برنامهریزی محیطزیست شهری در دیدگاه اکولوژیک
مقدمه
ما برای بقای خود به محیطزیستی پاک و سالم نیاز داریم و این موضوعی دلبخواهی نیست، بلکه ضرورتی است که بیش از هر جای دیگری در شهر قابل درک است. شهر باید جای آرامش، سلامتی و شادی باشد، یا جایی که انسان فارغ از دغدغههای مادی زندگی، جنبههای معنوی وجود خود را رشد دهد. یکی از مهمترین عوامل محیطزیست شهرها که میتواند روح انسان را ارتقا دهد و حیات مادی او را نیز تأمین سازد، طبیعت است. همان آب و هوا، نور و گیاهانی که در مقیاس کوچک در حیاط مرکزیها، در قلب خانههای سنتی ما جای داشت و در چهار وجه خانه، به پایدارترین شکل با نیازهای ساکنان تطبیق مییافت. همان درهها و آبراهههایی که دانهها، ردیفها و خوشههایی از جوامع کوچک روستایی را در حاشیهی امن خود، مزرعهها را در دشت، باغها را در کوهپایه و دامها را در کوهستان جای میداد. همان رودی که زایندهی اصفهان بود، همان کوهی که ارگ بم را در خود پناه داد، همان درهی سبز پای البرز که تهران را به باغ شهری سرسبز و پایتختی ایمن تبدیل کرده بود. قرار بود که شهر، مرکزی برای رشد فرهنگ در بستر طبیعت و در هماهنگی با آن باشد. اما به مرکزی برای تخریب و غارت طبیعت توسط ساختمان، جاده و کارخانه تبدیل شد. شهر در تعادل با طبیعت میتواند جای تفریح، کار، اندیشیدن، رهایی و جای نزدیک شدن به خدا باشد، همانطور که قبلاً بود، به شرطی که تعادل بین انسان و طبیعت بر هم نخورد. این مهم، چندین دهه است که در رشتههای مختلف مرتبط با شهر و محیطزیست، مورد توجه قرار گرفته، به طوری که از بارزترین آنها، حوزه فعالیتهای برنامهریزی و مدیریت شهری است. شهر یا روستا برای تأمین آب، غذا، هوای تمیز و فضا، سوخت، اشتغال و فعالیت و رشد آینده، به بستر اکولوژیک خود وابسته است. بستر اکولوژیک نیز از زبالهها و آلودگیهای شهری، و فعالیتهای جامعه تأثیر میپذیرد براین اساس، مفاهیم نسبتاً جدیدی نیز مثل اکولوژی شهری، اکوسیستم شهری، محیطزیست شهری، توسعهی پایدار شهری و مانند اینها، در حال پیوستن به حوزهی فعالیتهای برنامهریزی و مدیریت شهری است. به نظر میرسد برنامهریزی و مدیریت محیطزیست شهری به عنوان فعالیتی بین رشتهای با هدف هماهنگسازی فعالیتهای شهری با چرخهها و ویژگیهای چرخهای اکوسیستم، در حال شکلگیری است. در این مقاله، مفاهیم مختلف رشدیافته در حوزهی دیدگاههای اکولوژیک و در حرکت به سوی یک برنامهریزی و مدیریت شهری محیطزیستی توضیح داده میشود. هدف ضمنی از توضیح این مباحث، نشان دادن اهمیت نگرش اکولوژیکی در مدیریت شهرهای معاصر و طرح راهبردهایی کلی برای مدیریت محیطزیستی شهری است که میتواند برای مدیریت شهرهای ایران نیز به طور گسترده مورد توجه قرار گیرد.مبانی و رویکردهای نظری
1. پیوند شهر و اکولوژی
شهر پدیدهای چندبعدی است و تمامی جنبههای انسان را در بر دارد. به همین دلیل برنامهریزی شهری نیز به عنوان یک حوزهی بینرشتهای، دامنهای از دانشها و تخصصهای مختلف مرتبط با شهر مثل اقتصاد، علوم اجتماعی، علوم طبیعی، جغرافیا و ... را در سازماندهی شهرها به کار میگیرد. یکی از این دانشها، دانش اکولوژی است. برنامهریزی شهری با تلقی شهر به عنوان یک ارگانیزم زنده، از قوانین و الگوهای روابط بین ارگانیزمهای زنده در طبیعت استفاده میکند؛ اما باید دید که از لحاظ منطقی و نظری، چگونه میتوان اکولوژی را به شهر پیوند داد.2. شهر به عنوان یک سیستم
بعد از اختراع نظریهی سیستمها، برایان جی آل بری، جغرافیدان در سال 1964، مقالهای تأثیرگذار با نام «شهرها، سیستمهایی درون شهرها» تدوین کرد. شهر به عنوان یک سیستم، شامل انواع زیرسیستمهایی میشود که دارای وابستگی متقابل و رقابت هستند و میتوانند در سطوح مختلف ساختاری، عملکردی، و پویایی بررسی شوند (Melosi, 2003, 196-197). منظور از زیرسیستمهای شهری، انواع فعالیتهای انسانی مثل سکونت، کشاورزی، صنعت، تفریح، آموزش، حرکت، تجارت و ... است که در چهارچوبهای فیزیکی، مثل ساختمانها، کارخانهها، فضاهای باز، زمینهای کشاورزی یا جنگی، و سایر فضاهای اشغال شده توسط فعالیتهای مختلف جاری است. ارتباط، تعامل و رقابت بین زیرسیستمهای شهری با جریانهایی مثل حرکت مردم، مواد، انرژی و اطلاعات برقرار میشود. این ارتباطات نیز از طریق مسیرهای ارتباطی یعنی جادهها، خطوط راهآهن، لولهکشیهای آب و گاز، سیمهای برق، کابلهای تلفن و سایر کابلها شکل فیزیکی مییابند (Morris, 1998: 181). مجموعهی زیرسیستمها و ارتباطات آنها، نوعی کلیت و تعامل به سیستم شهری میبخشد که میتواند در جهت یک هدف و آرمان، مثل بقا، پایداری یا تابآوری و مانند آن قرار گیرد. به این ترتیب، سیستم شهر نیز مشمول ویژگیهای عمومی برشمرده شده در تئوری سیستمها میشود. از جمله این که هر زیرسیستم آن مثل محله، بازار، یا پارک جنگلی، دارای خواصی است که الزاماً در کل شهر وجود ندارد، ولی در خواص کل شهر تأثیر میگذارد و در ارتباط متقابل با آن است. به عبارت دیگر، کل حاصل جمع ساده مجموعهی زیرسیستمها نیست، و همچنین کل سیستم شهر و اجزاء آنها با عناصر بیرون از سیستم، مثلاً با روستاها و شهرهای پیرامون هم ارتباط متقابل دارند و از آنها تأثیر میپذیرند.3. شهر، سیستمی باز یا بسته
در روند تکامل ایدهی شهر به عنوان یک سیستم، از آنجا که شهرها به شدت تحت تأثیر دامنهای از نیروهای بیرونی قرار گرفتهاند، به عنوان «سیستمهای باز» معرفی میشوند و از نگرشی که آنها را به عنوان مجموعههای خوداتکا میداند، فاصله میگیرد. چنانچه طبیعت نیز یک شبکهی پویا و متحرک متشکل از سیستمها و فرایندهای دارای ارتباطات متقابل است که نمیتواند به صورت اجزای جداگانه شکسته و تجزیه و تحلیل شود (Harding, 1998: 70). به همین ترتیب، محققان اکولوژی نیز دیگر اکوسیستمها را به عنوان سیستمهای بسته، یعنی مجموعههای خودنظمدهندهای که در فرایند تکاملی خود میتوانند به تعادل برسند، در نظر نمیگیرند. در عوض، آنها چنین سیستمهایی را به عنوان مجموعههای چندتعادلی، باز، پویا، به شدت غیرقابل پیشبینی و در معرض اختلالات مکرر مورد ملاحظه قرار میدهند (Alberti, et al. 2003). در یک بعد وسیعتر، برنامهریزی محیطزیست نیز زمین را به عنوان سیستم تأمین حیات، مورد ملاحظه قرار میدهد. در این دیدگاه کارایی سیستم حیاتی زمین، حاصل ارتباطات متقابل بین حداقل چهار سیستم اصلی بیوسفر، اتمسفر، هیدروسفر و لیتوسفر (شکل زیر) است (Selman, 2000:23).Source: Selman, 2000: 23
4. شهر جزئی از اکوسیستم
یک هارمونی زیربنایی میان چیزهای زنده وجود دارد، که به خوبی توسط بیولوژیستها درک میشود. به این صورت که اصولی که برای یک گروه از ارگانیزمها به کار میرود، میتواند برای گروه دیگری نیز به کار رود. در نتیجه، خواص گروه دوم میتواند خیلی بهتر درک و شناخته شود. این میتواند هم برای ارگانیزمهای زنده و خیلی متفاوت، و هم گروههای مشابه به کار رود. اگر هدف، درک واضحتر چگونگی کارکرد شهرها به عنوان گروههایی از ارگانیزمهای زنده است که در کنار همدیگر در یک سیستم زندگی میکنند، نگاه کردن به سیستمهای مشابه آن در طبیعت، بسیار توجیهپذیر میشود. با آزمون سیستمهای طبیعی که واقعاً در داخل شهرها وجود داشته و رشد میکنند، این شناخت، به سادگی قابل حصول است.بهترین توصیف برای شناخت این سیستمهای طبیعی، شرح آنها به عنوان اکوسیستمها است. این کلمه در اصل بوسیلهی تنسلی (2) (1935) ابداع شد تا به یک گروه از ارگانیزمها و محیطزیستشان که آنها به عنوان یک سیستم فیزیکی شکل دادهاند، اطلاق شود. تأکید بر این بوده است که برای شناخت جوامع زنده، تمام چیزهایی که در هر مکان مورد مطالعه رخ میدهد- ارگانیزمها، خاک، فضا و تمامی مواد مستقل- میبایست در کنار همدیگر دیده شوند و بنابراین باید با یک کلمهی واحد بیان شود یا تحت پوشش قرار گیرند. تنسلی که در طول زندگی خود، اکولوژیست، طبیعتشناس بوده و تجربههای بسیاری در این حوزه داشته است. وی مشاهده کرد که تمامی این اجزاء در تعامل با یکدیگر قرار دارند و رفتار یک جزء نمیتواند بدون ارجاع به آنچه بر سایر اجزا میگذرد، شناخته شود. با رشد استفاده از کلمهی اکوسیستم، نه تنها توجهات به تعاملاتی که میتواند درون یک اکوسیستم وجود داشته باشد، بسط یافت، بلکه مکانیزمهای این تعاملات نیز مورد توجه قرار گرفت. اگر یک اکوسیستم، واقعاً یک سیستم است، در آن صورت، عملکردها و فرایندهای خاصی بین اجزاء آن وجود خواهد داشت که برای توسعه و بقای اکوسیستم ضروری خواهد بود. همچنین مواد از یک جزء به سوی دیگری در جریان خواهد بود؛ بنابراین نه تنها سرنوشت هر عنصر مهم و مجرد میبایست قابل تجزیه و تحلیل باشد، بلکه آثار، تغییرات و ویژگیهای تجمعی آن نیز باید شناخته شود. این روشی برای شناخت نحوهی کارکرد تمامی اکوسیستم است (شکل زیر). در یک اکوسیستم، هر چیزی میبایست به جایی برود، و فعل و انفعالات باید در قالب میزان عرضه و تقاضا و حتی مصرف، قابل تجزیه و تحلیل باشد، نه این که در مفهوم گنگ تعاملات اکوسیستمی باقی بماند.
با رشد این تئوریها و به دلیل درهم تنیدگی مفهوم شهر و طبیعت، بسیاری از نظریهپردازان، شهر را اساساً به عنوان یک اکوسیستم معرفی میکنند. شهر به عنوان اکوسیستم، حاصل تعاملات بیشمار بین انتخابها و اعمال مستقل گروههای انسانی متعدد (مثل خانوادهها، مشاغل، توسعهدهندگان و دولتها) و گروههای بیوفیزیکال مثل ژئومورفولوژی محلی، اقلیم، و روندهای اختلالات طبیعی است. این انتخابها الگوهای توسعهی متفاوت، کاربریهای متنوع و تراکمهای زیرساختی متفاوتی را به وجود میآورد. شهرها، فرایند اکوسیستم را هم به طور مستقیم (درون شهر و پیرامون آن) و هم در فواصل دورتر از طریق تغییر زمین، استفاده از منابع، و تولید انتشارات و مواد زائد تحت تأثیر قرار میدهند (Alberti, et al. 2003). پس منظور از اکوسیستم شهری، صرفاً مجموعهای از آجر، ساروج، سیمان، فلز، ساختمان، راه و سایر عناصر فیزیکی و بیجان نیست، بلکه منظور سیستمهای انسانی است که از طریق رفتارهای فردی و اجتماعی خودشان سازمان یافتهاند.
نگاهی تحلیلی به رویکردهای نظری
شهر اکولوژیک
اکولوژیستهای شهری میگویند که راهحل کلید پایداری محیطزیست شهر این است که شهرها را در قالب یک متابولیسم چرخهای تصور کنیم، به صورتی که مصرف منابع با کاراییهای اجرایی کاهش یابد و قابلیت مصرف دوبارهی منابع به حداکثر برسد. ما باید مواد را بازیافت کنیم، مواد زائد را کاهش دهیم، و به سوی انرژیهای قابل تجدید روی آوریم. از آنجا که بیشترین مقدار تولید و مصرف در شهر است، فرایندهای خطی فعلی که ایجادکننده آلودگیهای ناشی از تولید هستند، باید جای خود را به سیستمهای چرخهای مصرف و تولید مجدد دهند. این فرایندها، کارایی کلی شهر را افزایش میدهند و از اثرات آن بر محیطزیست میکاهند (تصویر 4). برای حصول چنین هدفی باید برای شهرها برنامهای طراحی کرد که بر استفاده از منابع، مدیریت داشته باشد و انجام این کار، مستلزم نوع جدیدی از برنامهریزی جامع شهری است. (Lord Rogers of Reverside, 1999)* تغییر اقلیم، یک تهدید واقعی است و آثار ضمنی تغییر اقلیم بسیار مهم خواهد بود و ما هم اکنون، در حال تجربهی اولین مراحل بلندمدت تغییر به سوی جهانی گرمتر هستیم.
* بحران جهانی آب، به طور بیسابقه، گسترش خواهد یافت. تغییر اقلیم به این دلیل رخ میدهد که چرخهی جهانی کربن توسط فعالیتهای انسان تخریب شده است. به همین ترتیب، بحران آب میتواند به عنوان اختلال در چرخهی هیدرولوژیک جهانی دیده شود.
* فرض کلیدی سوم این است که دولتهای ملی و نهادهای بینالمللی که جزئی از آن محسوب میشوند، پاسخ دادن به چالش تغییر اقلیم را خیلی دشوار یافتهاند.
* چهارم، یک فرضیهی متعادل این است که جوامع شهری (شامل دولتها و شهروندان) هر دو ابزارها و انگیزههایی برای یک همکاری مهم در پاسخگویی به تغییر اقلیم و سایر مشکلات محیطزیستی دارند. آنها ابزارهای فنی و دارای انگیزه دارند؛ زیرا شهرها نسبت به تغییرات اقلیم و بحران آب، بسیار آسیبپذیر هستند. رویکردهای متعددی برای توجیه فرض چهارم وجود دارد برای مثال، میتوان به منشور شهرها و شهرکهای اروپایی در جهت پایداری اشاره کرد که به عنوان منشور آلبورگ، (3) شناخته میشود و بخشی از آن در زیر آمده است:
شهر یا شهرک، هر دو بزرگترین واحدهای دارای ظرفیت ایجاد بسیاری از عدم تعادلهای معماری شهری، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، منابع طبیعی و محیطزیستی تخریب کنندهی جهان مدرن هستند و نیز کوچکترین مقیاسی هستند که در آن، مشکلات میتوانند به طوری مؤثر و به شیوهای منسجم، جمع و پایدار حل شوند. از آنجا که شهرها با هم تفاوت دارند، ما باید روشهای خاص خود را در جهت پایداری آنها پیدا کنیم (Aalborg Charter, 1994).
اما پیشنهاد وایت این است که شهرهایی که از لحاظ محیطزیست حساس و یا دوستدار اکولوژی (4) باشند، از یک مزیت رقابتی بهره خواهند برد که این مزیت در طول زمان با تشدید کشمکشهای جهانی محیطزیست افزایش خواهد یافت. برای مثال، در جوامع مصرف کننده و تخریبکنندهی منابع طبیعی، بیش از این نمیتوان وضع مالیاتهای سنگین بر انرژیهای حاصل از سوختهای فسیلی را که به عنوان مالیات کربن نامیده میشود، به تأخیر انداخت و این میتواند راهحلی برای کاهش مصرف منابع باشد. متقابلاً شهری که محیطزیستی کارا از نظر مصرف انرژی را برای مشاغل و سکونت عرضه کند، مزایایی قابل لمس داشته و بازگشت منافع را در پی دارد. به همین ترتیب، مزیتهای مشابهی نیز برای استفادهی کارا از آب و سایر مواد و منابع محیطزیستی رخ خواهد و این کار به هیچ چیزی بیش از تغییر پارادایم برنامهریزی و مدیریت شهری نیاز ندارد (White, 2002: 4-5).
فوائد مقایسهی شهر با اکوسیستم
این ایدهی سنتی که شهرها را در یک سطح مشخص و به عنوان سیستمهای مجرد و مستقل از طبیعت میبیند نقش انسان را در حفظ و ارتقای کیفیت محیطزیست خود ناچیز میشمارد و نیروی عظیم تفکر انسانی را نادیده میانگارد، مثل زمانی که اقلیم نامطلوب یا سایر بلایای طبیعی بر شهرها اثر میگذارند. انسان مهمترین گونهی تغییر دهندهی محیطزیست بوده است و هم او میتواند مهمترین نقش را در حفاظت و یا بازسازی آن ایفا نماید. از سوی دیگر، تفکر در مورد شهر مثل سیستمهای طبیعی که همه چیز به همه چیز ارتباط دارد، بینش نسبت به شهر را سادهتر میکند. این قیاس همچنین به ما کمک میکند که به علتهای ریشهای مسائل شهر فکر کنیم و نه بهبودبخشی آثار و نشانههای ظاهری آنها؛ برای مثال علت ریشهای آلودگی هوای شهرهای بزرگ، بیش از همه، ناشی از عدم توزیع مناسب فعالیتها و وابستگی فعالیتهای شهری به اتومبیل است که بعد از شهرسازی مدرنیزم و جدایی انسان از طبیعت رخ داد؛ بنابراین اگرچه توسعهی حمل و نقل عمومی از راهحلهای مناسب برای حل مسئله است، ولی علت ریشهای را از بین نمیبرد. شهر باید به سمتی هدایت شود که مردم بتوانند پیاده به مکانهای فعالیت خود دسترسی داشته باشند. یا در نگاهی دیگر، زمانی که آلایندهها از منبع مشترکی انتشار مییابند، فایدهای ندارد که یک بخش اجرایی، مسئول تمیزی هوا و دیگری مسئول آب پاک باشد. چنین راهحلهایی که برای رفع مسئله در آخر راه (5) طرح میشوند، گرانتر و کماثرتر هستند. علت ریشهای مشکلات محیطزیست شهرها، عدم تعادل ما انسانها با اکوسیستمهای طبیعی و چرخههای جغرافیای حیاتی است که زندگیمان به آنها وابسته است. چنین دیدگاهی در قالب اکولوژی انسانی رشد کرده است.اکولوژی انسانی، فرصتها و چالشها
گفته شد که در دیدگاههای جدید اکولوژی، اکوسیستمها سیستمهایی باز، پویا، پیشبینی ناپذیر و در معرض مورد اختلالات مکرر معرفی میشوند. در پارادایم غیرتعادلی جدید، توالی اکولوژیکی علتهای متعددی دارد، میتواند مسیرهای متعددی را طی کند، و به شدت به زمینههای محیطزیستی و تاریخی وابسته است. اکوسیستمها حاصل فرایندها هستند (و نه نقاط پایانی) و اغلب توسط نیروهای بیرونی نظم مییابند (و نه صرفاً توسط مکانیزمهای داخلی). با این وجود، محققین اکولوژی، اغلب انسانها را در حوزهی علوم اکولوژی قرار نمیدهند. برای همین، اکولوژی کاربردی به شدت فرضیات پارادایم اکولوژیکی را که انسان را به صورت سیستمهای مستقل فرض میکنند به چالش میکشد. اگرچه هنوز هم یک چهارچوب تئوریک جدیدی که انسان را کاملاً در حوزهی مطالعات اکوسیستم قرار دهد، فراهم نکرده است. بحث این است که انسانها به عنوان نیروهای انتخابی قدرتمند در هر مقیاس فضایی و در بسیاری از مقیاسهای زمانی، مشاهده میشود که به طور اساسی در تغییر قوانینی که زندگی در زمین را هدایت میکند، اثرگذار هستند. انسانها در حال تغییر صحنهی اکولوژیکی هستند که روند بازی تکاملی ایجاد کرده بود. برای درک بازی جدید تکاملی، محققان اکولوژیکی باید صحنهی جدیدی با حضور انسان به عنوان یک قسمت مرکزی آن بسازند. یکی از این صحنهها شهر است.شهر، پدیدهی ضرورت:
تغییرات مقیاس کرهی زمین، تحت تأثیر انسان، بیش از همه در منظر(6)های شهری شده، قابل مشاهده است. مناطق شهری تقریباً 1% تا 6% سطح زمین را میپوشاند، اما جای پای اکولوژیک بسیار عظیم و پیچیده، قدرتمند و اغلب تغییرات غیرمستقیمی را بر اکوسیستمها باقی میگذارند. محققان اکولوژی که مناطق شهری را مطالعه میکنند، تئوریهای اکولوژیک را برای شرح اکولوژی در شهرها به چالش کشیدهاند و معتقدند آنها باید در جهت شمول فعالیت انسان، بازنگری شوند. آلبرتی و همکاران (2003) پیشنهاد میکنند که برای شناخت تعاملات بین انسان و فرایندهای اکولوژیکی که در مناطق شهری شده رخ داده است، باید شهرها را به عنوان پدیدهی ضرورت (7) بررسی کرد که نمیتواند به سادگی با مطالعهی ویژگیهای بخشهای جداگانه درک شود. شهرها هم مجموعههای اکولوژیکی پیچیدهای هستند که قوانین بیهمتایی برای رفتارها، رشد، و تحول خود دارند و همچنین نیروهای مهمی در عملکردهای اکولوژیکی جهانی محسوب میشوند.شهرها هم مثل سایر اکوسیستمها، مجموعهی ساده اجزاء تشکیل دهندهی خود نیستند، بلکه مثالهایی کلیدی از پدیدههای ضرورت هستند که در آن، هر جزء در شکل و رفتار کل تأثیر دارد، ولی کل آن را کنترل نمیکند. تراکم ترافیک، آلودگی هوا، و رشد گسترده حاصل تعاملات بین متغیرهای مقیاس محلی مثل توپوگرافی، زیرساختهای حمل و نقل، الگوهای حرکت فردی، بازار معاملات ملکی، و ترجیحات اجتماعی است. آنچه مناطق شهری را از بسیاری از اکوسیستمهای دیگر متمایز میکند، این است که انسانها یک جزء برجسته آن هستند. اکولوژی انسانی پیشنهاد میکند که برگشتپذیری یا تابآوری (8) شهرها، یعنی میزان تغییری را که شهرها قبل از سازماندهی دوباره براساس مجموعهی جدیدی از ساختارها و فرایندها تحمل میکنند، به توانایی شهر برای حفظ هم زمان عملکردهای اکوسیستمی و انسانی بستگی مییابد (Alberti, et al. 2003).
مدل مفهومی اکولوژیکی شهری
اکولوژیستها و محققین اجتماعی، پدیدهی ضرورت اکولوژیکی و اجتماعی را مطالعه کردهاند، ولی مفاهیم ضمنی، تعاملاتی را که بین گروههای اجتماعی و اکولوژیکی در سطح لنداسکیپ رخ میدهد، کشف نکردهاند. برای پیوند کامل علوم انسانی به اکوسیستم، آلبرتی و همکاران (2003)، مدل مفهومی جدیدی را پیشنهاد کردهاند که محرکهای انسانی و بیوفیزیکی، الگوها، فرایندها و تأثیرات آنها بر اکوسیستم را به همدیگر اتصال میدهد. (شکل زیر)در این مدل، هم مجموعههای بیوفیزیکی و هم گروههای انسانی به عنوان محرکهای الگوهای اجتماعی- اقتصادی و بیوفیزیکی و فرایندهایی در نظر گرفته میشوند که عملکردهای اکوسیستم را کنترل میکنند. مدل به آزمون این فرضیه که چگونه فرایندهای انسانی و اکولوژیکی در طول زمان و فضا بر همدیگر اثر میگذارند، کمک میکند. پاسخ این سئوال با تعیین موارد زیر صورت میگیرد:
* چه نیروهایی محرک (9) و تأثیرگذار بر شکلگیری الگوهای توسعهی شهری هستند؛
* چه الگوهایی (10) در زمینهای طبیعی و توسعه یافته در حال شکلگیری هستند؛
* چگونه این الگوها بر عملکرد اکوسیستم و رفتار انسان و فرایندها (11) تأثیر میگذارند؛
* چگونه فرایندهای اکوسیستمی و انسانی به عنوان مکانیسمهای بازخوراند، عمل میکنند یا عکسالعمل نشان میدهند.
برای مثال، در یک منطقهی شهری، رشد جمعیت به عنوان محرک به افزایش راهها و ساختمانها به عنوان نمونهای از الگوهای شهری منجر میشود، و این الگو به افزایش رانش و فرسایش میانجامد که بخشی از فرایندهای بیوفیزیکی هستند. تغییرات فرایندها باعث کاهش کیفیت آب و متعاقباً کاهش زیستگاههای ماهی میشود که این تأثیرات فرایندها باعث کاهش کیفیت آب و متعاقباً کاهش زیستگاههای ماهی میشود که این تأثیرات میتواند منجر به تدوین سیاست جدیدی برای نظمدهی کاربری زمین شود و این به معنی یک محرک جدید است. به هرحال، هر یک از این متغیرها ممکن است که برحسب نوع تمرکز مطالعه (مسئله، مقیاس و چهارچوب زمانی) در حوزههای دیگری جای بگیرد؛ برای مثال، تخریب یک فرایند است، ولی در عین حال، میتواند به عنوان الگویی دیده شود که بر سایر فرایندها، مثل چرخهی موادغذایی تأثیر میگذارد یا تغییری باشد که از رانش حاصل شده است.
در مثالی دیگر، رشد شهری گسترده پراکنده یا اسپراول (12) که به الگوی غالب در توسعههای شهرهای امریکای شمالی تبدیل شده است، بیان کنندهی پیچیدگیهای تعاملات و مکانیزمهای بازخوردی بین تصمیمهای انسانی و فرایندهای اکولوژیکی در محیطزیست شهری است. رشد اسپراول توسعهی سریع و پراکنده و کمتراکم مناطق ساخته شده در اراضی سبز و باز پیرامون شهر است و ایدهی رشد هوشمند به عنوان راهی برای مقابله و تعدیل توسعههایی از این دست بسط یافته است. در این مثال، مناطق متروپلیتنی امریکایی در فاصلهی سالهای 1950 تا 1990 از 538270 کیلومتر مربع (به ازای 84 میلیون نفر) به 1515150 کیلومتر مربع (به ازای 193 میلیون نفر) رشد داشته است. یعنی توسعهی زمین در اثر شهرنشینی 50% سریعتر از جمعیت رشد کرده است. در اینجا رشد اسپراول به عنوان یک الگوی توسعه متأثر از محرکهای جمعیتی، نظیر افزایش تعداد خانوارها، روندهای اجتماعی- اقتصادی (مثل ترجیحات نوع مسکن، بازسازی صنعتی) و عوامل بیوفیزیکی (برای مثال الگوها و فرایندهای ژئومورفولوژی) صورت گرفته و در اثر سوق یافتن سرمایهگذاری به سوی زیرساختها (مثل توسعه، سیستمهای بزرگ راهی) تقویت شده است. ابزارهای معاملات ملکی اسپراول را به شدت تشویق کردهاند (دو مورد اخیر فرایندها هستند) به صورتی که نوع زندگی شهری به عنوان تغییر یا تأثیر حاصل از فرایندها به شدت مورد علاقه قرار گرفته است. سایر تغییرات میتواند کاهش سیستمهای سبز طبیعی، افزایش کشاورزی شهری و ... فرض شود (Alberti, et al. 2003).
تدوین راهبردهای کلان برای مدیریت شهری محیطزیستی
دستیابی به شهرهایی با کیفیت بهتر محیطزیستی و ارتباط بیشتر و سادهتر آنها با طبیعت، مستلزم این است که مفاهیم و نگرشهای اکولوژیک مورد بحث در این مقاله به طور واقعی و عملی به حوزهی برنامهریزی و مدیریت شهری وارد شود. بدیهی است که رسیدن به این هدف، یعنی حرکت از سطح مفهوم و معنی به عنوان سطوح ذهنی برنامهریزی به سوی عمل و اقدام یعنی سطوح عینی و اجرائی مدیریت شهری فرایندی چندین مرحلهای و چندزمانی است. چنین فرایندی، خود مستلزم برنامهریزیهای مدون در کل نظام برنامهریزی فضایی و کالبدی کشور و همچنین در سازمانهای مرتبط با مدیریت شهری است. تحول مدیریت شهری به یک مدیریت محیطزیستی، شامل تدوین خط مشیها و اهداف سازمان با رویکردهای محیطزیستی، تهیهی طرحها و برنامهها، برقراری معیارها و قوانین محیطزیستی، ایجاد هماهنگیهای میان رشتهای و چندرشتهای، اقدام و عمل و کنترل و بازنگری است (جی. بارو، 1380). چنین روندی در یک نگاه کلی، در مراحل تعریف محیطزیستی شهر، رویکردها و اصول عمومی برنامهریزی محیطزیستی شهری، ماهیت محیطزیستی مسائل شهرها، اهداف محیطزیستی و فرایند کلی برنامهریزی محیطزیستی شهری برای رفع آنها توضیح داده میشود. همچنین به برخی راهبردهای کلان برای برنامهریزی و مدیریت محیطزیستی شهرها اشاره میشود. این توضیحات میتواند به عنوان مقدمهای برای تدوین خطمشیها و برنامههای مدیریت شهری محیطزیستی در سازمانهای مختلف کشور مورد توجه قرار گیرد.1. محیطزیست شهری
برنامهریزی مدرن تا اوایل قرن 20، برخی از نیازهای محیطزیستی شهرها را مورد توجه قرار داده بود. در طی چندین دهه بعد از آن، برنامهریزان با توجه کردن به مقیاس محلی سعی کردند دسترسی به نور خورشید، جداسازی کاربریهای متضاد، خروج مکانهای صنعتی از مناطق مسکونی و کنترل ترافیک از محلات را محقق سازند. ولی دولتهای ملی و محلی تا اوایل 1970، توجه خاصی به شرایط محیطزیست نداشتند (Miller D. and de Roo, 204:1). با رشد دیدگاههای اکولوژیک نسبت به شهر، شهرها دوباره به عنوان محیطهای زیست طبیعی که همچون خود انسانها بخشی از طبیعت هستند، درک شدند. این به همراه آشکار شدن معضلات محیطزیست شهرها بعد از دههی 1960، باعث شکلگیری عبارت محیطزیست شهری شد. اگرچه هم شهر و هم محیطزیست، انواع محیطهای طبیعی، اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی را شامل میشوند، ولی بررسی ادبیات مربوط به آن نشان میدهد که مفهوم اصلی محیطزیست شهری بر پیوند دوباره شهر با طبیعت تمرکز دارد. از این پس، تلاشهای فعالان و سیاستگذاران توسعهی شهر با طبیعت تمرکز دارد. از این پس، تلاشهای فعالان و سیاستگذاران توسعهی شهری برای پیوند توسعههای شهری و محیطزیست طبیعی با هدف بهبود سیستمهای طبیعی تخریب شده در شهرها طی دهههای 1980 و 1990 سرعت گرفت (فریادی، 1387). در این زمینه، برنامههای نوآورانه تدوین قوانین محیطزیستی برای بهبود کیفیت آب، هوا، کنترل سر و صدا و کاهش مواد سمی و غیره آغاز شد. در اغلب موارد، این برنامهها با مدیریت محیطزیستی بخشی، به نظردهی جداگانه نسبت به برخی از این آثار میپرداختند. در ادامه، رویکرد جدیدی توسط دولتها برای برخورد انواع آلودگیها و بهبود آن در شکل پیوند برنامهریزی فیزیکی شهری و مدیریت کیفیت محیطزیست به وجود آمد؛ اگرچه هنوز مدلهای جامعی برای این پیوند وجود ندارد، موارد زیادی در گوشه و کنار جهان، پیشرفتهایی را در این زمینه نشان میدهد (Miller and de Roo, 2004: 2). توجهها به توسعهی پایدار شهری به عنوان یک موضوع اصلی مورد توجه جهان، نشان دهندهی افزایش تقاضا برای برنامهریزی محیطزیستیِ شهری کارا است، حوزهای که هنوز در حال رشد است. درک شهرها به عنوان محیطهای زیست شهری، یعنی مراکزی شامل اقتصاد و جمعیت و تلقی آنها به عنوان نقاط حیاتی واقع در مسیر حرکت به سوی پایداری، پیشنهاد میکند که برنامهریزی و اقدامات دولتی سبز از طریق محیطزیستگرایی شهری به عنوان شیوهای نظمیافته در قالب نظارت شهری نئولیبرال (Brand and Thomas, 2005: 94) به هم بپیوندند. اصول و قواعد جهانی نیز برای بهبود کیفیت محیطزیست انسان در مناطق شهری، حاصل کنفرانسهای متعدد جهانی در همین زمینه است، به ویژه نشست زمین در ریو (UN, 1992) و کنفرانس سکونتگاههای انسانی (Habitat II) در استانبول (UN, 1996). در اینجا وجوه مشترک رویکردهای توسعهی پایدار شهری و رویکرد نسبتاً جدید در این حوزه، یعنی شهرسازی سبز توضیح داده میشود.2. رویکردهای توسعهی پایدار شهری
هدف توسعهی پایدار، رشدی اقتصادی است که از نظر اجتماعی و زیست محیطی پایدار باشد و بین اقتصاد و اکولوژی تعادل برقرار کند. دو مفهوم عمده زیست محیطی بر تفکرات معاصر توسعه پایدار اثر گذاشته است. یکی مفهوم خدمات زیست محیطی، یعنی عملکردهای سودمند (مثل حفظ الگوهای جریان آب) که توسط نواحی طبیعی ایجاد میشود. دیگری مفهوم جدیدتر تنوع زیستی است، یعنی طیف کامل تنوع ژنتیکی (رستنیها، جانوران و جوامع) و اکوسیستمها (که در آن، گیاهان و جانوران زندگی میکنند). فعل و انفعالات توسعهی پایدار با توجهات خاص به محیطزیست باید به گونهای باشد که تنوع زیستی و خدمات زیست محیطی را حفظ کند (گادزشاک، کایسر و چیپین، 1995: 207). تا به حال اهداف متعدد مشابهی با عبارتهایی مثل شهرهای سالم، شهرهای اکولوژیک، و جوامع اکولوژیک بیان شده است که همگی بر وابستگی فیزیکی سیستمهای شهری به خدمات محیطزیستی تأمین شده توسط جهان طبیعی تأکید دارند. این رویکردها همچنین اهداف اجتماعی مثل سلامتی انسان، اشتغال و کیفیت زندگی را نیز به مجموعه اهداف خود افزودند. به همین ترتیب ایدههای متعدد توسعهی پایدار شهری، مدل شهرهای فشرده، دهکدهی شهری، شهرگرایی جدید، شامل پیشنهادهای توسعه براساس سیستم حمل و نقل و توسعهی محلات سنتی، و به دنبال آن، ایدهی رشد هوشمند که بر مبنای تجربههای شهرنشینی جدید تکامل یافت و بسیاری دیگر نیز همگی همین نوع توسعه را حمایت میکنند. مطالعات انجام شده در این زمینه نشان میدهد که انواع این ایدهها، چندین اصل و معیار مشترک به شرح زیر را برای سازماندهی شهرها در جهت پایداری پیشنهاد میکنند. (یگانه کیا، آهنی و فریادی، 1389):* قرار دادن بنیان سازماندهی شهرها بر مقیاس محله؛
* اختلاط انواعی از کاربریها در شهر و محله؛
* آرامسازی و کاهش رفت و آمد وسایل نقلیهی موتوری (و افزایش دسترسیهای پیاده و یا دوچرخه)؛
* استفادهی مجدد از زمین؛
* افزایش تراکم شهر و محله؛
* ایجاد سبزراهها و توسعهی فضای سبز؛
* تسهیل دسترسی به سیستم حمل و نقل عمومی.
3. اصول شهرسازی سبز
روند رشد ایدههای توسعه پایدار شهری همچنان ادامه دارد. زیرا این باور که شهرها باید محیطزیستی سالمتر باشند و مردمانی که در آن زیست میکنند نیز شادتر باشند، به یک واقعیت غیرقابل تردید تبدیل شده است. در دههی اخیر، ایدهی شهرسازی سبز نیز در ادامهی همین روند، بسط یافته و با توجه به مجموع عملکردها، فرایندها و عناصر شهری تشکیل دهندهی شهر و فعالیتهای شهری، چندین هدف کلی را برای توسعهی پایدار شهری به شرح زیر پیشنهاد میکند (Lehmann, 2010: 212-213). این اهداف از یک سو کلی است و از سوی دیگر بر جنبههای محلی تأکید دارد، و برای همین میتواند در چهارچوب مدیریت شهری ایران نیز به کار گرفته شوند.* توسعه براساس شرایط اقلیمی و ویژگیها محلی
* شهر به عنوان یک تولیدکنندهی خودکفای انرژی
* شهر بدون زباله (تولید زباله برابر صفر) به عنوان اکوسیستم بسته
* بهبود سیستم بستهی مدیریت آب و کیفیت بالای آب شهر
* ارتقای حداکثری سیمای سرزمین، باغها و تنوع زیستی در شهر
* توسعهی سیستم حرکتی بومی و سیستم حمل و نقل عمومی کارا و با حداقل آثار
* ساخت و سازهای شهری با استفاده از مصالح منطقهای و سیستمهای پیشساخته
* متراکمسازی تقویت محلات موجود
* طراحی ساختمان سبز و دسترسی به نور خورشید
* توجه خاص به تهیه مسکن و استفاده چند منظوره
* بسط فرایند محلی تولید غذا و ایمنی غذایی بالای شهر
* افزایش سلامتی عمومی و هویت فرهنگی در جهت شهری ایمن و سالم
* شهری مجهز به سیستم هدایت شهری و شیوههای پایدار امدادرسانی
* شهر برای تحصیل و آموزش در یک منش توسعه پایدار شهری
* تدوین استراتژیهای عملی پایداری برای کشورهای در حال توسعه
تحقق این اهداف، چه مستقیم یا غیرمستقیم، در استفادهی بهینه از منابع طبیعی و کاهش فشارهای وارد بر طبیعت کمک میکنند. برای مثال، یکی از دلایلی که در تغییر اقلیم جهان مؤثر برشمرده شده است، افزایش حجم زیاد آلایندههای هوا، به ویژه گاز منوکسید کربن (CO) ناشی از انتشار وسایل نقلیهی موتوری است. هر یک از اصول بالا، به انواع مختلف میتواند در کاهش استفاده از وسایل نقلیهی موتوری به خصوص خودروهای شخصی و متعاقباً به کاهش مصرف سوخت و تولید آلایندهها از این طریق کمک کند. باید توجه داشت که انواع مختلف و خلاقانهای از مصادیق واقعی و عملی این اهداف در شهرها و محلات سنتی ایران وجود داشته است که بسیاری از آنها هنوز هم تداوم دارد و در بسیاری از مناطق کشور دیده میشود؛ لذا به نظر میرسد شناخت و تحلیل و تطبیق آن مصادیق با نیازهای شهرهای معاصر میتواند به عنوان یک استراتژی مهم در جهت توسعهی پایدار شهری ایران مورد توجه قرار گیرد.
4. ماهیت مسائل محیطزیست شهری
در طی زندگی مدرن شهری یاد گرفتهایم که به مقدار زیادی از انواع منابع طبیعی استفاده کنیم و یا به نابودی برخی موجودات مثل حشرات بپردازیم، و در این فرایند، مواد زائد (13) تولید کنیم. معادل فنی مواد زائد «مانده» (14) به معنی مواردی است که از مصرف مواد تولید شده باقی میماند که شامل تمامی انواع مواد باقیمانده و دوباره مصرف نشده حاصل از فعالیتهای ما است، نه فقط آنچه به عنوان زباله میشناسیم؛ بنابراین تمامی آلایندههای هوا، تمامی آلایندههای آب و خاک را نیز شامل میشود، حتی شامل تخریبهای جنگلها و درختان که دیگر به شکل مفید اولیه جایگزین نمیشود یا وقتی که زمین سبزی را با ساختمان پر میکنیم، آن نیز از نظر بازتولید نشدن فضاهای سبز میتواند تولید کنندهی مواد باقیمانده محسوب شود. تلاش ما در جهت پایداری شهر این است که میزان کمتری از این مواد تولید کنیم و مصرفی را برای آنچه تولید میکنیم نیز به وجود آوریم. در این حین، مواد زائد در جائی جمع میشوند، و فضاهایی را در مکانهای مختلف اشغال میکنند که به آن جاذب (15) گفته میشود. جاذب ممکن است به کوچکی یک زمین پرشونده (16) باشد، یا یک دریاچهی پسماند در قعر زمین، و یا میتواند به بزرگی یک اقیانوس یا اتمسفر باشد. بسیاری از این ماندهها، که در جاذب باقی میماند، میتواند نقش فعالی در تغییر محیطزیست داشته باشند و گاهی تخریبها و آلودگیهایی را نیز به وجود آورند، مثل ورود به چرخهی غذایی یا ایجاد گازهای گلخانهای در اتمسفر. پس در واقع، رابطه شهر با سایر عناصر اکوسیستم، یک رابطهی متعامل و متعادل نیست و در حال تخریب و غارت منابع اکوسیستم است. اما باید توجه داشت که ما هنوز هم بخشی از این بیوسفری هستیم که در حال تغییر آنیم. ما هم باید مثل یک «اکوسیستم تولید کننده- مصرف کننده» عمل کنیم. این در حالی است که مواد زائد مواد طبیعی نیستند، زیرا در سیستمهای طبیعی، خروجیهای هر فعالیت به عنوان ورودیهای فعالیتهای دیگر استفاده میشود، اما در شهر اینطور نیست. بنابراین جاذبهایی که از فعالیتهای شهری حاصل میشود، اکوسیستمهایی در قالب درست خود نیستند، زیرا مواد زائد خود را به سایر اکوسیستمها صادر میکنند. علاوه بر این، نوع استفاده انسان از منابع و تولید انواع ضایعات و سموم در انواع مختلف، سلامتی خود انسانها را به خطر میاندازد. (White, 2002: 8-10)5. هدف برنامهریزی و مدیریت محیطزیست شهری
با توجه به مجموع مباحث و مسائل فوق و در نظر گرفتن شهر به عنوان یک اکوسیستم شامل تعاملات انسان و محیطزیست، برنامهریزی محیطزیست شهری به عنوان فعالیتی با هدف تشخیص رابطهی بدهوبستان بین شهر و بستر اکولوژیک آن و ایجاد تعادل اکولوژیک در این رابطه تعریف میشود (Thomas, 2003: 109). این تعریف به طور سادهتر، هماهنگسازی فعالیتهای شهری با چرخهها و ویژگیها اکولوژیک اکوسیستم، و به طور خلاصه ایجاد شهر اکولوژیک را مطرح میسازد.متابولیسم به عنوان مجموعه عکسالعملهای شیمیایی که در ارگانیسمهای زنده رخ میدهد، تعریف میشود که در قیاس شهری به جریانهای فیزیکی وارده به شهر (به خصوص آب، غذا و سوخت)، تغییر شکلهای آنها از طریق تولید و مصرف، و خروجی مواد زائد (شامل فاضلاب، مواد زائد جامد و آلایندههای هوا) اطلاق میشود. این یک رویکرد اکولوژیک برای برنامهریزی، طراحی و مدیریت شهری است که در آن برنامهریزان، سیاستگذاران، و شهروندان باید دوباره شهرها را به عنوان اکوسیستمها درک کنند، تا بتوان فعالیتهای شهری را با جهان طبیعی که ما هنوز به آن وابسته هستیم، تنظیم کرد؛ به عبارت دیگر، شهر میبایست در هماهنگی با جهان طبیعی عمل کند و باید این تفکر را که میتوانیم اختلالات شهر مثل آلودگیها، مواد زائد، تغییرات اقلیم و ... را به جاهای دیگر صادر کنیم، به دور اندازیم. در عوض باید قبول کنیم که چرخهی منسجمی از فرایندهای فیزیکی وجود دارد و به عنوان مسئولیت انسانی خود، فرایند بهبود ضایعات خود به شبکهی بیوسفری را آغاز کنیم.
6. فرایند برنامهریزی و مدیریت محیطزیست شهری
ما به یک رویکرد اکولوژیک برای برنامهریزی، طراحی و مدیریت شهری نیاز داریم. وایت (2002)، معتقد است که ابزارهای فنی برای ایجاد تعادل اکولوژیکی در شهر وجود دارد، به شرطی که ابزارهای سیاسی آن هم ایجاد شود. مسئولیت عمومی برای ایجاد آن ابزارها با سیاستمداران و برنامهریزان شهری و مسلماً حمایت آنها توسط بقیهی افراد جامعه است که نقش عملی در تحولات شهرها دارند. وایت، سه مفهوم متابولیسم، پاتولوژی و سلامتی را با همان فرض که شهر نیز یک ارگانیسم زنده و در تعامل با سایر سیستمها و اجزاء اکوسیستم قرار دارد، به عنوان ابزارهای فنی موردنظر معرفی میکند.متابولیسم به عنوان مجموعه عکسالعملهای شیمیایی که در ارگانیسمهای زنده رخ میدهد، تعریف میشود که در قیاس شهری به جریانهای فیزیکی وارده به شهر (به خصوص آب، غذا و سوخت)، تغییر شکلهای آنها از طریق تولید و مصرف، و خروجی مواد زائد (شامل فاضلاب، مواد زائد جامد و آلایندههای هوا) اطلاق میشود. در بخش پاتولوژی یا آسیبشناسی، سئوال این است که چه چیزی غلط است؟ و مشکلاتی که ما از طریق نادیده گرفتن عناصر فیزیکی موجودیت بخش ما ایجاد کردهایم، ارزیابی میشود. پاتولوژی در مورد شهرهای دارای عملکرد بد، شامل پژمردگی فیزیکی و تأثیر آن بر جامعه و شرایط اجتماعی که آن را پدید آورده است، انجام میشود. مثالهای اصلی از مشکلات فیزیکی شامل زمینهای شهری آلوده شده، زمینهای دفع زباله با مدیریت ضعیف، تراکم ترافیک، کیفیت نداشتن هوا، تغییر ترکیب عناصر اتمسفر (منجر به تغییر اقلیم)، تهیهی آب و کافی نبودن آن از نظر کیفی و کمی، و وقوع سیلابها میشود. تأکید میشود که این مشکلات به سادگی حاصل نیروهای اجتماعی است، و به همین ترتیب رفتارهای فردی و ارتباطات اجتماعی کلیدهای بهبود آنها هستند و ما نمیتوانیم تظاهر کنیم که این وضعیت با اعمال اصلاحات فنی بهبود مییابد. در بخش سلامتی و با زیرمجموعه بازیابی سلامتی اکوسیستمها، سعی میشود راهحلهای نوآورانهای طرح شود که اگرچه راهحلهایی قطعی برای مشکلات تعریف شده نیستند ولی به نظر میرسد میتواند بهبودهایی را در شرایط انسان به وجود بیاورد، بدون اینکه انسجام بیوسفر را برای نسلهای بعدی برهم زند؛ بنابراین متابولیسم جریانهای فیزیکی که شهر را حمایت میکند، شرح میدهد. پاتولوژی شرایطی را که ممکن است آن جریانها و سیستمها بر هم خورند نشان میدهد، سلامتی، تلاشهایی را برای اصلاح خطاها توضیح میدهد (White, 2002: 27). سهگانهی مفهومی وایت، به خوبی با مراحل اصلی فرایند عمومی برنامهریزی، یعنی شناخت و مستندسازی، تجزیه و تحلیل و استخراج مسائل و امکانات، قابل مقایسه است. به صورتی که مفهوم متابولیسم شهری در مرحلهی اول، با شناخت اکوسیستم شهر و مستندسازی وضعیت آن متناظر میشود. در مرحلهی بعدی، فرایند شهر با نگاه پاتولوژیک و آسیبشناسانه تجزیه و تحلیل میشود و مجموعه مسائل و امکانات محیطزیستی شهر استخراج میشود. نهایتاً در مرحلهی سوم برنامهریزی و تهیه طرحهای جدید یا اصلاحی برای حل مسائل و سلامتیبخشی به شهر انجام میشود. به عبارت دیگر، تلفیق مفاهیم و رویکردهای اکولوژیک نسبت به شهر، با گامهای فرایند برنامهریزی میتواند چهارچوب سیستماتیک، و منسجمی را برای برنامهریزی، طراحی و مدیریت شهر در هماهنگی با بیوسفر ایجاد نماید. بدیهی است که تکامل این فرایند، مستلزم تحقیقات برای رشد یا ابداع انواع روشهای خاص برای تجزیه و تحلیل اکولوژیکی شهر و معیارهای ارزیابی ساختار و عملکرد شهر و اجزاء آن است.
7. برخی راهبردهای مدیریت محیطزیست شهری
7-1- افزایش مسئولیت و مشارکت جوامع محلی
زندگی پایدار انسانی در این جهان نمیتواند بدون مشارکت جوامع محلی حاصل شود. مسئولان محلی در صورت درک مشکلات محیطزیستی در پایداری زندگی جامعه نقش مییابند و مهمتر از آن، نقش شهروندان و مسئولیت مشترک آنها با دولتها در تمامی سطوح برای ارتقای کیفیت زندگی نوع انسان و طبیعت است؛ بنابراین شهرها و شهرکها، بازیگران کلیدی در فرایند تغییر سبک زندگی، تولید، مصرف و الگوهای فضایی هستند. روششناسی تهیهی طرحهای محیطزیستی و مدیریت بر اجرای آن نشان میدهد که ایجاد نظامهای مدیریت محیطزیستی مشارکتی محلی، (17) نقش بسیار زیادی در موفقیت طرحهای توسعهی شهری و حرکت شهر به سوی پایداری دارد. اولین و مهمترین ویژگی چنین نظامی عبارت است از تأسیس یک سازمان قدرتمند محلی در هر محله یا ناحیه شهری، متشکل از انواعی از گروههای ذینفع جامعه و مسئولان، تا بدینوسیله خود مردم مستقیماً در هدایت تغییرات محیط زندگی خود نقش داشته باشند. با ایجاد چنین سازمانی، تمامی مراحل و گامهای بعدی تهیه و اجرای طرحهای شهری در قالب ساختار سازمان و با مشارکت اعضای آن انجام میپذیرد (فریادی، 1384).7-2- بسط جامعیت (18)
برای موفقیت هر برنامهی فیزیکی و محیطزیستی لازم است که برنامه شامل دامنهی وسیعی از ویژگیهای توسعهی شهری باشد. علاوه بر ملاحظههای سنتی در برنامهریزی شهری مثل تراکم، مکان و تأسیسات زیربنایی، این برنامه میبایست دامنه کاملی از ویژگیهای کیفیت محیطزیست را دنبال کند، به ویژه آنهایی را که آثار مشخص بر سلامتی و کیفیت زندگی دارند (Miller and de Roo, 2004:4). برای مثال، در مورد مدیریت توسعه و اصلاح یک معبر شهری، لازم است که همزمان در مورد مسائلی مثل آلودگیهای محتمل از توسعه، تحمیلهای وارد بر تعاملات اجتماعی ساکنین، و راهحلهایی مثل میزان و نحوهی توسعهی فضای سبز پیرامون و حتی نوع پوشش گیاهی متناسب با محیط و استفاه از آبهای سطحی همان منطقه برای آبیاری نیز فکر و اقدام شود.7-3- هماهنگی با ویژگیها چرخهای اکوسیستمها
این امکان وجود دارد که فنآوریهای زندگی را به صورتی طراحی کرد که با قابلیتهایی مثل سیستمهای طبیعی از نظر خود طراحی شوندگی، (19) خودبازسازی کنندگی، (20) بازتولید (21) و خودسازمان دهندگی (22) با تغییرات محیط تطبیق یابند. یعنی بتوان با چنین فنّاوریهای منطبق با طبیعت عملکردهایی را که امروزه با مصرف مقادیر بیش از حد عناصر شیمیایی، مواد و انرژی توسط جامعه مدرن فنّاورانه و اغلب دارای پیامدهای نامطلوب محیطزیستی، شهر را دچار بینظمی کرده است، تغییر داد (White, 2002: 22-23).7-4- تدوین قوانین و مقررات جدید
اگر قرار باشد که شهرهای اکولوژیک ساخته شوند، باید با اقدامات مردم در سطح محلی ساخته میشوند، نه برنامهریزان یا مسئولان محلی. با وجود این، هدایت دولتی برای امکانپذیر ساختن این امر لازم است. ساختارهای قدرتمند جدید باید در میان توافقهای بینالمللی و قانونگذاریهای جدید مالیاتی، ساختارهای بازار، تصمیمات شورای محلی که مشوق مردم برای گام برداشتن به سوی کاهش جای پای اکولوژیک و بهبود شیوههای زندگی هماهنگ با محدودیتهای منابع زیستکره است، جایگزین شود.7-5- بهبود سکونتگاههای موجود به جای ایجاد سکونتگاههای جدید
بهبود محیط زیسیتی شهرها، بیشتر براساس سکونتگاههای موجود قرار خواهد داشت تا ایجاد شهر یا توسعههای جدید در نواحی سبز؛ (23) بنابراین مسیر بهبود تا آنجا که ممکن است، برای مثال، بر استفادههای جدید از ساختمانها، کارخانههای متروک و سیستمهای حمل و نقل تکیه دارد. ساختارهای جدید میبایست در زمینهایی که قبلاً هم شهری بوده است، ساخته شود، یعنی مکانهایی که امروزه به عنوان سایتهای قهوهای (24) خوانده میشود. اگر این سایتها از نظر محیطزیست، شرایط نامطلوبی نداشته باشند، باید براساس توافق سازنده، دولت و جامعه، و براساس استانداردهای مورد قبول بازسازی شود. با استفاده از انواع فنّاوریهای جدید، این زمینها به خوبی میتوانند در مسیر تغییرات مورد نظر قرار گیرند.7-6- تدوین شاخصهای پایداری شهری و عمومیت بخشیدن به آنها
لازم است که استفاده از شاخصهایی را عمومیت بخشیم که نشان میدهند یک شهر در اثر اعمال یک سری فعالیتهای محافظتی، چقدر خوب عمل میکند و در مجموع، اندیشهی اکوسیستم شهری سالم را به سطح واقعیت میرسانند. شاخصها میتوانند در تمامی مقیاسهای فضایی از متوسط ملی تا متوسط شهری و پایینتر از آن، در سطح خانوارها تهیه شوند. حیاتیترین شاخصها، آنهایی هستند که بر جریانهای اصلی اکوسیستم تأثیر میگذارند. مثل سرانهی استفاده از آب، سرانهی انتشار کربن، و مقدار مواد زاید تولید شده به ازای هر خانوار.7-7- اندازهگیری و ارزیابی وضعیتهای موجود برای امکان بهبود آنها
در ادامهی راهبرد قبلی و به دنبال این شعار که «نمیتوانید بر چیزی مدیریت کنید، اگر که نتوانید آن را اندازه بگیرید»، انواع روشهای کمی و کیفی ارزیابی وضعیت اکولوژیکی شهرها و محلات میبایست ابداع شده و یا روشهای قبلی بسط یابند، از جمله روش جای پای اکولوژیک، انواع روشهای شاخصهای ارزیابی و روشهای ارزیابی لنداسکیپ.7-8- راهبردهای سه مرحلهای استفادهی کارا از منابع
راهبرد سه مرحلهای توسط دایجوستن (25) و همکاران (1993)، با هدف محدود کردن جریان خروجیهای منابع و توجه به بازگشت بلندمدتتر منابع به سیستم پیشنهاد شده بود که امروزه به طور گستردهای مورد پذیرش قرار گرفته است. سه گام آن عبارت است از: کاهش میزان جریانهای ورودی و خروجی به سیستم (مثل شهر)، استفاده از منابع تجدیدپذیر یا تمام نشدنی، استفاده از منابع تمام شدنی با کارایی و تدبیر تا سرحد ممکن. تأثیر گام اول، کاهش تقاضا برای انرژی، مواد یا آب، و کاهش تولید ضایعات و پسماند است. گام دوم از طریق تضمین این که انرژی، مواد یا آب از منابع تجدیدپذیر تهیه شده باشد، بر جنبههای تأمین منابع اثر دارد. بالاخره گام سوم، محدودیتهای عملی موجود را در نظر میگیرد (مثل هزینهها و یا قابلیت دستیابی). با ذکر این موضوع که این که فقط از منابع پایانناپذیر استفاده کنیم، غیرممکن است، برای همین منابع پایانپذیر همه میتواند با حداکثر کارایی ممکن استفاده شود، اما مستلزم بازنگری قوانین مرتبط با آن است (Van Bueren, et al. 2012: 288).نمایش پی نوشت ها:
1- عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
2- Tansley
3- Aalborg
4- Eco-Friendly
5- End of Pipe
6- Landscape
7- Emergent Phenomena
8- Resilience
9- Drivers
10- Patterns
11- Processes
12- Urban Sprawl
13- Waste
14- Residuals
15- Sink
16- Land Fill
17- Participatory Local Environmental Management System
18- Expand Comprehensiveness
19- Self Design Participatory Local Environmental Management System
20- Self Repair
21- Reproduction
22- Self Organization
23- Greenfield Fields
24- Brownfield Fields
25- Duijvestein
نمایش منبع ها:
بارو، کریستوفر جی. (1380)، اصول و روشهای مدیریت زیست محیطی؛ مترجم: مهرداد اندرودی، تهران: نشر کنگره.
فریادی، شهرزاد (1384)، «روششناسی برنامهریزی محیطزیستی محلی با مشارکت مردم، به شکل یک سیستم مدیریت محیطزیست»؛ مجلهی محیطشناسی، 31 (37)، 14-25.
فریادی، شهرزاد (1387)، محیطزیست شهری؛ سازمان شهرداریها و دهیاریهای وزارت کشور در دانشنامه مدیریت شهری و روستایی (ص. 685-689). تهران: وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری و وزارت کشور.
یگانه کیا، زینب، آهنی، منیره و فریادی، شهرزاد (1389)، «آزمون قابلیت کاربرد الگوهای توسعه پایدار شهری در محلات شهر تهران مطالعه موردی ده ونک»؛ مجلهی محیط شناسی، 36 (ویژهنامهی برنامهریزی و مدیریت محیطزیست)، 41-48.
گادزشاک، دیوید آر، کایسر، ادوارد جی. چیپین، استوارت اف (1393)، برنامهریزی کاربری زمین شهری؛ مترجم: دکتر منوچهر طبیبیان، تهران: دانشگاه تهران.
Aalborg Charter of European Cities & Towns towards Sustainability (1994), European Conference on Sustainable Cities &Towns. Denmark. 27 May.
Alberti, M., Marzulff, J. M. Shulenberger, E., Bradley, G., Ryan, C. And Zumbrunnen, C. (2003), Integrating Humans into Ecology: Opportunities and Challenges for studying Urban Ecosystems. Bioscience December/V ol.53 No.12.1169- 1179.
Brand, P. and Thomas, M. (2005), Urban environmentalism, Gglobal change and the mediation of local conflict. Routledge, London and New York.
Bradshaw, A. D. (2003), Natural Ecosystems in Cities: A Model for Cities as Ecosystems, in: Berkowitz, A. R., Nilon, C. H., Hollweg, K.S.(eds). (2003), Undrestanding Urban Ecosystems, A New Frontier for Science and Education. Springer, New York.
Harding, R. (1998), Environmental Decision- making,The roles of Scientists, Engineers and the Public. Sydney: Federation press.
Lehmann, S. (2010), The Principles of Green Urbanism, Transforming the City for Sustainability. Earthscan LLC, Washington, DC.
Lord Rogers of Riverside. (1999), Towards an Urban Renaissance. London: E & Fn Spons.
Melosi, M. V. (2003), The Historical Dimensions of Urban Ecology: Frameworks and Concepts, in: Berkowitz, A. R., Nilon, C. H., Hollweg, K.S.(eds).2Q03. Undrestanding Urban Ecosystems, A New Frontier for Science and Education. Springer,New York.
Miller D. and de Roo, G. (2004), Integrating Environmental Quality Improvement and City Planning. In:
Miller D. and de Roo, G. 2004. Integrating city planning and Environmental Improvement. Practicable Strategies for Sustainable Urban Development. ASHGATE. England.
Morris, E.S. (1997), British town planning and design, principles and rules. Longman; Singapore.
Rees, W. and Wackemagel, M. (1996), Urban Ecological Footprints: Why Cities Cannot Be Sustainable and Why They Are a Key to Sustainability, Environmental Impact Assessment. Review 16,223-48. Selman, P. (2000,2nd Ed), Enviromentalplanning London, Thousand Oaks,New Delhi: Sage.
Thomas, R. (2003), Sustainable urban design: an environmental approach. London: Spon press.
United Nations. (1992), Rio Declaration on Environment and Development,
Conference on Environment and Development (UNCED) (1992). Rio de Janeiro, 3-14 June.
United Nations. (1996), Report of The United Nations Conference On Human Settlements (HABITAT II), Istanbul, 3-14 June.
Van Buem, E., Van Bohemen, H., Itard, L., Visscher, H., (2012 -Eds.) Sustainable Urban Environments, an Ecosystem Approach. Springer.
White, R. R. (2002), Building the ecological city. Boca Raton, Boston: DRC Press.
اسماعیل زاده، حسن، (1395) بنیانهای نظری در مطالعات شهری؛ جلد یکم: مدیریت شهری (با نگاهی بر شرایط ایران)، تهران: تیسا، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}