نویسنده: سیداحمد عقیلی
 

تکیه‌ی خوانساری از آثار عهد پایانی صفوی است. آقا حسین خوانساری و فرزندش آقا جمال هر دو از دانشمندان آن عصر بودند.
پس از فوت آقا حسین خوانساری در تاریخ 1098 ق. شاه سلیمان دستور داد جهت وی بقعه‌ای عالی بنا کنند. بیشتر علمای مدفون در آن نیز از شخصیّت‌های بزرگ و معروف اصفهان می‌باشند. قبور داخل بقعه عموماً از سنگ نوشته‌های مرمری نفیس به خط ثلث و نستعلیق می‌باشد. سبک معماری بقعه با سردر زیبای مقرنس‌کاری و گنبد دوپوش با کاشی‌های نفیس نقره‌ای جلوه زیبا و شکوهمند به این بنا داده است.
تزئینات داخل بقعه با گچ‌بری آراسته و دور تا دور دیوار داخلی بقعه اشعاری در مدح آقا حسین خوانساری به خط نستعلیق نوشته شده است. (1) علاوه بر این تصاویر نقاشی مربوط به دوره‌ی قاجاریه با موضوعات مذهبی جلوه معنوی خاصی به داخل بقعه بخشیده است از آن جمله: مجلسی است که امام علی (علیه السلام) در آن جلوس نموده و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) در دو طرف پدر بزرگوارشان نشسته‌اند. و یا صحنه‌هایی از وقایع و حوادث کربلا که بر دیوار بقعه ترسیم شده است. این نوع نقاشی به نقاشی قهوه‌خانه‌ای معروف است.
از ویژگی‌های مهم این تکیه بزرگان مدفون در آن می‌باشند که به جهت دفن علمای بسیار داخل و خارج بقعه به این تکیه لقب «قُبّة العلماء» داده‌اند.
بیشتر علمای مدفون در آن نیز از شخصیّت‌های بزرگ و معروف اصفهان می‌باشند. قبور داخل بقعه عموماً از سنگ نوشته‌های مرمری نفیس به خط ثلث و نستعلیق می‌باشد. در بیرون بقعه بنای قابل توجّهی با گنبد کوچک کاشیکاری در همان ابتدای درب ورودی تکیه است که مدفون در آن حاج محمدتقی نقشینه از تجّار نیکوکار و بانی تعمیر مسجد مصلّی و بقعه آقا حسین و آثار ارزشمند دیگر می‌باشد. همچنین در ضلع غربی تکیه خوانساری قبور خاندان امین‌العلما قرار داشته است که اولاد عالم جلیل ملاّ شفیع خوئی (متوفّی 1265ق.) بودند. (2)

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از شمال به تکیه شیخ محمدتقی رازی (مادرشاهزاده)، از شرق به تکیه آقا محمد بیدآبادی، از مغرب به خیابان آیت‌الله خوانساری منتهی می‌شود.

بزرگان مدفون در تکیه

1- آقا حسین خوانساری:

فرزند جمال‌الدین محمد خوانساری، متوفّی 1098 ق. معروف به «استاد الکلّ فی الکلّ» و مشهور به «محقّق خوانساری». دانشمند، فقیه و حکیم بزرگ شیعه در دوره صفوی است که به سبب اساتید بسیاری که از محضرشان کسب علم نموده ملقّب به «تلمیذ البشرم بود. از بزرگانی چون میرفندرسکی، ملاّ محمدتقی مجلسی کسب علم نمود. نقل است که در دوران جوانی گرفتار فقر و تنگدستی بود و از شدّت سرما در زمستان در حجره‌اش لحاف را به دور خویش می‌پیچید و راه می‌رفت تا گرم شود، ولی سرانجام به جایی رسید که شاه سلیمان جبّه گرانبهای خود را برای او فرستاد و در یکی از سفرها نیابت سلطنت و رسیدگی به کارهای کشوری را به وی واگذار کرد.
وی در کلام، فلسفه و فقه و اصول تبحّر تمام پیدا کرد و ریاست علمی و مذهبی زمان خود بود. وی به عربی و فارسی شعر می‌سرود. آقا حسین نویسنده‌ای پرکار بود و آثاری فراوان از خود به جای گذاشته است که عبارت است از: الف) «مشارق الشّموس» (در شرح کتاب‌الدروس شهید اول) ب) حاشیه بر الهیات شفا ج) حاشیه بر شرح تجرید د) ترجمه صحیفه سجادیه و ... می‌باشد. ماده تاریخ فوتش چنین است: «امروز هم ملایکه گفتند یا حسین» و به عربی «اُدخلی جنّتی».
این شعر از اوست:

