نویسنده: یونس فرهمند
 
تصوف اسلامی در مغرب با ظهور یکی از چهره‌های نامبردار این حوزه، یعنی ابوعبدالله محمدبن ابراهیم نفزی حمیری رندی (733-792ق)، مشهور به ابن عباد، به اوج خود رسید انتساب رندی وی، به وضوح گویای اصالت اندلسی‌اش است. (1) او در خانواده‌ای فرهیخته و دانشور که به علوم دینی و ادبی اهتمام بسیار داشتند، زاده شد. (2) در هفت سالگی قرآن را نزد پدرش، ابواسحاق ابراهیم که فقیه و خطیبی زبان‌آور بود، حفظ کرد و زبان و ادبیات عربی را نزد دایی‌اش، قاضی عبدالله فریسی آموخت. (3) شوق آموزش تکمیلی علوم دینی پای وی را به مغرب گشود و از مهم‌ترین فقها و علمای آن روز فاس و تلمسان بهره‌ها گرفت. (4) بررسی مواد درسی که وی در این مرحله آموخته، هیچ نشانی از اندیشه‌های عرفانی ندارد. او در فقه، کتاب التهذیب و مختصر ابن حاجب و در حدیث، الموطا و صحیح مسلم و در کلام، کتاب الارشاد جوینی و کتب ابن حاجب را فرا گرفت. (5) با این همه، به نظر می‌رسد این مایه بهره‌مندی از دانش‌های گوناگون دینی و مشایخ برجسته، نتوانست آرامش او را تأمین کند؛ از این‌رو، آهنگ سلا کرد و به ابن عاشر، شیخ صوفیان این شهر و دیگر یاران وی پیوست تا به قول خودش «از وجدان پاک» آنان بهره گیرد. (6) ابن عباد آثار متعددی در زمینه‌های مختلف علوم دینی تألیف کرد، (10) اما آنچه موجبات شهرت وی را فراهم آورد، نوشته‌های صوفیانه اوست که به ویژه برای پژوهش در طریقت شاذلیه اهمیت دارد. پیوند ابن عباد با ابن عاشر روز به روز محکم‌تر شد و خداوند چنان از نشانه‌های برکات صوفیانه شیخ بر وی متجلی ساخت که بر هیچ اندیشمندی پوشیده نماند. به علاوه، از ابوعمران عبدوسی، شاگرد برجسته ابن عاشر، نیز بهره‌ها گرفت و مراتب کمال را چنان به سرعت طی کرد که ابن عاشر او را بر دیگر یارانش مقدم می‌داشت و به آنها توصیه می‌کرد تا از وی بیا موزند و تسلیم وی باشند و حتی درباره‌ی او می‌گفت: «ابن عباد خود امتی است». (7)
علاوه بر این عاشر از صوفی ناشناخته دیگری به نام ابومروان عبدالمالک که در طنجه بود و در تکامل حیات عرفانی وی نقش داشته است، نیز یاد کرده‌اند. به نظر می‌رسد مردی عامی که گویند ابن عباد به دست وی علقه‌های روحانی‌اش گشوده شد، همو باشد. (8)
او به رغم اتخاذ مشی صوفیانه، از اموری، چون امامت و خطابه که عملاً در شمار مناصب فقها و نه صوفیان بود، اجتناب نکرد و از همین‌رو، چون در حدود سال 777ق. از سوی سلطان مرینی به امامت مسجد قرویین دعوت شد، اجابت کرد و تا پایان عمر (792ق) این منصب را در اختیار داشت. خطبه‌های بلیغ و شیوای وی را در این مدت دال بر تعمق خطیب آن در احوال قلوب و امراض آن دانسته‌اند و تا قرن‌ها بعد در مراسم‌های عمومی و رسمی مغرب از آنها استفاده می‌شده است. (9)
ابن عباد آثار متعددی در زمینه‌های مختلف علوم دینی تألیف کرد، (10) اما آنچه موجبات شهرت وی را فراهم آورد، نوشته‌های صوفیانه اوست که به ویژه برای پژوهش در طریقت شاذلیه اهمیت دارد. این اهمیت، زمانی مضاعف می‌شود که هیچ منبع عملی مهمی برای رهروان طریقت شاذلیه، نه از سوی ابوالحسن شاذلی و نه شاگردش، ابوالعباس مرسی (د.686ق)، استاد ابن عطاالله سکندری، به رشته تحریر در نیامده است (11) و در فقدان این آثار می‌توان از کتب صوفیانه ابن عباد در طریقت شاذلیه سود جست. با این همه، این نکته قابل توجه است که ابن عباد تصریحاً خود را پیرو شاذلیه ندانسته است و تنها از خلال پاره‌ای از گفتارها و کردارهای وی می‌توان فهمید که به این طریقت تعلق دارد؛ (12) به علاوه در پاسخ استفتایی که ابواسحاق شاطبی درخصوص ضرورت نیاز به مرشد از وی داشت، درمی‌یابیم که وی به کنایه خود را شاذلیه دانسته است. (13) به هر روی، مهم‌ترین آثار عرفانی وی عبارت‌اند از: (14)  

1. غیث المواهب العلیة بشرح الحکم العطائیة:

چنان که از نام کتاب برمی‌آید، شرحی است که ابن عباد به درخواست دو تن از شاگردانش (15) بر یکی از مهم‌ترین کتب طریقت شاذلیه؛ یعنی کتاب «الحکم» ابن عطاء الله سکندری مصری (د.709ق) نوشته است. (16)

2. نظم الحکم العطائیة:

متأسفانه از این کتاب اطلاعی در دست نیست، اما برخی از شاگردان ابن عباد، چون ابویحیی بن سکاک و احمد زروق آن را توصیف و از آن تمجید کرده‌اند. بنابر توصیفات آنان نویسنده، کتاب الحکم را در 800 بیت به نظم در آورده بوده است. (17)

3. الرّسائل الکبری و الرّسائل الصغری:

دو مجموعه از مکاتبات و نامه‌های نویسنده است که عمدتاً در پاسخ به یکی از مشهورترین شاگردانش؛ یعنی یحیی سراج نوشته شده است. به نظر می‌رسد بازتاب اندیشه‌های صوفیانه مؤلف در این آثار، بیشتر از شروح و نوشته‌های منظوم فوق باشد. (18)
سرانجام اینکه اندیشه‌های عرفانی ابن عباد رندی به عنوان برجسته‌ترین نماینده مکتب شاذلیه، نه تنها در تاریخ تصوف غرب اسلامی اهمیتی بایسته دارد، بلکه از آهن منظر که حلقه رابط بین عرفان اسلامی و تصوف اسپانیای مسیحی، به ویژه از طریق قدیس یوحنا صلیبی بود، نیز قابل توجه است. (19)

نمایش پی نوشت ها:
1- رنده (Ronda) از شهرهای جنوب اندلس از توابع تاکرنا و واقع در بین اشبیلیه و مالقه (نک: حمیری، ص269).
2- نک: توصیفات مقری از خاندان او در مقری، نفح الطیب، ج5، ص 345.
3- همو، ص342.
4- برای بررسی اسامی این استادان نک: غنیمی تفتازانی، «ابن عباد رندی؛ حیاته و مولفاته»، صحیفة معهد الدراسات الاسلامیه فی مدرید، 1958م، ش6، ص226.
5- برای بررسی تفصیلی نک: مقری، نفح الطیب، ج5، ص342؛ بلامین، صص 66-67، نیز:
Ibn-Abbad, in E12, Vol.3, p.670. P.Nwyia
6- عین عبارت وی که مقری نقل کرده، چنین است: «قصدتهم لوجدان السلامة معهم» (مقری، همان جا).
7- مقری، همان، صص 346-347.
8- کتانی، سلوةالانفاس، ج2، ص 154.
9- کتانی، همان، ج2، ص152؛ غنیمی تفتازانی، «ابن عباد رندی؛ حیاته و مؤلفاته»، صحیفه معهد الدراسات الاسلامیه فی مدرید، سال 1958، ش6، ص240.
10- برای آگاهی از فهرست آثار وی نک:
Brockelmann. C, Geschichte der Arabishen Litteratur, 2/265; Suplement 2/358
11- غنیمی، همان، صص 232-233.
12- برای بررسی افعال و اقوال او نک: همو، صص 232-237.
13- ابن خلدون، شفاء السائل، ص174.
14- برای بررسی سایر آثار او نک: غنیمی، همان، صص 254-256؛ لاشیء، «ابن عباد، ابوعبدالله»، دبا، ج4، ص181.
15- مقری، ج5، ص345؛ نیز نک: مقدمه کتاب غیث المواهب.
16- نک: مقدمه کتاب غیث المواهب، به کوشش خلیل عمران منصور.
17- مقری، نفح الطیب، ج5، ص346، 347؛ غنیمی، همان، ص252.
18- مقری، همان، ص347.
19- آسین پالاسیوس تأثیر اندیشه‌های ابن عباد بر قدیس یوحنای صلیبی را در مجله الاندلس، صص 7-79، جلد1، سال 1933 بررسی کرده است. نک: غنیمی، همان، ص221.

منبع مقاله :
فرهمند، یونس؛ (1394)، مرینیان: سیاست، جامعه و فرهنگ در مغرب سده‌های میانه، تهران: پژوهشکده‌ی تاریخ اسلام، چاپ اول.