پایان افسانه جدایی دین و سیاست

نویسنده: دکتر جلیل عرفان منش


 
در اوایل دهه 1960 پس از انتخاب جان.اف کندی به‌عنوان رئیس‌جمهوری آمریکا دگرگونی‌های جدیدی نسبت به مسائل ایران از چشم‌انداز سیاست خارجی آمریکا پدیدارشد.
این استراتژی جدید که به «پاسخ انعطاف‌پذیر» معروف شد، در چارچوب حفظ منافع آمریکا در ایران برای مقابله همه جانبه با گسترش نفوذ شوروی بود. سیاست خارجی دولت کندی در برابر کشورهای توسعه نیافته و جهان سوم، اجرای اصلاحات از بالا به پایین با هدف پیشگیری انقلاب قهرآمیز بود.
این سیاست راهبردی تحت عنوان «اتحاد برای پیشرفت» در 13 مارس 1961 اعلام شد. آمریکای لاتین، در سرلوحه این سیاست قرار داشت تا از بروز انقلاب دیگری مانند کوبا در این قاره جلوگیری شود. جان اف کندی، گذشته از آمریکای لاتین، ویتنام را نیز در معرض خطر کمونیسم می‌دانست و ایران را نیز به‌دلیل همسایه شمالی‌اش در وضعیتی مخاطره‌آمیز می‌پنداشت.
سیاست دولت کندی در قبال ایران حفظ رژیم شاه، اجرای برنامه اصلاحات اجتماعی و تقسیم اراضی میان روستائیان بود؛ اقدامی که در دیگر کشورهای آمریکای لاتین نیز آغاز شده بود. این سیاست در چارچوب مقابله با اتحاد جماهیر شوروی به شمار می‌رفت.
اصلاحات‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ آمریکا، ایران‌ را تبدیل‌ به‌ یک‌ بازار مصرف‌ برای‌ جذب‌ کالاهای‌ غرب‌ که‌ لازمه‌ رونق‌ اقتصادی‌ آمریکا بود، کرد.
مشاغل‌ کاذب‌ و واسطه‌گری‌ ره‌آوردهای‌ دیگر مصرف‌گرایی‌ بود. ایجاد تحولات‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ در ایران‌ مستلزم‌ تغییر در ساخت‌ فرهنگی‌ طبقات‌ مردم‌ بود. این‌ تغییرات‌ عمدتاً 2 هدف‌ را تعقیب‌ می‌کرد: اول‌؛ همسویی‌ با نظام‌ جدید اقتصادی‌ و اجتماعی‌ نیازمند فرهنگ‌ غربی‌ که‌ با هنجارهای‌ نوین‌ هم‌‌گام‌ باشد. دوم؛ مقابله‌ با هر گونه‌ مانع‌ فکری‌ و فرهنگی‌ که‌ پذیرش‌ سلطه سیاسی‌ و اقتصادی‌ را در جامعه‌ مختل‌ نسازد. قیام 15 خرداد صرفاً پاسخی به این توافق نبود بلکه واکنشی قهرآمیز به روندی بود که استعمار نوین آمریکا از مدت‌ها پیش در کشورهای اسلامی و خاورمیانه آغاز کرده بودند.

حضور امام(رحمت الله علیه) در صحنه سیاست

طرح‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی‌ در متمم‌ قانون‌ اساسی‌ صدر مشروطیت‌ آمده‌ بود اما کاری که رژیم شاه کرد، این بود که قید اسلام‌ از شرایط انتخاب‌‌کنندگان و انتخاب‌‌شوندگان‌ حذف‌ و به‌‌جای‌ سوگند به‌ قرآن‌، سوگند به‌ کتاب‌ آسمانی‌ ذکر شد و در ضمن‌ به‌ زنان‌ نیز حق‌ رأی‌ داد.
رژیم‌ با این‌ اقدام بیشتر می‌خواست‌ جریان‌های‌ مذهبی‌ را از صحنه‌ کنار بگذارد تا مجبور به‌ محافظه‌‌کاری‌ در برابر مراجع‌ دینی‌ نباشد. طرح‌ حضور زنان‌ در انتخابات‌ حرفی در نهان خود داشت که می‌توانست دلیل‌ عقب‌ ماندن‌ و محرومیت‌ زنان‌ را متوجه‌ اسلام‌ و قانون‌ اساسی‌ کند و از دیگر سو با حضور زنان‌ به‌ شکلی‌ کاملاً مغایر با اصول‌ اخلاقی، اسلامی‌ و رواج‌ فساد و بی‌بند و باری‌ می‌خواست‌ سلامت‌ معنوی‌ و اخلاقی‌ جامعه‌ ایران‌ را که‌ مانعی‌ در راه‌ پیوستگی‌ با جوامع‌ غرب‌ بود از میان‌ بردارد.
شاه‌ پس‌ از رحلت‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ بر این‌ باور بود که‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ توان‌ چندانی‌ برای‌ مقابله‌ با اقدامات‌ ضد‌دینی‌ او نخواهند داشت‌ و می‌پنداشت‌ مفاد این‌ لایحه‌ مورد تأیید روشنفکران‌ جامعه‌ قرار خواهد گرفت‌ و آن را نشانه‌ای‌ از اقدام‌ مترقیانه رژیم‌ تلقی‌ می‌کرد و اگر مخالفتی‌ از جانب‌ جریان‌های‌ مذهبی‌ روحانیت‌ و مردم‌ مسلمان‌ ایران‌ با این‌ لوایح‌ انجام‌ شود، می‌تواند با استفاده‌ از حمایت‌ روشنفکران‌ و دانشگاهیان‌ آن را خنثی‌ کند.
امام‌ خمینی(رحمت الله علیه)‌ با اصل‌ « انجام‌ اصلاحات‌« اقتصادی‌ یا آزادی‌ زنان‌ مخالفت‌ نکردند، بلکه‌ ایشان‌ با ماهیت‌ اصلاحات‌ آمریکایی‌ که‌ خواستار محو اسلام‌ و استقلال‌ کشور و ایجاد وابستگی‌ اقتصادی‌، سلطه‌ فرهنگی‌ غرب‌ و رواج‌ فساد و فحشا بود، مخالفت‌ کردند.تصویب‌ لایحه انجمن‌های ایالتی‌ و ولایتی‌ که‌ متضمن‌ حذف‌ شرط مسلمان‌ بودن‌ برای‌ انتخاب‌‌کنندگان و انتخاب‌‌شوندگان بود‌ و حذف‌ تحلیف‌ به‌ قرآن از یک سو و آزادی‌ شرکت زنان‌ در انتخابات‌ از سوی دیگر آغازی‌ بر روش‌های فرهنگی‌ موردنظر شاه‌ و حذف‌ قواعد مذهبی‌ بود. اسلام سیاسی به کمک آرای امام خمینی(رحمت الله علیه)، که مشخصاً با انتشار کتاب کشف اسرار در سال 1323 در پاسخ به عقاید افرادی چون میرزا رضاقلی شریعت سنگلجی، علی‏اکبر حکمی‏زاده، احمد کسروی و دیگران انتشار یافت، رفته‏رفته به‌صورت رکن کلیدی فعالیت و رقابت سیاسی درآمد و طی دهه بعد به‌صورت ایدئولوژی برتر و برگزیده‌ای درآمد که قادر شد به توده‌ها هویت و مشروعیت بدهد و آنها را جذب و بسیج کند. همچنین الگوی عقیدتی «ولایت فقیه» در دیدگاه امام خمینی(رحمت الله علیه)، روند نوسازی و احیای اندیشه دینی و بیداری اسلامی را رونق بسیاری بخشید. اصول و مبانی موجود در گفتمان احیا و بیداری اسلامی به رهبری امام خمینی(رحمت الله علیه) حاکی از نوعی نفی، پذیرش و در همان حال ارائه قرائت جدید بوده است.
در موج جدید احیای تفکر دینی، برخی روحانیان و در رأس آنها امام خمینی(رحمت الله علیه)، می‏کوشیدند که ‏سیاست را به محور مرجعیت بازگردانند. در کنار جریان اصلی روحانی، گروهی از فعالان سیاسی و حزبی و بخشی از جنبش دانشجویی نیز که به اندیشه مذهبی و پیوند دین و سیاست معتقد بودند، این اندیشه را همراهی و تقویت کردند. همچنین، همگرایی و وحدت نظر گروه غیرروحانی جنبش بیداری با روحانیان، برای اثبات سازگاری دین اسلام با پیشرفت علوم و فنون و تمدن جدید بود. در گفتمان احیای تفکر دینی و بیداری اسلامی اندیشه‌های امام خمینی(رحمت الله علیه) و فرهنگ بومی - اسلامی، جایگاه مرکزی داشت که می‏توان برای تبیین آن اصطلاح «معنویت‏گرایی در سیاست» و «بازگشت به خویشتن انسان مسلمان ایرانی» را به کار برد.در این مقطع تاریخی با تجدید حیات اسلام سیاسی، گفتمان احیای دین، گفتمان‌های مسلط را به چالش واداشت و با نمایش قدرت خود، در نهایت به گفتمان مسلط تبدیل شد.

پارادایم انقلابی‏گری

در ایام پس از درگذشت آیت‏الله بروجردی، جریانی پدید آمد که گردانندگان آن با تشکیل نشست‌های هفتگی همایش‏گونه به طرح دیدگاه‌های خود درباره مسئله مرجعیت، وحدت یا کثرت آن، پرداختند. آثار ناشی از پرهیز آیت‏الله بروجردی از مداخله در امور سیاسی با توجه به تغییر شرایط سیاسی ایران و جهان اسلام و شکست چپ‏گرایی و ناسیونالیسم و اقبال جوانان فرهیخته به اسلام در ایران و دیگر کشورهای اسلامی، این گروه را نگران کرده بود. در واقع، روحانیان دریافتند که تنها راه نجات اسلام از تسلط مکتب‌های فکری رقیب، دست‏زدن به مبارزه‏ای عقیدتی - سیاسی و روی‏آوردن به مرجعیت دینی - سیاسی است. این رویکرد با جهت‏گیری فکری قشرهای متوسط، میانه‏رو و روشنفکر جامعه نیز سازگاری بیشتری داشت.
در این نشست‌ها، روحانیان اصولگرای نواندیش و برخی روشنفکران غیرروحانی، مانند آیت الله مرتضی مطهری، آیت الله محمد‌بهشتی، آیت الله‌محمود طالقانی، ابوالفضل موسوی زنجانی، علامه محمدحسین طباطبایی و مهندس مهدی بازرگان مطالب کم‏نظیر و تازه‏ای مطرح کردند. این افراد مطالبی را نیز به‌صورت مقاله تألیف کردند که در مجموعه مقالاتی با عنوان بحثی درباره مرجعیت و روحانیت در 1341 منتشر شد.مباحثی که گویای نوگرایی دینی و اندیشه‌های اصلاحی و بیانگر بیداری اسلامی بود، عبارت بودند از: خرافه‏زدایی از دامن دین اسلام، لزوم آشنایی رهبری شیعه با علوم تخصصی روز، فراهم کردن اساس اقتصادی مستقل برای پشتیبانی از فعالیت‌های مذهبی و رهانیدن آن از چاپلوسی در مقابل دولت و عوام و پیشنهاد مرجعیت دسته‏جمعی موسوم به «شورای فتوا».
امام‌خمینی(رحمت الله علیه) از این زمان، رسماً فعالیت‌های خود را با فراخوانی و تشکیل جلسات مشورتی میان علمای قم آغاز کرد.نکته جدیدی که به رهبری امام و به پیروی از آن، در نهضت روحانیان پدید آمد، این بود که اگر تاکنون انتقادها متوجه دولت بود، از این پس متوجه محمدرضا پهلوی شد.مقاومت‌های مکرر بعدی حکومت پهلوی در قبال اندیشه‌های احیاگرانه اسلامی، موجب شد که اصلاحگری به اندیشه انقلابی تبدیل شود که در برخی متون از آن به‏عنوان «پارادایم انقلابی‏گری» نیز یاد شده است.

نسل نواندیش جوان حوزوی و دانشگاهی پیک‌های سیاسی نهضت امام خمینی(رحمت الله علیه)

با موضع‏گیری‌های آشکار امام خمینی(رحمت الله علیه)، رویکرد به مرجعیت سیاسی نیز افزایش یافت. شاگردان ایشان بیش از پیش دریافتند که مبارزه سیاسی در صورتی از اقبال عمومی برخوردار خواهد شد که در فضای دینی قرار گرفته و از آموزه‌های شریعت بهره جوید. بنابراین افزایش مقلدان امام خمینی(رحمت الله علیه) مانند عضویت در حزبی سیاسی دانسته شد که رنگ و جلای مذهبی داشت و در چنین شرایطی برای بسیاری از دینداران نواندیش نسل جوان حوزوی و دانشگاهی و حتی برخی بازماندگان جریان‌ها و گرایش‌های ملی - مذهبی دهه پیش، برای انتخاب مرجع تقلید، صرف‌نظر از احراز دیگر شرایط مرجعیت، توجه به مواضع سیاسی وی در جامعه و درقبال هیئت حاکمه، عامل مهمی به شمار می‏رفت.
براساس سندی از ساواک مربوط به سال 1335، که با اعزام یکی از مأموران برجسته دایره امنیت و مذاهب به قم تهیه شده، شمار شاگردان امام خمینی(رحمت الله علیه) پس از آیت‏الله بروجردی، بیش‏از دیگر مراجع و علمای حوزه بوده است.
مسلماً طی 6سال (1341 -1335) این تعداد باز هم افزایش یافته است. تأثیر این طلاب که در واقع بخش مهمی از وعاظ را به‏ویژه در ماه‌های محرم و صفر تشکیل می‏دادند، در گسترش خیزش اسلامی و پیشبرد اهداف و مقاصد نهضت اسلامی مهم بود. اینان همچون پیام‏رسانان و پیش‏قراولان نهضت بیداری عمل می‏کردند. از سوی دیگر چون هر کدام از این طلاب به شهری تعلق داشتند، لذا به منزله پلی واسط بین حوزه علمیه قم، افکار امام خمینی(رحمت الله علیه) و شهرهای خود عمل می‏کردند و از این طریق پیام‌ها، اعلامیه‌ها و نامه‌های مراجع را به شهرهای خود منتقل می‏کردند.آنها را می‏توان «پیک‌های سیاسی» نهضت امام خمینی(رحمت الله علیه) نامید.
مرحله اول نهضت اسلامی با عقب‏نشینی رژیم پهلوی و لغو لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در 10 آذر 1341 با موفقیت به پایان رسید.مرحله بعدی، مخالفت مراجع و علما با رفراندوم اصول شش‌گانه انقلاب سفید بود که در ششم بهمن 1341 انجام شد و به سبب اعلامیه‌ها، تجمعات اعتراض‏آمیز و سخنرانی‌ها و نشست‌های مشورتی، شمار کمتری در آن شرکت کردند. تا این مرحله از نهضت، مهم‌ترین دستاوردهای آن را می‏توان به شرح زیر برشمرد: گسترش بیداری قشرهای وسیعی از مردم درباره مسائل سیاسی، نمایاندن ماهیت ضداسلامی حکومت پهلوی، آگاه کردن مردم به خطرهای وابستگی حکومت ایران به قدرت‌های خارجی، ایجاد امیدواری به پیروزی بر حکومت و شکستن اقتدار محمدرضا پهلوی و ساواک، رخت بربستن بی‏توجهی به مسائل سرنوشت‏ساز در میان مردم، سازش‏ناپذیری روحانیت با حاکمیت و پیوستگی مردم با روحانیت.
رهبری سیاسی امام‌خمینی(رحمت الله علیه) و موفقیت‌هایی که در چندین مورد رو در رویی با اقدامات غرب‏گرایانه حکومت پهلوی به دست آورد، به افسانه جدایی دین از سیاست، که حکومت پهلوی در چند دهه به تبلیغ و ترویج آن پرداخته بود، پایان داد و مبارزات سیاسی - مذهبی گذشته به رهبری روحانیت و نیروهای مذهبی را که به پیروزی نرسیده بود، به حد کمال رساند. از دیگر ویژگی‌های نهضت بیداری امام این بود که نه صرفاً ضد‌استبدادی بود و نه صرفاً ضد‌استعماری، بلکه مبارزه‏ای بود که همزمان استبداد و استعمار و از آن مهم‌تر استکبار دوره جدید جهان را هدف قرار داد. به کار بردن کلمه استکبار به جای استعمار از نوآوری‌های امام خمینی(رحمت الله علیه) در جهت اسلامی‏تر کردن مبارزات به شمار می‏آید.
در روش امام خمینی(رحمت الله علیه) به عمل و نظر توأمان توجه می‏شد، اما دیگر احیاگران بیشتر در عرصه مسائل نظری فعالیت می‏کردند. آیت‏الله مطهری از سال 1340 مشخصاً احیای فکر دینی را مطرح کرد و با همین عنوان، سخنرانی‌هایی کرد. ایشان ضمن بررسی علل انحطاط مسلمین در تاریخ معاصر، راه‌حل آن را زنده کردن تفکر دینی با توجه به شرایط زمان در جهان اسلام و ایران اعلام کرد.
این فعالیت‌ها نخست از طریق انجمن ماهانه دینی و در سال‌های بعد از طریق حسینیه ارشاد و دیگر مراکز دینی استمرار یافت. آیت‏الله طالقانی نیز از دهه 1320 طی سالیان دراز در مسجد هدایت به تبلیغ و ترویج دین مشغول بود اما جلسات آموزش تفسیر ایشان و سپس تدوین کتاب پرتوی از قرآن مورد استفاده دانشجویان و دیگر متدینان بوده است. آیت‌الله‌طالقانی گرچه در 3سال اول دهه1340 بیشتر اوقات در زندان بود، اما در فرصت‌های مقتضی فعالیت‌های روشنگرانه دینی خود را دنبال می‏کرد. با توجه به شیوه تبلیغی‏اش، قشر فرهیخته و دانشگاهی با او در ارتباط بودند که در جلب آنها به آموزه‌های دین اسلام تأثیر بسزایی داشته است.
منبع: همشهری آنلاین