چاق ، سیگاری ، چرچیل (2)

تهیه کننده : محمود کریمی
منبع : راسخون


با نمکی های چرچیل

سخناني از چرجيل:

«آلمانی‌ها یا تسلیم می‌شوند یا سرکش.»
«از مخالفت نهراسید! بادبادک زمانی اوج می‌گیرد که با باد مخالف روبرو شود.»
«بدون پول، صلح به دشواری به دست خواهد آمد.»
«بعضی‌ها سرمایه‌گذاری بخش خصوصی را به ببری درنده تشبیه کرده‌اند که باید او را به ضرب گلوله از پای درآورد. عده‌ای آن‌را به صورت گاو شیرده می‌نگرند که باید دوشیدش. فقط عده قلیلی آن را همانطور که هست می بینند - قاطری که با تمام قدرت گاری را می‌کشد.»
«پنهان‌کردن مسایل مشکلی را حل نمی‌کند.»
«سیاست‌‌مدار کسی است که حوادث فردا و یک‌ماه و یک‌سال آینده را پیش‌بینی کند و بعد بتواند دلایلی بیاورد که چرا اتفاق نیفتاد.»
«شخصاً همیشه آمادهٔ آموختن هستم. با وجود این، هیچ‌گاه دوست ندارم که به من درس بدهند.»
«قرون تاریک بازخواهند گشت، عصر حجر بربال‌های درخشان دانش بازخواهد گشت، چه‌بسا امروز برکت‌های بی‌شمار به‌بشر ارزانی داشته تا یک‌روز مایهٔ نابودی وی شود، زنهار فرصت از دست نرود.»
«ما انسان‌ها گرچه به نابودی خوی حیوانی در سرشت خود موفق شدیم اما خر هنوز باقی‌ست.»
«همه در عین حالی که به دنبال آرامش هستند به ناآرامی نیز دامن می‌زنند.»
«یک خطیب خوب باید موضوع را حلاجی کند، نه شنونده را.»
«از استتین در دریای بالتیک تا تریست در دریای آدریاتیک پرده‌ای آهنین برروی قاره کشیده شده است.»
«باید به واقعیت‌ها بنگری زیراکه آنها به تو چشم دوخته‌اند.»
«بجز چشمانی خونبار و عرق جبین و کاری پرمشقت چیز دیگری ندارم.»
«خواندن کلمات قصار برای یک آدم تحصیل‌نکرده چیز خوبی است.»
«دموکراسی بدترین نوع حکومت است - باستثنای انواع دیگری که گاه و بی‌گاه تجربه شده‌اند.»
«مشکلات حاصل از پیروزی دلنشین‌تر از مسایل حاصل از شکست است ولی آسان‌تر از آن نیست.»
«میانجی مانند کسی است که به تمساح غذا می دهد و امیدوار است که آخرین کسی باشد که طعمه او می‌شود.»
«هندوستان مانند خط استوا یک مفهوم جغرافیایی است و نه یک ملت متحد.»
« اگر حوادث اضطراب آور جهان در من اضطرابی توليد می كرد اكنون از جزيره انگلستان اثری باقی نمانده بود.»

خاطرات طنز از وینستون چرچیل

نانسى آستور - (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته
و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش به¬دست آورده بود) -
روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل (نخست وزیر پرآوازه وقت انگلستان ) رو کرد و
گفت: من اگر همسر شما بودم توى قهوه‌تان زهر مى‌ریختم.
چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز): من هم اگـر شوهر شما بودم مى‌خوردمش!
******************************
میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده…
که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه…
بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه… چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده…
می گه ولی من این کار رو هر چه زودتر می کنم…

******************************
در جنگ جهانى دوم وقتى که قواى متحدین (آلمان و ایتالیا و ژاپن ) فرانسه را که جزء قواى متفقین (انگلیس و فرانسه و آمریکا و شوروى) بود، شکست دادند و در جولاى سال ۱۹۴۰ میلادى انگلستان در میدان نبرد جهانى با دشمن پیروزمند، تنها ماند، در پاریس کنفرانس سرى بین سه نفر از سران جنگ جهانى (یعنى بین چرچیل رهبر انگلستان، و هیتلر رهبر آلمان، و موسولینى رهبر ایتالیا در قصر ((فونتن بلو)) به وجود آمد، در این کنفرانس، هیتلر به چرچیل گفت: حال که سرنوشت جنگ، معلوم است و بزرگترین نیروى اروپا و متفق انگلیس یعنى فرانسه شکست خورده است، براى جلوگیرى از کشتار بیشتر بهتر است، انگلستان قرداد شکست و تسلیم را امضاء کند، تا جنگ متوقف شود و صلح به جهان باز گردد.
چرچیل در پاسخ گفت: بسیار متاءسفم که من نمى توانم چنین قراردادى را امضاء کنم، زیرا هنوز انگلستان شکست نخورده است و شما را پیروز نمى شناسم، هیتلر و موسولینى از این گفتار ناراحت شده و با او به تندى برخورد کردند.
چرچیل با خونسردى گفت: «عصبانى نشوید، انگلیس به شرط بندى خیلى اعتقاد دارد، آیا حاضرید براى حل قضیه با هم شرط ببندیم ، در این شرط هر که برنده شد باید بپذیرد». سران فاشیست و نازیست (هیتلر و موسولینى) با خوشروئى این پیشنهاد را قبول کردند، در آن لحظه هر سه نفر در جلو استخر بزرگ کاخ نشسته بودند، چرچیل گفت: آن ماهى بزرگ را در استخر مى بینید، هر کس آن ماهى را تصاحب کند، برنده جنگ است، هیتلر فورا (پارابلوم) خود را از کمر کشید و به این سو و آن سوى استخر پرید و شروع به تیراندازیهاى پیاپى به ماهى کرد ولى، سرانجام بى نتیجه و خسته و درمانده بر صندلى خود نشست، و به موسولینى گفت: حالا نوبت تو است.
موسولینى لخت شده به استخر پرید و ساعتى تلاش کرد او نیز بى نتیجه، خسته و وامانده بیرون آمد و بر صندلى خود نشست.
وقتى که نوبت به چرچیل رسید، صندلى راحت خود را کنار استخر گذاشت و لیوانى بدست گرفت، در حالى که با تبسم سیگار برگ خود را دود مى کرد شروع به خالى کردن آب استخر با لیوان نمود، رهبران آلمان و ایتالیا با تعجب گفتند: چه مى کنى؟ او در جواب گفت: «من عجله براى شکست دشمن ندارم با حوصله این روش مطمئن خود را ادامه مى دهم، سرانجام پس از تمام شدن آب استخر، بى آنکه صدمه اى به ماهى بخورد، صید از من خواهد بود.
کپی یا استفاده از مطالب این مقاله بدون ذکر منابع اصلی آن و نقل از راسخون ممنوع است.
با عرض معذرت خدمت تمامی کسانی که از سایتشان در تهیه این سری مقاله استفاده شد، تمامی منابع در پایان قسمت پنجم (پایانی) سری مقالات "چاق،سیگاری، چرچیل( مقاله جامع) (5)" آمده است.