نویسنده: محمد حقانی فضل
 
جنگ‌های صلیبی (1) به یک رشته از جنگ‌های خونین اطلاق می‌شود که در سده‌های دوازدهم و سیزدهم میلادی میان مسیحیان اروپایی و مسلمانان خاورمیانه غربی اتفاق افتاد. در این جنگ‌ها اروپاییان قصد داشتند تا بر سواحل جنوبی و شرقی مدیترانه، یعنی مصر و فلسطین و به ویژه بیت المقدس، که در آن زمان در دست مسلمانان بود، مسلط شوند. این سلسله جنگ‌ها که با حکم پاپ در سال 109۵م (489 هجری) مبنی بر وجوب جنگ با مسلمانان آغاز شد، نزدیک به دویست سال ادامه یافت تا اینکه در سال 1291م (685 هجری) و با پیروزی مسلمانان پایان یافت. البته پس از آن نیز میان مسلمانان و مسیحیان جنگ‌هایی درگرفت؛ اما این نبردها در شمار جنگ‌های صلیبی به حساب نمی‌آیند.
مردم اروپا از سال 1087 تا 1095م، هشت سال را با قحطی و گرسنگی دست و پنجه نرم کرده بودند تا حدی که از شدت گرسنگی علف و ریشه درختان را می‌خوردند. به همین علت این دهقانان گروه گروه روستاهای قحطی زده را رها می‌کردند و در جست و جوی مناطق حاصلخیز رهسپار بیت المقدس می‌شدند تا شاید در آنجا بتوانند به نوایی برسند و از گرسنگی و نیز ظلم و ستم فئودال‌ها رهایی یابند. بهانه و مدعای مسیحیان برای لشکرکشی به سرزمین اسلامی آن بود که سلجوقیان به اماکن متبرکه مسیحی تعدی و بی‌حرمتی می‌کنند. اما در واقع، یکی از علت‌های اصلی جنگ‌های صلیبی تضعیف امپراتوری بیزانس (روم شرقی) بود. سلجوقیان که پیش از این، امپراتوری خود را تا روم شرقی گسترش داده بودند، در سال 1085م انطاکیه، طرسوس و نیز نیقیه را فتح کردند و به نزدیکی‌های قسطنطنیه رسیدند. امپراتوری بیزانس نیز قدرت نظامی لازم برای رویارویی با آنها را نداشت. اگر ترکان سلجوقی موفق به فتح قسطنطنیه می‌شدند، تمام اروپای غربی در برابرشان گشوده می‌شد. آلکسیوس اول، پادشاه بیزانس، برای مقابله با سلجوقیان از پاپ و حاکمان اروپای لاتین کمک خواست. او برای ترغیب اروپایی‌ها به آنان گفت مبارزه با این جماعت در خاک آسیا عاقلانه‌تر است تا آنکه دست روی دست بگذارند و منتظر سیل آنها از طریق شبه جزیره بالکان به پایتخت‌های اروپایی باشند.
کلیسای روم که همواره می‌کوشید تا کلیسای شرق را نیز به زیر سلطه خود آورد، این زمان را موقعیتی مناسب برای گسترش تسلط خود می‌دید؛ از این رو، پاپ نماینده امپراتور بیزانس را با آغوش باز پذیرفت و وعده همه گونه همکاری را به آنها داد. (2)
هزاران هزار مسیحی از سراسر اروپا در این جنگ‌ها شرکت کردند. افزون بر دفاع از زائران مسیحی، انگیزه‌ها و علل دیگری نیز در تحریک این خیل عظیم مؤثر بود. یکی از این عوامل، فقر بود. گرسنگی و فقر پدیده رایج اروپا در آن زمان بود. مردم اروپا از سال 1087 تا 1095م، هشت سال را با قحطی و گرسنگی دست و پنجه نرم کرده بودند تا حدی که از شدت گرسنگی علف و ریشه درختان را می‌خوردند. به همین علت این دهقانان گروه گروه روستاهای قحطی زده را رها می‌کردند و در جست و جوی مناطق حاصلخیز رهسپار بیت المقدس می‌شدند تا شاید در آنجا بتوانند به نوایی برسند و از گرسنگی و نیز ظلم و ستم فئودال‌ها رهایی یابند. (3)
از میان جنگ‌های بسیاری که در این دو قرن به وقوع پیوست، هشت جنگ اهمیت بیشتری دارند:
جنگ اول صلیبی به فرماندهی گودفروا دو بویون 1096-1099م؛
جنگ دوم صلیبی به فرماندهی لویی هفتم، پادشاه فرانسه و کنراد سوم امپراتور آلمان 1147-1148م؛
جنگ سوم صلیبی به فرماندهی ریچارد شیردل، فیلیپ آگوست و فردریک باربروس، پادشاهان انگلیس، فرانسه و آلمان 1188-1192م؛
جنگ چهارم صلیبی به فرماندهی بونیفاس دومونوا، نماینده پاپ اینوسنت 1198-1204م؛
جنگ پنجم صلیبی به فرماندهی تیوبلت، کنت شامپانی 1217-1221م؛
جنگ ششم صلیبی به فرماندهی ندرواس دوم پادشاه هنگری و لئوپد والی اتریش 1228-1229م؛
جنگ هفتم صلیبی به فرماندهی سن لویی، پادشاه فرانسه 1248-1254م؛
جنگ هشتم صلیبی به فرماندهی سن لویی، پادشاه فرانسه 1270م. (4)
در واقع این هشت جنگ، هشت لشکر کشی بزرگ مسیحیان به سرزمین اسلامی هستند.  

آغاز جنگ

در سال 1095 در شهر کلرمون شورایی برپا شد. پاپ در این شورا طی یک سخنرانی تمام مسیحیان را به جهاد با مسلمانان برای نجات مزار مقدس مسیح در اورشلیم دعوت کرد. او در بخشی از سخنانش گفت:
ای دلاوران عزیز! آن شمشیری که تاکنون به سینه یکدیگر فرو می‌بردید و در مقابل اهانتی کوچک با برادران دینی دوئل می‌کردید، اکنون به سینه دشمن فرو برید، امروز وقت آن رسیده است که به اهانت‌هایی که به قبر مسیح می‌شود خاتمه دهید. این جهادی که امروز عازم آن هستید تنها برای فتح بیت المقدس نیست، بلکه باید تمام اقلیم پرثروت آسیا و خزائن آکنده و بی حساب آن را تصاحب نمایید. امروز باید به جانب بیت المقدس رفته و تمام آن اراضی را از دست غاصبین گرفته و خود وارث آنها شوید. اراضی بیت المقدس و شام همان طوری که تورات تعریف کرده، سرزمین شیر و انگبین است. اگر در این جنگ فاتح شوید، تمام کشورهای مشرق زمین از آن شما خواهد شد و اگر کشته شوید در نقطه‌ای شهید شده‌اید که عیسی در آن شهید شده است. (5)
پاپ سخنانش را با این عبارت پایان داد: «از خویشتن بگذر، صلیب برگیر، از دنبال من بیا». (6) وقتی همه حاضران اعلام وفاداری کردند، پاپ گفت: «حال که آماده جهاد هستید، از این به بعد نشان صلیب علامت مشخصه شما خواهد بود، باید آن را روی سینه‌ها و پرچم‌ها و سلاح‌های خود نقش کنید...».
روز بعد پاپ فرمانی صادر کرد و برای شرکت کنندگان در این نبرد مقدس امتیازاتی مقرر کرد: عفو تمام گناهان گذشته و آینده؛ معافیت از پرداخت مالیات و صدقه‌های دینی؛ و مصونیت اموال و عائله آنها تا پایان جنگ. همچنین اعلام کرد هر کس جهادکنندگان را تحقیر و مسخره کند، بی‌درنگ تکفیر و تنبیه خواهد شد. (7) سپس مبلغان فراوانی به نقاط مختلف فرستاده شدند و با نشر اخبار اغراق‌آمیز مبنی بر آزار و اذیت مسیحیان مشرق به وسیله مسلمانان، افکار عمومی را تهییج کردند و در نتیجه سیلی از مسیحیان اروپایی به طرف مشرق زمین سرازیر شدند.
صلاح الدین صلح را پذیرفت و اعلام کرد اهالی شهر در امان هستند و می‌توانند به هرجا که مایل‌اند، بروند و هر چه می‌خواهند با خود ببرند، مشروط بر اینکه هر فرد فدیه خود را بپردازد؛ مقدار فدیه برای هر مرد 10 دینار، زنان 5 دینار و کودکان 2 دینار بود. پس از این توافق لشکر صلاح الدین بدون خون‌ریزی وارد بیت المقدس شد. صلیبیان مسجدالاقصی را اصطبل و خوابگاه سواران خویش کرده بودند. مسلمانان در عرض یک هفته مسجد را آماده ساختند و پس از سال‌ها در آن نماز اقامه کردند. مسیحیان پس از فتح شهرهایی چون نیسه و انطاکیه در سال 1099م (493 هـ) به بیت المقدس رسیدند. در آن زمان بیت المقدس از سلطه سلجوقیان خارج شده بود و در حاکمیت فاطمیان مصر بود. خلیفه فاطمی به صلیبیان پیشنهاد کرد که در صورت رضایت آنها به عقد قرارداد صلح، حاضر است جان و مال همه زائران مسیحی را تضمین کند؛ اما صلیبیان نپذیرفتند (8) و بیت المقدس را محاصره کردند. با وجود آنکه اهالی شهر مدتی را مقاومت کردند؛ اما سپاه صلیبی که فردی به نام «گودفروا» بر آن فرماندهی می‌کرد، به وسیله قلعه‌کوب‌ها و منجنیق‌ها حصارهای شهر را ویران کردند و به داخل شهر ریختند. پس از فتح، قتل عام مردم آغاز شد. صلیبیان با قساوتی شگفت‌آور به قتل عام اهالی پرداختند. گودفروا، فرمانده لشکر صلیبی، در گزارشی به پاپ اورابان دوم می‌نویسد:
اگر می‌خواهید بدانید با دشمنانی که در اورشلیم به دست ما افتادند چه معامله‌ای شد، همین قدر بدانید که کسان ما، در رواق معبد سلیمان در لجه‌ای از خون مسلمانان می‌تاختند و خون تا زانوی اسب می‌رسید، تقریباً ده هزار نفر مسلمان در معبد قتل عام شدند و هر کس در معبد می‌رفت تا بند پایش را خون می‌گرفت؛ از کفار هیچ کس جان به سلامت نبرد، حتی زنان و اطفال را هم کشتیم. پس از کشتار نوبت به غارت خانه‌ها رسید، افراد ما چون از خون‌ریزی سیر شدند به خانه‌ها ریختند و هرچه به دستشان افتاد، ضبط کردند. هرکس وارد خانه‌ای می‌شد، آن را ملک طلق خود می‌شمرد و این رسم چنان جاری و ساری بود که گویی باید مو به مو رعایت شود. (9)
کشیشی به نام رمون، که خود شاهد این واقعه بوده است، می‌نویسد:
چیزهای بدیعی از هر سو به چشم می‌خورد. گروهی از مسلمانان را سر از تن جدا کردند... گروهی دیگر را با تیر کشتند یا مجبور کردند که از برج‌ها خود را به زیر افکنند، پاره‌ای را چند روز شکنجه دادند و آنگاه در آتش سوزانیدند. در کوچه‌ها توده‌هایی از کله و دست و پای کشتگان دیده می‌شد. هر طرف اسب را هی می‌کردی در میان اجساد کشتگان و لاشه اسبان بودی. (10)
لشکر صلیبی به یهودیان اورشلیم نیز رحم نکردند. عده‌ای از یهودیان در معبد خود متحصن شده بودند، صلیبیان بر در معبد آتش افروختند و راه خروج را بستند و سپس گوی‌هایی آتشین به داخل پرتاب کردند. یهودیان زنده زنده در آتش سوختند. (11)
پس از این پیروزی، مسیحیان در سرزمین‌های فتح شده، «مملکت لاتینی اورشلیم» را برقرار کردند. هر چند این سرزمین در منطقه کلیساهای شرق بود، مملکت لاتینی اورشلیم تابع کلیسای رم شد و برتری پاپ را پذیرفت. اورشلیم تا سال‌ها در دست مسیحیان باقی ماند.
