قرآن و فرهنگ زمان
قرآن و فرهنگ زمان
از دیگر سو قرآن كریم معجزه ماندگار الهی از مجموعه كتابهای آسمانی به شمار می آید كه از هرگونه تحریف و دگرسازی كلمات و جملات به لحاظ فزونی و كاستی مصون و محفوظ مانده همان گونه كه خدای متعال چنین وعده فرموده است: «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون»[1] «ما قرآن را نازل كردیم و ما به طور قطع نگه دار آنیم» اندیشمندان همگی بر این رأی اند: این كتاب آسمانی از ویژگی های انحصاری چون كوتاهی الفاظ و فراخی و ژرفناكی معانی برخوردار است.[2] از این رو خردورزان ـ مسلمان و غیر مسلمان ـ به جست و جو و كنكاش در یافتن حقایق و معارف نهفته در این متن قدسی برآمده اند ادیبان، فیلسوفان، متكلمان، عارفان، عالمان اخلاق، فقیهان، مفسران و دیگر دانشمندان در حوزه علوم مختلف هر یك به اندازه توان از آیات روشنگر قرآن بهره جسته اند بدین سبب می توان ادعا كرد هیچ كتابی تاكنون به مقدار قرآن كریم،شرح، توضیح و تفسیر ندیده است و این نشانی گویا بر وحیانی بودن و سزاوار اندیشیدن در كلام قرآنی است.[3]
برخی پژوهندگان معارف قرآن گاه با بیان سؤالاتی یا شبهاتی در صدد تبیین نظریه هایی در حوزه علوم قرآنی بر آمده اند. در سالهای اخیر برخی از روشنفكران دینی موضوع «تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ مردم» عربستان در سده هفتم میلادی را بیان كرده اند.[4]
نگارنده بر این باور است كه شاید منشأ این تفكر آن دسته از آیاتی بوده كه حكایتگر جلوه های فرهنگ جاری میان مردم در عصر نزول قرآن یا اندكی پیش از آن دارد بدین جهت این سؤال یا شبهه در ذهن پژوهشگر نقش می بندد، آیا وجود این پدیده های فرهنگی بیانگر تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ رواج یافته آن سرزمین و دوران نیست؟ و نشان از اختصاصی بودن احكام دینی آن دسته موضوعاتی ندارد كه حاكی از آداب و رسوم و عادات اجتماعی مردم آن روز است؟ در صورت پذیرش این رأی می توان چنین نتیجه گرفت. موقت بودن و ابدی و ازلی ندانستن بخشی از دستورات شرعی نظیر مسئله «ظهار»، «لعان»، «ایلا» «برخی از اعمال و مناسك حج» و غیره. و همچنین موضوعاتی چون: سحر، چشم زخم، جن، فرشته یا مسائلی مانند آنچه در رابطه با آفرینش آسمان ها و زمین، پیش بینی وضعیت آب و هوا، تشخیص جنین در شكم مادر، تراكم ابرها و اموری از این قبیل كه بر اساس دانش و معلومات مردم آن روزگار بوده است. اینك ضروری است پیش از بیان آراء صاحب نظران و تحلیل و نقد و بررسی آنها درباره این موضوع به دو مطلب اشاره ای كوتاه گردد.
الف) تعریف فرهنگ
از تعریف یاد شده چنین استفاده می شود كه اركان فرهنگ یك قوم زبان، آداب، عادات و رسوم و باورهای اعتقادی و جهان بینی آنان است پس وقتی سخن از فرهنگ مردم عربستان در سده هفتم میلادی به میان می آید مراد عوامل یاد شده است كه نمونه های آن در آیاتی از قرآن به روشنی آمده است.
ب) جلوه های فرهنگی مردم عصر نزول در آیات:
1. آیات بیان گر باورها و اعتقادات رایج میان مردم:
2. آیات حكایت گر رفتارها و عادات اجتماعی خاص مردم
3. بهره گیری از ابزار زبانی ـ ادبی عصر نزول
4. پذیرش دانستی های مردم
یادكرد نمونه های بالا ذهن پژوهشگر را به این سؤال یا شبهه توجه می دهد: گویا قرآن از فرهنگ عصر نزول تأثیر پذیرفته است بدین جهت برخی از روشن فكران دینی به دلیل ناتوانی از پاسخگویی به سؤال و شبهه به اثر پذیری قرآن از فرهنگ مردم شبه جزیره عربستان در سده هفتم میلادی رأی داده اند. یكی از آنان در این باره می نویسد: «پیامبر وحی و نزول قرآن را در ظرف و صبغه عربی و محیط بر قرن هفتم میلادی در جزیره العرب دریافت كرده است و قهراً عقاید و احكامش مطابق با آن محیط بوده است دلیل بر مسئله توصیف مبدأ هستی مبادی غیبی و معاد و آخرت در احكام، مناسك حج، حقوق مدنی و حقوق جزایی بر اساس جامعه قبیله ای و هنجارهای ساده اقتصادی، مناسبات دامداری و كشاورزی و تجاری آن روز در همان قالب ها بوده است.»[27]
و در جای دیگر نوشته اند: «زبان عربی عنوانی است بر كل این مجموعه در هم تپیده نازله عربی متناسب با آن مجموعه عربی بر ذهن و زبان حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ جاری می شد و لذا وحی قرآنی بیگانه با فرهنگ عربی نبود آن را نقض نمی كرد بلكه می خواست آن را با تغییرات لازم اصلاح كند.»[28]
مهم ترین اشكال این نظریه تحلیل و تعریف نادرست نویسنده از وحی است. او وحی را یك حقیقت نورانی فرازمینی كه درك و فهم بشر از آن ناتوان و راه یابی بدان ناممكن است نمی داند بلكه آن را برگرفته از محیط جغرافیایی و شرایط فرهنگی اقتصادی و روابط اجتماعی از منظر عربی در دوران جاهلیت پنداشته است در حالی كه وحی را نمی توان با تفسیرهای مادی و معرفت های عادی بشری ارزیابی كرد بلكه همان طور كه دانشمندان مسلمان در تعریف آن گفته اند: وحی نوعی شعور و ادراك خاص است كه بر گروهی از انسان های پاك القا می گردد این درك و شعور ناآشكار و شگفت آور از حس ظاهری پوشیده است.[29] بر این اساس قرآن دارای دو بعد است: ظاهر و باطن، ظاهر آن همین كلمات و جملات و عبارات پوشیده از مفاهیم والاست كه در هر زمان و مكان به مقدار فهم و دانش مخاطبانش نو به نو می شود، و باطن آن در بردارنده حقایق و معانی ژرفناك و فراخناك ابدی و جاودان الهی اند پس وحی را زائیده شرایط و موقعیت های اجتماعی و فرهنگی و برخاسته از درون انسانی دانستن خطایی بس بزرگ بوده كه این نویسنده در تعریف و تحلیل وحی گمان برده است.
برخی دیگر از روشنفكران درصدد پاسخگویی از سؤال یا شبهه برآمده لیكن نتوانسته اند به درستی به یك نتیجه منطقی و بی ایراد توفیق یابند این گروه همه قرآن را تأثیر گرفته از فرهنگ عربی نمی دانند اما بر این باورند: بخشهایی از آیات از فرهنگ جاهلی و عصر نزول اثر پذیرفته و این را بازتابی از فرهنگ زمانه در قرآن می دانند نویسنده ای در بیان نظریه خود چنین می نویسد: «راقم این سطور بر آن است كه فرهنگ یعنی آداب و عادات و عقاید و معارف و رسوم و مناسبات و جهان بینی مردمان عصر نزول (و طبعاً مقادیری از فرهنگ یا شبه فرهنگی جاهلیت) عالما و عامدا به صلاحدید صاحب قرآن، خداوند سبحان، در كلام الله قرآن راه داده شده است نه اینكه طبعاً و قهراً راه یافته است.[30]
و در جای دیگر می نویسند: «خداوند صاحب قرآن به همان گونه كه قطعه یا قطاعی از زبان مردم عربستان سده هفتم میلادی، یعنی زبانی با زمان و مكان و تاریخ و جغرافیای معین و معلوم برای بیان وحی خود استفاده برده است، به همان گونه قطعه یا قطاعی هم از كل فرهنگ آن عصر بر گرفته است، تا بر مبنای آن بتوان نامتناهی را در متناهی باز گفت و دریا را در بركه انعكاس داد لذا اگر در قرآن كریم هیئت بطلیموسی یا طب جالینوسی منعكس می باشد نباید انكار كرد و اگر پیشرفت علم، هیئت بطلیموسی و طب جالینوسی را ابطال كند نباید نتیجه گرفت كه احكامی از قرآن را ابطال كرده است، زیرا قرآن فرهنگ زمانه را باز یافته است، نه لزوماً و در همه موارد، حقایق ازلی و ابدی را.»[31]
نویسنده محترم هر چند به اثرپذیری قرآن در تمام موضوعات و مسائل اعتقاد ندارد اما بر این باور است كه بخشهایی از آیات متأثر از آداب و عادات و باورها و جهان بینی جامعه آن روز است در نتیجه از نظرگاه او این بخشها به عنوان حقایق و معارفی همیشگی و جاودان از قرآن نبایست تلقی گردد نگارنده معتقد است این دیدگاه از جهاتی با اشكال مواجه است.
یكم) ناسازگاری آن با قداست قرآن
مفسران در آثار تفسیری ذیل آیات یاد شده به تفصیل در رابطه با دلالت آنها به راه نیافتن تناقض در كلام وحی سخن گفته اند.[36] علامه طباطبایی (ره) با لطافت و ظرافت در این باره می نویسد: «خداوند متعال مردم را به تدبر در آیات قرآنی تشویق كرده و مقصود آن بوده كه مردم از هر دستوری یا حكمتی یا داستانی یا پندی و همانند آن به همگی آیات مراجعه كنند زیرا برخی از آیات بر بعض دیگر بی هیچ اختلاف و تناقضی گواهی می دهد و نفی هرگونه اختلاف و تناقض در آیات ما را به این حقیقت رهنمون می سازد كه این كتاب از ناحیه خداوند متعال فرو فرستاده شده است.[37]
اینك می گوییم: قرآنی كه سراسر آن مبارزه با عقاید و باورهای دروغین و باطل و خرافی عصر جاهلی بوده چگونه امكان دارد بخشی از آیات آن كه به موضوعاتی چون سحر، كهانت، و.... پرداخته به هدف همراهی با این اعتقادات و فرهنگ رایج در جامعه بوده است آیا پذیرش نظریه بازتاب به معنای قبول تناقض در آیات نیست؟ و این سخن با قداست وحیانی بودن قرآن سازگار است؟ آری، این نكته را می توان به روشنی از آیات استفاده نمود كه قرآن نه تنها با فرهنگ جاهلی عصر نزول سازش و مدارا نكرده بلكه آداب و عادات زشت و ناپسند را نفی و نكوهیده است نظیر: سرزنش آنان به خاطر زنده به گور كردن دختران[38] نفی اعتقادات شرك آلود[39] نكوهش جهت بعضی از رسوم در مراسم حج مانند برهنگی و اختلاط، وقت طواف كردن[40] یا یادآوری آیین پدران و اجداد[41] و همچنین نكوهیدن آنان از ناخوشایندی تولد دختران[42] و.. اینها نمونه هایی اندك از ناسازگاری آموزه های قرآن با فرهنگ جاری آن دوران است.
پس قرآن با بازگویی و گزارش این مسائل در صدد بیان واقعیتهای حاكم بر اوضاع فرهنگی اجتماعی عصر نزول بوده است. حال اینگونه واقعیتها در مواردی تأیید گردیده چون واقعیت مسئله جن، چشم زخم، بعضی از اعمال حج، پرداخت دیه به ولی مقتول و جز آن كه به شكلی مورد تأیید و امضای شرعی رسیده و گاه چون از واقعیت هایی بوده كه از نظرگاه قرآن مردود قلمداد گردیده، تكذیب و رد شده است.
باری، حكایت این وقایع عصری در آیات دلیل بر پذیرش تمام باورها و عقاید بی پایه به شمار نمی رود.
