نویسنده: کیومرث ایران‌دوست (1)
 

حاشیه‌ای شدن یا به حاشیه رانده شدن (2) که در بسیاری از متون تخصصی، به عنوان حاشیه‌نشینی از آن یاد شده، یکی از بحث‌های با پیشینه در حوزه‌‎ی فقر شهری و سکونتگاه‌های خودانگیخته‌ی شهری محسوب می‌شود. حاشیه‌نشینی بیشتر با دو مفهوم جغرافیایی و یا اقتصادی- اجتماعی گره خورده است. در زمینه‌ی جغرافیایی، حاشیه‌نشینی دلالت بر شکل‌گیری و گسترش سکونتگاه فقیرنشین در پیرامون شهر و بیشتر در مکان نامناسب شهری دارد، و مفهوم اقتصادی- اجتماعی آن بیانگر نبود شرایط جذب و ادغام گروه‌های اجتماعی ساکن در این محله‌ها در نظام اقتصادی و اجتماعی شهر است. به گفته‌ی داویس، بیش از 200 هزار سکونت‌گاه فقیرنشین در جهان وجود دارد، در حاشیه‌ی برخی از شهرها، ابر سکونتگاه‌های فقیرنشین (3) و در واقع، سیاره‌ای از سکونتگاه‌های فقیرنشین شکل گرفته‌اند (Davis, 2011: 444). نظریه‌ی لوئیس وضعیتی را نشان می‌دهد که مردم در آن، در دام محیطی اجتماعی گرفتار آمده‌اند که ویژگی‌هایش بی‌تفاوتی، تسلیم شدن به سرنوشت، نبودن آرمان‌های والا، نگرانی و استقبال از رفتارهای بزهکارانه و تأیید آن بود مفهوم حاشیه‌ای شهر با فقر، جدایی‌گزینی اجتماعی، جغرافیا و اکولوژی رابطه دارد، و یک موقعیت و شرایط قرارگیری ناگزیر فردی یا گروهی در حاشیه‌ی نظام‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اکولوژیکی و فیزکی محسوب می‌شود که دسترسی به منابع، دارایی‌ها و خدمات را محدود کرده و محدودیت آزادی انتخاب بازدارنده‌ی توسعه‌ی ظرفیت‌ها و سرانجام، ایجاد کننده‌ی فقر شدید است. حاشیه‌ای شدن، شامل آن دسته از فقرایی است که خارج از نظام‌های جغرافیایی انسانی، اقتصادی و اجتماعی قرار دارند و دسترسی به حقوق، منابع و خدمات برای توانمندی بهبود استانداردهای زندگی آن‌ها ضروری است. اگرچه به حاشیه رانده شدن، الزاماً به مفهوم فقر نیست، اما این دو، همپوشانی مفهومی دارند. از این زاویه، در مجموع حاشیه‌نشینی رویکردهای رایج همانند محرومیت نسبی، محرومیت اجتماعی یا رویکرد قابلیت‌ها را شامل می‌شود. (Von Braun and Gatzweiler,2014: 4).
فرایند به حاشیه رانده شدن فقرا در شهر با پدیده‌ی غیررسمی شدن، به ویژه در زمینه‌ی اشتغال و مالکیت همراه است. مهم‌ترین ویژگی که سکونتگاه‌های غیررسمی را از دیگر سکونتگاه‌ها متمایز می‌سازد، این است که ساکنان این سکونتگاه‌ها، عمدتاً فاقد مالکیت رسمی زمین هستند که خانه‌ی خود را در آن ساخته‌اند و یا مالکیت و ساخت آن از طریق سازوکارهای رسمی موجود شکل نگرفته است. این زمین ممکن است جزء زمین‌های دولتی و عمومی خالی از سکنه باشد و یا جزء اراضی حاشیه‌ی شهرها که معمولاً نامطلوب و در معرض مخاطره هستند؛ بنابراین زمانی که زمین، مولد نیست، تا مورد استفاده‌ی صاحبان آن‌ها در شهرها قرار گیرند، مورد توجه و استفاده‌ی حاشیه‌نشینان و سکونتگاه‌های غیررسمی قرار می‌گیرد. در این فرایند، بیشتر فقرا، توان تأمین شرایط رسمی شدن را ندارند، چنانچه سال‌ها پیش هرناندو دوسوتو (4) در بررسی محله‌های فقیرنشین پرو به روشنی نشان داد که هزینه‌های رسمیت شامل هزینه‌های ورود به عرصه‌ی رسمی و هزینه‌های ماندن در عرصه‌ی رسمی، چگونه شرایطی را برای فقرای شهری پدید می‌آورد که مجبورند از دایره‌ی رسمیت خارج شوند. (De Soto, 1989: 132-139)
کسانی چون لوفور به حاشیه رانده شدن را به مفهوم حق به شهر پیوند داده، و بر این باور است که در کشورهای بزرگ صنعتی، فلاکت پیشین طبقه‌ی کارگر، کاهش یافته و در حال ناپدید شدن است؛ اما مصیبتی جدید فرا رسیده است که بیشترین تأثیر را بر زحمت‌کشان دارد، بدون آن‌که دیگر قشرها و طبقات را مصون بگذارد، و آن وضع نامطلوب سکنی گزینی است که پی‌ریزی یک زندگی روزمره (توسط یک جامعه‌ی دیوان‌سالار برای مصرف جمعی) سازمان یافته است. برای کسانی که هنوز در موجودیت طبقاتی‌اش تردید دارند، آنچه طبقه‌ی کارگر را در واقعیت تعریف می‌کند، جداسازی و مصیبت سکنی گزیدن است (لوفور، 1389: 21). لوفور معتقد است که برای طبقه‌ی کارگر، شکل‌گیری محله‌های فقیرنشین در حاشیه‌ی شهرها، به عنوان محصول اولیه سرمایه‌داری محسوب می‌گردد. (Lefebvre, 1991: 316). وی اشاره می‌کند این طبقه که از امکانات شهری، محروم گشته‌اند، به تدریج از مرکز به حاشیه‌ی شهرها رانده شده و بدین ترتیب، از حق شهری بی‌بهره می‌مانند.
مفهوم‌پردازی حاشیه‌نشینی از نگاه بسیاری از نظریه‌پردازان با یک پیش‌داوری منفی بازدارنده همراه بوده است. یکی از نظریه‌پردازان که اثرگذاری قابل توجهی بر ریشه گرفتن دیدگاه حاشیه‌ای انگاشتن گروه‌های فقیر و سکونتگاه‌های فقیرنشین داشت، مردم‌شناس امریکایی، اسکار لوییس، (5) بود؛ لوییس مفهوم «فرهنگ فقر» (6) را براساس مطالعاتی در جوامع فقیر شهری و روستایی ابداع کرد که معروف‌ترین آن‌ها، پژوهش روستایی در مرز مکزیک و ایالات متحده بود. از نظر وی، فرهنگ فقر، مجموعه‌ای از ارزش‌ها و باورها در میان فقراست که در میان آنان، نوعی خرده فرهنگ شکل می‌دهد، وی مدعی است که این خرده‌فرهنگ به صورت یک روش زندگی در خانواده از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. (Lewise, 1966). نظریه‌ی لوئیس وضعیتی را نشان می‌دهد که مردم در آن، در دام محیطی اجتماعی گرفتار آمده‌اند که ویژگی‌هایش بی‌تفاوتی، تسلیم شدن به سرنوشت، نبودن آرمان‌های والا، نگرانی و استقبال از رفتارهای بزهکارانه و تأیید آن بود (گیلبرت و گاگلر، 192: 1375)، و سکونتگاه فقیرنشین غیررسمی را محل نشو و نما و مستعد بزه، بیماری، خلاف و بی‌نظمی اجتماعی قلمداد می‌کرد (Hall, 2002: 213). وی خاطر نشان کرد که همه‌ی فقرا در فرهنگ فقر گرفتار نخواهند بود، اما تأثیر تأسف‌بار «فرهنگ فقر» لوییس، این بود فقرا توان و حتی انگیزه‌ی تلاش برای خروج از شرایط فقر را ندارند و از این‌رو، تلاش برای این امر هم به نتیجه نخواهد رسید. نظریه‌ی لوییس از سوی بسیاری از حکومت‌ها به مثابه حکمی و ابزاری برای نادیده گرفتن و حتی سرکوب و خشونت علیه فقرا تفسیر شد. به قول پاتر و ایونز، متأثر از فرهنگ فقر، ثروتمندان و صاحبان قدرت هنوز از دیدگاه فرهنگ فقر استقبال می‎کنند تا جایی که تأکید می‌ورزند که گناه فقر بر گردن خود فقیران است. این دیدگاه و دیدگاهی از این دست باعث شد که در دید همگان، زورآبادها و آلونک‌نشین‌ها به مثابه سرطان شهری، زخم چرکین، قارچ شهری و این دست صفت‌ها نگریسته شدند. (پاتر و ایونز، 1384: 224).
امروزه یکی از مسائل اصلی فقرا، نبود زمین کافی و در استطاعت و درخور توان ساخت است که در این صورت، بازار غیرقانونی زمین، فضای در استطاعت را برای بسیاری از فقرای شهری مهیا می‌کند، علاوه بر این، از مزیت تصرف سریع و به دور از کاغذبازی اداری برخوردار است در این شرایط، پژوهش‌های اواخر دهه‌ی 1960 به ویژه در امریکای جنوبی و مرکزی، شواهد و داده‌های محکمی را برای به نقد کشیدن نظریه‌ی فرهنگ فقر فراهم کرد. در این میان ویلیام مانگین (7) انسان‌شناس امریکایی و جان ترنر (8) برنامه‌ریز و معمار انگلیسی، ضمن نشان دادن جنبه‌هایی مثبت از زندگی و مسکن فقرا، مسکن خودیار را به عنوان نیرویی مثبت در تأمین مسکن در کشورهای در حال توسعه ارزیابی کردند. (همان: 225) ترنر در بررسی‌های خود، ضمن رد برخی پیشداوری‌ها و نیز تفکر ساخت مسکن از سوی دولت برای تمام فقرا، نشان داد که زندگی افراد فقیر در خانه‌ای با معماری عالی که با نیازها و درآمدهای آنان سازگار ندارد، کاری عبث و بیهوده است و توصیه‌ی سیاسی وی به دولت‌ها این بود که باید به فقیران کمک کنند تا بتوانند به مسکن مناسب خود در شکل مسکن خودیار سامان دهند (گیلبرت و گاگلر، 193: 1375)
اما در این میان، خانم جنیس پرلمن (9) بیش از همه به نقد واژه‌ی حاشیه‌نشینی پرداخت و به روشنی با تکیه بر تجربه‌ی پژوهشی خود در فاولاهای (10) برزیل در اوایل دهه‌ی 1970، مفهوم حاشیه‌ای بودن را درخور فقرای ساکن در این فاولاها ندانست و حاشیه‌نشینی را یک افسانه خواند (ایراندوست، 1388: 61)؛ اما اکنون پس از چند دهه، پرلمن با بررسی مجدد این پدیده در همان سکونتگاه‌ها، بر این باور است که از «افسانه‌ی حاشیه‌نشینی» (11) به «واقعیت حاشیه‌نشینی» (12) رسیده است. در حالی که مهاجران نسل اول و دهه‌ی 1960 و 1970، که با امید و انگیزه‌ی بسیار به شهرها مهاجرت کردند، در پی آن بودند که به قیمت نابودی زندگی خود، زندگی بهتری برای فرزندانشان رقم بزنند. اما ساکنان امروزی این محله‌ها، ناامید و دل‌زده از شرایط جدید، بیش از هر زمان دیگری به حاشیه رانده شده‌اند (Perlman, 2010: 151). در حال حاضر هم کسانی هستند که فقرا را کثیف، خنگ، فاقد مهارت، مستعد خشونت و خیانت و بدون مسئولیت می‌پندارند (فریدمن، 1394: 121)؛ اما اصلاح‌طلبان اجتماعی با اعتراض به این امر اذعان می‌کنند که فقرا، خود عامل این وضعیت نیستند، بلکه نتیجه‌ی شرایطند و باید حداقل سطح یک زندگی آبرومند را برایشان فراهم کرد. چند بعدی بودن فقر به این مفهوم است که نیازمند رویکرد چندبعدی است که در سطوح ملی و محلی هم در بخش رسمی و هم در بخش غیررسمی مؤثر باشد. (Devas, 2004: 193)

فقر و سکونتگاه‌های فرودستان

فقر و سکونتگاه‌های غیررسمی، رابطه‌ای روشن با هم دارند، فقرایی که توان تأمین مسکن در چهارچوب معیارهای رایج و ضوابط و مقررات شهری را ندارند و به قول ترنر، دولت و برنامه‌ریزان برای آنان برنامه‌ای ندارند، خود بهترین راه را انتخاب می‌کنند؛ راهی که برایشان به صرفه است و نیز منطقی‌تر از بی‌خانمانی یا اجاره‌نشینی در مسکن نازل مرکز شهر است؛ اما این به این مفهوم نیست که همه‌ی فقرا در این سکونتگاه ساکن می‌شوند یا تمامی ساکنان این سکونتگاه‌ها فقیر هستند. دیدگاه برنامه‌ریزان و نظریه‌پردازان سکونتگاه‌های فقیرنشین، چگونه از یک دیدگاه بدبینانه به یک رویکرد مثبت و سازنده در ارتباط با سرنوشت فقرا منتهی شد. واقعیت این بود که تجارب پژوهشی کسانی چون ترنر، مانگین و پرلمن، بر مثبت بودن فرایند ساخت مسکن خودانگیخته از سوی فقرا بسیار مؤثر بود و این واقعیت بیشتر درک شد که در مسئله‌ی مسکن، واکنش فقیران در برابر فقر، منطقی، نو و خردمندانه است و باید آن را به عنوان یک واقعیت، در فرایند برنامه‌ریزی شهری پذیرفت. (گیلبرت و گاگلر، 191: 1375)
فقرا با شیوه‌های گوناگون و الگوهای مختلف مسکن درخور و متناسب با زندگی خود و فرایند ساخت متناسب، مسکن را می‌یابند. فقرا در شهرها، شاید درآمد بهتری داشته باشند، اما این درآمد ممکن است بی‌ثبات و ناکافی باشد، به ویژه این که در حد تأمین هزینه‌های زندگی، از قبیل هزینه‌ی حمل و نقل و مسکن در شهرها نیست. به علت نبود گزینه‌های تهیه‌ی مسکن رسمی، بسیاری مجبور به زندگی در محله‌های فقیرنشین (13) و سکونت‌گاه‌های غیررسمی هستند، آنان اکثر در زمین‌های نامناسب یا ارزان، در ساختمان‌های متراکم و دور از فرصت‌های شغلی زندگی می‌کنند. آنان بیشتر صاحب زمینی هستند که غصب کرده‌اند و یا اسناد ثبت و پروانه ساخت ندارند، از این‌رو، پایه‌ی دارایی باثباتی ندارند و به وام و خدمات پایه دسترسی ندارند. سلامتی محیطی، به ویژه برای کودکان یک نگرانی بزرگ است. محدودیت یا ضعف شبکه‌های ایمنی به ویژه در زمان بحران، همواره فقرای شهری را با مشکل روبه‌رو می‌کند (هبیتات، 1391: 11). امروزه یکی از مسائل اصلی فقرا، نبود زمین کافی و در استطاعت و درخور توان ساخت است که در این صورت، بازار غیرقانونی زمین، فضای در استطاعت را برای بسیاری از فقرای شهری مهیا می‌کند، علاوه بر این، از مزیت تصرف سریع و به دور از کاغذبازی اداری برخوردار است (Pacione, 2001: 503). هنگامی که درباره‌ی زمین برای اسکان افراد کم‌درآمد صحبت می‌شود، بسیار مهم است که علاوه بر توجه به نیازهای کنونی، تقاضای آینده برای زمین را که در اثر افزایش جمعیت زاغه‌ها و مهاجرت روزافزون افراد کم‌درآمد به شهرها ایجاد می‌شود نیز مورد توجه قرار داد. در واقع، بهبود شرایط امنیت تصرف برای تمامی افرادی که در سکونتگاه‌های غیررسمی زندگی می‌کنند، نمی‌تواند بدون به کارگیری راهبردهایی برای کاهش نیاز به سکونتگاه‌های غیررسمی و زاغه‌های جدید در آینده کارساز افتد. زمین بیشتر به عنوان یک کالا در نظر گرفته می‌شود، در حالی که به عنوان سرمایه، استفاده‌ی مناسب از آن می‌تواند به بهود کیفیت زندگی کلیه‌ی شهروندان انجامد. این تغییر در مفاهیم، باعث تغییرات عمده‌ای در چگونگی استفاده از زمین، و همچنین چگونگی تنظیم آن توسط دولت شده است. هنگامی که بازار رسمی زمین شهری نتواند زمین مورد نیاز شهر را تأمین کند، قیمت زمین افزایش یافته و تعداد زیادی از افراد، توانایی خرید زمین را از دست خواهند داد و زمانی که افراد فقیر نتوانند از بازار رسمی، زمین مورد نیاز خود را خریداری کنند، به ناچار به بازار غیررسمی روی می‌آورند. (هبیتات، 1391: 70-80).
سکونتگاه‌های فقرا از لحاظ اندازه و شکل، تاریخچه و فرهنگ سیاسی با هم فرق دارند و به نام‌های مختلف یاد می‌شوند و همچنین دامنه‌‎ی وسیعی از شکل‌های سکونتگاه‌های فقیرنشین مرکز شهر تا سکونتگاه‌های غیررسمی و تصرفی پیرامون و املاک اجاره‌ی درون و حاشیه‌ی شهر را در برمی‌گیرد. سکونتگاه‌های فقیرنشین، با وجود ویژگی‌های مشترک، تفاوت‌های چشمگیری دارند و معیار مشخصی برای تعریف همسان آن‌ها یافت نمی‌شود، اما برنامه‌ی اسکان بشر سازمان ملل متحد (14)، سکونتگاه‌های فقیرنشین را دارای یک یا چند مورد از شرایط پنج‌گانه‌ی زیر می‌داند:
* مسکن بی‌دوام و ساخته شده از مواد ناپایدار در مکان ناامن و پرخطر؛
* مساحت ناکافی برای زندگی و تراکم در اتاق و مسکن؛
* نبود دسترسی به آب آشامیدنی پاک در استطاعت؛
* نبود دسترسی به سیستم فاضلاب مناسب؛
* نبود امنیت سکونت و وجود تهدید تخلیه‌ی اجباری (هبیتات، 1391: 15).
جدول شماره1. جمعیت سکونتگاه‌های فقیرنشین شهری برحسب مناطق (هزارنفر)

مناطق یا نواحی اصلی

1990

1995

2000

2005

2007

2010

2012

مناطق در حال توسعه

650444

711832

759915

793723

803280

819969

862569

افریقای شمالی

20126

18798

15054

10984

11463

12226

12762

جنوب صحرای افریقا

102641

122635

143255

168005

179538

198168

213134

امریکای لاتین و کاراییب

104794

110871

114993

110129

110412

110194

113424

آسیای شرقی

154175

174363

191563

204253

202809

197529

206515

آسیای جنوبی

181667

190758

194364

192842

192325

190647

200510

آسیای جنوب شرقی

68852

74049

78246

75443

73744

76540

79945

آسیای غربی

17810

19936

21980

31565

32470

34112

35704

اقیانوسیه

379

421

460

501

520

552

575

نمایش پی نوشت ها:
1- عضو هیئت علمی دانشگاه کردستان
2- Marginalization
3- Mega Slums
4- Hernando De Soto
5- Oscar Lewise
6- Culture of Poverty
7- William Mangin
8- John F. C. Tuner
9- Janice Perlman
10- Favelas
11- Myth of Marginality
12- The Reality of Marginality
13- Slum
14- UN-habitat

نمایش منبع ها:
اطهاری، کمال (1380)، «در جست و جوی عدالت اجتماعی»؛ فصلنامه تأمین اجتماعی، سال سوم، شماره دوم.
افلاطون (1353)، جمهوری؛ مترجم: محمد حسن لطفی، چاپخانه خوشه.
ایراندوست، کیومرث (1389)، سکونتگاه های غیررسمی و اسطوره حاشیه نشینی؛ تهران: سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات شهرداری تهران، چاپ دوم.
ایراندوست، کیومرث (به کوشش) (1394)، فرهنگ شهری (واژگان شهر و منطقه)؛ مترجم: ایرج اسدی و دیگران، سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌های کشور.
بزلی، تیمتی و لوییز کورد (1389)، شهر امروز؛ مترجم: دکتر سید محمد سید میرزایی، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
بیات، آصف (1379)، سیاست‌های خیابانی: جنبش تهی‌دستان در ایران؛ مترجم: سید اسدالله نبوی چامشی، تهران: نشر شیرازه.
پاتر، رابرت. ب و سلی لویید ایونز (1384)، شهر در جهان در حال توسعه؛ مترجم: کیومرث ایراندوست و دیگران، تهران: انتشارات سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌های کشور.
پانیچ، لئو و کالین لیز (1380)، مانیفست پس از 150 سال؛ مترجم: حسن مرتضوی، نشر آگه.
چیما، جی شابیر (1379)، مدیریت شهر: خط مشی‌ها و نوآوری‌ها در کشورهای در حال توسعه؛ مترجم: پرویز زاهدی، شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری.
حاتمی نژاد، حسین و عمران راستی (1385)، عدالت اجتماعی و عدالت فضایی (منطقه‌ای)؛ اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره 269 و 270.
دارکاسیس اسمیت، دیوید (1377)، شهر جهان سومی؛ مترجم: فیروز جمالی؛ نشر توسعه.
راولز، جان (1394)، عدالت به مثابه انصاف؛ مترجم: عرفان ثابتی، تهران: نشر ققنوس، چاپ پنجم.
سن، آمارتیا (1391)، اندیشه عدالت؛ مترجم: احمد عزیزی، تهران: نشر نی.
سن، آمارتیا (1383)، توسعه یعنی آزادی؛ مترجم: محمد سعید نوری نائینی، تهران: نشر نی.
صالحی امیری، رضا (1387)، عدالت اجتماعی؛ تهران: پژوهشکده تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.
صرافی، مظفر و جمیله توکلی نیا و حسن محمدیان مصمم (1393)، اندیشه‌های نو در برنامه‌ریزی شهری؛ تهران: قدیانی.
فریدمن، جان (1394)، شورشی‌ها: مقالاتی در باب نظریه برنامه‌ریزی شهری؛ مترجم: مجتبی رفیعیان و مونس نظری، تهران: انتشارات آرمان شهر.
کمپل، اسکات و سوزان فاینشتاین (1388)، نظریه برنامه‌ریزی شهری؛ ترجمه عارف اقوامی مقدم. آذرخش.
گیلبرت، آلن و ژوزف گاگلر (1375)، شهرها، فقر و توسعه؛ شهرنشینی در جهان سوم؛ مترجم: پرویز کریمی ناصری، تهران: شهرداری تهران.
لوفور، هانری (1389)؛ نظریه هایی درباره‌ی شهر شهری و برنامه‌ریزی؛ مترجم: کمال اطهاری، فصلنامه بن، شماره 84 و 85.
مارکوس، پیتر و دیگران (1392)، در جست و جوی شهر عدالت محور (بحث‌هایی در نظریه و تجربه شهری)؛ مترجم: هادی سعیدی رضوانی و محبوبه کشمیری، تهران: موسسه نشر شهر.
هاروی، دیوید و سوز پاتر (1392)، حق حضور در شهر عدالت محور در: مارکوس، پیتر و دیگران در جست و جوی شهر عدالت محور (بحث‌هایی در نظریه و تجربه شهری)، مترجم: هادی سعیدی رضوانی و محبوبه کشمیری، تهران: مؤسسه نشر شهر.
هاروی، دیوید و مری فیلد، اندی (1391)، حق به شهر: ریشه های شهری بحران های مالی؛ مترجم: خسرو کلانتری، تهران: انتشارات مهر ویستا.
هاروی، دیوید (1375)، عدالت اجتماعی و شهر؛ مترجم: فرخ حسامیان و دیگران: تهران: شهرداری تهران.
هاروی، دیوید (1382)، فرایند شهری در سرمایه‌داری: مبنای تحلیل؛ مترجم: کیومرث ایراندوست، فصلنامه اقتصاد سیاسی، سال اول، شماره 4، 1382، صص 135-148.
هبیتات (1391)، مسکن فقرای شهری؛ مترجم: کیومرث ایراندوست و روح الله تولایی، تهران: انتشارات سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌های کشور.
Barrera. L & Silvina. M (2010), Spatial transformations in Mercedes (Uruguay): representation of industrial agriculture growth and informal settlements. Graduate Theses and Dissertations. Paper 11822. Capeheart, Loretta & Dragan Milovanovic (2007), Social justice: theories, issues, and movements. Rutgers University Press. New Brunswick. New Jersey and London.
Davis, Mike (2006), Planet of Slums. New York. Verso.
Davis, Mike)2011), The Prevalence of Slum. In Readings in Urban Theory (pp. 440-459). Wiley Blackwell.
De Soto. H (1989), The Other Path the Invisible Revolution in the Third World. Harper and Rom. New York. Devas, Nick (2004), Urban governance, voice and poverty in the developing world. London and Sterling VA: Earthscan Publications Ltd.
Fainstein, Susan S (2010), The Just City. Cornell University Press.
Fawaz. M (2009), Neoliberal Urbanity and the Right to the City: A View from Beirut’s Periphery, Development and Change. Blackwell. 40 (5): 827-852.
FINCHER, RUTH and KURT IVESON (2012), Justice and Injustice in the City, in Geographical Research. NO 50(3):231-241.
Gouvemeur, David (2015), Planning and Design for Future Informal Settlements. Routledge.
Hall,Peter (2002), Cities of Tomorrow. Blackwell. Third Edition.
Harvey. D (2008), The Right to the City. New left Review Journal 53. 23-40. http://www.worldbank.org/en/news/press-release/2015/10/04/
Lefebvre. H (1991), The Production of Space, Translated by Donald Nicholson-Smith. Blackwell. Oxford.
Leslie, Deborah and John Paul Catungal (2012), Social Justice and the Creative City: Class, Gender and Racial Inequalities, in Geography Compass 6/3 p 111-122.
lewis, Oscar (1966), The Culture of Poverty. Scientific American, val 2015. pp 19-25.
Makrygianni. V & Tsavdaroglou. Ch (2013), The right to the city’ reversed: the Athenian right to the city in a crisis era. Research Committee 21 (RC21).
Maltin, Diana & David Satterthwaite (Eds)(2004), Empowering Squatter Citizen. EARTHSCAN. London.
Moksnes. H & Melin. M (2014), Claiming the City, Civil Society Mobilisation by the Urban Poor. Uppsala Centre for Sustainable Development.
Montgomery, J. (2005), Dublin, Sheffield, Manchester and Adelaide: Cultural Quarters as Mechanisms for Urban.
Pacione, Michael (2001), Urban Geography. Routledge. London.
Pain, Richel & et al (2001), Introducing Social Geographies. Ameold. London.
Perlman, Janice (2010), Favela: Four decades of living on the edge in Rio de Janeiro, oxford university press.
Report of the Fifth Session of the World Urban Forum (2010), Rio De Janeiro. Brazil. Un-Habitat. 22-26 March.
Stevenson, Deborah (2013), The City, polity press.
Turner, John (1977), Housing by People: Towards Autonomy in Building Environments. New York: Marion Boyars.
UN-Habitat (2013), State of the World’s Cities 2012/2013. Prosperity of Cities. Published by Routledge.
Vogiazides. L (2012), Legal Empowerment of the Poor Versus Right to the City. Nordiska Afrikainstitutet.
Von Braun, J., F. Gatzweiler Eds. (2014), Marginality - Addressing the Nexus of Poverty. Exclusion and Ecology. Springer.
World Bank; (2002), DC; EMPOWERMENT AND POVERTY REDUCTION. Washington.

منبع مقاله :
اسماعیل زاده، حسن، (1395) بنیان‌های نظری در مطالعات شهری؛ جلد یکم: مدیریت شهری (با نگاهی بر شرایط ایران)، تهران: تیسا، چاپ اول.