نویسنده: سیداحمد عقیلی
 

از صف علم‌الیقین آمد یکی بیرون و گفت: *** باقر از علم‌الیقین شد جانب عین‌الیقین
«جابر انصاری»

از تکیه‌های زیبا و باصفای تخت فولاد مربوط به اواخر دوره‌ی قاجاریه است. این تکیه را تاجر خوشنام و نیکوکار حاج محمدحسین کازرونی احداث نمود و پس از وفات آخوند ملا عبدالکریم گزی در سال 1339 ق. و دفن او در این تکیه، بقعه‌ای بر فراز قبر وی بنا کرد. دور تا دور صحن تکیه‌ی کازرونی را اتاق‌ها و حجره‌هایی تشکیل داده و افرادی در آنها مدفونند. این تکیه از ابتدای تأسیس تا امروز محل عبادت و برگزاری مراسم مذهبی بوده است. این تکیه به معنای واقعی کلمه همه‌گونه امکانات لازم رفاهی و عبادی را دارد و مظهر حدیث معروف الدنیا مزرعة‌الاخرة را به خوبی می‌توان مشاهده کرد.
از بناهای قابل توجه در این تکیه وجود اتاقی هشت ضلعی در ضلع شمالی آن با کاربرد اجتماعی است که در سایر تکایای تخت فولاد وجود ندارد. سقاخانه‌ای در همین ضلع آب مورد نیاز افراد تازه وارد را تأمین می‌نموده است. در ضلع جنوب و جنوب غربی تکیه نیز مسجد تکیه کازرونی قرار دارد. سردر ورودی این مسجد با کاشی‌کاری بسیار زیبای هفت رنگ و با نقوش اسلیمی تزیین شده است.
مسجد تکیه با شبستانی وسیع و ستون‌های سنگی متعدّد فضای دلپذیر و جالبی را برای عبادت در تکیه فراهم نموده است. بقعه‌ی تکیه درست در وسط تکیه بر روی سکویی به شکل هشت‌ضلعی بنا گردیده و از هر طرف با پنجره‌های مشبک‌آجری تزیین گردیده است. در زیر بقعه علمای بزرگواری آرمیده‌اند. همچنین در ضلع جنوب شرقی تکیه اتاق مرحوم صدیقین قرار دارد که در آن قسمت نیز علمای بزرگی دفن شده‌اند. اتاق‌ها و حجره‌های این تکیه بر خلاف سایر تکایا سالم باقی مانده و کمتر مورد تخریب واقع شده است. مرحوم استاد همایی که از نخستین روزهای ورود به مدرسه‌ی نیم‌آورد در محضر آیت‌الله العظمی درچه‌ای بود در مورد خصوصیات اخلاقی ایشان می‌نویسد: «در هنگام سلامت غذایش بسیار ساده و نان خورش شام و نهار او پیاز و سبزی بود... . در سادگی و صفای روح و بی‌اعتنایی به امور دنیوی، گویی فرشته‌ای بود که از عرش به فرش فرود آمده و برای تربیت خلایق با ایشان همنشین شده است. مکرر دیدم که سهم امام‌های کلان برای او آوردند، دیناری نپذیرفت. با این که می‌دانستم بیش از چهار پنج شاهی پول سیاه نداشت». در تکیه‌ی کازرونی نمونه‌ی یکی از خانه‌های قدیمی اصفهان به خوبی جلوه‌گر است. بر این اساس می‌توان پیوند دین و دنیا را در تفکر یک مسلمان به خوبی مشاهده نمود.
خارج از تکیه در ضلع شمالی آن یک بنای آرامگاهی به شکل آرامگاه حافظ بر مزار حاج محمدجعفر کازرونی توسط پسرش برای یادبود پدر احداث شده است. علاوه بر این تکیه کازرونی دارای یک قبرستان عمومی دیگر نیز می‌باشد که در ضلع جنوبی آن قرار گرفته است.
در شمال غرب تکیه کازرونی بنای با ارزش و هنرمندانه توسط حاج محمدحسین کازرونی بناگردیده که در میان آثار و ابنیه موجود در تخت فولاد قابل توجّه است. آب انبار با پلانی مربع شکل شامل هشت ایوان و چهار مناره که مناره‌های آن از ویژگی‌های برجسته این آب انبار است. هدف از ایجاد این بنای ارزشمند تأمین آب مورد نیاز تکیه و همچنین مسافرینی بوده که از این مسیر عبور می‌کردند. آب این آب انبار از شعبه‌ای از نهر جویِ سفید تأمین می‌شد که آب مصرفی تخت فولاد را تأمین می‌کرد. هشت ایوان موجود در بنای این آب انبار علاوه بر اینکه سایه‌بانی برای مسافرینی بود که از این مسیر می‌گذشتند و می‌توانستند از گرمای آفتاب در این مکان دمی بیاسایند و دارای منافذی برای تهویه هوای داخل آب انبار می‌باشد تا از راکد ماندن آب و گنداب آن جلوگیری شود و روشنایی داخل آب انبار را نیز تأمین کنند.
در سال‌های اخیر مجموعه تاریخی، فرهنگی - مذهبی تخت فولاد به احیای این اثر ارزشمند تاریخی پرداخته است.

موقعیت جغرافیایی تکیه

این تکیه از شمال و شرق به تکیه‌ی فیض، از جنوب به تکیه زنجانی و از غرب به خیابان بابارکن‌الدین منتهی می‌شود.

بزرگان مدفون در این تکیه

1. ملا عبدالکریم گزی:

فرزند ملا مهدی. متوفّی 1339 ق. او عالمی جلیل و فقیه، دانشمند علم رجال، ادیب شاعر، صاحب آثار علمی متعدّد که معروفترین این آثار کتاب «تذکرة‌القبور» اوست که علی‌رغم حجمی کم حاوی مطالب بسیار مفید درباره‌ی علمای مدفون در تخت فولاد و مزارات دیگر اصفهان است. وی عالمی خوش بیان و محبوب مردم بود. او را «شیخ بهایی» عصر خود لقب داده‌اند. در خصوص شخصیت و زندگی وی نوشته‌اند با آنکه سی چهل سال تمام امور قضایی اصفهان در دست او بود. شبی که درگذشت خانواده او نفت چراغ و نان شب نداشتند و این بیانگر بزرگی و ساده‌زیستی است. (1)
وی از طبعی روان بهره داشت. از اشعار اوست:

از ریا آن کس بود خالی و دور *** کز ثنای خلق ناید در سرور
کن کلاه خویش قاضی ای کیا *** بین چسان هستی گرفتار ریا
... از صدای رهرو مور سیاه ***
روی سنگی نرم اندر شامگاه
این ریا اندر شما مخفی‌تر است *** کی به آسانی توان زو باز رست

2. آقا سید محمدباقر درچه‌ای:

فرزند سیدمرتضی. (2) متوفّی 1342 ق. علامه فقیه استادالعلماء و از مراجع تقلید صاحب یک دوره فقه و اصول در شانزده جلد. در خصوص ساده‌زیستی و زهد و تقوای وی حکایت‌ها نقل کرده‌اند. وی در مدرسه‌ی نیم‌آورد به مدّت 38 سال به تدریس و تألیف پرداخت. از شاگردان برجسته‌ی او می‌توان به شیخ اسماعیل معزّی، آیت‌الله بروجردی، حاج آقا رحیم ارباب و بیش از پنجاه عالم برجسته دیگر اشاره کرد. (3) میرزا حسن‌خان جابری انصاری در تاریخ فوت وی سروده است: «باقر از علم‌الیقین شد جانب عین‌الیقین».
این عالم بزرگوار از چند بُعد شخصیت ممتاز زمان بود. یکی بُعد علمی، دیگر بُعد اعتقادی و سوم نظم و ترتیب در زندگی ایشان. در بُعد علمی چنان بود که هیچ واعظی جرأت نداشت در محضر ایشان مطلب سستی بگوید. زیرا آیت‌الله سریعاً فریاد می‌زد که از منبر پایین بیاید. فقط واعظی می‌توانست در حضور ایشان منبر برود که سخنانش مستند به آیات و اخبار صحیح باشد. در باب زهد و تقوای او نیز داستان‌های زیادی از ساده‌زیستی و قناعت وی نقل کرده‌اند. نظم و ترتیب او در زندگی نیز چنان بود که طلاب مدرسه ساعت‌های خود را با کارها و برنامه‌های او تنظیم می‌کردند.

در مقامات آیت‌الله آقا سید محمدباقر درچه‌ای

مرحوم درچه‌ای سی و هشت سال تمام به تدریس اصول دین مشغول بود و هیچ‌گاه درس را دقیقه‌ای تأخیر و تعطیل روا نداشت.
اگر چیزی از این فقیه بزرگوار می‌پرسیدند واو نمی‌دانست، با صراحت اظهار می‌داشت نمی‌دانم و این لفظ را بلند می‌گفت تا شاگردان یاد بگیرند اگر چیزی را نمی‌دانند از اینکه بگویند نمی‌دانم عارشان نیاید.
(4) مرحوم استاد همایی که از نخستین روزهای ورود به مدرسه‌ی نیم‌آورد در محضر آیت‌الله العظمی درچه‌ای بود در مورد خصوصیات اخلاقی ایشان می‌نویسد: «در هنگام سلامت غذایش بسیار ساده و نان خورش شام و نهار او پیاز و سبزی بود... . در سادگی و صفای روح و بی‌اعتنایی به امور دنیوی، گویی فرشته‌ای بود که از عرش به فرش فرود آمده و برای تربیت خلایق با ایشان همنشین شده است. مکرر دیدم که سهم امام‌های کلان برای او آوردند، دیناری نپذیرفت. با این که می‌دانستم بیش از چهار پنج شاهی پول سیاه نداشت». (5)
وی عالمی بود که به راستی نسبت به دنیا و امور دنیوی بی‌اعتنا بود و در معیشت به حداقل ممکن قناعت می‌کرد. نقل است که: «در شهر منزل نداشت، پنجشنبه‌ و جمعه‌ها را به درچه می‌رفت، پس از بازگشت نان و ماست مصرفی خود را تا آخر هفته همراه می‌آورد و در مدرسه‌ی صدر مثل سایر طلبه‌ها زندگی می‌کرد». (6)
گویند رضاخان با آن همه اختناق و وحشتی که در جامعه ایجاد کرده بود، موقعی که به اصفهان آمده و خواهان ملاقات با این عالم بود، علامه درچه‌ای تقاضای او را کاملاً نادیده گرفت و به وی بی‌اعتنایی نمود. (7)

3- سیدمهدی درچه‌ای:

متوفّی 1364 ق. علّامه، فقیه و زاهد از مراجع بزرگوار تقلید. وی پیوسته مورد اعتماد تمام طبقات مردم اصفهان بود و در مسایل فقهی به او مراجعه می‌کردند. حوزه درسی گرم و پر رونق و پرجمعیتی در سطوح عالیه داشت و به قدری جمعیت زیاد بودکه به ناچار بالای منبر تدریس می‌کرد و در مدرسه نیم‌آورد تا وسط مدرسه جمعیت فضلا می‌نشستند و درسش شهرت داشت. در اواخر عمر مجتهد اعلم و جامع الشرایط اصفهان بود. وی علم اصول را نیکو تدریس می‌کرد و محفل درسی او را بزرگان علم تشکیل می‌دادند. در مورد ساده‌زیستی و صفای قلب او حکایت‌های غریبی را نقل کرده‌اند. از جمله از خود ایشان نقل شده است که شبی پس از نماز و مشاغل درسی به مدرسه آمدم و داخل حجره شدم دیدم هیچ چیزی حتی وسیله روشنایی و خوراکی در حجره نیست و اتفاقاً شب عید بود. بیرون آمدم و استخاره کردم یک سوره «اذا وقعت الواقعه» اطراف صحن مدرسه بخوانم. خوب آمد، خواندم. استخاره کردم تکرار کنم، خوب آمد و این عمل چند مرتبه تکرار شد. سپس استخاره کردم بروم داخل حجره بنشینم. خوب آمد و همان کردم. دیدم کسی آمد پشت درب و آن را کوبید و صدا زد. درب را باز کردم. دیدم یکی از شخصیت‌های نجف است. مرا دعوت کرد برای مهمانی آن شب به خانه‌اش بروم. قبول کردم و رفتم. برای خواب هم مرا نگه داشت. فردا مرا با خود به حمام برد. پس از بیرون شدن از حمام دیدم وسایل حمام تازه و لباس کامل نو و بسیار خوب از قبیل عبا و عمامه و قبا و پیراهن و غیره را تماماً گذارده تا بپوشم. بعداً که به مدرسه آمدم دیدم مقداری پول طلا هم در جیب قبا برای مخارج بعدی گذارده بود. (8) در تاریخ فوتش سروده شد: «رفت سید مهدی از دنیا وای آه». (9)

4- حاج محمدحسین کازرونی:

فرزند حاج محمدجعفر. متوفّی 1351ق. وی از بازرگانان متدیّن و نیکوکار اصفهان بود که آثار خیریه بی‌شماری در شهر اصفهان و بخصوص در تخت فولاد از وی به یادگار مانده است. در نهضت مشروطه با علمای بزرگ اصفهان همچون حاج آقا نورالله اصفهانی همکاری داشت وبه تأسیس شرکت اسلامیه که به منظور تبلیغ و حمایت از کالاهای داخلی در برابر کالاهای خارجی با مراجع و علمای بزرگ آن دوره همراهی نمود. (10)
یکی از آثار خیریه او این تکیه و آب انبار مجاور آن است. وی در سال 1351 ق. درگذشت و در این تکیه دفن شد. در سال 1363 ق. استخوان‌های او را به نجف اشرف منتقل کرده و در آن مزار مقدّس دفن نمودند.  

5- شیخ اسماعیل معزّی:

فرزند محمدحسن. متوفّی 1363 ق. عالم فاضل و از پرهیزگاران کم نظیر روزگار خویش است. ایشان در مدّت اقامت در نجف با آقا سید ابوالحسن مدیسه‌ای هم مباحثه بودند. تعداد تألیفات ایشان را بالغ بر سی اثر نوشته‌اند. از خصوصیات اخلاقی ایشان سخن فراوان است. از جمله در مدّت اقامت در نجف اشرف به تشرّف به حرم مطهر حضرت علی (علیه السلام) اهتمام تمام داشت. و در اصفهان نیز حدود دو سال بطور مستمر برای درک فضیلت شب قدر به احیا و شب‌زنده‌داری در مسجد سلام پرداخت. وی دارای مراتب عرفانی و کرامات اخلاقی برجسته‌ای بود. چنانکه او یکی از افراد تشرّف یافته به حضور حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. از آثارش: الف) شرح کفایة الاصول ب) اصول فقه (دوره کامل) ج) رساله در اصول دین د) مجالس الموحدّین (در مواعظ) را می‌توان نام برد. (11) در ماده تاریخ فوتش واعظ چنین سروده است:

پی تاریخ آن سر کرد بیرون واعظ و گفتا *** معزّی یعنی اسماعیل زین دنیا بجنّت شد

6- شیخ محمدحسن عالم نجف‌آبادی:

متوفّی 1384 ق. عالم متّقی، فقیه مجتهد، از مدرّسین مشهور حوزه علمیه اصفهان و معلم اخلاق. چنانچه نقل است در منابرش موعظه و درس اخلاق می‌گفت و سخنانش در دل اثر می‌کرد و انسان را منقلب می‌نمود. گویند روزی در مدرسه جدّه بزرگ واقع در بازار اصفهان جلسه‌ای برقرار بود. و حاج آقا رحیم ارباب و حاج میرزا علی آقا شیرازی در آن حاضر بودند. حاج شیخ محمدحسن عالم به منبر رفت و حاضران را به تقوی و صیانت نفس دعوت نمود و از قیامت، حساب بندگان و اوضاع برزخ و معاد سخن گفت. در این میان حاج میرزا علی آقا به همراه حاج آقا رحیم ارباب منقلب شده و اشک می‌ریختند. حالت این دو عالم تمامی طلاب مجلس را تحت تأثیر قرار داد. به هنگام درس نیز مرحوم عالم از لطافت روحی فراوان برخوردار بود. چنانچه در اثناء درس گاه منقلب می‌شد و گریه می‌کرد. این حالت آثار تربیتی فراوانی بر شاگردان داشت. ایشان همچنین با ایجاد تحریف و بدعت در روضه‌های عاشورا به شدت مخالف بود. (12) یکی از برکاتی که خداوند به ایشان عطاء نمود شفای ایشان با تربت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) بود. که در وقتی که اطباء از شفای وی ناامید شده بودند، با خوردن کمی از تربت حضرت شفا یافته بودند. (13)
مهمترین کتاب ایشان «فضیلة‌السّیاده» (در فضیلت و برتری سادات) می‌باشد. خودشان می‌فرمود: «من این کتاب را نوشتم تا در آن دنیا به حضرت فاطمه (علیها السلام) عرض کنم من این مقدار توان داشتم به ذریه شما و خاندان شما خدمت کنم». (14)

7- حاج ملاّ حسینعلی صدیقین:

فرزند محمّد اسماعیل متوفی 1368 ق. عالم فاضل، عارفی که دارای ضمیری صاف و روشن بود. عمرش را به تزکیه و تهذیب نفس گذرانید.
مراتب عرفان و سلوک را خدمت حاج محمدجواد عارف بیدآبادی تکمیل نموده و سالها به ریاضت و تصفیه‌ی باطن گذرانیده تا اینکه جامع مراتب صوری و مقامات معنوی گشت.
وی سالها در مسجد تکیه‌ی گرگ‌یراقی‌ها و مسجد حاج اسدالله سمسار و سرانجام در مسجد در کوشک (باب‌القصر) اقامه‌ی جماعت می‌نمود و نماز جماعت ایشان از حیث کمیت و کیفیت از جماعات ممتاز اصفهان به شمار می‌رفته است. از جمله نقل می‌کنند که فقیه متشرع و حکیم و عارف متأله مرحوم آقا صدرالدین کوپایی [از مدفونین تکیه بروجردی] که خود از علما و زهاد و مدرسین بزرگ اصفهان به شمار می‌رفته، نماز خود را به مرحوم صدیقین اقتداء می‌کرده است و به ویژه در ماه مبارک رمضان از اول تا آخر ماه نماز ظهر و عصر خود را به جماعت ایشان حاضر می‌شده است. هنگامی که از مرحوم کوپایی سؤال می‌کنند که شما که خود دارای مراتب بالای علمی و جامع محاسن اخلاقی هستید، به مرحوم صدیقین اقتداء می‌کنید؟! ایشان در پاسخ می‌فرماید که شما حاج ملا حسینعلی را نمی‌شناسید، او فرشته‌ای است بصورت انسان درآمده است. مرحوم صدیقین که نمایندگی تام‌الاختیار مرجع عظیم‌الشأن مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی و سپس نیابت تامّ از سوی زعیم أعظم مرحوم حاج آقا حسین بروجردی را دارا بود، در شب جمعه دوم صفر المظفر سال 1368 قمری به سن متجاوز از هفتاد وفات یافت و در یکی از حجرات تکیه‌ی کازرونی در سمت مشرق تکیه مدفون گردید. از جمله آثار آن مرحوم حواشی مختصری بر تدکرة‌القبور آخوند گزی است. (15)

8- حاج شیخ محمدباقر صدّیقین:

فرزند ملاّ حسینعلی. متوفّی 1414 ق. عالم فاضل. از علمای محترم اصفهان که به خوش اخلاقی و تزکیه‌ی نفس در بین مردم شهرت داشت در علم تعبیر خواب و نیز گرفتن استخاره کم نظیر بود.
فرازهایی از وصیت‌نامه وی چنین است: ضروریات دین و مذهب و تنها راه نجات، ولایت معصومین است و هیچ عمل بدون ولایت مورد قبول نمی‌باشد و مخصوصاً شفاعت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) و تنها چشم امید من به شفاعت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) می‌باشد. و این که بهشت و جهنم حق است و فرزندان عزیزم باید بدانند اگر سعادت دنیا و آخرت می‌خواهند تنها درب خانه ائمه (علیهم‌السلام) و حضرت مهدی آل محمد (علیه السلام) می‌باشد. (16)

9- شیخ محمدباقر فقیه ایمانی:

متوفّی 1370 ق. عالم بزرگوار، مفسّر، محدّث و فقیه محقّق، از دانشمندان معاصر اصفهان. وی بیش از هفتاد جلد کتاب تألیف نموده که موضوع بسیاری از آنها درباره‌ی زندگی و خصال حضرت مهدی (علیه السلام) می‌باشد. از جمله الف) فوز اکبر ب) شیوه‌های یاری قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ج) سوز هجران به چاپ رسیده است.
علاقه و محبّت وی ایشان را به فیض حضور محبوبش حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نایل گردانید. (17) در انتظار فراق حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلی سوخته و اشکی ریزان داشت. در روزهای جمعه با حال گریه و شور چند مرتبه دعای ندبه را قرائت می‌کرد. تمام منبرهایش به شئون حیاتی و امامتی آن حضرت بزرگوار برگزار می‌گردید.
در جنگ اشعار علامه جلیل مرحوم آقامیرزا محمدتقی بن عبدالرزاق موسوی احمد آبادی [مدفون در تکیه فقیه احمدآبادی] رؤیای ذیل به خط و امضای علامه ثقه جلیل و عالم زاهد بی‌بدیل مرحوم آقا میرزا محمدباقر فقیه ایمانی امام جماعت مسجد امامزاده اسماعیل دیده شد که عیناً نقل می‌شود:
بسم‌الله الرحمن الرحیم این رؤیایی است صادقه که وقوع یافت از برای این احقر ضعیف محمدباقر شریف در وقت سحر از شب دوشنبه هشتم شهر جمادی‌الاول از سنه هزار و سیصد و چهل و دو، و آن چنین است که دیدم در مسجد عظیمی هستم و مشغول نماز بودم و در مقابل من ده دوازده زرع دورتر جماعتی پشت به قبله نماز می‌کردند و در آن حال شخصی متّصل صدا می‌زدند که چرا کسی اینها را منع نمی‌کند و خود رفتند برای منع آنها، پس چون در حال تشهّد رسیدم آقای جلیلی که عمامه سیاه بر سر مبارکشان بود تشریف آوردند و در پهلوی من طرف راست نشستند. چون سلام دادم دیدم لوحی را که مانند کتاب بود باز کردند و در صفحه‌ی طرف دست چپ، دست مبارک را روی خطّی از آن گذاردند و فرمودند بخواند و من تقریباً دو سطر از آن را خواندم از خواب بیدار شدم و آن عبارات به عینها در نظرم بود و آنها چنین است:
«عن الشیخ ابی‌القاسم حسین بن روح لقد جرت عادة اهل بلدکم باحتمال الاذی و ترک الدعاء فی فرج مولاکم صاحب الامر (علیه السلام) فویل لکم وعظم مصیبتکم و اغفلناه فادعوا له و انتظروا فرج مولکم.»
و چون بیدار شدم و در تفکر حفظ کردن عبارات مذکوره بودم که محو نشود پس دو مرتبه چشم من به هم رفت در آن حال دیدم مقابل دری ایستاده‌ام و پرده بر آن افتاده بود. پس کسی از عقب پرده، پرده را پس نمودند و فرمودند حضرت صدیقه طاهره (سلام‌الله علیها) اینجا تشریف دارند و تو را می‌طلبند. پس چون چون خواستم وارد شوم آن کس که اذن دخول دادند و بعد دانستم که حضرت فضّه (سلام‌الله علیها) می‌باشند فرمودند از آداب رفتن خدمت ایشان آن است که صلوات و سلام بر ایشان بفرستی و دعا در فرج حضرت صاحب الامر (علیه السلام) کنید. پس من در حال رفتن در آن حجره چنین می‌خواندم و می‌رفتم «اللهم صلّ و سلّم علی مولاتنا فاطمه الزهراء و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان (علیه السلام)» و آن حجره به قدری ظلمانی بود که هیچ‌کس دیده نمی‌شد و چنین معلوم بود که اینجا بیت‌الاحزان است و رفتم تا به موقعی که فرمودند اینجا تشریف دارند و مشغول نمازند و سلام کن بر ایشان و اشاره فرمودند که به آن سلامی باشد که در نظر من بود و آن (را) در زادالمعاد علامه مجلسی قدّس‌الله روحه الشریف روایت فرموده‌اند در اعمال ماه جمادی الثانیه و آن محضر است و اولش «السلام علیک یا سیّدة نساءالعالمین» است؛ پس من سلام نمودم به آن سلام و چون از نماز فارغ شدند جواب فرمودند. پس چنین فرمودند: «علیکم بموالاتنا و اتّباع آثارنا و من اهمّها الصّلوة فی اوقاتها والدعاء فی فرج القائم» و بعد هم فرمودند آن کس که کتاب را در خواب قبل به تو نشان دادند «کان ولدی العبّاس» [فرزندم عباس بود] و در خواب اول هم آن جناب امر فرمودند به من که این رؤیا را نقل کن و التحریر فی الیوم الرابع عشر من الشهر المذکور 1343 انتهی نقل رؤیا. (18)

10- سید محمود موسوی درب امامی:

فرزند سید عبدالعلی موسوی، متوفّی 1372 ق. عالم فاضل. محدّث محقق و واعظ برجسته. وی کتاب «ثمرات الحیاة» را در سه جلد که در خصوص موعظه و تفسیر می‌باشد تألیف نمود. مواعظ منبری وی مورد توجّه تمام طبقات آن زمان بویژه علما بوده چنانکه علمایی همچون آقا سید محمدباقر درچه‌ای که از مجتهدین بزرگ بود مستمع مواعظ وی بودند. زبردستی و تسلّط عالی وی بر اخبار و روایات را از این کتابش می‌توان دریافت.
کتاب «ثمرات الحیاة» شامل یکصد و بیست منر در باب مقام و عظمت سیدالشهداء (علیه السلام) که با متنی بسیار دلنشین نوشته شده می‌باشد. در ضمن به احوالات سایر معصومین نیز اشاراتی دارد. (19)

11- حاج میرزا هاشم کلباسی:

فرزند حاج میرزا عبدالجواد. متوفّی 1358 ق. عالم فاضل، فقیه زاهد. وی از نوادگان حاجی کلباسی محسوب می‌شود و در میان مردم به عبادت و زهد شهرت داشت. درباره شخصیت معنوی و زهد مرحوم کلباسی حکایت‌های متعددی نقل شده است. از جمله این که از حدود دوازده سالگی مقید به نماز شب بوده است. همچنین مراقبت و دقت وی در امور به گونه‌ای بوده است که به کوچک‌ترین و جزئی‌ترین مسایل و حقوق دیگران توجه داشت.
از دیگر خصوصیات این عالم جلیل اهتمام قابل توجه نسبت به ارحام و صله رحم بود. چنانکه صبح‌های پنج‌شنبه صله‌ی رحم می‌کردند و به فامیل سر می‌زدند. (20)

12- شیخ هبة‌الله هرندی:

فرزند شیخ محمدعلی. متوفّی 1366 ق. عالم فاضل، فقیه و مدرّس معروف. وی فقه، اصول و ادبیات را در مدرسه‌ی صدر تدریس می‌کرد. عالمی محقّق و دقیق بود و با همه سختی‌های زمان صبر و شکیبایی را از دست نداده و از جاده‌ی قناعت و زهد منحرف نگردید. (21)

13- سید مرتضی خراسانی:

متوفّی 1357 ق. عالم فقیه و محقق که عمری را به زهد و عبادت و تدریس گذراند. جمعی از فضلا همچون آیت‌الله میر سید علی علامه فانی از درس او استفاده می‌نمودند. (22)

14- آقا محمد نوری:

متوفّی 1373 ق. عالم، فاضل، واعظ و ادیب شاعر.

15- آیت‌الله سید محمدحسن روضاتی:

فرزند میرزا احمد بن محمدباقر چهارسوقی. متوفی 1380 ق. عالم فاضل و فقیه زاهد. وی ارادت و عشق عجیبی نسبت به حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) داشت و به همین خاطر سفارش کرد پس از درگذشتش مجلس تعزیت و ترحیمی برقرار نکنند. زیرا هیچ مصیبتی را با مصیبت جدش امام حسین (علیه السلام) قابل مقایسه نمی‌دانست و با توجه به این وصیت، جهت ایشان هفت روز مجلس روضه بر پا و در آن از مصائب سرور آزادگان و اهل بیتش سخن گفته شد. (23)
ماده تاریخ وفاتش را صغیر شاعر معاصر چنین سرود:
«در جزا سیّد حسن محشور گردد با حسین (علیه السلام)». (24)

مشاهیر مدفون خارج از تکیه کازرونی

1- آخوند ملا محمدصادق اردستانی:

فرزند حاج محمد (متوفّی 1134 ق) فیلسوف و عارف عهد صفویه به شمار می‌رود. این حکیم بزرگ در مدارس اصفهان به تدریس حکمت مشغول بود و بزرگانی همچون ملا حمزه گیلانی و شیخ محمدعلی حزین از محضر وی کسب علم نمودند. شیخ حزین از او به احترام فراوان نام می‌برد و می‌گوید که حق این استادش بیشتر از استادان دیگر است. (25)
پس از وفات جنازه‌ی او در جنوب شرقی پل خواجه به خاک سپردند. قبر وی مدت‌ها به «قبر آخوند پُلی» و «آخوند پلویی» معروف بود پس از احداث خیابان در کنار پل خواجو استخوان‌های این عالم را به جهت اعتقادی که مردم به زیارت قبر وی داشتند در تخت فولاد کنار قبر درویش ناصر علی مقابل تکیه‌ی فیض به خاک سپردند. (26)
از این حکیم عارف کتاب‌هایی باقی مانده است: الف) رساله در تفسیر آیه نور ب) حاشیه بر شفا و آثار دیگر.
آرامگاه او بر روی سکویی در قسمت شمالی بیرون تکیه‌ی کازرونی قرار گرفته است.

2- درویش ناصرعلی گلکار:

میرزا محمد مشهور به «گلکار» و ملقب به «ناصرعلی» از عرفای قرن سیزدهم هجری است. وی از ملاّ زمین کریم‌خان زند بود. پس از مدّتی مرید نور علیشاه شد و در اثر تحوّل روحی که در او ایجاد شده دست از تعلقات دنیوی شست و عمرش را صرف عبادت و ریاضیت نمود. کراماتی از او حکایت شده است.
تاریخ فوت او روشن نیست. حسینعلی شاه اصفهانی بر جنازه او نماز خواند و در تخت فولاد دفن شد. این بیت از اوست:

خراباتی که رندان را مقام است *** برو صوفی که بر خامان حرام است (27)

3- میرزا عبدالجواد خطیب:

فرزند شیخ عبدالله. متوفّی 1350 هـ. ق. از خطیبان و شعرای معروف اصفهان که از جمیع فنون شعری، به ویژه ماده تاریخ بهره‌مند بوده است. او برای اغلب علمای معاصر خویش ماده تاریخ سروده است. در خط نسخ و نستعلیق نیز از اساتید به شمار می‌آمد. از آثار ارزشمند وی علاوه بر کتیبه‌ی سردر مدرسه‌ی صدر بازار، کتیبه‌ی سردر آب انبار کازرونی می‌باشد. قبرش نیز در کنار آب انبار کازرونی قرار دارد. (28)

4- شیخ اسدالله ایزدگشسب:

فرزند محمود. متوفی 1366 ق. (مزارش در ضلع غربی تکیه کازرونی در تکیه‌ای مستقل به نام خودش موجود است). عالم فاضل حکیم که حکمت را از بزرگانی چون حکیم جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی و شیخ محمدباقر اصطهباناتی فرا گرفت. در سال 1350 ق. از طرف صالح علیشاه ملقّب به «درویش ناصرعلی» گردید. علاوه بر عرفان به تفسیر قرآن نیز پرداخته و چون دانشمندی شاعر و آشنا به فنون شعری بوده، سوره یوسف را به نظم تفسیر نموده که در آن به قدری روشن و عاشقانه قصه حضرت یوسف (علیه السلام) را تشریح کرده که روح خواننده را تکان می‌دهد و شور و حالی را در انسان پدید می‌آورد. (29)
وی بیش از بیست رساله و کتاب تألیف نموده است. از اشعار اوست:

به خالش من خیالی خام کردم *** دل دیوانه را در دام کردم
چو دل را در محبت خام دیدم *** شراب پخته‌اش در جام کردم
به میخانه کشیدم زاهدی را *** مر او را همچو خود، بدنام کردم
.... چو دیدم شمس را نیست در بر *** ز دلبر دل برایش وام کردم (30)

نمایش پی نوشت ها:
1. کتابی، محمدباقر: رجال اصفهان، ص 184.
2. سلسله نسب ایشان در کتاب مکارم‌الآثار، ج5، ص 1766.
3. ر. ک: موسوی درچه‌ای، سیدتقی: ستاره‌ای از شرق (شرح احوال و وقایع عصر علامه درچه‌ای).
4. مکارم الآثار، ج5، ص 1780.
5. همایی نامه به اهتمام مهدی محقق، ص 18.
6. نجفی قوچانی: سیاحت شرق، ص 163.
7. درچه‌ای، سیّدتقی: قصه‌های خواندنی از چهره‌ای ماندنی، صص 79 و 80.
8. نگاهی کوتاه به خاندان و زندگی عالم جلیل القدر مرحوم آیت‌الله سید ابوتراب درچه‌ای، ص 26.
9. کتابی: رجال اصفهان، ص 218.
10. درباره‌ی وی ر. ک: عقیلی، سیداحمد: مشروطه خواهان مدفون در تخت فولاد ص 55- 58.
11. نصرالهی، غلامرضا: مقاله شیخ اسماعیل معزی، هفته‌نامه نوید اصفهان، دوم شهریور 1370، سال چهارم، ص 2.
12. در کتاب ناصح صالح صفحه 213 حکایت آموزنده‌ای در برخورد این عالم با تحریفات عاشورا نقل شده است.
13. در کتاب سیمای دانشوران، ص 130- 132 شرح این داستان ذکر شده است.
14. آیت‌الله بروجردی طی نامه‌ای تشکر خود را از تلاش مرحوم عالم نجف‌آبادی در حرمت‌گذاری به سادات ابراز داشتند. ر. ک: نور محمدی، محمدجواد: حکایت پارسایی، ص 114 و 115.
15. کرباسی‌زاده: نگاهی به احوال و آراء حکیم مدرس، ص 90 و 91.
16. ریاحی: روضه رضوان، ص 222.
17. فقیه ایمانی، میرزا محمدباقر: مقدمه فوز اکبر، ص 7.
18. ناگفته‌های عارفان، ص 123- 125.
19. امامی اصفهانی، سید محمود: ثمرات الحیات، ج1، ص 16 و 17.
20. ریاحی: روضه رضوان، ص 261.
21. مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج2، ص 354.
22. کتابی: رجال اصفهان، ص 210.
23. ریاحی: روضه ضوان، ص 322.
24. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 116.
25. شرح حال کامل وی در آتشکده اردستان از رفیعی مهرآبادی، جلد دوم، ص 314 به بعد آمده است.
26. گزی، عبدالکریم: تذکرة القبور، صص 23 و 24.
27. مهدوی، سید مصلح‌الدین: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 336.
28. قدسی، منوچهر: خوشنویسی در کتیبه‌های اصفهان، ص 104 و 105.
29. ر. ک: ایزدگشسب، شیخ اسدالله: شمس التواریخ، (مقدمه کتاب)، صص 9- 12.
30. کتابی، محمدباقر: رجال اصفهان، ص 423- 428.

منبع مقاله :
عقیلی، سیداحمد، (1391)، تخت فولاد اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی، تفریحی شهرداری اصفهان، چاپ ششم.