در سال 1175م صلاح‌الدین ایوبی توانست با تصرف تمام مصر، لیبی، تونس، الجزایر، یمن و... دولت مقتدر ایوبی را در مصر تشکیل دهد. در سال 1187، در زمان حکومت صلاح الدین، رژینالد دوشایتون، یکی از امرای صلیبی، با وجود قرارداد صلح میان صلاح الدین و پادشاه لاتینی، اعلام کرد قصد حمله به عربستان و از بین بردن مقبره‌های مدینه و با خاک یکسان کردن کعبه را دارد. لشکر وی از مصریان شکست سختی خورد؛ اما صلاح الدین به علت این بی‌حرمتی تصمیم به فتح فلسطین گرفت. (12) پادشاه صلیبیان برای رویارویی با صلاح الدین به سمت طبریه حرکت کرد. اما در نبردی که در حطین، نزدیکی طبریه روی داد، صلاح الدین شکست سنگینی بر سپاه صلیبی وارد کرد و پادشاه صلیبی و عده‌ای از سپاهیانش به اسارت درآمدند. با اینکه سپاه صلیبی تارومار شده بود، صلاح الدین پادشاه صلیبی و سایر اسرا را عفو کرد. این عفو در آینده موجب دردسر فراوان او شد؛ زیرا پادشاه صلیبی پیمان خود را شکست و دیگر بار به صلاح الدین حمله کرد. (13)
صلاح الدین هنگامی که به نزدیکی بیت المقدس رسید، به صلیبیان پیشنهاد کرد اگر شهر را بدون خون‌ریزی تسلیم او کنند، جان و مال ساکنان مسیحی آن مصون و محفوظ خواهد ماند؛ اما مسیحیان پیشنهاد او را نپذیرفتند. پس صلاح الدین اورشلیم را محاصره کرد. این محاصره تنها دوازده روز طول کشید (14) و صلیبیان هیئتی را برای صلح به نزد صلاح الدین فرستادند. صلاح الدین صلح را پذیرفت و اعلام کرد اهالی شهر در امان هستند و می‌توانند به هرجا که مایل‌اند، بروند و هر چه می‌خواهند با خود ببرند، مشروط بر اینکه هر فرد فدیه خود را بپردازد؛ مقدار فدیه برای هر مرد 10 دینار، زنان 5 دینار و کودکان 2 دینار بود. پس از این توافق لشکر صلاح الدین بدون خون‌ریزی وارد بیت المقدس شد. صلیبیان مسجدالاقصی را اصطبل و خوابگاه سواران خویش کرده بودند. مسلمانان در عرض یک هفته مسجد را آماده ساختند و پس از سال‌ها در آن نماز اقامه کردند. (15)
پس از این پیروزی، عادل، برادر صلاح الدین، از او هزار غلام به عنوان تحفه تقاضا کرد و سپس تمامی آن هزار نفر را در راه خدا آزاد کرد. به درخواست خلیفه مسیحی اورشلیم و نیز رهبر جماعت مسیحیان، دو هزار نفر دیگر نیز آزاد شدند. در پایان هم خود صلاح الدین تمام سالمندانی را که استطاعت پرداخت دیه نداشتند، آزاد کرد. او به یهودیان اجازه داد تا دوباره در بیت المقدس اقامت کنند و به مسیحیان نیز اجازه داد به شرط حمل نکردن اسلحه، حق ورود به شهر را داشته باشند. (16)
اما این فتح پایان بخش جنگ‌های صلیبی نبود و پس از آن نیز تا حدود صد سال حاکمیت بیت المقدس و سایر شهرهای منطقه میان مسلمانان و مسیحیان دست به دست می‌شد؛ زمانی مسلمانان حاکم بودند و بر مسیحیان سخت می‌گرفتند و گاه صلیبیان حاکم می‌شدند و مسلمانان را آزار می‌دادند. در این میان گاه حوادث عجیبی نیز رخ می‌داد.

غارت قسطنطنیه؛

جنگ چهارم صلیبی با تحریک پاپ اینوسنت سوم و برخی از کشیشان فرانسوی شروع شد. صلیبی‌ها قصد داشتند ابتدا مصر را فتح کنند تا از آن به عنوان پایگاهی برای فتوحات بعدی استفاده کنند. برای حمل صلیبیان به مصر، تعداد زیادی کشتی لازم بود. حاکم ونیز پذیرفت در برابر دریافت مبلغ کلانی، کشتی و وسایل مورد نیاز را در اختیار ایشان قرار دهد. لشکر صلیبی به ونیز آمد، اما پول کافی نداشت. ونیزی‌ها از آنها خواستند تا برای جبران کسری مبلغ، شهر «زارا»، که مسیحی نشین بود، را از پادشاه مجارستان برای ایشان پس بگیرند. صلیبیان «زارا» را فتح کردند و سپس به علت گناهی که مرتکب شده بودند، هیئتی را برای شفاعت نزد پاپ روانه و تقاضای عفو کردند. پاپ برایشان آمرزش فرستاد، اما تقاضا کرد که غنایم به دست آمده را برگردانند. صلیبیان از پاپ، به سبب آمرزش گناهانشان تشکر کردند؛ اما غنایم را نگاه داشتند. پس از این واقعه آنها به جای اسکندریه به قسطنطنیه رفتند و شهر را پس از مدتی محاصره در سال 1204 تسخیر کردند. سربازان صلیبی به تاراج قسطنطنیه، که یکی از مراکز مهم مسیحیت بود، پرداختند. عده تلفات اهالی قسطنطنیه زیاد نبود و شاید از دو هزار نفر تجاوز نمی‌کرد؛ اما غارت حد و حصرى نداشت، حتی محراب بزرگ کلیسا را تکه تکه کردند تا طلا و نقره آن را میان خود تقسیم کنند. هر چند پاپ به صلیبیان اجازه نداده بود بر ضد برادران مسیحی خود در زارا و قسطنطنیه اقدامی کنند، نتایج کار آنان را پذیرفت؛ زیرا امپراتوری روم شرقی را در سلطه او قرار می‌داد. (17)

لشکر کودکان؛

در سال 1212، کودکی با نام استفان که کمتر از دوازده سال داشت، مدعی شد حضرت مسیح از وی خواسته است که لشکری تهیه کند و برای کمک به کودکان روانه اورشلیم شود. او می‌گفت: بر سر راه آنان دریا گشوده خواهد شد، چنان که نیل به روی بنی اسراییل و موسی گشوده شد. حدود بیست هزار کودک با او همراه شدند و به سوی فلسطین حرکت کردند. هفت کشتی، آنان را به رایگان از مارسی حرکت داد. دو کشتی در سواحل ساردنی دچار توفان شدند و تمامی سرنشینان آن غرق شدند؛ اما ملوانان پنج کشتی دیگر بقیه کودکان را به عنوان برده و غلام به تونس و مصر بردند و فروختند. (18)
جنگ‌های صلیبی تا سال 1291م ادامه یافت. در این سال مسلمانان تمامی شهرهایی را که در دست مسیحیان بود، تصرف کردند و به حکومت مسیحیان و سلطه‌ی آنان بر فلسطین خاتمه دادند. این پیروزی مسلمانان پایان جنگ‌های طولانی صلیبی بود.

نمایش پی نوشت ها:
1. اصطلاح جنگ‌های صلیبی، عنوانی است که مسیحیان برای اشاره به این جنگ‌ها به کار می‌بردند. مسلمانان این سلسله جنگ‌ها را- همانند سایر جنگ‌هایشان با دیگر اقوام- جهاد می‌نامیدند.
2. ویل دورانت؛ تاریخ تمدن، ج4، ص784-785.
3. عزت اله نوذری؛ مسیحیت از آغاز تا عصر روشنگری؛ ص99.
4. حسین انتظار ریحانی؛ «جنگ‌های صلیبی و انتقال علوم جهان اسلام به غرب»؛ ص53.
5. سیدجعفر حمیدی؛ تاریخ اورشلیم؛ ص207.
6. این عبارت پاپ اشاره به سخنی از مسیح است که به شاگردان خود گفت: «اگر کسی خواهد متابعت من کند باید خود را انکار کرده و صلیب خود را برداشته، از عقب من آید» متی، 24:16.
7. سیدجعفر حمیدی؛ تاریخ اورشلیم، ص207.
8. ویل دورانت؛ تاریخ تمدن، ج4، ص792.
9. سیدجعفر حمیدی؛ تاریخ اورشلیم؛ ص211.
10. ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ج4، ص792.
11. پیشین
12. ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ج4، ص799.
13. سید جعفر حمیدی؛ تاریخ اورشلیم؛ ص216-217.
14. ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ج4، ص800.
15. سید جعفر حمیدی؛ تاریخ اورشلیم، ص219.
16. ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ج4، ص800-801.
17. ارل کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، ص177/ ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ج4، ص810.
18. عزت اله نوذری؛ مسیحیت از آغاز تا عصر روشنگری: ص120/ غلام حسین مصاحب؛ دایرة المعارف فارسی؛ ص746.

منبع مقاله :
حقانی فضل، محمد؛ (1393)، تاریخ مسیحیت جلد دوم از اقتدار پاپ تا تکثر معاصر، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول.