سپاه ، بزرگتر از تصور آمريكاست
سپاه ، بزرگتر از تصور آمريكاست
سپاه ، بزرگتر از تصور آمريكاست
به اعتقاد بسياري از تحليل گران، در طول سالهای گذشته، سه قدرت بزرگ و مطرح جهاني در خاورميانه مقهور اقدامات جسورانه و يا تأثيرات الهام بخش سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شده اند. بازداشت تفنگداران متجاوز انگليسي در آب هاي اروندرود، شكست ارتش رژيم صهيونيستي در جنگ 33روزه و زمين گير شدن ارتش آمريكا در عراق و تحمل تلفات و خسارات سنگين، نشان مي دهد كه اين سه قدرت، قدرت مقابله با توان الهام بخش سپاه را نداشته اند. بنابراين طبيعي است كه دنياي غرب درصدد اتخاذ تدابيري در جهت تغيير رفتار اين نهاد انقلابي و قدرتمند باشد.
روز 23 مرداد، دو روزنامه آمريكايي «نيويورك تايمز» و «واشنگتن پست» در خبر مشابهي از آماده شدن طرحي در دولت و كنگره آمريكا خبر دادند كه در صورت تصويب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران به عنوان چهل و سومين گروه تروريستي در ليست وزارت خارجه ايالات متحده آمريكا قرار خواهد گرفت.
هنوز ساعاتي از انتشار خبر اين دو روزنامه نگذشته بود كه شبكه هاي تلويزيوني سي.ان.ان، فاكس نيوز، اي.بي.سي، ان.بي.سي، سي.بي.اس، بي.بي.سي، دويچه له، الجزيره، الوبيه و خبرگزاري هاي آسوشيتدپرس، يونايتدپرس، رويترز، فرانس پرس و روزنامه ها و نشرياتي چون هرالدتريبون، يو.اس.اي.تودي، گاردين، ساندي تلگراف، جروزالم پست، هاآرتص و تايم، با حجم انبوهي از گمانه زني ها، تحليل ها، گزارش ها و گفت وگوها، آتش جنگ رواني در رسانه ها را آغاز كردند.
در تحليل اين هجمه رسانه اي، برخي صاحبنظران از آن به عنوان «ديپلماسي رسانه اي» و برخي ديگر با عنوان «جنگ تبليغاتي» ياد كردند، جنگي كه به سرعت مرزهاي آن از دايره گمانه زني ها فراتر رفته و تبديل به تهديد هايي گرديد كه بر اساس آن ممكن است به زودي مراكزي از سپاه پاسداران، هدف بمباران ها و موشك پراني هاي آمريكا قرار گيرند. بدون ترديد يكي از اساسي ترين سوالاتي كه در برابر اين صف بندي رسانه اي شكل مي گيرد آن است كه تهاجم به سپاه يك «رخداد» است يا زنجيره اي از يك «فرايند» كه يكي از قطعات آن پازل، با هدف قراردادن سپاه پاسداران كامل مي شود.
اما واكاوي و بازخواني اهداف آمريكاييان از اين جنگ جديد رسانه اي، مهم ترين هدف اين نوشتار است كه به اختصار بدان پرداخته ايم.
با تصويب اين دو قطعنامه، ايالات متحده آمريكا فضايي را در سطح رسانه ها و افكار عمومي دنيا رقم زد كه به دليل كنار هم قرار دادن فعاليت هاي غني سازي ايران و حضور سپاه در فعاليت هاي موشكي، القا مي شد كه مسير فعاليت هاي هسته اي ايران، مسيري نظامي است و سپاه به عنوان يك نهاد نظامي، مسئوليت آن را برعهده دارد. در واقع آمريكاييان با يك انگاره سازي و قراردادن نام سپاه در قطعنامه هاي 1737 و 1747، پازل خود را به گونه اي طراحي كردند كه از بطن آن غير صلح آميز بودن فعاليت هاي هسته اي ايران متولد شود.
بنابراين طبيعي است كه در قطعنامه سوم شوراي امنيت كه احتمالا در پايان شهريور ماه به تصويب برسد، سپاه پاسداران مشمول تحريم هاي شديدتري واقع شود. همزمان با هجمه رسانه اي غرب به ويژه آمريكا عليه سپاه، شاهد انتشار گزارش ها و مقالات متعددي در سطح رسانه هاي غربي درباره فعاليت هاي اقتصادي و عمراني سپاه بوديم. روزنامه گاردين در گزارشي اعلام كرد بيش از 560 شركت تجاري وابسته به سپاه پاسداران، در سطح دنيا مشغول فعاليت اقتصادي هستند. شبكه تلويزيوني فاكس نيوز وابسته به پنتاگون هم مدعي شد 52 درصد واردات ايران توسط شركت هايي انجام مي شوند كه زير نظر سپاه اداره مي شوند. همچنين گزارش هاي متعددي از فعاليت هاي عمراني قرارگاه سازندگي خاتم الانبيا(ص) بر صفحه رسانه هاي غربي نشست. طراحي و ساخت سد كرخه به عنوان بزرگترين سد خاورميانه، سد گتوند، اجراي 55 كيلومتر تونل در كشور، احداث 1400 كيلومتر اتوبان و جاده هاي شوسه، احداث 900 هزار متر مربع ابنيه، اجراي طرح بزرگترين بندر پتروشيمي جهان، احداث راه آهن بم- زاهدان، اتوبان مشهد- هرات، اجرا و اتمام بيش از 1600 پروژه صنعتي و معدني، در دست اجرا داشتن بيش از 500 پروژه عمراني، حضور در توسعه فازهاي 15و16 ميدان پارس جنوبي، اجراي قرارداد خط لوله هفتم گاز عسلويه، ساخت اسكله ها و پايانه هاي نفتي، ساخت، تجهيز و توسعه خطوطي از متروي تهران و ده ها و صدها فعاليت ديگر عمراني و توليدي كه به واقع افتخاري جاويد بر تارك پرافتخار سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مي باشد، به عنوان نمونه هايي از فعاليت هاي اقتصادي سپاه بر شمرده شد تا اين گونه القا شود كه اين گروه به اصطلاح تروريستي براي تقويت بنيه نظامي خود، اقدام به فعاليت هاي گسترده اقتصادي نموده و ثانيا در پوشش برخي مبادلات تجاري، اقدام به واردات كالاهاي دومنظوره، تجهيزات نظامي و سلاح هاي كشتار جمعي مي نمايد.
بنابراين احتمال دارد كه آمريكاييان در شهريور ماه، با توجه به تبليغات سنگيني كه روي تروريستي نشان دادن سپاه داشته اند، قطعنامه سوم را با تحريم شديدتر اقتصادي و امور بانكي ايران به بهانه انتساب اين معاملات به سپاه پاسداران، تهيه و تدارك ببينند.
يكي از نكات قابل توجهي كه اين روزها بر روي خروجي برخي سايت هاي آمريكايي انتشار يافت، گزارش فعاليت هاي «استوارت لوي» معاون مبارزه با تروريزم و اطلاعات مالي در خزانه داري آمريكا بود كه در آن به صراحت آمده بود اين معاونت بيش از يك سال و نيم است كه با جديت هرچه تمام فعاليت هاي اقتصادي، تجاري و بانكي جمهوري اسلامي ايران به ويژه سپاه را از نزديك زير نظر دارد تا در موعد مقرر، تصميمات لازم در اين باره اتخاذ گردد.
به اعتقاد بسياري از تحليل گران، در طول يك سال گذشته، سه قدرت بزرگ و مطرح جهاني در خاورميانه مقهور اقدامات جسورانه و يا تأثيرات الهام بخش سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شده اند. بازداشت تفنگداران متجاوز انگليسي در آب هاي اروندرود، شكست ارتش رژيم صهيونيستي در جنگ 33روزه و زمين گير شدن ارتش آمريكا در عراق و تحمل تلفات و خسارات سنگين، نشان مي دهد كه اين سه قدرت، قدرت مقابله با توان الهام بخش سپاه را نداشته اند. بنابراين طبيعي است كه دنياي غرب درصدد اتخاذ تدابيري در جهت تغيير رفتار اين نهاد انقلابي و قدرتمند باشد. به زعم مقامات كاخ سفيد، تروريستي خواندن يك نهاد مردمي كه ريشه در لايه هاي پيچيده ملت ايران دارد، مي تواند در تغيير رفتار و كنترل اين نهاد ملي موثر باشد.
در اين جنگ تبليغاتي، اين هدف در دستور كار رسانه ها قرار مي گيرد كه سپاه را يك نيروي وابسته به حاكمان و جدا از توده هاي مردم معرفي نمايند تا در مرحله بعد كه مرحله تشديد تحريم ها مي باشد، تمام مشكلاتي كه مردم متحمل مي شوند بر عهده سپاه نوشته شود.
اين ترفند زودتر از آنچه كه پيش بيني مي شد، نقش برآب گرديد. بيانيه ارتش جمهوري اسلامي ايران، حزب مشاركت، حزب اعتماد ملي، حزب كارگزاران سازندگي و ده ها و صده ها اعلام موضعي كه سازمان ها، گروه ها و جريان هاي سياسي در حمايت از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي داشتند، نشان داد كه اين نهاد ديني، انقلابي و مردمي، ريشه در آحاد ملت ايران داشته و هر قوم و قبيله و مذهب و گرايشي كه در سرزمين ايران اسلامي حضور دارند، امنيت، اقتدار، افتخار و سربلندي خود را مرهون سبزپوشاني مي دانند كه فرزندان اين ملت هستند.
بيانيه هاي عزت مدارانه اخير احزابي مانند مشاركت، اعتماد ملي و كارگزاران سازندگي نشان داد كه آمريكاييان چونان احمقاني بي خرد، اوضاع داخلي ايران را تحليل مي كنند و چشم به جريان هايي دوخته اند كه در هنگامه پاسداري از كيان نظام اسلامي، با ناديده گرفتن اختلافات داخلي در دفاع از ارزش ها و مواريث ديني و ملي اين مرز و بوم صف آرايي مي كنند.
در پروژه جديد آمريكائيان، به همان اندازه كه جنگ رسانه اي شان به ايجاد همگرايي در ميان مردم آمريكا منجر مي شود، در وضعيتي معكوس به واگرايي در اقشار مختلف ملت ايران منتهي خواهد شد. به زعم آنان، تشديد فشارهاي بين المللي بر جمهوري اسلامي ايران كه بخش هايي از آن خود را در اقتصاد كشورمان به نمايش خواهد گذاشت، باعث ايجاد انشقاق و اختلاف در صفوف يك پارچه مردم خواهد شد.
از سوي ديگر، مقامات كاخ سفيد سخت به نتيجه انتخابات مجلس هشتم چشم دوخته اند. در ماههاي منتهي به اسفند، بايد به هر طريق ممكن روي اقتصاد، آرامش و امنيت جامعه اي كه اصولگرايان برمناصب اصلي آن تكيه زده اند، فشار آورد تا اينگونه القاء نمايند كه حاكميت اصولگرايان همواره همراه با تنش، درگيري، تهديد و تحريم هاي بين المللي است.
يورش به كنسولگري ايران در اربيل و دستگيري 5 ديپلمات ايراني به اتهام دخالت در ناآرامي هاي عراق، اتهام استفاده از مواد منفجره ساخت ايران در حمله به نيروهاي آمريكايي ، نمايش سلاح ها و تجهيزات كشف شده از تروريست ها و ادعاي صدور آن از سوي ايران، انتشار خبر كذب و جعلي دستگيري 50 عضو سپاه قدس درعراق، ربايش احمقانه يك فروند هواپيماي مسافربري برخاسته از قبرس به مقصد تركيه در اولين روزهاي اتهام تروريستي بودن فعاليت هاي سپاه و سپس هياهو و جنجال بسيار در اولين ساعات ربايش مبني بر ايراني بودن ربايندگان و درخواست آنان براي پرواز به تهران و داستان سرايي هاي فراوان كه به يكباره تمام آن امواج خبري به يكباره فرو نشست و معلوم نشد كه ربايندگان چه كساني بودند، چه هدفي داشتند، الان در چه وضعيتي هستند و اعترافات آنان چه بوده است، همه و همه نشان مي دهد كه آنچه برصفحه تلويزيون ها و رسانه هاي آمريكايي مي نشيند، حاصل توليدات اتاق فكرهايي است كه در آن هزاران متخصص جنگ رواني، نيروهاي امنيتي و نظامي، صاحبنظران سياسي و كارشناسان حوزه هاي مختلف گردهم آمده اند تا با كمترين هزينه ممكن كه گاه دايره آن از چند بلوف و تهديد هم نمي گذرد، امتيازات فراواني را به جيب بزنند. در عين حال نبايد از تدابير و پاتك هاي موثر دستگاه ديپلماسي كشورمان در برابر هجمه جديد رسانه اي آمريكا غافل بود. آزادي هاله اسفندياري در اوج حملات رسانه اي غرب، نشان داد كه دستگاههاي ديپلماسي و امنيتي ما نيز گريزگاهها و ميدان هاي مانور رسانه اي را به خوبي شناسايي كرده و از آن سود مي برند. بازتاب آزادي هاله اسفندياري و سپس مخابره خبري ديگر مبني برآزادي نزديك كيان تاجبخش، علاوه بر تحت الشعاع قرار دادن تبليغات رسانه اي آمريكا، ميدان مانور را تاحدود بسياري در اختيار جمهوري اسلامي ايران قرار داد. همچنين مواضع اخير آقاي هاشمي رفسنجاني درباره مذاكره با آمريكا و شعار مرگ بر آمريكا، نشان داد كه براساس يك پروژه از قبل طراحي شده و يك كار تقسيم شده، چگونه مي توان مهره هاي سنگيني را در صحنه شطرنج ديپلماسي به حركت در آورد و رقيب را در وضعيت آچمز قرار داد. اي كاش مي توانستيم به بخش هاي ديگري از تدابير صورت گرفته نيز اشاراتي داشته باشيم اما به دليل بار امنيتي آنها، فعلا از بازگويي شان معذوريم.
منبع: خبرگزاری فارس
/خ
روز 23 مرداد، دو روزنامه آمريكايي «نيويورك تايمز» و «واشنگتن پست» در خبر مشابهي از آماده شدن طرحي در دولت و كنگره آمريكا خبر دادند كه در صورت تصويب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران به عنوان چهل و سومين گروه تروريستي در ليست وزارت خارجه ايالات متحده آمريكا قرار خواهد گرفت.
هنوز ساعاتي از انتشار خبر اين دو روزنامه نگذشته بود كه شبكه هاي تلويزيوني سي.ان.ان، فاكس نيوز، اي.بي.سي، ان.بي.سي، سي.بي.اس، بي.بي.سي، دويچه له، الجزيره، الوبيه و خبرگزاري هاي آسوشيتدپرس، يونايتدپرس، رويترز، فرانس پرس و روزنامه ها و نشرياتي چون هرالدتريبون، يو.اس.اي.تودي، گاردين، ساندي تلگراف، جروزالم پست، هاآرتص و تايم، با حجم انبوهي از گمانه زني ها، تحليل ها، گزارش ها و گفت وگوها، آتش جنگ رواني در رسانه ها را آغاز كردند.
در تحليل اين هجمه رسانه اي، برخي صاحبنظران از آن به عنوان «ديپلماسي رسانه اي» و برخي ديگر با عنوان «جنگ تبليغاتي» ياد كردند، جنگي كه به سرعت مرزهاي آن از دايره گمانه زني ها فراتر رفته و تبديل به تهديد هايي گرديد كه بر اساس آن ممكن است به زودي مراكزي از سپاه پاسداران، هدف بمباران ها و موشك پراني هاي آمريكا قرار گيرند. بدون ترديد يكي از اساسي ترين سوالاتي كه در برابر اين صف بندي رسانه اي شكل مي گيرد آن است كه تهاجم به سپاه يك «رخداد» است يا زنجيره اي از يك «فرايند» كه يكي از قطعات آن پازل، با هدف قراردادن سپاه پاسداران كامل مي شود.
بازي با همه كارت ها
اما واكاوي و بازخواني اهداف آمريكاييان از اين جنگ جديد رسانه اي، مهم ترين هدف اين نوشتار است كه به اختصار بدان پرداخته ايم.
بازسازي هيمنه شكست خورده
آتش تهيه براي قطعنامه سوم
با تصويب اين دو قطعنامه، ايالات متحده آمريكا فضايي را در سطح رسانه ها و افكار عمومي دنيا رقم زد كه به دليل كنار هم قرار دادن فعاليت هاي غني سازي ايران و حضور سپاه در فعاليت هاي موشكي، القا مي شد كه مسير فعاليت هاي هسته اي ايران، مسيري نظامي است و سپاه به عنوان يك نهاد نظامي، مسئوليت آن را برعهده دارد. در واقع آمريكاييان با يك انگاره سازي و قراردادن نام سپاه در قطعنامه هاي 1737 و 1747، پازل خود را به گونه اي طراحي كردند كه از بطن آن غير صلح آميز بودن فعاليت هاي هسته اي ايران متولد شود.
بنابراين طبيعي است كه در قطعنامه سوم شوراي امنيت كه احتمالا در پايان شهريور ماه به تصويب برسد، سپاه پاسداران مشمول تحريم هاي شديدتري واقع شود. همزمان با هجمه رسانه اي غرب به ويژه آمريكا عليه سپاه، شاهد انتشار گزارش ها و مقالات متعددي در سطح رسانه هاي غربي درباره فعاليت هاي اقتصادي و عمراني سپاه بوديم. روزنامه گاردين در گزارشي اعلام كرد بيش از 560 شركت تجاري وابسته به سپاه پاسداران، در سطح دنيا مشغول فعاليت اقتصادي هستند. شبكه تلويزيوني فاكس نيوز وابسته به پنتاگون هم مدعي شد 52 درصد واردات ايران توسط شركت هايي انجام مي شوند كه زير نظر سپاه اداره مي شوند. همچنين گزارش هاي متعددي از فعاليت هاي عمراني قرارگاه سازندگي خاتم الانبيا(ص) بر صفحه رسانه هاي غربي نشست. طراحي و ساخت سد كرخه به عنوان بزرگترين سد خاورميانه، سد گتوند، اجراي 55 كيلومتر تونل در كشور، احداث 1400 كيلومتر اتوبان و جاده هاي شوسه، احداث 900 هزار متر مربع ابنيه، اجراي طرح بزرگترين بندر پتروشيمي جهان، احداث راه آهن بم- زاهدان، اتوبان مشهد- هرات، اجرا و اتمام بيش از 1600 پروژه صنعتي و معدني، در دست اجرا داشتن بيش از 500 پروژه عمراني، حضور در توسعه فازهاي 15و16 ميدان پارس جنوبي، اجراي قرارداد خط لوله هفتم گاز عسلويه، ساخت اسكله ها و پايانه هاي نفتي، ساخت، تجهيز و توسعه خطوطي از متروي تهران و ده ها و صدها فعاليت ديگر عمراني و توليدي كه به واقع افتخاري جاويد بر تارك پرافتخار سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مي باشد، به عنوان نمونه هايي از فعاليت هاي اقتصادي سپاه بر شمرده شد تا اين گونه القا شود كه اين گروه به اصطلاح تروريستي براي تقويت بنيه نظامي خود، اقدام به فعاليت هاي گسترده اقتصادي نموده و ثانيا در پوشش برخي مبادلات تجاري، اقدام به واردات كالاهاي دومنظوره، تجهيزات نظامي و سلاح هاي كشتار جمعي مي نمايد.
بنابراين احتمال دارد كه آمريكاييان در شهريور ماه، با توجه به تبليغات سنگيني كه روي تروريستي نشان دادن سپاه داشته اند، قطعنامه سوم را با تحريم شديدتر اقتصادي و امور بانكي ايران به بهانه انتساب اين معاملات به سپاه پاسداران، تهيه و تدارك ببينند.
يكي از نكات قابل توجهي كه اين روزها بر روي خروجي برخي سايت هاي آمريكايي انتشار يافت، گزارش فعاليت هاي «استوارت لوي» معاون مبارزه با تروريزم و اطلاعات مالي در خزانه داري آمريكا بود كه در آن به صراحت آمده بود اين معاونت بيش از يك سال و نيم است كه با جديت هرچه تمام فعاليت هاي اقتصادي، تجاري و بانكي جمهوري اسلامي ايران به ويژه سپاه را از نزديك زير نظر دارد تا در موعد مقرر، تصميمات لازم در اين باره اتخاذ گردد.
كنترل اقدام هاي جسورانه سپاه
به اعتقاد بسياري از تحليل گران، در طول يك سال گذشته، سه قدرت بزرگ و مطرح جهاني در خاورميانه مقهور اقدامات جسورانه و يا تأثيرات الهام بخش سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شده اند. بازداشت تفنگداران متجاوز انگليسي در آب هاي اروندرود، شكست ارتش رژيم صهيونيستي در جنگ 33روزه و زمين گير شدن ارتش آمريكا در عراق و تحمل تلفات و خسارات سنگين، نشان مي دهد كه اين سه قدرت، قدرت مقابله با توان الهام بخش سپاه را نداشته اند. بنابراين طبيعي است كه دنياي غرب درصدد اتخاذ تدابيري در جهت تغيير رفتار اين نهاد انقلابي و قدرتمند باشد. به زعم مقامات كاخ سفيد، تروريستي خواندن يك نهاد مردمي كه ريشه در لايه هاي پيچيده ملت ايران دارد، مي تواند در تغيير رفتار و كنترل اين نهاد ملي موثر باشد.
جدايي سپاه از توده مردم
در اين جنگ تبليغاتي، اين هدف در دستور كار رسانه ها قرار مي گيرد كه سپاه را يك نيروي وابسته به حاكمان و جدا از توده هاي مردم معرفي نمايند تا در مرحله بعد كه مرحله تشديد تحريم ها مي باشد، تمام مشكلاتي كه مردم متحمل مي شوند بر عهده سپاه نوشته شود.
اين ترفند زودتر از آنچه كه پيش بيني مي شد، نقش برآب گرديد. بيانيه ارتش جمهوري اسلامي ايران، حزب مشاركت، حزب اعتماد ملي، حزب كارگزاران سازندگي و ده ها و صده ها اعلام موضعي كه سازمان ها، گروه ها و جريان هاي سياسي در حمايت از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي داشتند، نشان داد كه اين نهاد ديني، انقلابي و مردمي، ريشه در آحاد ملت ايران داشته و هر قوم و قبيله و مذهب و گرايشي كه در سرزمين ايران اسلامي حضور دارند، امنيت، اقتدار، افتخار و سربلندي خود را مرهون سبزپوشاني مي دانند كه فرزندان اين ملت هستند.
بيانيه هاي عزت مدارانه اخير احزابي مانند مشاركت، اعتماد ملي و كارگزاران سازندگي نشان داد كه آمريكاييان چونان احمقاني بي خرد، اوضاع داخلي ايران را تحليل مي كنند و چشم به جريان هايي دوخته اند كه در هنگامه پاسداري از كيان نظام اسلامي، با ناديده گرفتن اختلافات داخلي در دفاع از ارزش ها و مواريث ديني و ملي اين مرز و بوم صف آرايي مي كنند.
نظم بخشيدن به افكار عمومي آمريكا
در پروژه جديد آمريكائيان، به همان اندازه كه جنگ رسانه اي شان به ايجاد همگرايي در ميان مردم آمريكا منجر مي شود، در وضعيتي معكوس به واگرايي در اقشار مختلف ملت ايران منتهي خواهد شد. به زعم آنان، تشديد فشارهاي بين المللي بر جمهوري اسلامي ايران كه بخش هايي از آن خود را در اقتصاد كشورمان به نمايش خواهد گذاشت، باعث ايجاد انشقاق و اختلاف در صفوف يك پارچه مردم خواهد شد.
از سوي ديگر، مقامات كاخ سفيد سخت به نتيجه انتخابات مجلس هشتم چشم دوخته اند. در ماههاي منتهي به اسفند، بايد به هر طريق ممكن روي اقتصاد، آرامش و امنيت جامعه اي كه اصولگرايان برمناصب اصلي آن تكيه زده اند، فشار آورد تا اينگونه القاء نمايند كه حاكميت اصولگرايان همواره همراه با تنش، درگيري، تهديد و تحريم هاي بين المللي است.
آموزههاي يك جنگ رسانه اي
يورش به كنسولگري ايران در اربيل و دستگيري 5 ديپلمات ايراني به اتهام دخالت در ناآرامي هاي عراق، اتهام استفاده از مواد منفجره ساخت ايران در حمله به نيروهاي آمريكايي ، نمايش سلاح ها و تجهيزات كشف شده از تروريست ها و ادعاي صدور آن از سوي ايران، انتشار خبر كذب و جعلي دستگيري 50 عضو سپاه قدس درعراق، ربايش احمقانه يك فروند هواپيماي مسافربري برخاسته از قبرس به مقصد تركيه در اولين روزهاي اتهام تروريستي بودن فعاليت هاي سپاه و سپس هياهو و جنجال بسيار در اولين ساعات ربايش مبني بر ايراني بودن ربايندگان و درخواست آنان براي پرواز به تهران و داستان سرايي هاي فراوان كه به يكباره تمام آن امواج خبري به يكباره فرو نشست و معلوم نشد كه ربايندگان چه كساني بودند، چه هدفي داشتند، الان در چه وضعيتي هستند و اعترافات آنان چه بوده است، همه و همه نشان مي دهد كه آنچه برصفحه تلويزيون ها و رسانه هاي آمريكايي مي نشيند، حاصل توليدات اتاق فكرهايي است كه در آن هزاران متخصص جنگ رواني، نيروهاي امنيتي و نظامي، صاحبنظران سياسي و كارشناسان حوزه هاي مختلف گردهم آمده اند تا با كمترين هزينه ممكن كه گاه دايره آن از چند بلوف و تهديد هم نمي گذرد، امتيازات فراواني را به جيب بزنند. در عين حال نبايد از تدابير و پاتك هاي موثر دستگاه ديپلماسي كشورمان در برابر هجمه جديد رسانه اي آمريكا غافل بود. آزادي هاله اسفندياري در اوج حملات رسانه اي غرب، نشان داد كه دستگاههاي ديپلماسي و امنيتي ما نيز گريزگاهها و ميدان هاي مانور رسانه اي را به خوبي شناسايي كرده و از آن سود مي برند. بازتاب آزادي هاله اسفندياري و سپس مخابره خبري ديگر مبني برآزادي نزديك كيان تاجبخش، علاوه بر تحت الشعاع قرار دادن تبليغات رسانه اي آمريكا، ميدان مانور را تاحدود بسياري در اختيار جمهوري اسلامي ايران قرار داد. همچنين مواضع اخير آقاي هاشمي رفسنجاني درباره مذاكره با آمريكا و شعار مرگ بر آمريكا، نشان داد كه براساس يك پروژه از قبل طراحي شده و يك كار تقسيم شده، چگونه مي توان مهره هاي سنگيني را در صحنه شطرنج ديپلماسي به حركت در آورد و رقيب را در وضعيت آچمز قرار داد. اي كاش مي توانستيم به بخش هاي ديگري از تدابير صورت گرفته نيز اشاراتي داشته باشيم اما به دليل بار امنيتي آنها، فعلا از بازگويي شان معذوريم.
منبع: خبرگزاری فارس
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}