نویسنده: حسن انوشه
 

ابوعلی منصور بن نزار (عزیز بالله) بن معد (معزلدین الله) بن اسماعیل (قاهره 375- همانجا 411 ق)، ششمین خلیفه‌ی فاطمی مصر (368-411 ق). تنها پسر عزیز بالله از مادری مسیحی بود. هنگامی که یازده سال و نیم داشت در شهر بلیس به تخت خلافت برآمد و در مصر و شام و افریقیه و حجاز به نام او خطبه خواندند. در همان آغاز خلافت حاکم امین‌الدوله حسن سر کرده‌ی بربرهای کنامه فرمانروائی قلمرو فاطمیان را به دست گرفت اما پس از چندی برجوان مربی خلیفه به کمک جیش صمصامه حاکم قبلی طرابلس امین‌الدوله را بشکستند و بر جوان فرمانروای مطلق شد. اما در ربیع‌الثانی 390 ق حاکم که تا آن هنگام در کاخ زندانی و دست او از کارها کوتاه بود بر جوان را کشت و از این هنگام که پانزده سال بیش نداشت خود به اداره‌ی قلمرو فاطمی پرداخت. وی فرمانروایی سختدل و خونریز و در عین حال گشاده دست و رعیت دوست بود، در مذهب اسماعیلی تعصب فراوان می‌ورزید و بر آن دسته از رعایای خود که از مذهب اسماعیلی پیروی نمی‌کردند. به ویژه یهودیان و مسیحیان بسیار سخت می‌گرفت. فرمانهای ضد و نقیض صادر می‌کرد. در 393 ق بفرمود تا در قلمرو فاطمیان کسی مسکر ننوشد، هیچکس به خرید و فروش مویز نپردازد و آن را به مصر نیاورد. در 395 ق فرمان داد تا مسیحیان و یهودیان قلمرو او زنار سیاه بر کمر بندند و عمامه‌ی سیاه بر سر کنند و به هنگام درآمدن به گرمابه به گردن خود زنگ بیاویزند و سرانجام گرمابه‌های هر یک از پیروان ادیان سه‌گانه را از هم جدا کرد و دستور داد که هیچ یک از ایشان به گرمابه‌ی دیگری نرود. زنان را از درآمدن به خیابان بازداشت و کفشگران را بفرمود تا دیگر کفش زنانه ندوزند و زنان از هنگام صدور این فرمان تا مرگ خلیفه که هفت سال و هفت ماه به درازا کشید ناگزیر در خانه بماندند. در 395 ق حکم کرد صحابه‌ی پیامبر را دشنام دهند و دشنامهایی نوشته بر دیوار مساجد و گورستانها و در راهها بیاویزند، اما دو سال پس از آن هر که را که به صحابه دشنام می‌گفت تازیانه می‌زد یا تبعید می‌کرد. در 399 ق شماری از کنیسه‌ها و کلیساها و نیز گورستانهای یهودیان و مسیحیان را در مصر و شام ویران کرد و بسیاری از یهود و نصارا را به شکنجه کشید و آنها را واداشت تا دیانت خود را رها کرده به اسلام درآیند. حاکم از اخترشناسان و نوازندگان بیزار بود و به فرمان او آنها را از قلمرو فاطمی بیرون کردند. وی رسم زمین‌بوسی در برابر خلیفه را برانداخت و دستور داد که بر منابر برای او صلوات نفرستند و تنها برای امام علی (علیه السلام) صلوات بفرستند. خلیفه غالباً بر خر یا استری نشسته در خیابانهای قاهره به نهی از منکر می‌پرداخت. در 395 ق بفرمود تا هر سگی را که در قلمرو او پیدا شود بکشند و هیچ سگی را زنده نگذارند. به فرمان حاکم شمار زیادی از بزرگان سیاسی و دینی مصر و شام به دم تیغ سپرده شدند. اما در 404 ق خلیفه سیاستش را درباره‌ی یهودیان و مسیحیان تغییر داد و حتی به آن دسته از مسیحیانی که زیر فشار او به اسلام درآمده بودند اجازه داد به آیین پیشین خود باز گردند و به قلمرو بیزانس بکوچند. سرانجام در یکی از شبهایی که خلیفه برای گشت در شهر از کاخش بیرون آمد دیگر بازنگشت و تنها جامه‌های خونین او را که نشان کارد بر آنها بود پیدا کردند. گویند وی را خواهرش ست‌الملک بر دست دو تن از یارانش فرو گرفت. اما پاره‌ای از هواداران او به رهبری حمزة بن علی درزی آوازه درافکندند که خلیفه از چشمها پنهان گردایده و بزودی برای نشر ایمان اسماعیلی باز می‌گردد. حاکم مساجد و مدارس فراوانی در مصر و شام برآورد و از جمله نهادهای علمی که به فرمان او بنیاد گرفت دارالحکمه بود که به تقلید از بیت‌الحکمه‌ی بغداد به قصد تعلیم و ترویج مبادی اسماعیلی در گوشه‌ی شمال غربی کاخ او بنیاد شده بود. به حاکم تألیفاتی نیز نسبت می‌دهند که از آن شمارند خیر الیهود و النصاری و التعویذ فی صناعة الاکسیر که این دومی به نام التحفة الشاهیه به فارسی ترجمه شده است.
کتابنامه :
اعلام، زرکلی، 305/7؛ تاریخ جهانگشا، 166/3؛ تاریخ خلفای فاطمی، 23؛ تاریخ گزیده، 511؛ خطط، مقریزی، 285؛ الکامل فی التاریخ، جلد نهم؛ النجوم الزاهره، 176/4؛ وفیات الاعیان، 379/4.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.