انقلابینماها بهدنبال چه هستند؟
حکومت پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم در مدینه، فصل دوم رسالت ایشان بود. پیشتر پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم در مرحلهی سیزده سالهی مکه، شالودههای اولیهی نظام اسلامی را پیریزی کرده بود، و حالا
حکومت پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم در مدینه، فصل دوم رسالت ایشان بود. پیشتر پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم در مرحلهی سیزده سالهی مکه، شالودههای اولیهی نظام اسلامی را پیریزی کرده بود، و حالا در ده سال مدینه، وقت نظامسازی و جامعهسازی بود. افرادی که اگرچه ایمان آورده و به پیامبر گرویده بودند، اما از آنجا که ضعف در ایمان داشتند، در حوادث و شداید، ممکن بود پایشان بلرزد و از راه به درشوند. اینها همان کسانی بودند که در ماجرای جنگ احد که پیامبر دستور مراقبت از تنگه را به آنها داده بود، به هوای جمعآوری غنائم، مأموریت خود را رها کرده و سرنوشت جنگ را تغییر دادند. برای همین، دشمنی با پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم در این مرحله، هم بیشتر و هم پیچیدهتر شده بود. از یکسو، دشمنان بیرونی چون کفار مکه یا یهودیان مدینه، جنگهایی را بر پیامبر تحمیل میکردند، و از سویی دیگر، دشمنان درون جامعهی اسلامی، در بزنگاههای حساس و سرنوشتساز، موجب تحمیل هزینههای زیادی به حکومت نوپای پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم میشدند. از این حیث، میتوان افراد موجود در جامعهی پیامبر را به سه دسته تقسیم کرد.
افرادی که اگرچه ایمان آورده و به پیامبر گرویده بودند، اما از آنجا که ضعف در ایمان داشتند، در حوادث و شداید، ممکن بود پایشان بلرزد و از راه به درشوند. اینها همان کسانی بودند که در ماجرای جنگ احد که پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم، دستور مراقبت از تنگه را به آنها داده بود، به هوای جمعآوری غنائم، مأموریت خود را رها کرده و سرنوشت جنگ را تغییر دادند. «مسلمانها اول پیروز شدند، بعد یک عدهای مأموریتها را فراموش کردند، تنگه را رها کردند، رفتند سراغ غنیمت جمعکردن؛ دشمن هم توانست نیروهای اسلام را دور بزند، بیفتد به جانشان، تعدادی از آنها را بکشد، آنها را منهزم کند.»(2) روش پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم، با این گروه، روش "تربیت و تزکیه و تعلیم" بود.
کسانی که "ظاهرا" ایمان آورده و ادعای اسلام میکردند، اما رفتار آنها، دقیقا برخلاف ادعای آنان بود. اینان کسانی بودند که با کارهای خود مانند انتشار شایعه، دروغ یا سیاهنمایی از وضع موجود، موجب تضعیف نظام اسلامی و ایجاد تشویش در گروه دوم میشدند. مثلا در ابتدای جنگ احد، پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم مانند همیشه از اصحاب خواستند که نظر خود را دربارهی چگونگی جنگ بیان کنند. عدهای معتقد به جنگ در درون مدینه و عدهای موافق جنگ در خارج از مدینه بودند. بالاخره تصمیم به جنگ در خارج از مدینه گرفته شد و پیامبر با سپاه هزار نفری خود، به سمت خارج از مدینه حرکت کرد تا در مقابل سپاهی چند برابری قرار گیرد. اما در میانهی راه، انقلابینماها به بهانهی آنکه پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم حرف آنان را گوش نکرده و در درون مدینه نجنگیده است، ساز مخالفت با پیامبر زده و ۳۰۰ نفر از او جدا شدند.
انقلابینماها در جریان جنگ احزاب هم چنین کردند. «در جنگ احزاب، همهی قبائل مشرک مکه و غیر مکه و ثقیف و غیره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نیروی رزمنده فراهم کردند؛ یهودیهایی هم که همسایهی پیغمبر بودند و امانیافتهی پیغمبر بودند، خیانت کردند؛ اینها هم با آنها همکاری کردند... یک جنگ احزاب درست کردند؛ جنگ احزابی که دلها را خیلی ترساند.»(3) آن هنگام که پیامبر بشارت پیروزی مسلمانان بر ابرقدرتهای آن روز دنیا (روم و ایران و یمن) را داد، این افراد با تمسخر یا ایجاد ابهام در سخنان او، این حرفها را کذب و نادرست خواندند. آنها سپس با ایجاد تشویش و اضطراب در جامعهی اسلامی (مثلا اینکه میگفتند راهی که پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم انتخاب کرده اشتباه است و این جنگی است که در آن، شکست حتمی است) سعی کردند افراد را از گرداگرد پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم جدا کرده و آنها را از جنگیدن منصرف کنند. قرآن دربارهی این افراد میفرماید: «قَدْ یعْلَمُ ٱللَّهُ ٱلْمُعَوِّقِینَ مِنکُمْ وَٱلْقَائِلِینَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَینَا وَلَا یأْتُونَ ٱلْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا»(4) : «خداوند کسانی را بهخوبی میشناسد که مردم را از جنگ باز میداشتند، و کسانی را که به برادران خود میگفتند بهسوی ما بیائید و خود را از معرکه بیرون بکشید، و جز مقدار کمى- آنهم از روى اکراه و یا ریا- به سراغ جنگ نمىروند.» پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم البته با این جریان، تا آنجا که میشد مماشات کرده و مانند سایر افراد با آنها رفتار میکرد و حتی سهم آنان از بیتالمال را نیز پرداخت میکرد، اما آنگاهکه این افراد تبدیل به یک "جریان سازمانیافتهی معاند" شدند، پیامبر نیز بهشدت با آنها برخورد کرد.
«کسی خیال نکند که مسألهی نفاق مربوط به صدر اسلام یا مربوط به اوج انقلاب بود، نه، همهی ما، من و شما در معرض این امتحان در تمام حالات هستیم، یک حقیقتی مطرح میشود که این حقیقت ممکن است با گوشهای از احساسات و دریافتهای ما ناسازگار باشد: یا با خودپرستی ما، یا با ادعاهای درونی ما، یا با علمی که برای خودمان قائلیم، یا برای سابقهای که برای خودمان میشناسیم، مثلاً باسابقهی مبارزه، یا با توقعی که نسبت به شخصیت خودمان داریم، این ناسازگار است، در مقابل این حقیقت چهکار خواهیم کرد؟ هم میتوان پا گذاشت روی این احساس غلط و درک باطل و تسلیم شد و حرکت کرد و در راه این حقیقت رفت، و هم میتوان تسلیم نشد، بلکه تسلیم آن احساسات غلط درونی شد، که اگر این کار انجام گرفت آنوقت: «فزاد هم الله مرضا» دائم این حالت دومی یعنی نفرت و جدائی، ایجاد میشود و کار را بهجاهای بسیار دشوار خواهد رساند.»(5)
«انقلابینماها سعی میکنند با ایجاد شایعه، شبهه، سیاهنمایی و لجنپراکنی، در دل مردم و جامعه، "ناامیدی" به وجود آورده و نسبت به راهی که انتخاب کردهاند، تشویش ایجاد کنند. این جریان را باید شناخت و نسبت به حربههای آنان آگاه بود. هرچند که «مردم قبول نمیکنند این را. حالا ممکن است کسی خیال کند که در مردم تأثیر میگذارد؛ نه، مردم آگاهند، میفهمند، نمیپذیرند این حالت را.» (6)
نشریهی خط حزبالله شماره صد و بیست و یکم
دسته اول، اصحاب راستین:
این دسته از افراد کسانی بودند که تا آخرین لحظه و قطرهی خون، از پیامبر و دین اسلام دفاع کردند، آنها همانهایی بودند که قرآن در وصفشان چنین میفرماید: «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضى نَحبَهُ و َمِنهُم مَن ینتَظِرُ و َما بَدَّلوا تَبدیلًا»(1). امیرالمؤمنین علیهالسلام، عمار و سلمان، نمونههایی از این افرادند.
دسته دوم، ضعیفالایمانها:
افرادی که اگرچه ایمان آورده و به پیامبر گرویده بودند، اما از آنجا که ضعف در ایمان داشتند، در حوادث و شداید، ممکن بود پایشان بلرزد و از راه به درشوند. اینها همان کسانی بودند که در ماجرای جنگ احد که پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم، دستور مراقبت از تنگه را به آنها داده بود، به هوای جمعآوری غنائم، مأموریت خود را رها کرده و سرنوشت جنگ را تغییر دادند. «مسلمانها اول پیروز شدند، بعد یک عدهای مأموریتها را فراموش کردند، تنگه را رها کردند، رفتند سراغ غنیمت جمعکردن؛ دشمن هم توانست نیروهای اسلام را دور بزند، بیفتد به جانشان، تعدادی از آنها را بکشد، آنها را منهزم کند.»(2) روش پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم، با این گروه، روش "تربیت و تزکیه و تعلیم" بود.
دسته سوم، انقلابینماها:
کسانی که "ظاهرا" ایمان آورده و ادعای اسلام میکردند، اما رفتار آنها، دقیقا برخلاف ادعای آنان بود. اینان کسانی بودند که با کارهای خود مانند انتشار شایعه، دروغ یا سیاهنمایی از وضع موجود، موجب تضعیف نظام اسلامی و ایجاد تشویش در گروه دوم میشدند. مثلا در ابتدای جنگ احد، پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم مانند همیشه از اصحاب خواستند که نظر خود را دربارهی چگونگی جنگ بیان کنند. عدهای معتقد به جنگ در درون مدینه و عدهای موافق جنگ در خارج از مدینه بودند. بالاخره تصمیم به جنگ در خارج از مدینه گرفته شد و پیامبر با سپاه هزار نفری خود، به سمت خارج از مدینه حرکت کرد تا در مقابل سپاهی چند برابری قرار گیرد. اما در میانهی راه، انقلابینماها به بهانهی آنکه پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم حرف آنان را گوش نکرده و در درون مدینه نجنگیده است، ساز مخالفت با پیامبر زده و ۳۰۰ نفر از او جدا شدند.انقلابینماها در جریان جنگ احزاب هم چنین کردند. «در جنگ احزاب، همهی قبائل مشرک مکه و غیر مکه و ثقیف و غیره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نیروی رزمنده فراهم کردند؛ یهودیهایی هم که همسایهی پیغمبر بودند و امانیافتهی پیغمبر بودند، خیانت کردند؛ اینها هم با آنها همکاری کردند... یک جنگ احزاب درست کردند؛ جنگ احزابی که دلها را خیلی ترساند.»(3) آن هنگام که پیامبر بشارت پیروزی مسلمانان بر ابرقدرتهای آن روز دنیا (روم و ایران و یمن) را داد، این افراد با تمسخر یا ایجاد ابهام در سخنان او، این حرفها را کذب و نادرست خواندند. آنها سپس با ایجاد تشویش و اضطراب در جامعهی اسلامی (مثلا اینکه میگفتند راهی که پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم انتخاب کرده اشتباه است و این جنگی است که در آن، شکست حتمی است) سعی کردند افراد را از گرداگرد پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم جدا کرده و آنها را از جنگیدن منصرف کنند. قرآن دربارهی این افراد میفرماید: «قَدْ یعْلَمُ ٱللَّهُ ٱلْمُعَوِّقِینَ مِنکُمْ وَٱلْقَائِلِینَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَینَا وَلَا یأْتُونَ ٱلْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا»(4) : «خداوند کسانی را بهخوبی میشناسد که مردم را از جنگ باز میداشتند، و کسانی را که به برادران خود میگفتند بهسوی ما بیائید و خود را از معرکه بیرون بکشید، و جز مقدار کمى- آنهم از روى اکراه و یا ریا- به سراغ جنگ نمىروند.» پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم البته با این جریان، تا آنجا که میشد مماشات کرده و مانند سایر افراد با آنها رفتار میکرد و حتی سهم آنان از بیتالمال را نیز پرداخت میکرد، اما آنگاهکه این افراد تبدیل به یک "جریان سازمانیافتهی معاند" شدند، پیامبر نیز بهشدت با آنها برخورد کرد.
انقلاب اسلامی، و مواجهه با این دسته از افراد
۱۴ قرن بعد از انقلاب نبوی، انقلاب اسلامی ایران نیز در مرحلهی دولتسازی و جامعهسازی، با همین سه دسته از افراد مواجه است: "اصحاب راستین انقلاب اسلامی"، که با باور تام و تمام به خط انقلاب، در همهی شرایط، در کنار "رهبران انقلاب اسلامی" قرار گرفتند و با کار و تلاش شبانهروزی، کار انقلاب را به پیش بردند؛ "ضعیفالایمانهایی" که به دلیل هوای نفس، دنیاطلبی یا ترس از دشمن، در رخدادها و حوادث تاریخی، پایشان لرزید و یا دست از انقلابیگری برداشته و تبدیل به یک انسان خنثی شدند، یا حتی به سمت دشمن، میل پیدا کردند؛ و "انقلابینماییهایی" که شعار انقلاب داده و میدهند و عکس آن عمل میکنند.«کسی خیال نکند که مسألهی نفاق مربوط به صدر اسلام یا مربوط به اوج انقلاب بود، نه، همهی ما، من و شما در معرض این امتحان در تمام حالات هستیم، یک حقیقتی مطرح میشود که این حقیقت ممکن است با گوشهای از احساسات و دریافتهای ما ناسازگار باشد: یا با خودپرستی ما، یا با ادعاهای درونی ما، یا با علمی که برای خودمان قائلیم، یا برای سابقهای که برای خودمان میشناسیم، مثلاً باسابقهی مبارزه، یا با توقعی که نسبت به شخصیت خودمان داریم، این ناسازگار است، در مقابل این حقیقت چهکار خواهیم کرد؟ هم میتوان پا گذاشت روی این احساس غلط و درک باطل و تسلیم شد و حرکت کرد و در راه این حقیقت رفت، و هم میتوان تسلیم نشد، بلکه تسلیم آن احساسات غلط درونی شد، که اگر این کار انجام گرفت آنوقت: «فزاد هم الله مرضا» دائم این حالت دومی یعنی نفرت و جدائی، ایجاد میشود و کار را بهجاهای بسیار دشوار خواهد رساند.»(5)
«انقلابینماها سعی میکنند با ایجاد شایعه، شبهه، سیاهنمایی و لجنپراکنی، در دل مردم و جامعه، "ناامیدی" به وجود آورده و نسبت به راهی که انتخاب کردهاند، تشویش ایجاد کنند. این جریان را باید شناخت و نسبت به حربههای آنان آگاه بود. هرچند که «مردم قبول نمیکنند این را. حالا ممکن است کسی خیال کند که در مردم تأثیر میگذارد؛ نه، مردم آگاهند، میفهمند، نمیپذیرند این حالت را.» (6)
نمایش پی نوشت ها:
1) قرآن کریم سوره أحزاب آیه ۲۳
2) بیانات امام خامنهای در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولیامر در تاریخ ۱۳۸۹/۰۴/۲۳
3) بیانات امام خامنهای در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی در تاریخ ۱۳۹۱/۰۷/۱۹
4) قرآن کریم سوره أحزاب آیه ۱۸
5) بیانات امام خامنهای در جلسه سیزدهم تفسیر سوره بقره در تاریخ ۱۳۷۰/۰۸/۲۹
6) بیانات امام خامنهای در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در تاریخ ۱۳۹۶/۱۰/۰۶
نشریهی خط حزبالله شماره صد و بیست و یکم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}