ای باد صبا طرب‌فزا می‌آیی *** از طَرف کدامین کف پا می‌آیی
از کوی که برخاسته‌ای راست بگو *** ای گرد بچشم آشنا می‌آیی (3)

2- آقا جمال‌الدین محمد خوانساری:

آقا جمال‌الدین محمد خوانساری «معروف به آقا جمال» فرزند آقا حسین خوانساری. متوفّی 1122 ق. علامه محقق، محدّث و متکلّم فقیه اصولی، جامع علوم معقول ومنقول. عالمی نکته‌سنج و خوش‌طبع و بسیار پر کار بود، به گونه‌ای که علمای بسیاری مقام علمی او را ستوده‌اند.
درباره دوری وی از دنیا نوشته‌اند: سلطان حسین او را بسیار احترام می‌گذارد ولی او کمتر درخواستی از سلطان حسین می‌کرد. درباره‌ی علاقه‌ی فراوان وی به علم و دانش نوشته‌اند: روزی ملا محسن فیض کاشانی عازم حجّ بود وقتی وارد اصفهان شد به منزل آقا حسین خوانساری مهمان شد. آقا جمال به حضور او شتافت. ملا محسن مسأله‌ای از او پرسید و آقا جمال نتوانست بر آن جواب دهد. ملا محسن گفت: «حیف که درِ خانه‌ آقا حسین بسته شد». این سخن در آقا جمال تأثیر به سزا نمود و تصمیم گرفت به شدّت به تحصیل بپردازد. وقتی که ملا محسن از مکّه بازگشت و دوباره به خانه آقا حسین وارد گردید و با آقا جمال صحبت نمود، دید که صاحب فضیلت شده است وگفت: «این آقا جمال، غیر آن جمالی است که ما پارسال او را دیدیم». (4) آقا جمال معاصر با علاّمه مجلسی بوده و با وی رقابت علمی نیز داشته است. وی صاحب آثار ارزشمندی همچون الف) ترجمه و شرح غُرَر و دُرَر، ب) حاشیه بر شرح لمعه، ج) ترجمه مفتاح الفلاح شیخ بهایی، د) حاشیه شرح اشارات، هـ) مبدأ و معاد و بسیاری کتب و آثار دیگر است. این عالم بزرگوار در ماه رمضان درگذشت و در تاریخ فوتش سروده شد:

رفت چون در ماه صوم آن آفتاب از شهر علم *** باز کرد ابواب جنت را به رویش ذوالجلال
سال فوتش را به فاتح هاتفی از غیب گفت *** «کرد ایزد با حسین بن علی حشر جمال» (5)

در مقامات آقا حسین و آقا جمال خوانساری

گویند روزی در مجلس شاه سلیمان سخن از علم و فضل آقا حسین گردید. گروهی از علما، آقا حسین را بر آقا جمال ترجیح داده و گروهی دیگر آقا جمال را ترجیح می‌دادند. در آخر شاه سلیمان گفت: «آقا حسین افضل است. به جهت آنکه تحصیل علم را به ریاضت نموده و آقا جمال به تنعّم و آسایشی که پدرش فراهم نموده، ابواب فضیلت را بر روی خود گشوده است». (6)
آقا جمال خوانساری معاصر با علامه‌ی مجلسی بزرگوار بود و با وی دوستی و همراهی می‌نمود. در بزرگی مقام وی نیز همین نکته کافی است که پس از درگذشت علامه مجلسی (رحمة‌الله علیه) در 27 رمضان 1110 هـ. ق. آقا جمال در مسجد جامع بر پیکر مطهر علامه مجلسی نماز خواند. (7)
همچنین یکی از کرامات مهم در تخت فولاد مربوط به قبر آقا جمال است. نقل است هنگام دفن مرحوم حاج شیخ اسدالله فهامی در بین قبر آقا حسین و آقا جمال خوانساری به قبر شریف مرحوم آقا جمال راه باز شد و جسد مطهر ایشان تر و تازه بود. (8)

3- ملاّ مسیح کاشانی:

متوفی 1120 هـ. ق. عالم فاضل ادیب. داماد آقا حسین خوانساری. در اشعارش «صاحب» تخلص می‌کرد. از آثارش الف) تحفه‌ی سلیمانیه (ترجمه ارشاد شیخ مفید) ب) منشآت را می‌توان نام برد.

4- ملا محمدباقر فشارکی:

فرزند محمد جعفر. متوفّی 1314 ق. علامه فقیه واز مراجع تقلید که در ترویج احکام دین و احادیث ائمه (علیهما السلام) تلاش زیادی داشت . وی بنیانگذار مراسم احیای شب‌های جمعه و دعای کمیل در اصفهان می‌باشد. عالمی خوش محضر بود به طوری که عالم و عامی جذب سخنان او می‌شدند. حدود سی اثر داشته از جمله آنها کتاب‌های ارزشمند «عنوان الکلام» و «آداب الشریعه» است. (9)
از آقا میرزا یحیی مدرس (معروف به کاشی‌پز مدفون در تکیه میرزا رفیعا) نقل می‌فرمود که می‌گفت: نزد استادم آخوند کاشی [در تکیه ملک دفن می‌باشد] بودم و از وی برای صرف افطار (در یکی از شب‌های قدر) دعوت کردم. آخوند به منزل ما تشریف آورد و پس از صرف افطار فرمود: میرزا یحیی، مثنوی داری؟ گفتم بلی فرمود: بیاور و آخوند هم که عشقی به مثنوی داشت شروع کرد به خواندن. صدای ایشان به گوش پدرم که فردی عابد و متعصب بود رسید. مرا صدا زد و پرسید این کی است که امشب آورده‌ای؟ گفتم قدری آهسته باشید ایشان آخوند کاشی است. گفت: شب قدر به جای دعا مثنوی مولوی می‌خواند...؟! میرزا یحیی اگر بیرونش نکنی عاقت می‌کنم! من بد جایی گرفتار شده بودم، از یک طرف شب قدر است و عاق پدر موجب عدم استجابت دعا خواهد شد و از طرف دیگر آخوند هم پدر روحانی من بود و حقی بزرگ بر گردنم داشت. بالاخره به فکرم رسید که با جناب آخوند به جلسه‌ی احیا برویم، به نزد آخوند رفتم و گفتم آقای آخوند خوب است امشب که شب احیا است به مسجد برویم. سرانجام با آخوند به بیرون از منزل رفتیم و همین‌طور رفتیم تا رسیدیم به مسجد قطبیه که جناب آخوند ملا محمدباقر فشارکی در آنجا احیا می‌گرفت. وارد شدیم، دیدم عجب غوغایی است. با آخوند کاشی - که به هیاهو و داد و فریاد کردن اعتقادی نداشت - داخل جمعیت شدیم و نشستیم. مرحوم فشارکی آن شب، سنگ تمام گذاشت و چراغها را خاموش کردند و غوغای عجیبی در مسجد بوجود آمد و هنگامی که از مسجد بیرون آمدیم متوجه شدم که آخوند کاشی چشمهایش اشک‌آلود است. از اینکه آخوند هم استفاده‌ای برده خوشحال شدم و گفتم آقای آخوند مثل این که پای منبر این آقا، به شما حالی دست داده است. فرمود: از بس که این آقا غوغا نمود و گریه می‌گرفت معلوم است سنگ هم که بود گریه‌اش می‌گرفت. (10)  

5- ملا حسینعلی تویسرکانی:

فرزند نوروز علی. متوفّی 1286 ق. عالم فاضل، مجتهد محقّق، فقیه عابد. صاحب آثار ارزنده‌ای چون: الف) کشف‌الاسرار در یازده جلد فقه استدلالی ب) نجات‌المؤمنین در اصول دین و اخلاق ج) رساله عملیّه د) فصل الخطاب و بسیاری از آثار دیگر است.
وی استادی بسیاری از بزرگان اصفهان همچون آخوند ملا محمد کاشانی و میرزا عبدالغفار تویسرکانی را بر عهده داشته است. (11)
عارف ربّانی آخوند ملا محمد کاشانی (آخوندکاشی) می‌فرمودند که در ایام تحصیل در مدرسه جده ساکن بودم. سالی در شب 9 ربیع‌الاول که آن را عیدالزاهراء می‌نامند با طلاب مدرسه اجتماعی فراهم کرده و تا صبح شادی کردیم و آن را عید قرار دادیم. من از این حالت بسیار خوشم آمد و با خود خیال کردم بد نیست هر چند ماه یک مرتبه این عمل تجدید شود تا رفع خستگی ایام تحصیل بشود. روی همین نظر پس از یکی دو ماه خودم پیش قدم شدم. وسایل خوشی و تفریح فراهم کردم و طلاب مدرسه را به حجره‌ی خویش دعوت نمودم و تا پاسی از شب رفته به خوشی گذشت. جمعیت متفرق شدند و من خوابیدم. در عالم رؤیا مشاهده کردم که در منزلی وارد شده‌ام. دو نفر آمدند نزد من و اظهار داشتند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تو را می‌خواهد. من از ترس بر خود لرزیدم و دنبال آنها به حرکت درآمدم. وارد شدیم به اطاق بزرگی که ظاهراً حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در یک گوشه‌ی آن قرار گرفته بودند و اطراف ایشان علماء و فضلا، بودند. من از جملگی آنها فقط مرحوم عالم بزرگوار ملاّ حسین علی تویسرکانی که استادم بود شناختم، دیگران را نشناختم. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند چوب و فلک بیاورید فوراً حاضر کردند. دستور دادند که ملاّ محمّد کاشانی را بخوابانید و چوب بزنید که دیگر از این کارها نکند.
من از ترس و وحشت می‌لرزیدم و قدرت تکلم نداشتم. مرحوم حاج ملاّ حسین علی به خدمت ایشان اظهار کرد او را به من ببخشید. او طلبه‌ی بدی نیست اشتباه کرده است و شروع کرد به عذرخواهی. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا به استادم بخشیدند از وحشت از خواب پریدم. قبل از اذان صبح بود دانستم که عمل دیشب من که طلاّب را دعوت کرده‌ام و آنها را از مطالعه باز داشته‌ام عمل اشتباهی بوده و این عمل عیش و سرور در شب عیدالزّاهراء در جهت دیگر ممدوح است و الاّ نباید وقت و عمر را تلف کرد. (12)

6- میرزا رحیم شیخ‌الاسلام:

متوفّی 1249 ق. عالم جلیل و از اعقاب محقّق سبزواری است. سنگ قبری عالی و نفیس به خط نستعلیق برجسته دارد و ماده تاریخ فوتش چنین است:

نوشت کلک ضیا از برای تاریخش *** رحیم را که کند رحم جز رحیم بعقبا (13)

7- میرزا حیدرعلی مجلسی:

فرزند عزیزالله. متوفّی 1214 ق. عالم جلیل، محدّث و رجالی بزرگوار، از علمای بزرگ عصر زندیه و اوایل قاجار است. اثر ارزشمندش «تذکرة‌الانساب» در انساب خاندان مجلسی اصفهان می‌باشد.

8- سیّدمحمد شفیع جزایری شوشتری:

از اعقاب سیّد نعمت‌الله جزایری. متوفّی 1274 ق. عالم فاضل محقق جلیل، عالم در علم رجال و صاحب آثاری از جمله: الف) کشف الریاض (4جلد) ب) حاشیه بر نقدالرجال می‌باشد.

9- ملاّ محمد صادق پیکانی:

فرزند ملاّ احمد، متوفّی 1290ق. عالم ربّانی و فقیه جلیل. از شاگردان برجسته شیخ مرتضی انصاری بود. جسد وی را جزو اجساد جاویدان می‌دانند. زیرا هنگام دفن یک عالم کنار قبر ایشان با جسد تازه‌ی این عالم بزرگوار مواجه شده بودند. (14)

10- میر سیّدعلی طباطبایی بروجردی:

متوفّی 1306 ق. عالم ربّانی و فقیه محقّق. صاحب الف) اصول الفقه (دوره کامل) ب) «شرح هدایه شیخ حرّ عاملی». وی نزد بزرگانی چون حاج محمدجعفر آباده‌ای و سیّد اسدالله شفتی بیدآبادی کسب علم کرد و به مقام اجتهاد رسید. وی پدر بزرگوار سیّد ابوالحسن بروجردی مدفون در تکیه‌ی بروجردی است.

11- حاج میرزا زین‌العابدین اشرف‌الکتاب:

فرزند محمدتقی. متوفّی 1295 ق. مشهور به «سلطانی» خطّاط و خوشنویس. در خط نسخ استاد مسلّم روزگار خویش بود. قرآن‌های به خط او معجزه‌ای در خط نسخ است. وی بیش از هفت بار قرآن را به طور کامل نوشت. وی صد و ده سال و بلکه بیشتر عمر نمود. با این حال هیچ سستی و لرزش دست پیدا نکرد و به محکمی دوره جوانی می‌نوشت. حتی به عقیده‌ی بعضی اساتید خط در پیری پخته‌تر و محکم‌تر از جوانی می‌نوشت. (15)  

12- میرزا حسنعلی مجلسی:

فرزند ابوطالب الماسی. متوفّی 1227 ق. او از خاندان علاّمه محمدتقی مجلسی عالمی فقیه به ویژه در علوم فقه، اصول، حدیث و ادبیات عرب و تاریخ است.

13- شیخ اسدالله فهامی:

عالم عابد و پرهیزگار، متوفی 1372 هـ. ق. وی مدّت بیست سال تمام در تکیه‌ی خوانساری‌ها دعای کمیل می‌خواند و وصیّت نمود بین قبر آقا جمال و آقا حسین دفن شود. وی مؤسس مراسم دعای ابوحمزه‌ی ثمالی در شب‌های ماه مبارک رمضان در اصفهان بود؛ نقل است پس از درگذشت وی آیت‌الله فانی در خواب دید که فرشتگان زیادی به طرف وادی‌السلام می‌روند. وقتی علت را می‌پرسد، جواب می‌دهند که حاج شیخ اسدالله را می‌آورند. (16)

نمایش پی نوشت ها:
1. هنرفر، لطف‌الله: گنجینه آثار تاریخی اصفهان، صص 657- 659.
2. مهدوی: سیری در تخت فولاد، صص 150 و 151؛ و معلم حبیب‌آبادی: مکارم‌الآثار، ج 5، ص 1806.
3. کتابی، محمدباقر: رجال اصفهان، صص 299- 304.
4. عقیقی بخشایشی: فقهای نامدار شیعه، ص 261.
5. آزاد کشمیری، محمدعلی: نجوم السماء فی تراجم العلماء، ص 211.
6. حسینی عاملی، محمد شفیع: محافل المؤمنین فی ذیل مجالس المؤمنین، ص 214.
7. روضاتی، سیدمحمدعلی: دو گفتار، ص 61.
8. مهدی‌پور، علی اکبر: اجساد جاویدان، صص 168 و 169.
9. کتابی، محمدباقر: رجال اصفهان، ص 151.
10. کرباسی‌زاده: نگاهی به احوال و آراء حکیم مدرس، ص 112.
11. کتابشناسی در مورد وی مجله میراث شهاب، سال ششم، شماره دوم، ص 25.
12. ناگفته‌های عارفان، صص 109- 111.
13. همان مأخذ، ص 228.
14. مهدی‌پور، علی اکبر: اجساد جاویدان، ص 241.
15. همایی: تاریخ اصفهان (جلد هنر و هنرمندان)، ص 77- 79.
16. فهامی، مهدی: یکصدو بیست حدیث طلایی، ص 9.

منبع مقاله :
عقیلی، سیداحمد، (1391)، تخت فولاد اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی، تفریحی شهرداری اصفهان، چاپ ششم.