نویسنده: محمد حقانی فضل
 
در اواخر قرون وسطی، اصلاح کلیسا و مقامات کلیسایی دغدغه مهم مسیحیان بود. در این زمان «شکاف بزرگ کلیسای غرب» (1) رخ داده بود که طی آن دو و حتی سه پاپ در نزاعی بر سر قدرت، هم زمان ادعای نیابت مسیح و رهبری معنوی جهان را داشتند و بسیاری از مقامات کلیسا آلوده به فساد مالی، سیاسی و اخلاقی بودند. تلاش برای اصلاح کلیسا به آغاز حرکتی آتشین، معترضانه، دین محور و فراگیر منجر شد که از آن با عنوان نهضت اصلاح دینی یاد می‌شود.
یکی از ریشه‌های نهضت اصلاح، انسان‌گرایی مسیحی بود. شعار اصلی انسان‌گرایان مسیحی «بازگشت به سرچشمه‌ها» بود و به همین دلیل به زبان اصلی کتاب مقدس (یونانی و عبری) و نیز آثار آبای کلیسا توجه بسیاری داشتند. انتشار نسخه یونانی کتاب مقدس به وسیله اراسموس نیز با همین هدف صورت گرفت. در واقع اینان می‌خواستند تا پیرایه‌هایی که کلیسا بر اصل مسیحیت افزوده بود را کنار بزنند و به مسیحیت اولیه بازگردند. علت و سبب اصلی آغاز نهضت اصلاح دوری کلیسا از اهداف معنوی و ناکارآمدی آن در امور دینی بود؛ اما همچون هر حرکت و جنبش اجتماعی دیگر، جز علت اصلی، علل و زمینه‌های دیگری نیز در پیدایش و گسترش این نهضت دخیل بودند.
در آن دوره به علت اوضاع نابسامان و ناآرامی‌های موجود، نارضایتی‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسیاری از نقاط اروپا را دربر گرفته بود. این بحران‌ها روحیه اجتماعی زیستن را در جامعه متلاشی کرده بود. به نظر می‌رسد که جنبش اصلاح دینی، بازتاب و نتیجه نوعی فشار افکار عمومی برای ایجاد تحول بود. ساکنان مناطق گوناگون با پذیرش نهضت اصلاح، به نوعی هویت مشترک اجتماعی دست می‌یافتند که در آن وضعیت دشوار، می‌توانست به جوامع آنان انسجام ببخشد. (2)
یکی از ریشه‌های نهضت اصلاح، انسان‌گرایی مسیحی بود. شعار اصلی انسان‌گرایان مسیحی «بازگشت به سرچشمه‌ها» بود و به همین دلیل به زبان اصلی کتاب مقدس (یونانی و عبری) و نیز آثار آبای کلیسا توجه بسیاری داشتند. انتشار نسخه یونانی کتاب مقدس به وسیله اراسموس نیز با همین هدف صورت گرفت. در واقع اینان می‌خواستند تا پیرایه‌هایی که کلیسا بر اصل مسیحیت افزوده بود را کنار بزنند و به مسیحیت اولیه بازگردند. انسان‌گرایان با لحنی تیز و طعنه‌آمیز از بسیاری از ابعاد حیات کلیسایی مانند زندگی پاپ‌ها و روحانیون، وضعیت دیرها، ابهامات و پیچیدگی‌های الهیات مدرسی و ... انتقاد می‌کردند. البته زمانی که نهضت اصلاح شروع شد، انسان‌گرایان دو دسته شدند: گروهی با جدایی از کلیسای رم به جنبش اصلاح پیوستند، اما عده‌ای که به اتحاد امت مسیحی اهمیت می‌دادند، به کلیسای کاتولیک وفادار ماندند و در صدد اصلاح بدون جدایی برآمدند.
اعتراض به کلیسا در دوره‌های پیشین نیز اتفاق افتاده بود، اما همواره سرکوب شده بود. یکی از مهم‌ترین عللی که باعث شد نهضت اصلاح امکان بروز و رشد اجتماعی داشته باشد، کاهش نفوذ پاپ بر مردم و سرپیچی مسیحیان از دستورات کلیسا بود. این کاهش اقتدار خود معلول عللی بود؛ مانند افزایش حس ملی گرایی در ملت‌های اروپایی که در نتیجه، از اعمال نفوذ و دخالت پاپ در امور کشور خویش ناراضی بودند؛ اثبات بی‌پایه و اساس بودن برخی از ادعاهای پاپ، مانند «هدیه کنستانتین» (3) که موجب بی‌اعتباری کلیسا شد؛ فساد مالی و سیاسی کلیسا؛ اعتراض بسیاری از دانشمندان و ادبا به پاپ و نظام کلیسا، در عین وفاداری کامل به دین و تدین که در واقع این مطلب را القا می‌کرد که دیانت از وفاداری به پاپ جداست. (4) می‌شد این اعتراض‌ها را در دانشگاه‌ها، مدارس عالی، طبقه متوسط شهری و چهره‌های متنفذ ادبی دید: دانته در کمدی الهی پاپ بونیفاس هشتم را به جهنم محکوم کرد و در دربار سلطنت این پرسش را مطرح کرد که آیا مقام پاپی می‌تواند حاکمیت دنیوی داشته باشد (این کتاب تا سال 1908 جزو کتاب‌های ممنوعه کلیسای کاتولیک بود). مارسیلیوس، رئیس دانشگاه پاریس، علت عمده آشفتگی جامعه را نظریه «کمال قدرت» پاپ می‌دانست و می‌گفت این نظریه مبنای الهیاتی و کتاب مقدسی ندارد. (5)
هوس کشیشی اصلاح‌گر بود که به شدت از تعالیم ویکلیف تأثیر پذیرفته بود. او شاهد شکاف بزرگ کلیسای غرب و تشتت سیاسی ناشی از آن بود؛ بنابراین تلاش‌های او تا حدی با موضوعات سیاسی ارتباط داشت. او سازمان سلسله مراتب کلیسایی را تخطئه می‌کرد و بر ضد روحانیان فاسد سخن می‌گفت. پیش از آغاز نهضت اصلاح به وسیله لوتر، چند حرکت اصلاحی در کلیسا انجام شده بود. این حرکت‌ها در نهضت اصلاح تأثیر بسیاری داشتند. یکی از مهم‌ترین نهضت‌های اعتراضی پیش از لوتر، نهضتی بود مربوط به دو استاد دانشگاه به نام‌های جان ویکلیف (1330-1384) در انگلستان و جان هوس (1372-1415) در بوهمیا (جمهوری چک امروزی). ویکلیف، استاد دانشگاه آکسفورد بود. او می‌گفت کتاب مقدس مقام و مدعاهای پاپ را تأیید نمی‌کند. او تأکید می‌کرد تنها طریقی که می‌توان بر اساس آن درباره تقدس کسی قضاوت کرد، این است که آیا رفتار او مطابق انجیل است یا خیر؛ نه اینکه آیا او دارای عنوان کلیسایی است یا نه.
یکی از شجاعانه‌ترین اصلاحات ویکلیف ترجمه کتاب مقدس به زبان مردم بود. کلیسای کاتولیک طی قرن‌ها، ترجمه لاتینی کتاب مقدس، معروف به ولگات، را به کار می‌برد و ترجمه آن را به زبان‌های محلی ممنوع کرده بود. کلیسای کاتولیک معتقد بود هیچ کس جز کلیسا حق تفسیر کتاب مقدس و اظهارنظر درباره آن را ندارد؛ اما ویکلیف معتقد بود همه مسیحیان باید آزاد باشند که کتاب مقدس را بخوانند؛ بنابراین لازم است آن را به زبان محلی خود بخوانند. (6)
او همچنین اعتقاد داشت هر نوشته‌ای که با کتاب مقدس مغایرت داشته باشد، باطل است مگر اینکه نظر پاپ باشد. وی نظریه تبدل جوهری را قبول نداشت؛ آیین تأیید و تدهین از هفت آیین کاتولیک را بدون مبنا می‌دانست؛ با الزام کشیش‌ها به بی همسری مخالف بود و ... . چند مورد از عقاید او را می‌توان در میان عقاید پروتستان‌ها مشاهده کرد. (7)
هوس کشیشی اصلاح‌گر بود که به شدت از تعالیم ویکلیف تأثیر پذیرفته بود. او شاهد شکاف بزرگ کلیسای غرب و تشتت سیاسی ناشی از آن بود؛ بنابراین تلاش‌های او تا حدی با موضوعات سیاسی ارتباط داشت. او سازمان سلسله مراتب کلیسایی را تخطئه می‌کرد و بر ضد روحانیان فاسد سخن می‌گفت. (8) هوس نفوذ بسیاری داشت و افراد بسیاری به او گرویدند. پاپ او را تکفیر کرد. او از پاپ درخواست کرد تا شورایی تشکیل بدهد تا مسائل اختلافی را بررسی کند. شورا در شهر کنستانس سوییس برگزار شد. هرچند هوس از شرکت در شورا بیم داشت، امپراتور به او اطمینان داد که سلامتی او را حفظ خواهد کرد. زمانی که هوس در شورا شرکت کرد، شورا هیچ فرصتی برای ارائه توضیحات به او نداد و او را زندانی کرد.
پس از یک سال به او گفتند سخنانش را پس بگیرد و به اشتباه بودن آنها اعتراف کند. او پاسخ داد تنها در صورتی به اشتباه اقرار می‌کند که نادرستی سخنانش را بر مبنای کتاب مقدس اثبات کنند؛ اما شورا دستور داد که ابتدا کتاب‌های او را بسوزانند و سپس خود او را نیز زنده در آتش بسوزانند و خاکسترش را به رودخانه راین بپاشند. (9) این شورا ویکلیف را نیز محکوم کرد و دستور داد که بقایای او را از قبر بیرون آورده، بسوزانند و به رودخانه بریزند.
یکی دیگر از جنبش‌های اصلاحی در این دوره، «نهضت شوراگرایی» بود. هوس و ویکلیف کلیسا را اصلاح ناپذیر می‌دانستند و مردم را تشویق می‌کردند تا کلیسا را رها کنند و با خواندن متون مقدس زندگی آبرومندانه مسیحی داشته باشند؛ اما شوراگرایان بر این باور بودند باید کلیسای سنتی را حفظ کرد، اما این کلیسا به اصلاح ساختاری نیاز دارد تا قدرت پاپ را محدود کند. در قرون وسطی گفته می‌شد که پاپ مرجع اعلی در کلیساست و هیچ شورایی بدون اجازه پاپ برپا نمی‌شود، هیچ کس نمی‌تواند دستور پاپ را لغو کند و هیچ کس نمی‌تواند درباره پاپ حکمی صادر کند. شوراگرایان مخالف این سخن بودند و می‌گفتند که شورای کلیسای جهانی (10) از پاپ بالاتر است. در شورای کنستانس، شوراگراها فهرستی از فسادها را تنظیم کردند و خواستار اصلاحات مهم در کلیسا شدند، اما این حرکت نیز با شکست روبه رو شد. برخی از محققان بر این باورند که شکست نهضت شوراگرایی، یکی از عوامل مهم در رشد نهضت اصلاح دینی بود. (11)

نمایش پی نوشت ها:
1. ر.ک: سیاست زدگی و ورود به جنگ قدرت در سؤال «کلیسا در قرون وسطی به چه فسادهایی دچار شده بود؟»
2. الیستر مک گراث؛ مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی؛ ص74-77.
3. Donation of Constantine؛ این سند مالکیت پاپ‌ها بر جوامع پاپی را اثبات می‌کرد. این جوامع شامل یک ناحیه وسیع در ایتالیای مرکزی بود. طبق این سند، کنستانتین برای قدردانی از پاپ سیلوستر اول (متوفی 335) او را بر همه مقامات اسقفی (انطاکیه، قسطنطنیه، اسکندریه و اورشلیم) تسلط بخشید و بر همه ایتالیا از جمله رم و شهرها و سرزمین‌های امپراتوری غربی. سال‌هاست که ثابت شده این سند در قرن هشتم میلادی جعل شده است.
4. جان الدر؛ تاریخ اصلاحات کلیسا؛ ص77-78.
5. هانس کونگ؛ تاریخ کلیسای کاتولیک، ص172.
6. مری جو ویور؛ درآمدی به مسیحیت؛ ص169.
7. جان الدر؛ تاریخ اصلاحات کلیسا؛ ص84-85.
8. مری جو ویور؛ درآمدی به مسیحیت؛ ص170.
9. جان الدر؛ تاریخ اصلاحات کلیسا؛ ص88-89.
10. در مسیحیت به ملاقات و جلسه اسقف‌ها و سایر رهبران و مقامات کلیسایی که برای بررسی مسائل اعتقادی، اداره کلیسا، نظم و سامان کلیسا و مسائلی این چنین گرد هم می‌آیند، شورا گفته می‌شود. شورای جامع با شورای جهانی ملاقاتی است که اسقف‌ها از تمام نقاط جهان حاضر باشند. این مفهوم در مسیحیت کاتولیک و ارتدوکس رایج است. در کنار شورای جهانی، شوراهای محلی نیز وجود دارد. در کاتولیک رومی یک شورا تنها زمانی شورای جهانی است که به وسیله پاپ برگزار شده باشد. تا زمانی که پاپ مصوبات شورا را تأیید و اعلام نکند، الزام آور نیستند. قوانینی که به وسیله شورای جهانی تصویب شود، بالاترین درجه حجیت را دارند. پیروان کلیسای کاتولیک رومی 21 شورای جهانی و یا شورای جامع را به رسمیت می‌شناسند. کلیسای ارتدوکس تنها هفت شورای اول را به رسمیت می‌شناسند.
11. مری جو ویور؛ درآمدی به مسیحیت؛ ص170-172.

منبع مقاله :
حقانی فضل، محمد؛ (1393)، تاریخ مسیحیت جلد دوم از اقتدار پاپ تا تکثر معاصر، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول.