نقد علاقه طباطبایی بر دیدگاه مجلسی دربارهی عقل
از جمله پژوهشهای حدیثی علامه طباطبایی، گذشته از بحثهای روایی در تفسیر المیزان، حاشیههایی است که بر مجلدات بحارالانوار نوشته است؛ البته این حاشیهها با مخالفتهایی روبهرو شد و سرانجام در جلد هشتم متوقف ماند؛ از جمله حواشی علامه طباطبایی دو حاشیهای است که در ذیل همین گفتار مجلسی نوشته است.
نویسنده: علی نصیری
از جمله پژوهشهای حدیثی علامه طباطبایی، گذشته از بحثهای روایی در تفسیر المیزان، حاشیههایی است که بر مجلدات بحارالانوار نوشته است؛ البته این حاشیهها با مخالفتهایی روبهرو شد و سرانجام در جلد هشتم متوقف ماند؛ از جمله حواشی علامه طباطبایی دو حاشیهای است که در ذیل همین گفتار مجلسی نوشته است. (1)
تمسک به برهانهای عقلی در اصول دین و معزول دانستن عقل در حوزهی معارفی که اخبار آحاد وارد شده، مستلزم تناقض آشکار است؛ زیرا ظواهر شرعی که به کمک همین برهانهای عقلی اعتبار پیدا کردهاند، چگونه میتوانند مقدمهای را که به برکت آن سندیت پیدا کردهاند، ابطال کنند؟ طباطبایی اساس بحث مجلسی در تبیین معانی اصطلاحی عقل را ناصحیح میداند و معتقد است طرح این بحث از سوی او به دو دلیل بوده است:
1. مجلسی به کسانی که در معارف عقلی با عقل و برهان به کاوش میپردازند، بدگمان است.
2. او تمام روایات را در یک سطح دانسته و براساس همین نگاه به شرح و تفسیر روایات پرداخته است؛ در حالی که در میان روایات، اخبار غرر و نابی هست که تنها برای صاحبان فهمهای عالی و عقلهای ناب قابل فهم است. سرّ این امر نیز آن است که پرسشگران ائمه (علیهمالسلام) همیشه در یک سطح نبودهاند. علامه طباطبایی میگوید: همهی راویان پرسشگر در یک سطح از فهم نبودهاند و چنان نیست که هر حقیقتی از نظر ظرافت و لطافت از سطحی یکسان برخوردار باشد و کتاب و سنت مملو از این نکته است که معارف دین دارای مراتب متعددند و هر مرتبهای مخاطب مخصوص خود را میطلبد و بیاعتنایی به این مراتب به معنای نابودی معارف حقیقی است. (2)
مجلسی تجرد نفس را برگرفته از روایات نمیداند، بلکه ظاهر روایات را نشان دهندهی مادی بودن نفس تلقی میکند و سپس در ضمن تطبیق عقول عشره بر ارواح ائمه (علیهمالسلام) به مخالفت با فیلسوفان برمیخیزد. علامه طباطبایی ضمن رد ادعاهای او، طریق احتیاط دینی را در آن میداند که اشخاصی، همچون مجلسی که در زمینهی مباحث عقلی عمیق نیستند، به ظواهر آیات و روایات تمسک کنند و علم به حقایق آنها را به اهلش واگذارند. او در دفاع از روش فیلسوفان و رد ادعای مجلسی سه دلیل اقامه کرده است:
1. حجیت ظواهر شرعی مبتنی بر برهانی عقلانی است.
2. ظواهر دینی متوقف بر ظهور لفظ است و از آنجا که ظواهر لفظی دلیل ظنیاند، نمیتوانند با برهانهای عقلی که قطعیاند، به مبارزه برخیزند.
3. از طرفی تمسک به برهانهای عقلی در اصول دین و معزول دانستن عقل در حوزهی معارفی که اخبار آحاد وارد شده، مستلزم تناقض آشکار است؛ زیرا ظواهر شرعی که به کمک همین برهانهای عقلی اعتبار پیدا کردهاند، چگونه میتوانند مقدمهای را که به برکت آن سندیت پیدا کردهاند، ابطال کنند؟ (3)
او معتقد است مجلسی در بسیاری از موارد دچار تناقض شده است. نخستین مورد همین مسئله است:
نخستین شاهد مدعا همین مسئله است؛ زیرا او به فیلسوفان به سبب اعتقاد به مجردات تاخته و آنگاه تمام ویژگیهای تجرد را در مورد انوار پیامبر و ائمه اثبات کرده است. او توجه نکرده که اگر وجود موجود مجردی غیر از خداوند سبحان محال باشد، دیگر با تغییر دادن نام آن مجرد (که پیامبر یا امام است) و با نهادن نامِ نور و طینت یا اسامی دیگر بر آنچه فیلسوفان عقل مینامند، حکم استحالهی آن تغییر نمیکند. (4)
جالب آنکه تطبیق روایت آفرینش عقل و استنطاق از آن و نیز تطبیق صفات عقل بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلام صدرالمتألهین، در شرح همین روایت آمده است. وی میگوید: هر کس در این روایات درنگرد، مییابد که همهی توصیفهای عقل اول از ویژگیهای رسول اکرم است؛ زیرا جملهی «استنطقه»، یعنی او را دارای نطق و گفتار ساخت، با به نطق درآوردن حضرت سازگار است و جملهی «ثم قال له: أقبل فأقبل ثم قال له: أدبر فادبر» تماماً بیان کنندهی حالت روح پیامبر است. آن هنگام که خداوند به ایشان خطاب کرد که رو به سوی دنیا آور و به زمین فرود آی تا رحمت برای جهانیان باشی و او چنین کرد. آنگاه به او خطاب کرد: پس آی! یعنی به سوی پروردگارت برگرد و او در شب معراج به دنیا پشت کرد و به سوی پروردگارش بازگشت. (5)
گروهی از نویسندگان، (1392) اسلام و مسئله نفس و بدن: مجموعه مقالات، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول.
تمسک به برهانهای عقلی در اصول دین و معزول دانستن عقل در حوزهی معارفی که اخبار آحاد وارد شده، مستلزم تناقض آشکار است؛ زیرا ظواهر شرعی که به کمک همین برهانهای عقلی اعتبار پیدا کردهاند، چگونه میتوانند مقدمهای را که به برکت آن سندیت پیدا کردهاند، ابطال کنند؟ طباطبایی اساس بحث مجلسی در تبیین معانی اصطلاحی عقل را ناصحیح میداند و معتقد است طرح این بحث از سوی او به دو دلیل بوده است:
1. مجلسی به کسانی که در معارف عقلی با عقل و برهان به کاوش میپردازند، بدگمان است.
2. او تمام روایات را در یک سطح دانسته و براساس همین نگاه به شرح و تفسیر روایات پرداخته است؛ در حالی که در میان روایات، اخبار غرر و نابی هست که تنها برای صاحبان فهمهای عالی و عقلهای ناب قابل فهم است. سرّ این امر نیز آن است که پرسشگران ائمه (علیهمالسلام) همیشه در یک سطح نبودهاند. علامه طباطبایی میگوید: همهی راویان پرسشگر در یک سطح از فهم نبودهاند و چنان نیست که هر حقیقتی از نظر ظرافت و لطافت از سطحی یکسان برخوردار باشد و کتاب و سنت مملو از این نکته است که معارف دین دارای مراتب متعددند و هر مرتبهای مخاطب مخصوص خود را میطلبد و بیاعتنایی به این مراتب به معنای نابودی معارف حقیقی است. (2)
مجلسی تجرد نفس را برگرفته از روایات نمیداند، بلکه ظاهر روایات را نشان دهندهی مادی بودن نفس تلقی میکند و سپس در ضمن تطبیق عقول عشره بر ارواح ائمه (علیهمالسلام) به مخالفت با فیلسوفان برمیخیزد. علامه طباطبایی ضمن رد ادعاهای او، طریق احتیاط دینی را در آن میداند که اشخاصی، همچون مجلسی که در زمینهی مباحث عقلی عمیق نیستند، به ظواهر آیات و روایات تمسک کنند و علم به حقایق آنها را به اهلش واگذارند. او در دفاع از روش فیلسوفان و رد ادعای مجلسی سه دلیل اقامه کرده است:
1. حجیت ظواهر شرعی مبتنی بر برهانی عقلانی است.
2. ظواهر دینی متوقف بر ظهور لفظ است و از آنجا که ظواهر لفظی دلیل ظنیاند، نمیتوانند با برهانهای عقلی که قطعیاند، به مبارزه برخیزند.
3. از طرفی تمسک به برهانهای عقلی در اصول دین و معزول دانستن عقل در حوزهی معارفی که اخبار آحاد وارد شده، مستلزم تناقض آشکار است؛ زیرا ظواهر شرعی که به کمک همین برهانهای عقلی اعتبار پیدا کردهاند، چگونه میتوانند مقدمهای را که به برکت آن سندیت پیدا کردهاند، ابطال کنند؟ (3)
او معتقد است مجلسی در بسیاری از موارد دچار تناقض شده است. نخستین مورد همین مسئله است:
نخستین شاهد مدعا همین مسئله است؛ زیرا او به فیلسوفان به سبب اعتقاد به مجردات تاخته و آنگاه تمام ویژگیهای تجرد را در مورد انوار پیامبر و ائمه اثبات کرده است. او توجه نکرده که اگر وجود موجود مجردی غیر از خداوند سبحان محال باشد، دیگر با تغییر دادن نام آن مجرد (که پیامبر یا امام است) و با نهادن نامِ نور و طینت یا اسامی دیگر بر آنچه فیلسوفان عقل مینامند، حکم استحالهی آن تغییر نمیکند. (4)
جالب آنکه تطبیق روایت آفرینش عقل و استنطاق از آن و نیز تطبیق صفات عقل بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلام صدرالمتألهین، در شرح همین روایت آمده است. وی میگوید: هر کس در این روایات درنگرد، مییابد که همهی توصیفهای عقل اول از ویژگیهای رسول اکرم است؛ زیرا جملهی «استنطقه»، یعنی او را دارای نطق و گفتار ساخت، با به نطق درآوردن حضرت سازگار است و جملهی «ثم قال له: أقبل فأقبل ثم قال له: أدبر فادبر» تماماً بیان کنندهی حالت روح پیامبر است. آن هنگام که خداوند به ایشان خطاب کرد که رو به سوی دنیا آور و به زمین فرود آی تا رحمت برای جهانیان باشی و او چنین کرد. آنگاه به او خطاب کرد: پس آی! یعنی به سوی پروردگارت برگرد و او در شب معراج به دنیا پشت کرد و به سوی پروردگارش بازگشت. (5)
پینوشتها:
1. ظاهراً همین دو حاشیه موجب توقف انتشار حواشی او بر بحارالانوار شده است (ر.ک: جمعی از نویسندگان، شناختنامه علامه مجلسی، ج 1، ص 173-175).
2. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 100.
3. همان، ص 104.
4. همان.
5. ملاصدرا، شرح اصول الکافی مع التعلیقات للمولی علی النوری، ج 1، ص 217-218.
گروهی از نویسندگان، (1392) اسلام و مسئله نفس و بدن: مجموعه مقالات، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}