تکیهی سیدالعراقین
این تکیه از تکیههای زیبا و باصفای دورهی معاصر، در ضلع شرقی تکیه خاتونآبادی واقع شده و به نام حاج سیّدعبدالحسین مدرس خاتونآبادی ملقّب به «سیّدالعراقین» است.
در وسط تکیه، بقعهای زیبا بر مزار این عالم جلیل توسط فرزندانش در سال 1373 ق. بنا گردید. فضای داخلی بقعه چنان دلربا و زیباست که انسان را به آرامش قلبی و تفکّر وامیدارد. در ضلع جنوب شرقی بقعهی سیّدالعراقین یک بنای آرامگاهی دیگر بر مزار عالم مجتهد شیخ محمدحسن داورپناه ایجاد شده است. که عبارت از یک گنبد هرمی شکل کوچک و زیبا بر روی چهار ستون سنگی است و با کاشیکاری و نقوش اسلیمی زیبا و اسمای متبرکهی الهی بر گرداگرد گنبد و نمای داخلی آیینهکاری تزیین شده است. معماری گنبد زیبای آن شامل یک گنبد مرکزی و چند چشمهی طاق ضربی زیبا است که با آجر تزیین گشته و بر زیبایی آن افزوده است.
تکیهی سیّدالعراقین پرتراکمترین تکیهی تخت فولاد هم از لحاظ بناهای موجود و هم از لحاظ بزرگان مدفون در آن است.
به فاصله کمی از بقعهی سیّدالعراقین، چهار طاقی تازه احداث مرحوم جلال تاج قرار دارد که به سبک گنبدهای معماری اسلامی ساخته شده است. و نمای خارجی آن با کاشی فیروزهای رنگ تزیین شده است. در ضلع جنوبی بقعهی سیّدالعراقین یک بنای آرامگاهی دیگر از خاندان نیکپی قرار دارد که با گنبدی هرمی شکل بزرگ و نمای بیرونی کاشیکاری با نقوش اسلیمی بسیار زیبا است. این بنا در سال 1383 ش. به همّت مجموعه تاریخی، فرهنگی - مذهبی تخت فولاد پس از تعمیر و بازسازی به موزه سنگنوشتههای تخت فولاد تبدیل شده است. هم اکنون این موزه برای عرضه آثار هنری تخت فولاد، مورد استفاده قرار میگیرد.
در ضلع جنوب شرقی بقعهی سیّدالعراقین یک بنای آرامگاهی دیگر بر مزار عالم مجتهد شیخ محمدحسن داورپناه ایجاد شده است. که عبارت از یک گنبد هرمی شکل کوچک و زیبا بر روی چهار ستون سنگی است و با کاشیکاری و نقوش اسلیمی زیبا و اسمای متبرکهی الهی بر گرداگرد گنبد و نمای داخلی آیینهکاری تزیین شده است.
