نویسنده: محمد حقّانی فضل
 
طی دوره قرون وسطی اولین شکاف عمده در مسیحیت پدید آمد و مسیحیت به دو فرقه ارتدوکس در شرق جهان مسیحی و کاتولیک در غرب آن تقسیم شد. معمولاً سال 1054م را به عنوان تاریخ رسمی جدایی مسیحیت یونانی و رومی می‌دانند؛ اما این امر رخدادی یکباره نبود، بلکه فرایندی تدریجی، دارای نوسان و ناپیوسته بود که نمی‌توان برای آن تاریخی دقیق تعیین کرد.
آخرین اختلافی که باعث جدایی نهایی کلیسای «ارتدوکس شرق» از «کاتولیک رومی» شد، امری جزئی درباره نانی بود که در مراسم عشای ربانی استفاده می‌شود. مشاجره بر سر این بود که آیا در مراسم عشای ربانی نان باید ور آمده باشد (آن گونه که در کلیسای شرق مرسوم است) یا باید فطیر باشد (آن گونه که در کلیسای غرب مرسوم است). در این مشاجره، پاپ پاتریارک قسطنطنیه را تکفیر کرد و پاتریارک نیز پاپ را ملحد دانست. علل و ریشه‌های این جدایی به قرن چهارم بازمی‌گردد؛ زیرا یکی از عوامل مؤثر در دور شدن دو بخش یونانی و لاتینی کلیسا از یکدیگر، جدایی و تقسیم امپراتوری روم به دو بخش شرقی و غربی بود. با تأسیس قسطنطنیه در سال 330م به عنوان «رم جدید» به جای «رم قدیم» راه جدایی سیاسی کلیساهای شرق و غرب هموار شد. امپراتور تئودوسیوس در سال 395م اداره بخش‌های غربی و شرقی را از یکدیگر جدا ساخت. در اواخر قرن پنجم و در پی هجوم اقوام بربر، بخش غربی روم سقوط کرد و بعدها با سرکار آمدن سلسله‌ی کارولنژی این جدایی به طور کامل تحقق یافت.
در شرق، کلیسا در حاکمیت شخص امپراتور قرار داشت؛ اما در غرب، پاپ خیلی دورتر از آن بود که زیر نظارت امپراتور درآید. در شرق، امپراتورها تقریباً پاپ (رهبر کلیسا) بودند و در غرب، پاپ‌ها تقریباً امپراتور بودند؛ زیرا در غرب، تا مدت‌ها هیچ دولت مرکزی قدرتمندی حضور نداشت. این جدایی افزون بر آنکه موجب استقلال دو بخش از یکدیگر در فعالیت‌ها بود، موجب شد که این دو کلیسا درباره قدرت سیاسی دیدگاه‌های متفاوتی داشته باشند. (1)
هجوم اسلاوها و قفقازها به ناحیه بالکان در اواخر قرن ششم، ظهور اسلام در قرن هفتم سفرها را مخاطره‌آمیز و ارتباط شرق و غرب را کمتر ساخت. اختلاف زبانی نیز موجب تشدید این جدایی بود؛ تا سال 400م، بسیاری از غربی‌ها زبان یونانی را می‌دانستند و یونانیان بسیاری نیز زبان لاتینی را آموخته بودند. اما بعد از قرن پنجم شمار بسیار اندکی در هر دو بخش دوزبانه بودند و این امر در موارد بسیاری موجب پدید آمدن سوء تفاهم می‌شد.
عامل سیاسی مهم دیگر در قرن هشتم رخ داد. در این دوران پاپ‌ها رابطه با امپراتوری بیزانس (روم شرقی) را قطع کردند و به جای نگاه به شرق، یعنی قسطنطنیه، نگاه خود را به سمت شمال یعنی پادشاهی فرانک‌ها (سلسله کارولنژی) معطوف کردند. (2) هرچند هر دو طرفِ اختلاف علت اصلی جدایی را اختلافات عقیدتی ذکر می‌کردند، اما این اختلافات سیاسی نیز عامل مهمی در این جدایی بودند.
در کنار رقابت سیاسی میان شرق و غرب مسیحی، اختلافات عقیدتی نیز در میان آنها گسترش می‌یافت. یکی از اختلاف نظرهای عقیدتی دو کلیسا که در جدایی آنها بسیار تأثیر داشت، مربوط به تفوق پاپ بر کلیسا بود. پاپ‌ها مدعی بودند که کلیسای رم حق نظارت بر کلیسای شرق و غرب را دارد؛ اما کلیساهای شرق این ادعا را نمی‌پذیرفتند. کلیساهای یونانی زبان بر این باور بودند که برتری پاپ تشریفاتی است و او قدرت اعمال نظارت جهانی ندارد. از نظر آنان پاپ شخص اول است، اما اول در میان اسقف‌های برابر. (3) آنان معتقد بودند پاپ حق ندارد بدون درخواست خود کلیساهای شرق در امور آنها دخالت کند.
