سه داستان کوتاه
همین حالا را زندگی کن!
جوانی غمگین و افسرده نزد استادش آمد و از او کمک خواست. استاد، جوان را به کنار برکهای برد و از او خواست تا سنگریزهای داخل آن بیندازد.
نویسنده: سعید حیدری
مراقب موجهای زندگیات باش
جوانی غمگین و افسرده نزد استادش آمد و از او کمک خواست. استاد، جوان را به کنار برکهای برد و از او خواست تا سنگریزهای داخل آن بیندازد.جوان که معنی کارهای استاد را نمیفهمید، این کار را انجام داد. موجهای زیادی روی آب ایجاد شدند. آنگاه استاد از جوان خواست تا با دستش موجها را متوقف کند.
اما وقتی جوان دستش را در آب کرد، موجها بیشتر شدند. با دیدن این منظره، استاد با مهربانی رو به جوان کرد و گفت: پسرم! مشکلات کوچک زندگی مانند این سنگریزهها هستند.
اگر از آنها جلوگیری کنی، اصلاً موجی درست نمیشود و اگر موجی هم بوجود بیاید، با کمی صبر و حوصله از بین میروند. اما اگر مراقب اشتباهات بعدیات نباشی، همیشه دریای وجودت پر از موج و تشویش خواهد بود.
بهتر است قبل از هر عملی به عواقب آن فکر کنی. دست و پا زدن بیهوده بعد از حادثه، فقط اوضاع را بدتر میکند، در آرامش و سکوت مسائل بهتر حل میشود تا با تلاشهای بیهوده.
قوطی خالی
یکی از مشتریان یک شرکت آرایشی شکایت کرد که هنگام خرید صابون، قوطی آن خالی بوده. بلافاصله شکایت بررسی شد و مهندسین شبانه روز تلاش کردند تا مانیتورهایی نصب کنند که قوطیهای خالی را شناسایی کند.درست همزمان با این ماجرا، مشکل مشابهای در کارخانه دیگری پیش آمد. در آنجا یک کارگر معمولی و غیر متخصص با راه حلی ساده و کم هزینه این مشکل را برطرف کرد.
گذاشتن یک پنکه در مسیر خط بستهبندی تا قوطی خالی را باد از خط بیندازد.
همین حالا را زندگی کن
روزی با دوستی برای صرف ناهار به رستوران رفته بودم. دوستم هنگام صحبت گفت که به پول زیادی نیاز دارد او از غذای فوقالعاده لذیذی که روی میز قرار داشت به کلی غافل بود.حتی برای یک لحظه هم حرفش را قطع نکرد تا حداقل از بوی بسیار مطبوع غذا لذت ببرد یا حداقل از آن بچشد. از او پرسیدم: پول را برای چه میخواهی؟
گفت: اگر پول کافی داشتم، میتوانستم کارهایی را که دوست دارم انجام دهم، خوب و راحت زندگی کنم و از آن چه دوست دارم لذت ببرم. با دوستانم به تعطیلات بروم، به رستورانهای بزرگ بروم و شاید هم وقت کنم طعم غذا را بچشم؟
به او گفتم: دوست عزیز با نقشه کشیدن برای آیندهای که به تو اجازه نمیدهد از لحظه کنونی استفاده ببری زندگیات را به هدر نده.
منبع مقاله :
حیدری، سعید، (1396)، داستانهای کوتاه، مثل دانه قهوه باش، قم: یاران قلم، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}