موقعیّت جغرافیایی تکیه
این تکیه از شمال به کوچهی تکیهی میر، از شرق به تکیهی امام جمعه، از غرب به تکیهی خاتونآبادی، از جنوب به قبرستان عمومی منتهی میشود.بزرگان مدفون در تکیه
در این تکیه بیش از شصت عالم و دانشمند مدفون هستند که برخی از آنها عبارتند از:1- میر سیّدعبدالحسین سیّد العراقین:
فرزند میر سیّد محمدمهدی خاتون آبادی متوفّی 1350 ق. عالم جلیل و از فقهای برجسته اصفهان. وی در اصفهان از حامیان مشروطه بود. از جانب آخوند خراسانی به درجهی اجتهاد نایل آمد، و از سوی وی به حمایت از نهضت مشروطهطلبی مردم اصفهان پرداخت. پس از فوت آقا نورالله نجفی نیز به عنوان عالم درجه اول اصفهان مطرح بود. (1)ماده تاریخ فوتش چنین است:
تو هم پا بِکِش از عراق و بگو *** عراقین بی سیّد و سرور است (2)
میر محمدصادق مدرّس خاتون آبادی:
فرزند مرحوم حاج میرزا حسین نایبالصدر (مدفون در تکیه خاتون آبادی). متوفّی 1348 ق. عالم فقیه و مجتهد بزرگوار که در فقه و اصول دارای افق فکری بلندی بود. از شاگردان برجستهی آخوند خراسانی که وی را در نگارش کتاب «کفایةالاصول» یاری نمود. بسیاری از علماء و مجتهدین اصفهان شاگردان وی بودهاند. از آن جمله: سید احمد خوانساری، سیّدعبدالحسین طیّب، میرزا جلالالدین همایی، سیّد شهابالدین مرعشی نجفی، سیّد محمدرضا خراسانی را میتوان نام برد. سیدمرتضی پسندیده برادر بزرگوار حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در خاطرات خود میگوید: «حاج صادق در مدرسه جده بزرگ تدریس میکرد. ایشان درس خارج را به خوبی میگفت. علاوه بر آن بسیار مؤدب بود. به حدّی که بعد از درس دادن نمیگفت که فهمیدید یا نه؟ بلکه میگفت: خوب درس دادم یا نه؟ و هر کس متوجه نشده دوباره درس بدهم». (3) در مدتی که ایشان در قم تدریس میکرد گویند: حضرت امام خمینی (قدس سره) به قدری شیفته بیان و مقام علمی مرحوم خاتون آبادی بود که هنگام بازگشت استاد به اصفهان و تعطیلی درس پربارش، گریه میکرد و با دیده اشکبار استاد را بدرقه نمود. (4) ایشان تحصیل علم را واجب عینی میدانست و حتی در سفر وایام تعطیلی حوزه به درس و بحث مشغول بود. حتی دختران او در آن زمان، سواد و سیاق آموخته بودند و برای تدریس آنان معلم استخدام کرده بود تا دروس قرآن، ریاضی و خط را بیاموزند. سرانجام بر اثر زیادی درس و بحث بیمار شد و در سن شصت و دو سالگی درگذشت. وی جدّ مادری شهید مظلوم بهشتی میباشد. در تاریخ فوتش گفته شد: «حجّت حقّ صادق آمد نزد جدّش مصطفا».(5)4- میر سیّدمحمّد نجفآبادی:
فرزند سیّد محمدحسین حسینی، متوفّی 1358 ق. مشهور به «مدرس». عالم فاضل محقّق، مجتهد اصولی و از علمای طراز اوّل اصفهان و از شاگردان آخوند خراسانی. از آثار ایشان: الف) تقریرات اصول آخوند خراسانی ب) رساله در قاعدهی لا ضرر و ... میباشد. وی عالمی خوش اخلاق و وارسته بود. حوزه درسی وی مجمع فضلا و دانشمندان بود و بالغ بر یکصد نفر در حوزه درسی ایشان شرکت میکردند. (6) وی در علم اصول و تدریس کفایه مرحوم آخوند خراسانی مهارت کم نظیر داشت و بسیاری از فقهای اصفهان که به مقام علمی شهرت داشتند از محضر وی کسب علم نموده بودند. (7)وی در چند صفت اخلاقی ممتاز بود: اول: تواضع و فروتنی که با وجود مقام علمی بلند، کمتر نشانهای از غرور علمی که غالباً ملازم بسیاری از اهل علم است در او مشاهده نمیشد. دوم: نرمش و گشادهرویی وی که هیچگاه هنگام بحث عصبانیتی از ایشان دیده نمیشد. سوم: عدم شهرتطلبی و بلندپروازی به حدّی که حتی از امامت جماعت هم گریزان بود. چهارم: زهد و بیاعتنایی او به دنیا که در این مورد تأسی به آخوندگزی (مدفون در تکیه کازرونی) مینمود. چنان که پس از فوت آخوند گزی مرجع حکمیت و دعاوی شرعی محسوب میشد ولی هیچ ملک و اموالی تهیه نکرد. پنجم: هیچگاه مقدس مآب و عبوس نبود و در جلسات اُنسی که با علمای همطراز خود داشت، با مزاحهای متین و شیرین خود مجلس را گرم میکرد. (8)
4- سیدمحمد عریضی:
فرزند آقا سیدعبدالحسین. متوفّی 1388 ق. هنرمند نامدار هنر قلمزنی و استاد بینظیر هنر حکّاکی بر روی فلز است. نمونهی آثار ایشان در حرم حضرت علی (علیه السلام) و حرم حضرت معصومه (علیهما السلام) وجود دارد.5- شیخ محمدرضا حسامالواعظین:
فرزند محمدعلی واعظ معروف به علاقهبند. متوفّی 1381 ق. واعظ ادیب، شاعر خطّاط. وی از منبریان مؤمن و مخلص اهل بیت (علیهم السلام) بود.وی در منبر و خطابه نیز تسلط بسیار داشت و در این فن مورد توجه عام و خاص بود. شهرت وی در خطابه به طوری بالا گرفت که از تهران از وی دعوت به عمل آمد و او چند سالی در آنجا در مجالس عزاداری به منبر رفت. ایشان علاوه بر تسلط بر فقه و اصول در سه جنبه علمی دیگر نیز برجسته بود: اول در مسأله ولایت و تمسک به عترت طاهره نهایت اهتمام را داشت و اکثر مطالب منبرهای او پیرامون ولایت و مودّت اهل بیت (علیهم السلام) دور میزد که در دوره طاغوت و تبلیغات ضد دینی آن رژیم تا حدّی کم رنگ شده بود و ایشان در احیاء این فریضه بسیار کوشا بود. دوم در علم تاریخ که علاوه بر تاریخ صدر اسلام و احوالات ائمه (علیهم السلام)، در زمینه تاریخ صفویه و قاجاریه نیز تسلط داشت. سوم آگاهی از علم انساب که در آن به حدّی تسلط داشت که خاندانهای دو شهر اصفهان و تهران را با تمام ویژگیهای هر یک میشناخت. (9)
وی ارادت زایدالوصفی نسبت به سادات و فرزندان حضرت زهرا (علیها السلام) داشت و نهایت احترام به آنها ابراز میکرد. نقل است پیرمردی از سادات، همه ساله در ایام عاشورا در خانه خود مجلس عزا برپا میداشت. شبی طبق معمول مرحوم حسامالواعظین پس از انجام منبرهایی که در سطح شهر داشت برای حضور در آن مجلس و ذکر مصیبت حرکت کرد. مسیر رسیدن به آن محل چند نفر در دفعات متوالی به او میرسیدند و میگفتند: جناب آقای حسام تشریف نبرید، مستمعین وقتی از آمدن شما مأیوس شدند متفرق شدند و اکنون کسی در جلسه نیست. من هر قدر جلوتر رفتم این سخن را از عدهای دیگر شنیدم و ناچار به منزل خود بازگشتم. در آن حال به خواب رفتم و در خواب حضرت صدیقه کبری (علیها السلام) را دیدم که به لحنی توأم با گلایه و ملامت به من خطاب فرمودند که چرا امشب در خانه آن سیّد ذکر مصیبت نکردی؟ گفتم: بیبیجان! مستمعی نبود. فرمودند: من که بودم؟ من خجلت زده از خواب پریدم. ولی خوشحال بودم که آن جلسه بیریا و ذکر مصیبت من مورد توجه خاص حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) قرار گرفته است. (10)
همچنین در جای دیگری نقل شده است: «در مجلسی سیدی فقیر در پای منبر ایشان نشست و روضه خواند. مرحوم حسام از منبر پایین آمد و در پهلویش نشست و از او تفقد و دلجویی نمود و مردم را به کمک کردن و اعانت او تشویق نموده و گفت: آقا! من از حضرت زهرا (علیها السلام) شرم دارم که بالای منبر نشسته باشم و اولادش پایینتر از من نشسته باشد». (11)
سخاوت و بخشش از خصوصیات برجسته دیگر او بود. چه بسیار شبها که وقتی به منزل بازمیگشت، از اهل خانه میخواست که آن چه برای غذای شب آماده کردهاند، همراه با ظرف آن به فلان ناشناس که پشت در منزل بود، برسانند. و یا وقتی که به منزل میآمد و اهل خانه میدیدند که قبای خود را بر تن ندارد، میفهمیدند که به شخص محتاجی بخشیده است.
خطوط زیبای سنگ قبر مرحوم سیّدالعراقین به خط ثلث از آثار هنری وی است. وی در ثلثنویسی از اساتید ممتاز بود.
6- شیخ عباسعلی معینالواعظین:
فرزند ملاعلی محمد واعظ. متوفّی 1360 ق. ادیب شاعر، فاضل کامل و صاحب چندین کتاب و رساله است که اسامی تعدادی از کتابهایش بر سنگ قبر وی حک شده است. از جمله آثارش: الف) علائم الظهور ب) وقایع الظهور ج) هدیة الوالدین (در بیان حقوق والدین و احسان و اطاعت از اوامر و نواهی ایشان) و غیره. (12) یک نمونه از اشعار اوست:
ای امام عصر، ای سلطان دین *** ای که هستی عسکری را جانشین
ای امام عصر، سلطان جهان *** ای جهان را جان و ای جان جهان
یا غیاثالمستغیثین الغیاث *** الغیاث ای حامی دین الغیاث...
(13)
7- حاج سیّدمحمد صدرالذّاکرین:
فرزند مرحوم سیّد محمدرضا صدرالذّاکرین طباطبایی. متوفّی 1358 ق. واعظ کامل و مورد احترام و ستایش عموم طبقات مردم اصفهان بود. چنانکه به وی ارادت خاصی داشتند و نفس او و خاندانش را در استجابت دعا مؤثر میدانستند. چون با خلوص و عقیدهی استوار سخن میگفت سخنانش در شنوندگان بیاندازه مؤثر واقع میشد. (14)8- مرحوم عباس خان شیدا:
فرزند اسحاق. متوفّی 1369 ق. شاعر ادیب، متخلّص به «شیدا». مؤسس انجمن ادبی شیدا و صاحب «دیوان اشعار». وی به صداقت و دوستی، علم و دانش، فضیلت و تقوی معروف بود. شیدا در اصفهان از محضر بزرگانی چون آخوند کاشی، شیخ مرتضی ریزی و علمای بزرگ دیگر فقه، اصول، کلام، حدیث و تفسیر را کسب علم نمود. سالها در اصفهان در انجمن ادبی که تأسیس کرده بود، شعرا را دور هم جمع میکرد و به ترویج شعر و ادب میپرداخت. وی مدیر مجلهی «دانشکده» بود. در خط نیز از شاگردان میرزا فتحالله جلالی و آخرین چراغ از مکتب خوشنویسی نستعلیق بود که در اصفهان درگذشت. (15) در مصیبت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) چنین میسراید:
اوفتاد آن شه چو از زین بر زمین *** آفرین گفتش بسی عشقآفرین
عرش همچون فرش بیآرام شد *** در حقیقت رستخیز عام شد.
سرنگون گردید چرخ بیسکون *** چونکه بیشه گشت زین واژگون
منشی تقدیر خونین خامه شد *** لوح سر تا پا مصیبتنامه شد
هفت باب و چار مام از کار ماند *** چرخ کج رفتار از رفتار ماند... (16)
9- شیخ اسماعیل تاجالواعظین:
متوفی 1326 ق. عالم فاضل و از منبریان خوش سخن که از ایشان کتابی در تفسیر قران و مواعظ منبری به یادگار مانده است. وی دارای صدای خوش و از مداحین برجسته اصفهان و در بخشش و کرم نیز زبانزد خاص و عام بود. (17)10- سیدعباس صفی دهکردی:
فرزند سیدعلی متوفی 1394 ق. عالم عابد مدرّس و مجتهد جلیلالقدر. از محضر علمای بزرگ اصفهان و نجف علوم گوناگون فقه، اصول، طب و حکمت را فراگرفت و به دریافت اجازاتی نایل شد. (18)11- سید آقاجان نوربخش:
متوفی 1364ق. عالم فاضل واعظ. در تدریس مغنی و مطوّل به گواهی عموم روحانیون اصفهان منحصر به فرد و درجه اوّل بود. عدّهی زیادی از فضلا در درس وی حاضر میشدند. علاوه بر مقام علمی و تسلّط بر مطالب، دارای قدرت زیادی در فن خطابه بود و از بزرگان اهل منبر محسوب میشد. (19) حاج میرزا علی آقا شیرازی و حاج عبدالحسین طیّب از شاگردان وی بودند. (20)12- شیخ محمدرضا جرقویهای:
فرزند ملاعلی حسین آبادی. متوفی 1372 ق. عالم فاضل جلیلالقدر که نزد بزرگانی چون آقا سیّد محمدباقر درچهای، آخوند کاشی کسب علم نمود و در نجف اشرف از بزرگان علمی آنجا به درجهی اجتهاد نایل آمد. در پرتو عشق به اهل بیت (علیهم السلام) مورد عنایت و الطاف خاصه آن بزرگواران بود. چنانکه در مشهد مقدس هنگامی که به بیماری سختی گرفتار شد و همه از حیات او قطع امید کردند، مشمول عنایت امام رضا (علیه السلام) قرار گرفته سلامتی خود را بازمییابد. (21) در جریانات ملی شدن صنعت نفت از طرفداران آیتالله کاشانی بود که در درگیریها مجروح شد و بر اثر آن درگذشت.در یک خاطره از ایشان نقل است که چهار ماه قبل از فوتشان بود، ایشان عادت نداشتند ماه رمضان را بخوابند و هر شب احیا میگرفتند. در شب بیست و سوم ماه رمضان مشغول دعا خواندن بودند که خوابشان میبرد و کمی بعد از خواب بیدار شده و خوابش را چنین برای خانوادهاش میگوید که در خواب دیدم در ایوان طلای حضرت امیر (علیه السلام) ایستاده بودم و جمعیت زیادی هم بودند و همه دست راستشان به سمت آسمان بلند بود و هر کسی یک نامه از آسمان میآمد توی دستش. یکی از آن نامهها هم آمد توی دست من، وقتی نامه را باز کردم دیدم برات آزادی از آتش جهنم است که به خاطر زیارت حضرت سیدالشهداء به من عطاء شده است و میدانم که زیاد زنده نیستم. (22) از آثارش الف) رساله در قبله ب) رساله در اختلاف متعاقدین را میتوان نام برد. (23)
13- شیخ محمدعلی مدرس دزفولی:
متوفی 1358 ق. عالم فاضل فقیه و صاحب اثر ارزشمند. (24) وی در دزفول به تحصیل پرداخت و به تهذیب نفس همت گماشت و به مقامات بلند علم و معرفت دست یافت و پس از چند سال به اصفهان آمد و به تدریس در مدرسه جدّه کوچک مشغول شد. در کیفیت ریاضت و سلوک شرعی او گفته شده که به این امور مراقبت داشت: اول پس از واجبات هیچ نافلهای از ایشان ترک نمیشد. دوم روزههای مستحبی روزهای مخصوص او ترک نمیشد و اکثراً روزهدار بود. سوم روزی سه بار زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام میخواند. چهارم در احوالاتش گفته شده که شانزده سال در رختخواب نخوابیده و بعد از مطالعه تا نصف شب، در حالت سجده خواب و استراحت مینمود تا زودتر بیدار شود و به عبادت بپردازد. (25)14- شیخ محمدحسن داورپناه خوانساری:
متوفّی 1382 ق. عالم جلیل، جامع علوم معقول و منقول. مرحوم شهید آیتالله شمسآبادی از جامعیّت در علوم و فضایل اخلاقی این عالم تجلیل مینمود. این فقیه عالم سالها به عنوان «قاضی عسگر» در ارتش خدمت نمود. (26)15- نصرالله خان شاه ناصر:
فرزند عبدالله خان للهباشی. متوفی 1384 هـ . ق. شاعر و ادیب. از سخنوران قرن چهاردهم هجری. در اشعارش «شه ناصر» تخلّص میکرد. از اشعار او که در مصیبت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) سرود:
غریب کرب و بلا کیست سیدالشهداست *** شهید راه خدا کیست سیدالشهداست
شهی که هستی خود را نهاد در کف دست *** تصدّقی بسزا داد سیدالشهداست
علیّ اکبر و عباس و قاسم و اصغر *** بِمِهر دوست فدا داد سیّدالشهداست
شهی که گلشن دین را ز اشک تشنهلبان *** بداد آبِ صفا داد سیّدالشهداست
...سرش بطشت طلا در برِ یزید پلید *** ز لب کلام خدا داد سیّدالشهداست
به روز حشر تو را شاه ناصری دانی *** ز آتش آنکه رها داد سیّدالشهداست. (27)
16- جلال تاج اصفهانی:
فرزند شیخ اسماعیل تاجالواعظین. متوفی 1360 ش. هنرمند بلندآوازه موسیقی ایرانی. وی به راهنمایی پدرش و استاد برجستهای چون سیّد عبدالرحیم اصفهانی، آوازهخوانی را فرا گرفت. وی برخلاف این که استادان انگشت شماری داشت. شاگردانش فراوان بودند. او با خضوع و خشوع فراوان تعلیم میداد و با روحیهای که داشت از شاگردانش با عنوان شاگرد نام نمیبرد و آنان را به نام دوست و رفیق یاد میکرد. از شاگردان او علیرضا افتخاری و حسین شاه زیدی شهرت دارند. از میان آثار فراوان تاج، صفحه اذان و نیز تصنیف «به اصفهان رو» سروده ملکالشعرای بهار شهرت دارد. وی نمونه شاخص آوازهخوانی در مکتب اصفهان است.جلال تاج فردی مذهبی و پایبند به اصول اخلاقی و آراسته به ارزشهای انسانی بود. (28) داستان محبّت و احترام فوقالعاده وی به پدر ومادرش و یا نوازش حیوانات ضعیف و ناتوان توسط وی نشان از صفات اخلاقی ارزشمند وی دارد. (29) بر مزارش به درستی نوشتهاند: «مردی که نبوغ هنری را با فضیلت اخلاقی به هم آمیخته داشت».
