهم(النحل: 44).
- وما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهيکم عنه فانتهوا(الحشر: 7).
پيامبر اکرم (ص) در مواضع متعددي ضمن معرفي قرآن و عترت به عنوان ثقل اکبر و ثقل اصغر، اين مقام و مسئوليت(تبيين)را به امامان معصوم(ع)از اهل بيت خويش سپردند. با معرفي قرآن به عنوان ثقل اکبر و معرفي اهل بيت پيامبر به عنوان ثقل اصغر، جدايي ناپذيري قرآن و سنت در تمام زمينه ها هويدا مي شود.
نيازمندي همه جانبه ي اين دو منبع شناخت دين بيش از هر چيزي به اين واقعيت منتج مي شود که بهره گيري از هرکدام، بدون ملاحظه و منظور کردن ديگري، انحراف از مسير حق است. از اين رو، پيامبر اکرم(ص)فرمود: «ما ان تمسکتم بها لن تضلوا ابدا و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض.»

تعامل قرآن و سنت در فهم دين

سنت در لغت به معناي طريقه و روش است و در عرف فقها گاه در مقابل بعدت به کار مي رود(و به اموري اطلاق مي شود که ريشه اي در دين داشته باشند)و گاهي در مقابل فريضه به کار مي رود و به امور مستحبي اطلاق مي شود[غفاري صفت، ص 12].
از ديدگاه محدثان، قول و فعل و تقرير پيامبر (ص)و صحابه و يا امامان معصوم(ع)، برحسب تفاوتي که بين اهل سنت و شيعه مي باشد، سنت ناميده مي شود.
برخي از محققان معتقدند، شرايط صدور قول و فعل معصومين بسيار متنوع بوده است. هم چنين معصوم شأن الهي، سياسي، انساني و طبيعي گوناگوني دارد. از اين رو، اقوال و افعال اين بزرگواران داراي شأن و کاربرد واحد نيست. برخي از افعال و اقوال معصوم از نوع سنت تشريعي نيست، زيرا سنت تشريعي عبارت است از « کلام و کردار صادر از معصوم بما هو هاد»و همه ي اقوال و افعال معصومان جنبه ي هدايتي ندارد. مثلاً بعضي از کلام هاي معصوم جنبه ي تعليمي دارد، و گاهي صدور کلام و کردار معصوم به اقتضاي امامت و به انگيزه ي وضع قانون حکومتي و مطابق با شرايط زمان صورت گرفته است.
هم چنين کلام و کردار معصوم از باب تعبد و فرمان بري از احکام عبادي است که پيش تر از آن نيز مکلفين از آن آگاه بوده اند و هيچ بر معلومات و تکاليف آنان نمي افزايد. و نيز افعال و گفتاري که جزو عادات و شئون عادي و شخصي است، هرگز در زمره ي سنت تشريعي قرار نمي گيرد؛ همان گونه که قول يا فعل عبادي «اختصاص النبي» معصوم نيز سنت به شمار نمي رود. ضمن اين که کلام و کردار تشريعي معصوم نيز همه از نوع تأتسيسي نيست، و چه بسيا کلامي براي تبيين حکم ابلاغ شده ي پيشين، يا تأويل کتاب، يا تنفيذ حکم و حکمت واصله، يا تأکيد بر احکام عقلي و شرعي موجود، يا نسخ حکم قبلي از ساحت معصوم، صادر شده باشد. هم چنين ادعيه، مناجات ها، و زيارات مأثوره، به طور قطع جزئي از سنت معصوم است، اما اطلاق تشريع به همه ي آن ها دور از مسامحه نيست[رشاد، ش 3، ص 14].
با توجه به آن چه گفته شد، سنت عبارت است از: [ما صدر عن المعصوم دالاًعلي رايه بما هو هاد».

مبناي حجيت سنت

شأن و جايگاه پيامبر(ص)به دليل اتصال به منبع وحي و جلوه گر شدن اسما و صفات الهي، به شخصيت، گفتار و کردار ايشان چنان اعتباري بخشيده است که براي حجيت سنت ايشان، سنت وام دار قرآن نيست، بلکه حجيت آن، مانند قرآن ذاتي است. خداوند خود را تالي (نتلوا عليک من نبأ موسي و فرعون بالحق لقوم يوقنون-القصص: 3)و مبين(يريد الله ليبين لکم و يهديکم سنن الذين من قبلکم و يتوب عليکم و الله عليم حکيم؛ النساء: 26) و تزکيه کننده ي نفوس(الم تر الي الذين يزکون انفسهم بل الله يزکي من يشاء و لا يظلمون فتيلا؛ النساء: 49) معرفي مي کند. آن گاه همين اوصاف سه گانه را يکجا به رسول خدا اسناد مي دهد: «هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلو عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين »[جمعه: 2].
هم چنين، قرآن در برخي آيات تبعيت مطلق از پيامبر (ص) را واجب مي داند و بر ضرورت اطاعت مطلق از ايشان تأکيد مي ورزد: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببکم الله»[آل عمران: 31]؛ و يا: « يا ايها اذين آمنوا اطيعو الله و رسوله و لا تولوا عنه و أنتم تسمعون»[الانفال: 60].
منشأ حجيت سنت، همان منشأحجيت قرآن است. قرآن، از آن جهت حجت است که از ناحيه ي حضرت حق- عزوجل - نازل شده است. سنت نيز اگر حجت است، به دليل انتساب آن به وحي است؛ با اين تفاوت که قرآن لفظ و محتوايش از طرف خداوند است، ولي محتواي سنت از طرف خد ا و لفظش از طرف پيامبر(ص)است[نصيري، ص 211].

دلايل حجيت سنت

حجيت سنت را مي توان به دلايل عقلي و نقلي ثابت و روشن کرد. از آن جا که خداوند براي عموم افراد بشر تکاليف و برنامه هايي را براي رسيدن به سعادت و کمال تعيين کرده است، قطعاً براي هدايت و راهنمايي آنان نيز فردي از افراد بشر را
معرفي نموده است تا اين افراد برگزيده، افراد ديگر بشر را با وظايف و تکاليفي که خداوند در راه تکامل و هدايت آنان مقرر داشته است، آشنا سازند و حجت خدا بر آنان تمام شود.
از سوي ديگر، انجام چنين مسئوليتي از عهده ي افرادي برمي آيد که از هر گناه مصون هستند. چون در غير اين صورت به قول آن ها اطمينان نمي شود و پيروي از قول و فعل ايشان جايز نيست. ديگر اينکه اگر پيامبر گناه کند، بايد او را نهي کرد و عمل او را منکر شمرد؛ در حالي که رد پيغمبر و آزار او جايز نيست. امام فخر رازي مي گويد: گناهکار، فاسق است و قول فاسق را به تصريح قرآن نبايد پديرفت[طوسي، ص 485].
بنابراين، فلسفه ي بعثت انبيا، عصمت ايشان را ضروري مي سازد و عصمت به معناي انطباق کامل پيامبران در انديشه، رفتار و گفتار، با حق و خواست الهي است، و پيروي از ايشان بر ما واجب و ضروري است. از دلايل نقلي حجيت سنت پيامبر؛ قرآن، اجماع و سيره ي مسلمانان را مي توان نام برد. قرآن در آيات بسياري به اعتبار سنت پيامبر(ص)اشاره دارد؛ آن جا که يکي از مسئوليت هاي پيامبر را داوري و پايان دادن به مشاجرات و اختلافات بيان داشته است [بقره: 213] و در سوره ي احزاب آيه ي 36، به مردان و زنان مؤمن گوشزد مي کند که پس از داوري پيامبر (ص)، حق هيچ گونه اظهار نظر و تغيير راي را ندارند. هم چنين در سوره ي نساء / آيه ي 80، اطاعت از پيامبر را با اطاعت خدا برابر مي شمارد. آيه ي ديگري، پيامبر را الگوي حسنه معرفي کرده است. [الاحزاب: 21] و در سوره ي حشر آيه ي 7، امت به تمسک به تمام آموزه هاي پيامبر ملزم شده اند.
اين آيات بر اطاعت بي قيد و شرط از پيامبر دلالت دارند.

اجماع

ملاک«حجيت اجماع» بين عالمان اهل سنت و شيعه تفاوت هايي دارد. اهل سنت، اصالتاً و شيعه به خاطر کاشفيت از رأي معصوم، آن را حجت مي دانند. اما در اين نکته اختلافي نيست که وقتي تمام مسلمانان و انديشمندان فرق متفاوت اسلامي بر يک امر اتفاق نظر دارند، چنين اجماعي قطعاًحجت است. در گفتار معصومين چنين اجماعي معتبر شناخته شده است. سنت پيامبر (ص)از مصاديقي است که فرق اسلامي بر حجيت آن متفق القول هستند و آن را به عنوان دومين منبع شناخت دين در نظر داند.

سيره ي عملي مسلمانان

سنت از آغاز تاکنون همواره مورد توجه مسلمانان بوده است. صحابه از آغازين روز، با شنيدن اين فرمان هاي پيامبر(ص)که: «صلوا کما رايتموني اصلي» و «خذوا مني مناسککم»، شيوه ي نماز خواندن و حج گزاردن را از پيامبر آموختند. در هر مشکل و معضلي به ايشان مراجعه مي کردند و گفتار ايشان حجت بود. پس از رحلت پيامبر(ص)، صحابه، تابعين و تبع تابعين هم پيرو روايات پيامبر (ص) بودند. هم چنين، تمامي مکاتب فقهي کوشيدند، براي تحکيم عقايد خود از سنت پيامبر (ص) استفاده کنند که اين امر خود نشانه ي سيره ي عملي مسلمين در تمسک به سنت پيامبر(ص)و بالطبع، معتبر دانستن آن است.

مرجعيت قرآن در فهم دين

شيوه ي کلي قرآن بيان کليات، و اصول و قواعد ارزشي و نگرشي است. اما از بيان برخي از روش هايي که در هدايت موثر تأثيرگزار هستند نيز دريغ نکرده است. قرآن با بيان کليات، اختصار گويي، و بيان محکمات و متشابهات، ظاهر و مؤول و مجملات، جاودانگي و جهاني بودن خود را ثابت کرده است؛ چرا که در هر زمان، با گشوده شدن بطني از بطون قرآن، نيازهاي آن زمان جامعه پاسخ داده مي شود.

ديدگاه هاي متداول درباره ي کتاب و سنت

نوع رابطه ي قرآن و سنت از ديرباز مورد توجه مکاتب و نحله هاي گوناگون قرار داشته و دارد. نظريه ي اکتفاي به قرآن (قرآن بسندگي)، آن هم به ظاهر، و بي توجه به بواطن آيات قرآن، و نفي هرگونه منبع ديگر در کنار کتاب خدا، اولين بار از طرف خليفه ي دوم مطرح شد. طبق اين نظريه، اصالت به قرآن داده مي شود و حجيت حديث نفي و مطرود است.
نظريه ي ديگري که در اين رابطه مطرح است، «اخباري گري» است که بنيانگذار آن محمد امين استرآبادي، از علماي نامدار اماميه و بنيان گذار گرايش اخباريه است. ايشان بر پايه ي حديثي از امام صادق(ع) که مي فرمايند: براي هر امري که دو تن در آن اختلاف کنند، حتماًاصلي در کتاب خدا وجود دارد، ولي عقول مردم بدان راه نمي برد، بر اين عقيده اند که همه ي احکام شرعي در کتاب و سنت بيان شده اند[حويزي، ج3، ص 75].
سومين نظريه اي که در اين رابطه مطرح شده است، به اصالت قرآن و حجيت سنت اعتقاد دارد و در مقابل دو ديدگاه پيشين قرار گرفته است. بر اساس اين نظريه، سنت به عنوان منبع شناخت دين، مستقلاً محور نيست، بلکه کانون اصلي فهم دين، قرآن است و هر آن چه در سنت آمده، در قرآن نيز آمده و سنت نيز در طول قرآن به عنوان يک منبع قابل استفاده است. بارزترين فردي که اين رأي را مي توان به ايشان نسبت داد، علامه طباطبايي است[مهريزي، ص14].
ديدگاه چهارم، به اصالت توأمان قرآن و سنت اعتقاد دارد. براساس اين ديدگاه، دست يابي به مفاهيم قرآن ميسر است و چنان نيست که فهم قرآن صرفا در اختيار خداوند، پيامبر (ص)، اهل بيت، يا صحابيان و تابعيان باشد. بلکه با استناد به آيات قرآن مي توان گفت: قرآن مردم را به تأمل، تعمق، تفکر و تدبر دعوت کرده است و هرکس به اندازه ي توان علمي و روحي اش مي تواند، به معارف قرآن دست يابد. ولي آن چه بايد پذيرفت اين است که قرآن داراي بواطن و ظواهر، ابهامات، اجمالات، جزئيات و کلياتي است که براي فهميدن آن بايد از سنت مدد جست. در اين ديدگاه، سنت به عنوان منبعي مستقل و در عرض قرآن مطرح است و به طرق گوناگون ايفاي نقش مي کند. به عبارت ديگر، سنت مفسر قرآن است و مفسر مي تواند ناسخ، مخصص، مقيد، حاکم يا وارد بر مفسر باشد. سنت، علاوه ي بر نقش تبييني مي تواند با آوردن مطالبي نو و با قبض و بسط معارف قرآن، بر آن حکومت کند [نصيري، ص 34].
ديدگاه ديگر مطرح در اين زمينه، ديدگاه «تفکيکيون» است. ايشان تفکيک را با توجه به امر گسترش کار تأويل در متون ديني و کلام ديگران، و وجود فلسفه و عرفان، امري ضروري مي دانند و معتقدند، مفاهيم و معارف بايد به دور از تأويل و مزج با افکار و نحله ها وفکر و ذوق بشري مرزبندي شود[حکيمي، ص 36].
«حکمت متعاليه»، ديدگاه ديگر مطرح در اين حوزه است. صدر المتأالين شيرازي کوشيده است، عرفان و فلسفه و دين، يا به ديگر سخن تهذيب نفس و برهان عقلي و وحي را در يک مجموعه ي هماهنگ ترکيب و يگانه سازد. در نظر او، برهان عقلي يا فلسفه، لزوماً به آراي يونانيان محدود نمانده است و با قرآن و احاديث پيامبر(ص)و ائمه(ع)، پيوندي تگاتنگ دارد. اين دو نيز به نوبه ي خود با آراي عرفاني قابل اتحادند. به همين دليل، آثار او را ترکيبي از قضاياي منطقي، شهود عرفاني، احاديث نبوي و آيات قرآني تشکيل مي دهند. [دايره المعارف شيعه].
1. غفاري صفت، علي اکبر؛ تلخيص مقياس الهدايه؛ انتشارات جامعه الامام الصادق، 1369؛ تهران.
2. رشاد، علي اکبر؛ « سنت پژوهي»؛ مجله ي فقه و حقوق؛ 1383.
3. نصيري، علي؛ رابطه ي متقابل کتاب و سنت؛ نسخه ي قبل از انتشار.
4. طوسي، ابي جعفر محمدبن حسن(شيخ طوسي)؛ کشف المراد، ترجمه و شرح شعراني؛ انتشارات اسلاميه.
5. حويزي، عبدعلي؛ نورالثقلين؛ موسسه اسماعيليان؛ 1415 ق؛ قم.
6. نصيري، علي، «رابطه ي متقابل کتاب و سنت»؛ مجله ي علوم حديث؛ سال 5، ش1.
7. مهريزي، مهدي؛ «رابطه ي قرآن و حديث»؛ مجله ي علوم حديث؛ سال 8؛ ش 30.
8. دايره المعارف شيعه.
9. حکيمي، محمدرضا؛ مکتب تفکيک؛ مرکز بررسي هاي اسلامي؛ 1373؛ قم.
برگرفته از: مجله ي آموزش قرآن، شماره ي 19.