اختلاف اعتقادی مهم دیگر بر سر افزودن کلمه «فیلیوک» (Filioque؛ به معنای «و از پسر») به متن اعتقادنامه نیقیه به وسیله کلیسای غرب بود. در این اعتقادنامه درباره روح القدس آمده است: «روح القدس از پدر نشئت می‌گیرد». بعدها در غرب (برای تقویت استدلال‌هایی که برای الوهیت مسیح اقامه می‌شد) عبارت «فیلیوک» را به آن اضافه کردند. اکنون این عبارت در کلیسای کاتولیک چنین است: «روح القدس از پدر و از پسر نشأت می‌گیرد». (4) اما الهی‌دانان کلیسای شرق به این عمل اعتراض کردند و گفتند الحاق این کلمه، به معنای نفى مصدریت مطلق از ذات خداوند است و در واقع انکار قدرت کامل الهی است. این اختلاف عقیدتی موجب جدالی طولانی در کلیسا شد تا آنکه عاقبت در سال 876 شورایی از روحانیان شرقی در شهر قسطنطنیه تشکیل شد و پاپ را به دو دلیل، یکی فعالیت سیاسی و دیگری علاقه‌مندی به اصل فیلیوک، محکوم به خطا ساخت. (5)
در طی سال‌های 861-867 مناقشه شدیدی میان دو طرف رخ داد که به تکفیرهای متقابل انجامید؛ پاپ و سراسقف قسطنطنیه هر دو کوشش می‌کردند تا کنترل کلیسای تازه تأسیس بلغارستان- که تازه به مسیحیت گرویده بود- را در اختیار بگیرند. در ضمن این مناقشه، برخی از امور اعتقادی و آیینی مانند مراتب کلیسایی، شیوه برگزاری مراسم بلوغ و روزه‌ی چهل روزه نیز موضوع این مجادلات قرار گرفتند. (6) اختلاف دیگری که میان دو کلیسا وجود داشت، مسئله تجرد روحانیان بود. در شرق همه روحانیانی که مقامی پایین‌تر از اسقف داشتند مجاز بودند ازدواج کنند، اما در غرب کشیشان و روحانیان به هیچ وجه مجاز به ازدواج نبودند. حتی گاهی اوقات گذاشتن ریش مشکل ایجاد می‌کرد؛ کشیشان در غرب باید صورت خود را می‌تراشیدند، اما در شرق حتماً باید ریش خود را نگه می‌داشتند. هرچند این اختلافات بی‌اهمیت به نظر می‌رسند اما در آن زمان برای هر دو کلیسا بسیار اهمیت داشتند.
آخرین اختلافی که باعث جدایی نهایی کلیسای «ارتدوکس شرق» از «کاتولیک رومی» شد، امری جزئی درباره نانی بود که در مراسم عشای ربانی استفاده می‌شود. مشاجره بر سر این بود که آیا در مراسم عشای ربانی نان باید ور آمده باشد (آن گونه که در کلیسای شرق مرسوم است) یا باید فطیر باشد (آن گونه که در کلیسای غرب مرسوم است). (7) در این مشاجره، پاپ پاتریارک قسطنطنیه را تکفیر کرد و پاتریارک نیز پاپ را ملحد دانست. (8)
با این جدایی دو فرقه مجزا در مسیحیت به وجود آمد. هرچند این جدایی از نظر جمعیت و گستره جغرافیایی دو کلیسا، جدایی بزرگی است، اما از نظر الهیاتی اهمیت چندانی ندارد؛ زیرا هر دو گروه نظامی الهیاتی که در سده‌های نخست شکل گرفته بود را قبول داشتند و در آموزه‌های اساسی مانند مسیح‌شناسی، انسان‌شناسی، نجات‌شناسی، حجیت سخن کلیسا و... و اختلافی اساسی نداشتند و چنان که گذشت، اختلاف آنها در امور جزئی بود.

نمایش پی نوشت ها:
1. ارل کرنز؛ سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، ص166.
2. کالیستوس ویر؛ «مسیحیت شرقی تحولات تاریخی»؛ ص122.
3. یعنی پنج سراسقف انطاکیه، اورشلیم، قسطنطنیه، اسکندریه و رم.
4. مری جو ویور؛ درآمدی به مسیحیت؛ ص158.
5. جان ناس؛ تاریخ جامع ادیان؛ ص647.
6. کالیستوس ویر؛ مسیحیت شرقی؛ تحولات تاریخی، ص123.
7. عبدالرحیم سلیمانی؛ مسیحیت؛ ص166.
8. جان ناس؛ تاریخ جامع ادیان، ص647.

منبع مقاله :
حقانی فضل، محمد؛ (1393)، تاریخ مسیحیت جلد دوم از اقتدار پاپ تا تکثر معاصر، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول.