نویسنده: رحیم قربانی
 

حکمت سه رکن دارد و همه‌ی مسائل آن در چارچوب این سه رکن مندرج است. معرفت النفس یکی از آنهاست که شناخت آن، شناخت همه‌ی حقایق را به دنبال دارد؛ (1) زیرا نفس بنا به نظر بسیاری از حکما و به ویژه ملاصدرا، نردبان عروج به بام معرفت است و شایستگی‌های فراوانی برای نیل به حقایق هستی دارد. (2)
کمال اصلی نفس انسانی در درک حقایق اشیا نهفته است و تا زمانی که نفس به این مرحله نرسیده باشد، به فعلیت لایق خود نخواهد رسید و فقط در حد حس و ماده باقی خواهد ماند که در واقع مسیر زوال و دگرگونی است. ملاصدرا به دلیل اهمیتی که نفس و شناختش از آن برخوردار است، آن را موضوع اصلی حکمت می‌داند. (3) در حقیقت، نفس جایگاه ویژه‌ای در ساختار خلقت دارد؛ به گونه‌ای که همه‌ی حقایق در آن منعکس و حاضرند. (4) براساس اهمیت نفس در ساختار حکمت و روند شناخت حقایق و نقش آن به عنوان فاعل معرفت و موضوع تزکیه در روند تحقق معنای حکمت، توجه به تعریف آن نیز اهمیت می‌یابد. دو نوع تعریف برای نفس قابل تصور است: یکی تعریف مفهومی و اسمی و دیگری تعریف ماهوی و حقیقی. (5) در تعریف براساس ذات نفس، فقط مفهوم مورد توجه قرار گرفته که به طور خلاصه چنین است: «ان النفس کمال اول لجسم طبیعی آلی». (6) این تعریف، هم نفوس فلکی را شامل می‌شود و هم نفوس زمینی (نباتی، حیوانی و انسانی) را؛ (7) بنابراین در نظر ملاصدرا هر نیرویی که در جسم طبیعی موجود بوده و از طریق استخدام قوای دیگر، شأنیت ایجاد فعل در طبیعت را داشته باشد، «نفس» نامیده می‌شود. (8) این تعریف برای نفس ناطق انسانی جنبه دیگری نیز دارد که عبارت است از: بیان ادراکات کلی و افعال فکری؛ زیرا عقل و فکر از قوای زنده نفس آدمی هستند؛ بنابراین در تأکید این تعریف برای انسان می‌گوید: «فهی کمال اول لجسم طبیعی آلی من جهة ما یدرک الامور الکلیة و المجردات و تفعل الافعال الفکریة». (9) او سپس به تعریف ماهوی نفس می‌پردازد و می‌نویسد: نفس، جوهری است که در فعلیت یافتنش به ماده نیازمند است: «فالنفس الانسانیة مجردة ذاتاً مادیة فعلاً فهی من حیث الفعل من التدبیر و التحریک مسبوقة باستعداد البدن مقترنة به، و اما من حیث الذات و الحقیقة فمنشأ وجودها وجود المبدأ الوهاب لاغیر»؛ (10) پس نفس انسانی ذاتاً مجرد است و از نظر فعل مادی است؛ پس نفس از جهت فعل که عبارت از تدبیر و تحریک باشد، مسبوق و مقترن به استعداد بدن است؛ اما از حیث ذات و حقیقت منشأ وجودش وجود مبدأ وهاب است، نه امری دیگر.

حقیقت نفس

ملاصدرا در جوهرشناسی نفس، حقیقت نفس را به تفصیل تبیین کرده است.
برخی از مبانی هستی‌شناختی در جوهرشناسی نفس را که در فهم و بررسی مسئله - یعنی رابطه‌ی تزکیه‌ی نفس با فهم و معرفت - نقش اساسی دارند، ملاحظه می‌کنیم.

حقیقت ادراکی نفس

کمال اصلی نفس انسانی در درک حقایق اشیا نهفته است و تا زمانی که نفس به این مرحله نرسیده باشد، به فعلیت لایق خود نخواهد رسید و فقط در حد حس و ماده باقی خواهد ماند که در واقع مسیر زوال و دگرگونی است. او این مسئله را با عنوان «حقیقت ادراکی نفس» بازگو کرده است. (11) در واقع جنبه‌ی تجردی نفس تا زمانی که در قید بدن است، با ادراک است و با مفارقت از بدن، بالذات مجرد می‌شود؛ زیرا کمال نهایی نفس در مسیر نیل به تجرد مطلق از ماده با نیل به عقل فعال محقق می‌شود. (12) از قابلیت‌های بی‌مانند این امر ربانی که براساس آن از سایر جواهر وجودی تمایز می‌یابد، شناخت و درک حقایق اشیاست. روشن شد که شناختِ حقایق هستی توسط نفس انسانی امری ممکن و دست‌یافتنی است. ملاصدرا در بحث امکان شناخت حقایق اشیا، نظریات فیلسوفانی را که قائل به ناتوانی انسان بر چنین شناختی هستند، نقد و رد کرده و کیفیت آگاهی یافتن بر حقیقت همه‌ی اشیا و به ویژه حقیقت و ماهیت جوهری نفس را تبیین کرده است؛ (13) البته او ظهور این ویژگی در انسان را مشروط به از میان رفتن موانع می‌داند و اگر موانع پنج‌گانه (نقص جوهری، کدورت شهوات، عدول از حقایق، تعصب و تقلید، و بلاهت) از میان نرفته باشند، نه تنها ویژگی ربانی نفس به ظهور نمی‌رسد، بلکه انسان در موهومات ناحق (باطل و نادرست) خود غوطه‌ور می‌شود؛ (14) زیرا نفس با اتصال به عقل فعال و مبدأ فیاض، حقایق را درک می‌کند و در صورت دوری از مراتب آن حقیقت، از درک حقایق عاجز خواهد بود.  

مراتب فعلیت نفس

فعلیت نفس مراتبی دارد و در نظر ملاصدرا دارای سه مرحله‌ی مهم است که سایر مراتب آن، در ذیل این سه مرتبه ظهور و نمود دارند:
1. فعلیت قبل از تعلق به بدن؛ 2. فعلیت هنگام تعلق به بدن؛ 3. فعلیت پس از مفارقت از بدن. (15) هر یک از این مراتب به صورت فازی در یکدیگر متداخل‌اند (16) و ملاصدرا عدم تباین این مراتب و اتصال آنها به یکدیگر را فقط با تعبیر «علیت» و معلولیت بیان کرده است؛ (17) البته وی نکته دیگری را در تمایز مراتب فعلیت ذکر کرده است که به تفاوت حیثیت‌ها و ابعاد وابستگی نفس مربوط می‌شوند؛ با این توضیح که از یک حیث به مبدأ فعال مستند و وابسته‌اند که از همان جهت بالفعل می‌شوند. از حیثی دیگر به ماده تعلق می‌گیرند که از آن جهت بالقوه می‌شوند و از حیثی دیگر به عقل فعال متصل می‌شوند و قابلیت‌های فراوانی کسب می‌کنند که از این جهت به فعلیت محض می‌رسند. (18)
فس در نخستین مرتبه به یک اعتبار نوعی جسم است و به اعتباری دیگر، صورت نوعیه. در دومین مرتبه، از حیث قابلیت رشد و نمو، «جسم نباتی» نامیده می‌شود و از حیث فاعلیت کارهای گیاهی، «نفس گیاهی». نکته‌ی درخور توجه در باب دو بعدی بودن نفس این است که بدن براساس مزاج مادی و طبیعی خود، امری مادی برای تدبیر امورش طلب می‌کند؛ اما جود مبدأ فیاض اقتضای افاضه‌ی ذات قدسش را دارد و بنابراین نفسی مجرد الذات و مادی التدبیر بر آن افاضه می‌کند و از این طریق است که یک موجود، با وجود ترکیب اتحادی‌اش با بدن، (19) دو جنبه دارد: هم مادی است (مادی الحدوث) و هم روحانی است (روحانی الذات و البقاء). (20)

محل و موضوع علوم

این حقیقت ربانی و لطیف که نفس نام دارد، محل علوم و معارف است و همه حقایق هستی را درک می‌کند. از این نظر، او نفس انسانی را «روح الهی» می‌نامد و موضوع معرفت الله معرفی می‌کند که همین روح پس از تسویه‌ی اخلاق (حصول اعتدال اخلاقی) و صفات اخلاقی نفس حاصل می‌شود. (21) بر این اساس درباره حقیقت دارک نفس می‌نویسد:
"نفس همان روحی است که علوم، صنعت‌ها، اخلاق و اهداف متفاوتی در خود جمع کرده است؛ بنابراین یقین داشته باش که نفس دفتری روحانی و لوحی ملکوتی است که حقایق در درون آن، مانند تراکم صورت‌ها در هیولای جسمانی متراکم نمی‌شوند. (22)"
ملاصدرا در جمع‌بندی ویژگی‌های ربانی و الهی نفس که جنبه‌های گوناگون یک حقیقت را بیان می‌کنند، در نهایت، آن را پرتوی از انوار الهی معرفی و تعریف اسمی و شرح اللفظی آن را بیان می‌کند و مهم‌ترین توجه وی به قابلیت‌های نفس برای درک حقایق است. (23)

مراتب و قوای نفس

نفس دارای یک ذات و حقیقت است و با وجود وحدت و بساطت ذات، با توجه به تعلق آن به بدن مادی و ظهورش در وضع و هیئت بدنی، در حالت‌های متفاوتی ظاهر می‌شود و آثار متفاوتی بروز می‌دهد. مهم‌ترین دغدغه علم النفس بررسی مراتب نفس انسانی است و در این جهت است که حکمت مصداق پیدا می‌کند. نفس در نخستین مرتبه به یک اعتبار نوعی جسم است و به اعتباری دیگر، صورت نوعیه. در دومین مرتبه، از حیث قابلیت رشد و نمو، «جسم نباتی» نامیده می‌شود و از حیث فاعلیت کارهای گیاهی، «نفس گیاهی». در سومین مرحله نیز به سبب انفعالش از محسوسات و انتقال ارادی‌اش در مکان‌ها، «بدن حیوانی» و به اعتبار کاربرد ابزارهای احساسی و تحریک ارادی آنها «نفس حیوانی» نامیده می‌شود. در مرحله چهارم هم از جهتی «بدن انسانی» و از جهتی «نفس انسانی» نامیده می‌شود و بدین‌سان تا مراتب و منازل بالاتر، به صورت دوحیثیتی پیش می‌رود تا اینکه به عالم وحدت الهی برسد که همان حضرتِ اسمائی و واحدیت است. (24)
نفس به دلیل اتحادش با بدن در جهان خارج دارای قوای طبیعی است. این قوای طبیعی نیز دو جنبه دارند که افعال طبیعی بدن را ایجاد و هدایت می‌کنند. (25) فرق دو نیروی طبیعی نفس در این است که نوع فاعلیت نفس در این افعال متفاوت است. ملاصدرا به تفصیل آنها را بررسی کرده است. (26) او روند رشد نفس انسانی، از پایین‌ترین مراتب تا اوج مراتب هستی را وابسته به سعی و تلاش انسان می‌داند و اینجاست که شناخت مراتب نفس و به فعلیت رساندن قوای آن، به ویژه در مراحل نفس ناطقه به وسیله‌ی تزکیه‌ی نفس برایش با اهمیت جلوه می‌کند. (27) علاوه بر این، مهم‌ترین دغدغه‌ی وی در باب فعلیت قوای نفس ناطقه، ارائه راهکارهای عملی و راهبردی است که برخی از آنها روش‌های علمی، (28) برخی دیگر روش‌های عملی (29) و برخی دیگر نیز مسائل اخلاقی (مسائل مربوط به تزکیه‌ی نفس) است. (30)

نمایش پی نوشت ها:
1. همو، المبدأ و المعاد، ص 100.
2. همو، تفسیر القرآن الکریم، ج 6، ص 6.
3. همان، ص 4.
4. همو، الاسفار الأربعة، ج 9، ص 370.
5. همان، ج 1، ص 442.
6. همان، ص 17.
7. خواجه نصرالدین طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ج 2، ص 371.
8. ملاصدرا، الشواهد الربوبیة، ص 283.
9. همان، ص 53؛ همو، المبدأ و المعاد، ص 365؛ همو، الشواهد الربوبیة، ص 292.
10. همو، الاسفار الأربعة، ج 2، ص 43.
11. همو، المبدأ و المعاد، ص 415.
12. همو، الحاشیة علی الالهیات، ص 61؛ همو، الشواهد الربوبیة، ص 309.
13. همان، ج 1، ص 388.
14. همو، الشواهد الربوبیة، ص 337.
15. همو، الاسفار الأربعة، ج 8، ص 378.
16. ر.ک: رحیم باقری، «تشکیک فازی»، ص 41-77.
17. ملاصدرا، الاسفار الأربعة، ج 8، ص 378.
18. همو، الحاشیة علی الالهیات، ص 61.
19. همو، الاسفار الأربعة، ج 6، ص 109.
20. همان، ج 2، ص 42.
21. همو، تفسیر القرآن الکریم، ج 6، ص 57.
22. همو، الشواهد الربوبیة، ص 30.
23. همو، مفاتیح الغیب، ص 514.
24. همو، الاسفار الأربعة، ج 8، ص 53.
25. همان، ج 3، ص 99؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیة، ص 203؛ همو، الحاشیة علی الالهیات، ص 167.
26. همو، تفسیر آیه‌ی نور، ص 160؛ همو، الشواهد الربوبیة، ص 405.
27. همو، المبدأ و المعاد، ص 385.
28. همو، الحاشیة علی الالهیات، ص 16.
29. همو، الاسفار الأربعة، ج 7، ص 279.
30. همان، ج 9، صص 86 و 140؛ همو، المبدأ و المعاد، ص 370.

منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان، (1392) اسلام و مسئله نفس و بدن: مجموعه مقالات، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول.