الهیات فمینیستی
آدم (جنس مذکر) از دیدگاه کتاب مقدس یگانه و تنها موجودی است که بر همه موجودات عالم برتری و حاکمیت دارد. بر اساس این آیات، اگر آدم به یکی از حیوانات رضایت میداد، اصلاً دیگر نوبت به خلقت حوا نمیرسید. در حقیقت نارضایتی آدم و درخواست او توجیهگر خلقت «حوا» است و خلقت حوا جنبه ابزاری دارد. یکی از ریشههای مخالفت فمینیستها با دین مسیحی نیز همین مطلب است که به نظر آنها تبعیض علیه زنان در جامعه مسیحی ریشه در کتاب مقدس دارد و یکی از پشتوانههای قوی تصور برتری مرد بر زن در میان مسیحیان، برتری آدم بر حوا در کتاب مقدس است. در اسفار پنج گانه درباره هدف از خلقت آدم چنین آمده است: «و خدا گفت: آدم را به صورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و همه حشراتی که بر زمین میخزند، حکومت نماید» (2) و یا در کتاب یشوع بن سیرا از عهد قدیم آمده است: «لیک آدم مافوق جمله آفریدگان زنده است». (3) اما درباره آفرینش حوا چنین گزارش شده است:
و خداوندِ خدا گفت: خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق وی بسازم و خداوندِ خدا هر حیوان صحرا و پرنده آسمان را از زمین سرشت و نزد آدم آورد تا ببیند که چه نام خواهد نهاد و آنچه آدم هر ذی حیات را خواند، همان نام او شد. پس آدم همه بهایم و پرندگان آسمان و همه حیوانات صحرا را نام نهاد. لیکن برای آدم معاونی موافق وی یافت نشد و خداوند خدا، خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دندههایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد و خداوندِ خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود، زنی بنا کرد و وی را نزد آدم آورد و آدم گفت: همانا این است استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم، از این سبب نساء نامیده شود، زیرا که از انسان گرفته شد. (4)
آدم (جنس مذکر) از دیدگاه کتاب مقدس یگانه و تنها موجودی است که بر همه موجودات عالم برتری و حاکمیت دارد. بر اساس این آیات، اگر آدم به یکی از حیوانات رضایت میداد، اصلاً دیگر نوبت به خلقت حوا نمیرسید. در حقیقت نارضایتی آدم و درخواست او توجیهگر خلقت «حوا» است و خلقت حوا جنبه ابزاری دارد.
پس از داستان خلقت، نوبت به گناه نخستین میرسد. گناه نخستین یکی از پایهها و بنیادهای الهیات مسیحی است. در روایت کتاب مقدس (5) آمده است که مار زن را وسوسه کرد تا از درخت ممنوعه بخورد «و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست به نظر خوش نما و درختی دلپذیر است، پس از میوهاش گرفته، بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد». (6) پس از گناه، خداوند آن دو را محاکمه و برایشان مجازاتهایی تعیین کرد: «خداوند خطاب به آدم گفت: ... آیا از آن درختی که تو را غدغن کردم که از آن نخوری، خوردی؟ آدم گفت: این زنی که قرین من ساختی، وی از میوه درخت به من داد که خوردم. پس خداوند به زن گفت: این چه کار است که کردی؟ زن گفت: مار مرا اغوا نمود که خوردم...». درباره مجازات حوا نیز این گونه نقل شده است: «و [خداوند] به زن گفت: الم و حمل (زایمان) تو را بسیار افزون گردانم. با الم فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو حکمرانی خواهد کرد». اما خداوند هنگام محاکمه و مجازات آدم نیز پای حوا را به میان کشیده و به وی چنین خطاب میکند: «چون که سخن زوجهات را شنیدی و از آن درخت خوردی که امر فرمودم از آن نخوری پس به سبب تو زمین ملعون شد و تمام ایام عمرت از آن با رنج خواهی خورد... و به عرق پیشانیات نان خواهی خورد تا حینی که به خاک راجع گردی». (7)
به همین دلیل زن به روشنی در زبان و ادبیات کتاب مقدس نماد و عامل تحمیل مرگ و رنج و عذاب بر بشر اعلام شده است؛ چنان که در کتب قانونی ثانوی آمده است: «گناه با زن آغاز گشت و به سبب اوست که جملگی میمیریم» (8) و یا «خباثت مرد به از نیکی زن است: زن، شرمساری و نکوهش به بار آورد». (9) در عهد جدید نیز همین اندیشه حاکم است مانند «آدم فریب نخورد، بلکه زن فریب خورده در تقصیر گرفتار شد». (10) به استناد همین موارد است که اندیشمندان و بنیانگذاران الهیات مسیحی مرد را برتر از زن میدانستند. پولس- که اندیشهها و نوشتههای او الهیات مسیحی را شکل داده است. درباره برتری ذاتی و ماهوی آدم بر حوا میگوید: «و زن را اجازت نمیدهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلط شود، بلکه در سکوت بماند؛ زیرا که آدم اول ساخته شد و بعد حوا». (11) همچنین میگوید: «او (مرد) صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است؛ زیرا که مرد از زن نیست؛ بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده، بلکه زن برای مرد» (12) و در جای دیگری از همین رساله آمده است: «اما میخواهم شما بدانید که سرِ هر مرد مسیح است و سرِ زن مرد؛ و سر مسیح خدا». (13)
در طول تاریخ اندیشه مسیحی نیز میتوان همین نگاه را ردیابی کرد. توماس آکوئیناس، الهیدان برجسته و نامآور قرون وسطی، در کتاب الهیات جامع ماجرای خلقت آدم و حوا را جانبدارانه و مذکرگرا تحلیل میکند و میگوید: «به واسطه پندار نادرست حوا درباره نیکوکاری بود که آدم از فرمان خداوند تمرد کرد و اکنون هر نسلی باید لکه آن گناه نخستین را همراه داشته باشد». او حتی در اصالت جنس زن شک میکند: «جنس مؤنث در واقع مذکری است که منحرف شده است (یعنی حرامزاده و نامشروع است). زن محتملاً نتیجه نقصی در قوه تولیدی مرد یا عاملی خارجی مانند باد مرطوب جنوب است». در جای دیگری میگوید: «زن از لحاظ جثه و عقل و اراده موجودی ضعیفتر است. میل شهوانی زن به مراتب بر مرد تفوق دارد؛ حال آنکه مرد حکایت تجلی عنصر پایدارتری است. مرد و زن هر دو شبیه خداوند آفریده شدهاند: لکن این امر در مورد مرد مخصوصاً بیشتر صدق میکند. مرد آغاز و انجام زن است، همانسان که خداوند سرچشمه و پایان کائنات است. زن در همه چیز به مرد محتاج است؛ لیکن مرد تنها برای تولید مثل نیازمند زن است. مرد کلیه امور را بهتر از زن انجام میدهد، حتی توجه به خانه را. زن صلاحیت تصدی هیچ گونه شغل مهمی را در دستگاه کلیسا یا مملکت ندارد. زن جزئی از مرد است. واقعاً یک دنده اوست. (14) زن باید مرد را مولای طبیعی خود بداند، باید راهنمایی او را بپذیرد و انضباط و مؤاخذههای وی را گردن نهد. از این طریق است که زن به مقصد اصلی و سعادت خویش نائل خواهد آمد». (15)
جروم (16) میگوید: «زن دروازه شیطان است، معبر شر است و تباهی، نیش مار یا اهرمن و در یک کلمه، شیء مخاطرهآمیزی است». آگوستین نیز درباره زن میگوید: «زن حیوانی سست، کینهورز و سرشار از بدی است؛ او سرمنشأ تمام جروبحثها، مباحثات و بیعدالتیهاست». (17)
باور به آموزه مجازات الهی زن، تا نیمه دوم قرن نوزدهم در اروپا به شدت حاکم بود؛ به طوری که در سال 1847 پس از آنکه ماده بیهوشی کلروفورم کشف و مصرف آن برای جلوگیری از درد زایمان تجویز شد، کلیسا با کاربرد آن در بیمارستانها مخالفت ورزید؛ زیرا با استناد به آیات کتاب مقدس، آن را گناه و نوعی مقابله با اجرای حکم مجازات الهی در نظر گرفته شده برای زنان، تفسیر میکرد. (18)
برخی از نویسندگان فمینیست بر این باور بودند که مسیحیت به سبب نمادهای مردانهاش برای خدا، چهره مردانه نجاتبخش (یعنی مسیح)، و رهبران و متفکران مرد از زنان فاصله گرفته است؛ بنابراین، باید مسیحیت را رها کنند و با فضای ظالمانه آن وداع کنند. بر همین مبنا برخی از آثار فمینیستی این اندیشه را ترویج میدهند که زنان میتوانند با بازیابی و احیای دینهای ایزدبانوان باستانی (یا ابداع ادیان تازه) و روگردانی تمام عیار از مسیحیت سنتی به آزادی دینی دست یابند.
اما فمینیسم همچون سایر جریانهای دنیای مدرن، جریانی یک صدا نیست و نظرات بالا متعلق به گروهی از آنان است و ارزیابی دستهای از فمینیستها از دین مسیحی چیزی است جز خصومتی یکپارچه. اما این عده نیز به رویارویی و مقابله با تقریرهای سنتی الهیات پرداختهاند. آنان میگویند این تقریرها غالباً مردسالارانه (به این معنا که حاکی از باوری هستند که در سیطره و نفوذ مردان است) و بر پایه اعتقاد به تبعیض جنسی (به این معنا که علیه زنان است) هستند. فمینیستها به خود واژه «الهیات» (Theology) نیز اعتراض دارند و آن را لفظی مذکر میدانند؛ زیرا این واژه از ترکیب دو واژه یونانی «خدای مذکر» (Theos) و «کلمه» (Logos) ساخته شده است. از این رو، الهیات به معنای سخن گفتن درباره خدای مذکر است. فمینیستها در مقابل پیشنهاد کردهاند به جای آن واژه Thealogy به کار رود Thea یعنی الهه و به خدای مؤنث (Goddess) اطلاق میشود؛ بنابراین از الهیات مسیحی به Christian Thealogy تعبیر میکنند.
این فمینسیتها برخی موضوعات و حوزههای الهیاتی را مورد توجه قرار دادهاند؛ مانند:
ماهیت گناه؛ بسیاری از نویسندگان فمینیست بر این باورند که گناهانی مانند غرور، جاه طلبی و... در اصل سمت و سویی مردانه دارند؛ زیرا زنان فقدان غرور و جاه طلبی را گناه میدانند.
شخص مسیح؛ شماری از نویسندگان فمینیست بر این باورند که مسیح شناسی بنیاد بسیاری از تبعیضهای جنسی در مسیحیت است و مواردی را به عنوان نمونه بیان میکنند: گاه مرد بودن مسیح دلیلی برای این باور دانسته شده است که تنها مردان میتوانند به طور شایسته خدا را به تصویر کشند؛ یا اینکه گاه بر اساس مرد بودن مسیح چنین استدلال شده است که معیار بشریت، مرد است و زن تقریباً انسانی درجه دو و پایینتر از حد مطلوب است. (19)
در یک تعریف کلی میتوان گفت که الهیات فمینیستی در پی آن است که مفاهیم و آموزههای مهم مسیحیت مانند گناه ذاتی، مفهوم مسیح، تثلیث، دعا، آفرینش جهان و جایگاه انسان در آن، نقش زن در کلیسا، اخلاق جنسی در اندیشه مسیحی و چگونگی برخورد مسیحیت با مقوله فمینیسم را بررسی کند و با ارائه تفسیری نو از مسیحیت، الهیات مسیحی را با نگاه فمینیستی هماهنگ سازد. موضوع دیگری که بعضی از الهیدانان معاصر مطرح کردهاند، دستبردها و تحریفاتی است که در طول قرنهای گذشته در محتوای کتاب مقدس شده است و طی آنها نقش زنان در مسیحیت و کلیسا حذف شده است. هانس کونگ، مشاور الهیاتی پاپ ژان بیست و سوم بین سالهای 1962 تا 1972م، (20) ادعا میکند که در دوره رسولان، زنان، به ویژه زنان نیکوکاری که خانههای خود را برای ملاقاتها و عبادت در اختیار میگذاشتند، غالباً نقش رهبری داشتند. در کتاب اعمال رسولان از پیشگویان زن و در نزد پولس حتی از حواریان زن سخن به میان میآید: «اَندرونیکوس و یونیا (یونیاس) خویشان مرا که با من اسیر میبودند، سلام نمایید که مشهور در میان رسولان هستند و قبل از من در مسیح شدند». (21) اما در نسخههای بعدی این متن، واژه Junia (مونث) به Junias (مذکر) تبدیل شد. (22)
یکی دیگر از مسائل برجسته که فمینیستها به آن توجه کردهاند، انتصاب زنان به مقامهای روحانی و کلیسایی است که موجب پدید آمدن چالشی دامنهدار در کلیسا شده است. هرچند بسیاری از گروهها و فرقههای مسیحی (حدود هشتاد و چهار فرقه) زنان را به مقام روحانی گماشتهاند؛ تقریباً همین تعداد نیز این کار را نکردهاند که کلیسای کاتولیک از این جمله است. انکار این مقام برای زنان به وسیله کاتولیکها مبتنی بر این اندیشه است که کشیش تجسم مسیح است و بنابراین باید از نظر جسمی شبیه به او باشد. این استدلال را فمینیستهای کاتولیک انکار و از آن انتقاد کردهاند. (23)
در یک تعریف کلی میتوان گفت که الهیات فمینیستی در پی آن است که مفاهیم و آموزههای مهم مسیحیت مانند گناه ذاتی، مفهوم مسیح، تثلیث، دعا، آفرینش جهان و جایگاه انسان در آن، نقش زن در کلیسا، اخلاق جنسی در اندیشه مسیحی و چگونگی برخورد مسیحیت با مقوله فمینیسم را بررسی کند و با ارائه تفسیری نو از مسیحیت، الهیات مسیحی را با نگاه فمینیستی هماهنگ سازد.
با بررسی آرای فمینیستهای مسیحی میتوان دید که برخی از اشکالاتی که آنان بر آنها انگشت نهادهاند ناشی از ضعف در متون اصلی مسیحیت و یا سخنان ناروای برخی از عالمان مسیحی است و میتوان این فمینیستها را محق دانست؛ اما در کنار این موارد، فمینیستهای مسیحی، همچون فمینیستهای دیگر ادیان، به اصل دین نیز حمله برده و در این حمله خویش، مواردی را نادیده گرفتهاند از جمله آنکه: (1) نظام معرفتی و حقوقی ادیان به هم وابسته است و نباید به آن بخشی نگریست؛ (2) بسیاری از مواردی که فمینیستها به آن اعتراض دارند، سخنان متدینان یا برداشتهای علمای ادیان از منابع است؛ چنان که در سخنان جروم و آکوئیناس نیز مشهود است. از این رو، در بسیاری از موارد مشکل در فهم یا عمل افراد دیندار است نه متون. در نتیجه این امور است که معمولاً فمینیستهای مسیحی قرائتی از مسیحیت ارائه میدهند که در آن اصول مسلم مسیحی نادیده گرفته شدهاند و در این صورت دیگر اطلاق نام مسیحی بر آنان وجهی نخواهد داشت.
نکته دیگر آنکه فمنیستهای مسیحی، مروج اندیشههای فمینیستی هستند و در واقع با اصل قرار دادن آن اندیشهها، به سازگار کردن متون مسیحی با آنها برآمدهاند. حال آنکه اینان باید مشکلاتی که زیادهروی و کجروی در احقاق حقوق زنان پدید آورده است را نیز در نظر بگیرند و درصدد اصلاح آنها برآیند. مشکلاتی مانند تضعیف نهاد خانواده، انکار ارزشهای اخلاقی در روابط زن و مرد، ورود زنان به عرصه کار با درآمد پایین و... . شهید مطهری ریشه این پیامدهای منفی جنبش زنان، با وجود دستاوردهایی که داشته است، را در این میداند:
در این نهضت به این نکته توجه نشد که مسائل دیگری هم غیر از تساوی و آزادی هست. تساوی و آزادی شرط لازماند نه شرط کافی. تساوی حقوق یک مطلب است و تشابه حقوق مطلب دیگر؛ برابری حقوق زن و مرد از نظر ارزشهای مادی و معنوی یک چیز است و همانندی و هم شکلی و همسانی یک چیز دیگر. در این نهضت عمداً یا سهواً «تساوی» به جای «تشابه» به کار رفت و «برابری» با «همانندی» یکی شمرده شد، «کیفیت» تحت الشعاع «کمیت» قرار گرفت، «انسان» بودن زن موجب فراموشی «زن» بودن وی گردید. (24)
خطای دیگر اینکه اینان گمان کردهاند که تمام مشکلات زنان ناشی از قوانین و باورهای دینی است، حال آنکه بسیاری از این مشکلات از روابط حاکم بر جامعه و یا غبارهای نشسته بر باورهای دینی است. در واقع، اینان تنها راه اصلاح وضعیت زنان را در اصلاحِ باورهای دینی میبینند و دیگر عوامل مؤثر در رفتارهای زن و مرد را نادیده میگیرند.
نمایش پی نوشت ها:
1. Voirien's liberation.
2. پیدایش، 26:1.
3. کتابهایی از عهد عتیق (کتابهای قانونی ثانی)؛ ص601. نسخه ولگات (نسخه لاتینی کتاب مقدس که مورد پذیرش کلیسای کاتولیک است) شامل کتابهایی است که از آنها با عنوان «قانونی ثانی» و یا «آپوکریفای عهد قدیم» یاد میشود. این بخش از کتاب مقدس را کلیسای کاتولیک و ارتدوکس معتبر میدانند؛ اما پروتستانها آنها را جزو کتاب مقدس نمیدانند. ترجمههای فارسی کتاب مقدس که اکنون در دسترس ما هستند، ترجمه گروههای پروتستان هستند و به همین دلیل این کتابها را دربر ندارند. کتابهای قانونی ثانی مشتمل بر هفت کتاب طوبیا، یهودیت، اول و دوم مکابیان، حکمت سلیمان، یشوع بن سیرا، باروک، و بخشهایی از کتابهای استر و دانیال است.
4. پیدایش، 19:2-24.
5. برای آگاهی از برخی تفاوتها در نگاه به گناه نخستین در قرآن و کتاب مقدس ر.ک به: عبدالرحیم سلیمانی؛ «پیامد گناه آدم در عهدین و قرآن: سقوط، خروج یا هبوط؟»؛ هفت آسمان؛ شماره33، بهار 1386.
6. پیدایش، 7:30.
7. همان، 12-18.
8. یشوع بن سیرا، 24:25/ کتابهایی از عهد عتیق (کتابهای قانونی ثانی)، ص514.
9. همان، 17:42/ کتابهایی از عهد عتیق (کتابهای قانونی ثانی)؛ ص573.
10. اول تیموتاتئوس، 15:2.
11. همان، 12-13.
12. اول قرنتیان، 7:11-10.
13. همان، 3-4.
14. اشاره به خلقت حوا از دنده آدم. پیدایش، 22:2.
15. ویل دورانت: تاریخ تمدن، ج4، ص1311/ الیستر مک گراث؛ درسنامه الهیات مسیحی؛ ص224.
16. او کسی است که کتاب مقدس را از یونانی به لاتین ترجمه کرد که به نسخه ولگات مشهور است. کلیسا تنها همین ترجمه را معتبر میدانست. رهبران نهضت اصلاح به ترجمه کتاب مقدس به زبانهای دیگر اقدام کردند، اما کلیسای کاتولیک تا مدتها همچنان بر حجیت و اعتبار این نسخه پای فشرد.
17. به نقل از: مسلم نجفی؛ «فمینیسم»؛ ص109-110.
18. برتراند راسل؛ علم و مذهب؛ ص71.
19. الیستر مک گراث؛ درسنامه الهیات مسیحی؛ ص221-224.
20. تونی لین؛ تاریخ تفکر مسیحی؛ ص499.
21. رومیان، 7:16.
22. هانس کونگ؛ تاریخ کلیسای کاتولیک؛ ص66.
23. مری جو ویور؛ درآمدی به مسیحیت؛ ص401-410.
24. مرتضی مطهری؛ نظام حقوق زن در اسلام؛ ص30.
حقانی فضل، محمد؛ (1393)، تاریخ مسیحیت جلد دوم از اقتدار پاپ تا تکثر معاصر، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}