نویسنده : خاویر دو پلانول ( Xavier de Planhol )
مترجم : ساجده اعتباری
منبع:راسخون
مدخلی از دانشنامه ایرانیکا


اصفهان ( Isfahan )، استانی باستانی و شهری قدیمی واقع در مرکز ایران است. ( در زبان پهلوی یا پارسی میانه "سپاهان" و در پارسی جدید "اصفهان" نامیده می‌شده است. ) شهر اصفهان از دوران باستان به عنوان یکی از مهم‌ترین مراکز شهری در فلات مرکزی ایران بوده و طی قرن‌ها شهرسازی، آثار تاریخی مهم و قابل‌توجهی را در خود جای داده، که تعدادی از این آثار توسط یونسکو به عنوان میراث جهانی ثبت شده است. شهر اصفهان، مرکز استان اصفهان، در حدود 240 کیلومتری جنوب تهران قرار گرفته و با جمعیتی بالغ بر 4/1 میلیون نفر در سال 2004، بعد از تهران و مشهد، سومین شهر بزرگ ایران محسوب می‌شود. استان اصفهان شامل کوه‌ها و دشت‌هایی با ارتفاع متوسط 1600 متر است. ( شکل 1 ) رشته کوه زاگرس مرکزی مرزهای غربی استان را تشکیل می‌دهد؛ و شامل کوهای اصلی مانند: دالان‌کوه ( به ارتفاع 3915 متر ) که از فریدن تا نجف آباد ادامه دارد، کوه داراب ( به ارتفاع 6331 متر ) در فریدن و شاهان‌کوه ( به ارتفاع 4040 متر ) نزدیک فریدون‌شهر که از جهت جنوب شرق تا سمیرم ادامه داشته و و به قله کوه دنا در استان کهکیلویه و بویر احمد می‌رسد. این مطلب به دو بخش تقسیم می‌شود :
1) جغرافیای استان ( Geography of the Province )
2) جغرافیای واحه ( Geography of the Oasis )

جمعیت اصفهان ( Isfahan Population)

بر پایه‌ی گزارش‌های دیپلمات‌ها و سیاحان اروپایی، میزان جمعیت اصفهان از دوره صفویه تا دوره قاجار عمدتا با گمانه‌زنی همراه بوده است. تعدادی از سیاحان غربی که در قرن 17ام به اصفهان سفر کرده‌اند، اذعان داشتند که در دوره صفویه اصفهان بزرگ‌ترین شهر ایران بوده، اما جمعیت دقیق این شهر در آن زمان مجهول باقی مانده است. سیاحان مختلفی جمعیت اصفهان را بین 200000 (Herbert ، در سال‌های 29-1627، ص 126 ) تا 500000 نفر (Olearius ، در سال 1637، ص 553 ) تخمین زده‌اند. جان چاردین ( Jean Chardin ) بر این باور بود که جمعیت اصفهان تا اواخر قرن 17ام تقریبا برابر با جمعیت لندن و در حدود 500000 نفر بوده است. ( Blake, ص 38 )
آمارها و تخمین‌های دیگری نیز توسط سیاحان و دیپلمات‌های غربی و هم‌چنین مقامات شهر برای دوره قاجار در دسترس است که جمعیت شهر را بین 60000 تا 300000 نفر برآورد کرده‌اند. یکی از اولین سرشماری‌های رسمی که در سال 1870 انجام شده، جمعیت اصفهان را حدود 76000 نفر اعلام کرده‌است. سرشماری قابل اطمینان‌تری که در طول سال‌های 41-1939 انجام شد، جمعیت 204000 نفری را برای اصفهان برآورد کرد. داده‌های آماری جدید و معتبر از جمعیت اصفهان، از سال 1956 به طور منظم هر به ده سال ( از 1956 تا 1996 ) گزارش شده و نشان دهنده رشد 5 برابری جمعیت از حدود 255000 نفر در سال 1956 به 1266000 نفر در سال 1996 می‌باشد.

- جغرافیای استان

استان اصفهان در مرکز ایران، میان رشته کوه‌ زاگرس مرکزی و دشتی بزرگ ( دشت کویر ) قرار دارد. این استان مساحتی حدود 107000 کیلومتر مربع، بین عرض‌های جغرافیایی °30 ′42 و °34 ′30 N عرض و °49 ′36 و °55 ′32 E طول را پوشش می‌دهد. ( Sāzmān-e barnāma - ص 1) اصفهان در شمال به وسیله استان‌های مرکزی، قم و سمنان، از سمت جنوب به وسیله استان‌های فارس و کهکیلویه و بویر احمد، در شرق به وسیله استان خراسان و از سمت غرب به وسیله استان‌های لرستان و چهارمحال بختیاری محدود شده است.
بر طبق سرشماری سال 1996 ( 1375 هجری شمسی )، جمعیت استان اصفهان 9/3 میلیون نفر ( در مقایسه با جمعیت 5/1 میلیون نفری در سرشماری سال 1956 )، شامل 17 شهرستان، 60 شهر در 37 بخش و 2470 منطقه روستایی در 116 دهستان برآورد شد. تا سرشماری سال 1966، استان یزد نیز در محدوده مرزهای استان اصفهان محاسبه می‌شد و از سرشماری سال 1986، شهرستان کاشان نیز به استان اصفهان افزوده شد.
استان اصفهان شامل کوه‌ها و دشت‌هایی با ارتفاع متوسط 1600 متر است. ( شکل 1 ) رشته کوه زاگرس مرکزی مرزهای غربی استان را تشکیل می‌دهد؛ و شامل کوهای اصلی مانند: دالان‌کوه ( به ارتفاع 3915 متر ) که از فریدن تا نجف آباد ادامه دارد، کوه داراب ( به ارتفاع 6331 متر ) در فریدن و شاهان‌کوه ( به ارتفاع 4040 متر ) نزدیک فریدون‌شهر که از جهت جنوب شرق تا سمیرم ادامه داشته و و به قله کوه دنا در استان کهکیلویه و بویر احمد می‌رسد. کوه‎های کرکس ( به ارتفاع 3895 متر ) که در امتداد رشته کوه‌های مرکزی است، گستره ای از غرب کاشان تا نایین دارد. (Jaʿfari , 1989,ص 29-427، 45-244، 353) کوه‌های کرکس این استان را به دو ناحیه متمایز مکانی و آب و هوایی تقسیم می‌کند: نواحی معتدل غربی و خشک شرقی.
این استان شامل 52 واحد آب شناسی متعلق به 9 حوضه آبخیز و 27 زیر حوضه است. همه رودخانه‌ها کوچک و موقت هستند؛ به استثنای زاینده‌رود که دارای طولی به اندازه 405 کیلومتر با شیب متوسط 3/0 درصد، متوسط تخلیه سالانه 1053 کیلوگرم بر مترمکعب، متوسط بارش سالانه 450 میلی متر و مساحت حوضه آبخیز آن 27100 مترمکعب می‌باشد. (Jaʿfari, 1997 ص 49-247)
استان اصفهان را می‌توان بر اساس فاصله با کوه‌های زاگرس در غرب و دشت کویر در شرق، به سه منطقه مکانی و آب و هوایی تقسیم کرد:
1) مناطق نیمه مرطوب و سرد که شامل دره‌های غربی و جنوبی از جمله شهرستان‌های گلپایگان، خوانسار، فریدن، فریدون‌شهر و سمیرم می‌باشد.
2) مناطق خشک در امتداد لبه کویر مرکزی که شامل نایین، اردستان، کاشان و همچنین مناطقی با آب و هوای بیایانی در شرق روستاهای انارک، خور و جندق است.
3) مناطق نیمه خشک که زاینده‌رود منبع اصلی آب آن‌ها است و به عنوان مناطقی با آب و هوای معتدل و چهار فصل متمایز شناخته شده و شامل شهرستان‌های تیران و کرون، نجف‌آباد، لنجان، مبارکه، فلاورجان، اصفهان، شهرضا در امتداد جاده فارس و برخوار و میمه در امتداد جاده قم می‌باشد.
میانگین بارش سالانه در ایستگاه‌های هواشناسی از 7/6 سانتی‌متر در روستاهای شرقی خور و بیابانک تا 147 سانتی‌متر در ایستگاه کوهرنگ متفاوت است؛ رطوبت نسبی نیز بین 25 تا 62 درصد متغیر است. (Wezārat-e jehād-e kešāvarzi, ص 7)
به طور کلی استان اصفهان از نظر گیاهی و جانوری فقیر است. بوته‌ها و درختچه‌ها شایع‌ترین گونه‌های گیاهی هستند که در استپ‌ها روییده‌اند، اما با افزایش ارتفاع این چشم انداز غنی‌تر می‌شود. درختان ویژه این منطقه کاج، سرو، چنار، صنوبر سیاه، نارون و درخت زبان گنجشک هستند. مناطق کوهستانی در غرب و جنوب دارای مراتع خوبی هستند. گونه‌های جانوری استان در گذشته با وجود خرس‌ها، پلنگ‌ها، گرازها و گورخرها به طور قابل توجهی غنی‌تر از امروز بوده است.( به Ṭaḥwildār ص 62 مراجعه شود) امروز هنوز هم تعدادی بز کوهی، بز وحشی و گوزن در مناطق حفاظت شده ( پارک‌های ملی ) وجود دارد؛ این در حالی است که مناطق اطراف تالاب گاوخونی شکارچیان پرندگان وحشی را جذب می‌کنند. سایر حیوانات وحشی نظیر روباه‌ها، شغال‌ها، گرگ‌ها و خرگوش‌ها هنوز هم در دشت‌ها دیده می‌شوند.
رشد جمعیت در استان با رسیدن آب از رود کارون به تنها رود اصلی اصفهان یعنی زاینده‌رود، ادامه یافته است. در طول چند دهه گذشته، اشتغال در صنعت و شغل‌های خدماتی به طور فزاینده‌ای جایگزین استغال در زمینه کشاورزی شده است. زیرساخت‌های صنعتی این استان به میزان قابل ملاحظه‌ای، نه تنها با حضور صنایع سنگین، بلکه با ورود برق و گاز طبیعی به اکثر بخش‌های استان گسترش یافته است؛ این امر امکان ایجاد و تاسیس صنایع مختلف در مناطق کمتر توسعه یافته استان که فعالیت‌های صنعتی در آن مورد تشویق و حمایت دولت قرار می‌گیرد را فراهم کرده است.

- جغرافیای واحه

در مرکز ایران، بیشترین مناطق شهری در دامنه‌های شمال شرقی زاگرس دیده می‌شود. مجموعه‌ای کامل از روستاها و شهرهای بزرگ بین کوه‌ها و کویر مرکزی وجود دارد. این ناحیه هم از منابع آبی قابل توجه برخوردار است و هم دارای موقعیتی استراتژیک در تقاطع این دو منطقه بزرگ طبیعی کشور می‌باشد.
شهر اصفهان ( °32 ′39 ′′35 N - °51 ′40 ′′17 E )، با اینکه در خروجی رودخانه‌ای بزرگ یعنی زاینده‌رود قرار دارد، اما دارای آب و هوایی نیمه خشک ( با میانگین بارش 147 میلی‌متر، در ارتفاع 1590 متری از سطح دریا ) است. این رود، آب خود را باران‌های مناطق غربی زاگرس می‌گیرد و آب آن، دامنه‌های بزرگ این واحه را که همیشه پایه‌ای برای تمرکز شهری بوده، را تغذیه می‌کند.
در مقابل، واحه‌های دورتر نسبت به جنوب شرقی دامنه‌ها، به وسیله بیابان‌هایی از رشته کوه‌های شمالی و خراسان جدا شده‌اند و از طریق کوه‌های جنوبی به مناطق به مناطق دورافتاده و خشک دسترسی دارند و از این حیث بسیار ضعیف هستند. به دلیل نبود رودخانه‌ای اصلی که از این کوه‌ها جریان داشته باشد، منابع آب مناطق دورافتاده، تنها از طریق آب‌های زیرزمینی تامین می‌شود که استفاده از آن‌ها نیازمند کارهای پیچیده و هزینه زیاد است.
موقعیت استثنایی واحه اصفهان باید نقطه شروعی برای توضیح وجود یک شهر که یکی از بزرگ‌ترین شهرهای بیابانی جهان است، باشد. حجم آب موجود در زاینده‌رود با تکمیل تونل 2700 متری کوهرنگ در سال 1954، به میزان زیادی افزایش یافت؛ پروژه‌ای که شروع آن به زمان شاه طهماسب اول ( حکومت 76-1524 ) برمی‌گردد و به منظور انتقال آب رود کارون به زاینده‌رود ایجاد شده است. دومی تا نزدیک زاینده‌رود و 60 متر بالاتر از آن در ارتفاع 2300 متری از سطح دریا و قبل از رفتن به سمت خلیج فارس، جریان دارد. ساختار تونل به گونه‌ای است که میانگین سالانه جریان آب در زاینده‌رود را از 772 به 960 مترمکعب افزایش می‌دهد. در طول نه سال از ده سال، میانگین سالانه جریان آب تا 910 مترمکعب، و یک سال در ده سال تا 1680 مترمکعب افزایش می‌یابد. با این حال، زه آب در طول سال بسیار نابرابر است. بر اساس نرخ طبیعی جریان آب، ضریب فصلی 45 درصد برای بهار، 27 درصد برای زمستان، 17 درصد برای پاییز و برای تابستان که بیشترین دوره نیاز آب است، فقط 11 درصد می‌باشد.
بنابراین لازم است همیشه منابع اضافی را در نظر داشته باشید. تعداد کمی از قنات‌ها باقی مانده است: کمتر از دوازده قنات در شمال واحه ( مناطق لنجان و ماربین، جایی که به دلیل حفر چاه‌های عمیق، قنات‌ها خشک شده‌اند. ) و برخی دیگر در پایین رود باقی مانده ‌است. با این حال، در طی قرن بیستم تعداد چاه‌ها افزایش یافته است: چاه‌هایی به عمق 60 تا 100 متر که در شمال که میزان شوری آن بالا است ( معمولا بیش از 1 گرم در لیتر ) و چاه‌هایی به عمق 8 تا 10 متر در اطراف اصفهان. در اواخر دهه 1960، حدود 800 پمپ چاه با ظرفیت 8 تا 25 اسب بخار مورد مشاهده قرار گرفت که نشان‌دهنده پیشرفت مالکیت زمین شهری متوسط با تولید بازار محور بود. در پایین رودخانه، در رودشت، چاه‌های روستا با عمق 4 تا 5 متر که آب‌شان به وسیله حیوانات کشیده می‌شود، همیشه وجود داشته است. در طول تابستان، زمانی که آب رودخانه برای مناطق بالادست نگه‌داشته می‌شود، این مناطق پایین دست، پاریز زیر بستر رودخانه را جاری کرده و از آن استفاده می‌کنند. جریان نسبتا منظم در انشعابات قدیمی رودخانه نیز مورداستفاده قرار می‌گیرد. در دهه 1960، کل خروجی آب‌های زیرزمینی در تابستان حدود 10 مترمکعب بر ثانیه بود، یعنی بیش از نیمی از حداقل جریان رودخانه.
آب انتقالی از کارون که به دلیل شرایط کوهستانی جریان بالاتری نسبت به زاینده‌رود دارد، تنها کمی از وضعیت کلی فصل را با افزایش ضریب تابستان به حدود 20 درصد، که این ضریب در بهار 44، در زمستان 21 و در پاییز 15 درصد است، بهبود می‌بخشد. با این حال، منابع انباشته شده آب هنوز برای بهره‌برداری مطلوب از کل منطقه قابل کشت کافی نیست: در سال 1967 تنها 43000 هکتار از 78000 هکتار زمین تخمین زده شده قابل کشت، به طور موثر کشت شده‌اند. ( 3000 هکتار دوبار کشت شده‌اند ) این واحه پیش‌تر حیاتی با صرفه‌تر به وسیله کنترل شدید منابع آبی در بیشتر طول سال داشته است. ( به Fssharaki، 1967؛ Planhol، 1969 مراجعه شود.)
توزیع این منابع براساس قوانینی که توسط شاه طهماسب در سال 1545 وضع شده، تاکنون ثابت مانده است. ( Lambton، 39-1937 ) ذخیره آب، از 22 نوامبر تا 5 ژوئن کنترل نشده، اما از 6 ژوئن تا 21 نوامبر یعنی 165 روز در هر سال کنترل می‌شود. از 22 ژوئن تا 31 اکتبر به طور کامل آب برای مناطق بالادست ذخیره شده و در نتیجه در سه ناحیه پایین دست ( کرارج، برآن، رودشت) تنها 37 روز آب عرضه می‌شود، در حالی که مناطق بالادست 75 روز و مناطق مرکزی ( جی، ماربین، برزرود، در حومه شهر ) 53 روز از آب برخوردار می‌شوند. همانطور که اغلب در اشتراک گذاری آب‌های جاری در مناطق خشک رخ می‌دهد، مناطق پایین دست دسترسی محدودی به آب دارند و تقریبا هیچ گونه امکانی برای کشت تابستانی وجود دارد و این از تفاوت‌های مناطق اصلی واحه است.
این تضادهای داخلی، بیش از همه، در توزیع جمعیت نشان داده شده است. در سال 1970، جمعیت مناطق پر آب در حدود 200000 تا 250000 نفر برآورد شد. ( به استثنای شهر اصفهان ) از مجموع حدود 500 روستا، سه چهارم آن‌ها در بالادست قرار داشتند که روستاهای بزرگتری از نظر جمعیتی محسوب می‌شدند ( 500 تا 5000 نفر )؛ در حالی که در پایین دست اغلب روستاها کوچک و کم جمعیت بودند. ( اغلب کمتر از 100 نفر ) بنابراین از تراکم جمعیت در مناطق بالادست با جمعیتی بالغ بر 300 تا 500 نفر نسبت به جمعیت 50 تا 250 نفری مناطق پایین دست به ازای هر کیلومتر مربع ناحیه پر آب، به میزان قابل توجهی کاسته می‌شود. یکی از نتایج آشکار چنین تفاوتی این است که روستاهای بسیار پرجمعیت بالادست دارای زمین های آب دار و قابل کشت کمتری هستند، اغلب کمتر از 100 هکتار در هر روستا، در حالی که این ارقام به میزان قابل توجهی در پایین دست بیشتر است و کشاورزی کمتر مورد استقبال و توجه قرار می‌گیرد.
بنابراین در مناطق بالادست واحه، کشاورزی عمدتا غلات محور است. اصولا، گندم و برنج به ترتیب در زمستان و پاییز کاشته می‌شود. سبزیجات، علوفه و چغندرقند نیز متمم کاشت گندم می‌باشد. هرساله نیمی از زمین‌ها بایر باقی می‌ماند. ساختار کشاورزی اغلب در تعدادی از زمین‌های گسترده ( صحرا )، تا 6 بخش در هر روستا سازمان‌دهی شده است. مهاجرت کاری به خوزستان یا تهران تراکم جمعیت یا حتی ازدیاد جمعیت را تایید می‌کند.
در مرکز، حوالی اصفهان، در مناطق جی، ماربین و برزرود این سازمان‌دهی کاملا متفاوت است. این بخش برای باغ‌داری، پرورش میوه، پیاز، سبزیجات تازه، خربزه، هندوانه و چغندرقند برای تصفیه و پالایش قند در شهر فوق العاده است. باغ‌های میوه‌ای که میوه تازه تولید می‌کنند در مرکز قرار دارند و به درختان بادام اجازه رشد و تولید در اطراف را می‌دهند. زمین‌ها معمولا حصارکشی شده و کشاورزی اغلب به وسلیه ابزاری مانند بیل انجام می‌گیرد. مدفوع گاو به علاوه مدفوع کبوترهایی که در برج‌های کبوتر نگه‌داری می‌شود، به عنوان کود مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ این برج‌ها برای قرن‌ها ( حداقل از دوره مغول ) یکی از ویژگی‌های اصلی حومه شهر بوده است. ازدیاد جمعیت و مهاجرت کاری، عمدتا در پایین دست واحه، هم‌چنان قابل توجه و مهم باقی مانده است.
در پایین دست، بازهم کاشت غلات و تناوب زراعی بیشترین میزان را دارد، اما کمبود آب منجر به ایجاد الگوی جدیدی در مقایسه با بالادست می‌شود. قاعده به این صورت است: کاشت زمستانه گندم به صورت متناوب، به گونه‌ای که هر ساله تا 70 درصد زمین‌ها بایر می‌ماند و محصولات تابستانه ( به ویژه خربزه و هندوانه )که محدود به مجاورت روستاها می‌باشد. پرورش گوسفند و بز نسبتا از پرورش گاو مهم‌تر است. این تناقضات منطقه‌ای تا سال 1970، زمانی که سد شاه عباس کبیر در بالادست واحه اجرایی شد، بسیار قابل توجه و چشمگیر بود. این سد با مخزنی به اندازه 5/1 کیلومتر مربع، نیروی هیدروالکتریکی ( برق-آبی ) تولید کرده، آب مورد نیاز برای استفاده محلی در شهر را فراهم می‌کند و توزیع آب برای کشاورزی در طول تابستان را تنظیم می‌کند. هیچ تجزیه و تحلیل دقیقی مانند آن‌چه در سال 1967 (Fesharaki; Planhol) انجام شده، اخیرا انجام نپذیرفته است؛ اما ظاهرا آبیاری و آبرسانی در بخش‌های پایین دست توسعه یافته و تولیدات کشاورزی را متنوع‌تر ساخته است. هم‌زمان حفر چاه‌های عمیق در نواحی اطراف به شدت ادامه داشته و منجر به ایجاد مناطق کشت متمرکز و زیادی گشته است.
در اواخر قرن نوزدهم، واحه اصفهان غلات را به مناطق همسایه در مرکز ایران صادر می‌کرد ( به عنوان مثال یزد و کاشان؛ Costello, ص 110 )؛ و در دهه 1960 حجم زیادی از میوه و سبزی به تهران صادر می‌شد. تجاری‌سازی تولیدات کشاورزی تنها در واحه اصفهان افزایش یافته و اصفهان به منطقه کشاورزی بسیار تخصصی تبدیل و به اقتصاد جهانی متصل شده است و محصولاتش به بازارهای اطراف خلیج فارس صادر می‌شود.
اراضی کشاورزی عمدتا متعلق به ساکنان شهر بوده و با بهره‌برداری غیرمستقیم و سنتی کشت می‌شود. ( در مناطق پر آب تقریبا 70 درصد زیر کشت اجاره‎ای کشاورزان است ) با این حال، مالکیت ارضی از اندازه‌های کوچک تا متوسط بوده و با مقادیر قابل ملاحظه اموال وقفی ترکیب شده است. نکته قابل توجه این است که اولین مرحله اصلاحات ارضی نباید در این‌جا انجام می‌شده، چرا که در هیچ جا مالکیت تا یک روستای کامل ادامه ندارد. این شهر همواره تحت تاثیر واحه قرار داشته، اما کاملا با شهرهای دیگر واقع در مرکز ایران، جایی که مالکیت عظیم کشاورزی همیشه بر آن غالب بوده ( یزد و خصوصا کرمان )، متفاوت است. در 25 سال آخر قرن بیستم، کشت مستقیم توسط شهرنشینان در اطراف چاه‌های عمیق نیز افزایش داشته است.

نمایش کتاب‌شناسی:
ʿAbbās Jaʿfari, Gitāšenāsi-e Irān I, Kuhha wa kuh-nāma-ye Irān, Tehran, 1989.
Idem, Gitāšenāsi-e Irān II, Rudhā wa rud-nāma-ye Irān, Tehran, 1997.
Masʿud Keyhān, Joḡrāfiā-ye mofaṣṣal-e Irān, 3 vols., Tehran, 1931-32.
Sirus Šafaqi, Joḡrāfiā-ye Eṣfahān, Isfahan, 1974.
Mirzā Ḥosayn Khan Ṭaḥwildār, Joḡrāfiā-ye Eṣfahān, ed. M. Sotuda, Tehran, 1963.
ʿAli Aṣḡar Ṭalā Mināʾi, Taḥlili az vižagihā-ye manṭaqaʾi dar Irān, Tehran, 1974.
Fereydun Mobaššeri and Raḥim Etteḥād, Ważʿ-e mawjud wa emkānāt-e tawsaʿa-ye manābeʿ-e āb, Tehran, 1972.
Sirus Šafaqi, Joḡrāfiā-ye Eṣfahān, Isfahan, 1974.
Sāzmān-e barnāma wa budja-ye Ostān-e Eṣfahān, Gozāres-e eqteṣādi-ejtemāʿi-e Ostān-e Eṣfahān, 1995.
Wezārat-e āmuzeš o parvareš, Joḡrāfī-ye kāmel-e Irān, Tehran, 1987.
Wezārat-e jehād-e kešā-varzi, Comprehensive Studies for Agricultural Development, Provincial Synthesis (Isfahan) XIX, Mohandesin-e mosāver-e Jāmeʿ-e Irān, Tehran, 2001.