دوم) منافات با فلسفه بعثت پیامبران
سوم) فرهنگ متعالی دینی یا فرهنگ منحط قومی
چهارم) حقایق جاودانی قرآن
آنچه تاكنون آمد گزارشی همراه با نقد و بررسی از آراء كسانی بود كه به اثر پذیری قرآن از فرهنگ مردم عصر نزول رأی داده اند اینك شایسته است تا در مقام پاسخگویی از سؤال یا شبهه یاد شده چنین گفته شود: حكمت تفهیم و تفاهم میان گوینده و شنونده می طلبد خداوند پیامش را كه از راه وحی فرستاده با همان زبانی كه در میان مردم رواج دارد و برای همگان درك و فهمش آسان و ممكن است ابلاغ فرماید یعنی سخن با مردم به زبان خودشان و اینجاست كه خداوند متعال در قرآن كریم فرمودند: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم...»[44] و ما هیچ پیامبری نفرستادیم مگر به زبان قومش تا حقایق را برای آنها آشكار سازد.
اینك عطف توجه و عنایت به این نكته می تواند رهگشای فهم تفسیر آن بخش از آیات بیانگر واقعیتها، شرایط، مسائل و موضوعات مردم جامعه ای باشد كه قرآن در آن هنگام به منظور هدایت گری و تغییر و تحول بنیادی در آداب، رسوم، عادات و اعتقادات آنان برای رهیافت به جامعه ای برتر و سعادتمندی در آخرت فرو فرستاده است از این رو خداوند متعال پیام وحیانی قرآن را با زبان همان مردم بیان می كند.
به تعبیر دیگر هنر بیانی قرآن در این بوده كه مفاهیم ژرف و والا و حقایق و معارف بسیار را با زبانی ساده و روان و فراگیر برای همگان آورده تا پیامش به روشنی به مردم برسد از این رو استفاده از ابزار و ادوات رایج میان دستور زبان مردم را به همین منظور به كار گرفته است. نتیجه اینكه: بیان واقعیت ها و شرایط و اوضاع و احوال فرهنگی مردم عصر نزول قرآن در آیات دلیل بر همراهی و همسویی با فرهنگ منحط و خرافی و باطل رواج یافته در جامعه آن دوران نیست بلكه در ضمن بیان و نشان دادن این واقعیت ها تغییر و تحول بنیادین آنها نیز بوده است.
پي نوشت :
[1] . نحل/9.
[2] . نگاه كنید به: سعیدی روشن، محمد باقر، علوم قرآنی ص 102، معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص 356.
[3] . همان.
[4] . مجله اندیشه حوزه، ش 24،مهر و آبان 79، مجله بینات ش 5 و 6، بهار 74، مجله كیان، ش 23.
[5] . قرائی مقدم، امن الله، مبانی جامعه شناسی، ص 147.
[6] . همان، ص 148.
[7] . همان، ص 145.
[8] . یوسف/67، قلم/51.
[9] . نگاه كنید به سوره جن و آیات دیگر كه در این باره آمده است.
[10] . اسراء، 40، صافات، 150 و...
[11] . بقره/102 و...
[12] . نحل/58 و 59.
[13] . مجادله/2 و 3.
[14] . بقره/226.
[15] . نور/6 تا 9.
[16] . توبه/37.
[17] . بقره/275 تا 279.
[18] . نساء/34.
[19] . همان.
[20] . بقره/237.
[21] . معرفت،محمد هادی، علوم قرآنی، ص 352.
[22] . یونس/3.
[23] . ملك/3.
[24] . لقمان/34.
[25] . همان.
[26] . اعراف/57.
[27] . فراست خواه، مقصود، دین در چالش میان اعتقاد و انتقاد، ص 30.
[28] . همان، ص 32.
[29] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج 2، ص 163، معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص 26 ـ 28.
[30] . خرمشاهی، بهاء الدین، مجله بینات، ش 5، ص 91.
[31] . همان، ص 95.
[32] . سعید روشن، محمد باقر، علوم قرآنی، ص 123،طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج 1، ص 64.
[33] . نجم/3 و 4.
[34] . نساء/82.
[35] . فصلت/42.
[36] . نگاه كنید به: المیزان، ج 1، ص 64 و ج 5، ص 16.
[37] . المیزان، ج 5، ص 16، با تلخیص و تصرف اندك.
[38] . تكویر، 8 و 9.
[39] . نحل/20 و...
[40] . بقره/158.
[41] . بقره/200.
[42] . نحل/58 و...
[43] . نگاه كنید به: باربور ایان، علم و دین، ص 3 و 213 ترجمه خرمشاهی، بهاءالدین.
[44] . ابراهیم/459.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}