خود وی خواندن در مجالس مردم عادی و فقرا را بر مجالس اعیان و متمولین ترجیح میداد و چنان که در خاطراتش که به این نکته مهم رسیده بود، چنین اشاره میکند: یک روز در اصفهان کنسرتی داشتم، وقتی در خیابان میرفتم، میدیدم که همه متمولین با عجله خود را به کنسرت میرسانند. اتومبیلهای سواری آنان جلوی در سالن صف کشیده بود و خودشان منتظر من بودند؛ اما همین که کنسرت تمام شد همه سوار شدند و رفتند، من با پای پیاده در نیمهی شب به طرف خانه به راه افتادم و در راه سگها به طرف من حملهور شدند و لباس مرا پاره کردند. (30)
ماده تاریخ فوتش را مرحوم قدسی چنین سرود: «همراه بلبلان ز چمن تاج پر گشود». (31)
17- علی عبدالرسولی:
متوفی 1322 ش. ادیب شاعر خوشنویس متخلص به ثابت. در اسلوب کلام پیرو سبک شعرای کهن بود. در غزل پیرو مکتب سعدی و در قصیده متمایل به سبک فرّخی بود.علاوه بر استادی در ادبیات، در نسخ، رقاع، نستعلیق و شکسته تحریری نیز تسلط تمام داشت. چاپ و تصحیح دیوانهای «خاقانی شروانی، فرّخی سیستانی، منوچهری، عنصری، سروش اصفهانی، جلوه، صبا، ادیب پیشاوری» از اقدامات اوست. (32)
18- عبدالحسین مشفق:
متوفی 1362 قمری. شاعر برجسته که در شعر و ادب دارای طبعی روان و ذوقی سرشار بود. دیوان اشعاری بالغ بر چهار هزار بیت شعر از قصیده و مرثیه و غزل داشت که هنوز به چاپ نرسیده است. (33)بخشی از قصاید او در چاپ سوم «مصیبتنامه» صغیر اصفهانی و بخشی دیگر در کتاب «خزائن شکن» برادرش مرحوم علی مشفقی (مدفون در تکیه گلزار) به چاپ رسیده است.
وی به حدّ افراط به خانواده عصمت علاقمند و همیشه در مناقب و مصائب اهل بیت (علیهم السلام) اشعار آبداری میسرود. در شرح شهادت حضرت علی اکبر (علیه السلام) میسراید:
روز عاشورا پی یاری شاه تشنه لب *** اکبر آمد، کرد از شه رخصت میدان طلب
تا نماید جان نثارِ آن شه عالی نسب *** داد بر او اذن جنگ آن خسرو ملک عرب
چون روان گشتی خرد گفتا به صدا آه و فغان: *** داد از بیداد توای بی مروّت آسمان
آسمان بنگر که از جسم جهان جان میرود *** یا ذبیح اندر منای قرب جانان میرود
نی غلط گفتم به سوی کفر ایمان میرود *** یا علی اکبر برای جنگ میدان میرود
حیف از این قامت که روی خاک غلطان میشود *** حیف از این عارض که زیر خاک پنهان میشود
تا چو یوسف شد جدا اکبر ز باب ممتحن *** شاه چون یعقوب گریان، خیمه شد بیت الحزن
کرد لیلا همچو مجنون چاک بر تن پیرهن *** زد بر سر دست و ز پا افتاد میگفت این سخن
کای خدا آرام جانم رو به میدان کرد و رفت *** همچو موی خود دل زارم پریشان کرد و رفت
شد به پا شور و نوا اندر حریم شاه دین *** از فراق اکبر نسرین عذار مه جبین
و در آخر مرثیه را چنین پایان میدهد:
بارالها حرمت خون حسین و اکبرش *** هم به حق خون حلق شیرخواره اصغرش
هم به حقّ قاسم وعباس و عون و جعفرش *** حرمت موی پریشانِ عیالِ مضطرش
شیعیان مرتضی را در دو عالم شاد کن *** «مشفق» غمدیده را از قید غم آزاد کن (34)
19- میرزا محمدحسن خاکیا:
متوفی 1355 ش، از اساتید فن شعر و ادب اصفهان. وی پس از تعطیلی انجمن ادبی شیدا، چندین سال این انجمن را در منزل خود بزگزار میکرد. وی شاعری قوی و خطاطی ماهر بود. از نمونه اشعار اوست:
ما را به جز ابروی تو محراب دعا نیست *** در مذهب عشّاق جز این قبله روا نیست
میگفت شبی پیر خرابات که هر کس *** مِی بی رخ ساقی خورد البتّه ز ما نیست
در طرّه دهی ره ز چه رو باد صبا را *** جای دل ما مسکن این بی سر و پا نیست
با این که تو پیوسته جدایی کنی از ما *** از یاد تو یک لحظه دل خسته جدا نیست
غیر از تو مرا نیست به کس چشم عنایت *** جز جانب شه دیده امید گدا نیست
دانم نبود خوی تو جز جور ولیکن *** زین بیش جفا بر من دلداده روا نیست.
«خاکی» مزن از چون و چرا دم که به تحقیق *** در مذهب رندان جهان چون و چرا نیست
گویند در زمان وفاتش با حالتی عارفانه سه بار ذکر مبارک یا علی را بر زبان جاری کرد و روح پاکش به ملکوت اعلی پیوست. بر سنگ مزارش نوشتهاند:
از بعد مرگ خاک مرا هر که بو کند *** یا خشت خام بسازد از آن یا سبو کند
شاد آن روان مست که بعد از حیات او *** مست دگر که باده خورد یاد از او کند
گنج مراد در دل ویرانه است لیک *** باید کسی که در پی آن جستجو کند
آلوده خرقه تو به زهد است «خاکیا» *** پیر مغان مگر به میاش شستشو کند (35)
نمایش پی نوشت ها:
1. عقیلی، سیداحمد: مشروطهخواهان مدفون در تخت فولاد، ص 1- 5.
2. مهدوی: رجال اصفهان، ص 108.
3. قاسمی، شرح مجموعه گل، ص 55.
4. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 68.
5. جابری انصاری: تاریخ اصفهان، ص 347؛ و درباره مقام علمی وی نور محمدی: حکایت پارسایی، ص 24.
6. کرباسیزاده، علی: نگاهی به احوال و آراء حکیم مدرس اصفهانی، صص 42- 45.
7. شریف رازی، محمد: گنجینه دانشمندان، ج7، ص 311. برای آشنایی با تقریرات و برخی از شاگردان ایشان، ر. ک: نورمحمدی، محمدجواد: حکایت پارسایی، صص 108- 112.
8. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 107- 105.
9. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 249.
10. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 263.
11. مهدوی: سیری در تخت فولاد اصفهان، ص 148.
12. مکارمالآثار، ج8، ص 2852.
13. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 297.
14. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 231.
15. مهدوی: همان، ص 363.
16. عارفچه، محمدعلی: تذکرة الشعرا، ص 119.
17. در کتاب گردش ایام نوشته خلیل رفاهی داستانی جالب از ایشان نقل شده است، ص 284 و 285.
18. مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج2، ص 321.
19. موحد ابطحی: ریشهها و جلوههای تشیع، ج2، ص 454.
20. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 282.
21. قاسمی: همان مآخذ، ص 203.
22. قاسمی: همان مأخذ، ص 210.
23. سید تقی درچهای: ستارهای از شرق، ص 679.
24. مکارمالآثار، ج6، ص 1998.
25. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 160.
26. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 107.
27. عارفچه، میرزا محمدعلی: تذکرةالشعرا، ص 151.
28. دانشنامه جهان اسلام، ج6، ص 39.
29. در خصوص ویژگیهای اخلاقی وی ر. ک: قدسی، منوچهر: دولت دیدار، ص 119 و 120.
30. اتحاد، هوشنگ: پژوهشگران معاصر ایران، ج8، ص 481.
31. همان، ص 126.
32. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 440 به بعد.
33. مهدوی: تذکره شعرای معاصر اصفهان، ص 452.
34. مصیبتنامه صغیر، صص 224- 227 به نقل از قاسمی: شرح مجموعه گل، صص 462- 465.
35. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 469.
منبع مقاله :
عقیلی، سیداحمد، (1391)، تخت فولاد اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی، تفریحی شهرداری اصفهان، چاپ ششم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}