24 تیر 1388 / 22 رجب 1430 / 15 جولای 2009

سيّد عبدالله بهبهاني از روحانيون طراز اول تهران و رهبرآزاديخواهان دوره مشروطيت توسط مخالفين تروريست به شهادت رسيد . وي تحت توجهات پدر عالم و مجاهدش سيّد اسماعيل مجتهد بهبهاني در زادگاهش نجف اشرف تحصيل علوم ديني را آغاز كرد . سيّد عبدالله از حوزه درس حاج ميرزا حسن شيرازي كسب فيض نمود و بر دانش خود افزود . وي قبل از انقلاب مشروطيت نيز جزء روحانيون و علماي بنام پايتخت بشمار مي رفت و درحلّ و عقد امور مملكتي دخالت كامل داشت . وي با آغاز مشوطيت به صف مبارزين پيوست و با ياري و همكاري سيد محمد صادق طباطبايي رهبري مشروطه خواهان را به عهده گرفت . سيّدعبدالله بهبهاني در انقلاب مشروطه نقش بسزايي داشت و در راه زحمات فراواني را متحمل شد كه عاقبت به شهادت وي منتهي گشت . پس از شهادت سيّد در اين روز مجلس شوراي ملي و بازار تعطيل و عزاي عمومي اعلام گرديد . در پي آن نيز تمامي شهرهاي ايران مجالس ترحيم برگزار شد و پيكر اين شهيد انقلاب به ياري مير سيد علي بهبهاني به نجف اشرف انتقال يافت و در مقبره خانوادگي به خاك سپرده شد .
در ادامه نهضت مشروطه، پس از آن كه خواسته‏هاي علما و مردم در مورد تاسيس عدالت خانه و اجراي قوانين اسلام و... عملي نشد، علما تصميم گرفتند كه به قم مهاجرت نموده و در حرم حضرت معصومه(س) تحصن كنند. درنهايت در 24 تير 1285 ش برابر با 23 جمادي الاول 1324، حضرات آيات سيد محمدطباطبايي و سيد عبداللَّه بهبهاني در رأس يك گروه هزار نفري به سوي قم حركت كردند و مهاجرت كبري را شروع نمودند. همچنين شيخ فضل‏اللَّه نوري، سه روز بعد با فراهم آوردن جمعيت بسيار زياد، از تهران به قم هجرت نمود. اين مهاجرت، موجي از يك قيام در سراسر كشور ايجاد كرد و علماي بزرگ زمان از قبيل آقانجفي اصفهاني و آخوند ملاقربانعلي زنجاني از روحانيون مشهور و متنفذ اصفهان و زنجان، به اين تحصن پيوسته و روحانيون ساير شهرها با تلگراف‏هاي متعدد، در انجام خواسته متحصنين قم پافشاري نمودند. در جايي كه نهضت در اوج پيروزي قرار داشت و مظفرالدين شاه قاجار هم خواسته رهبران نهضت را پذيرفته بود، به واسطه دست‏هاي مرموزي كه در جريان بود، اولين انحراف نهضت آشكار شد و عده‏اي از مردم، ناآگاهانه به سفارت انگليس پناهنده شدند و در حياط سفارت تحصن كردند. تحصُّن بيش از بيست هزار نفر از مردم در سفارت انگلستان، هرچند در ظاهر به بهانه حفظ جان مردم صورت مي‏گرفت ولي در واقع نوعي تعدّي از احكام اسلامي بود كه استعمار پير به دنبال آن بود. اين انحراف بعدها تا آنجا كشيده شد كه شيخ فضل‏اللَّه را كه خود، از رهبران مشروطه به شمار مي‏رفت، به دليل مخالفت با مشروطه غيرمشروعه، به جوخه دار سپردند. سرانجام بر اثر فشار متحصنين، مظفرالدين شاه تمامي خواسته‏هاي آنان را پذيرفت و در 14 مرداد 1285ش، طي فرماني، ضمن عزل عين‏الدوله، صدر اعظم مستبد خود، دستور برگزاري انتخابات و تشكيل مجلس شورا را صادر كرد. در نهايت علما و مردم متحصن در قم، ده روز بعد از امضاي فرمان مشروطه، با احترام به تهران بازگشتند.
رهبر عاليقدر حضرت آيت الله سيد على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌اى، در روز 24 تيرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده هستند. زندگى سيد جواد خامنه اى مانند بيشتر روحانيون و مدرسّان علوم دينى، بسيار ساده بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او ياد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
آيت‏اللَّه سيدموسي زرآبادي در حدود سال 1256 ش (1294 ق) در قزوين به دنيا آمد. ايشان در قزوين و تهران از محضر حضرات آيات: ميرزا ابوالحسن جلوه، ميرزا حسن كرمانشاهي، شيخ فضل‏اللَّه نوري و... استفاده كرده و در علوم عقلي و نقلي به استادي رسيد. سيد موسي در علوم غريبه يكي از استادان مسلم ومتبحر بوده است و در مراحل تقوي و تهذيب نفس و سلوك شرعي نيز از نخبگان عصر خود بود، ليكن استادان و مربيان او در اين زمينه‏ها شناخته شده نيست. آيت‏اللَّه زرآبادي به همراه ميرزا مهدي اصفهاني و شيخ مجتبي قزويني خراساني، سه ركن عمده مكتب تفكيك را در سده چهاردهم هجري تشكيل مي‏دهند. بر اساس اين مكتب كه ايشان از بزرگان آن است، ناب سازي و خالص ماندن شناخت‏هاي قرآني و فهميدن اين شناخت‏ها و معارف به دور از تاويل و مخلوط شدن با افكار و نيز بر كنار از تفسير به راي از اهداف آن به شمار مي‏رود. آيت‏اللَّه زرآبادي ساليان متمادي به تدريس پرداخت و شاگردان فرهيخته‏اي پرورش داد كه دانشمندان نام‏آوري همچون شيخ مجتبي قزويني، شيخ علي‏اكبر اللّهيان تنكابني، شيخ علي‏اصغر شكرنابي و سيد ابوالحسن حافظيان مشهدي و شيخ هاشم قزويني خراساني و... در محضر او به درجات بالاي علمي دست يافتند. هم‏چنين حاشيه برمنظومه سبزواري و حاشيه بر شرح اشارات از جمله تاليفات ايشان است. آيت‏اللَّه زرآبادي سرانجام در بيست و چهارم تير ماه 1313 ش برابر با دوم ربيع‏االثاني 1353 ق در 59 سالگي به سراي باقي شتافت و در صحن امامزاده حسين قزوين به خاك سپرده شد.
علامه سيداسماعيل بلخي در سال 1295 ش (1336ق) در قريه بَلخاب از توابع بلخ در شمال افغانستان به دنيا آمد. وي از سنين كودكي به تحصيل علوم ديني پرداخت و براي اين منظور به ايران و عراق سفر كرد. او در قيام خونين مسجد گوهرشاد مشهد در تيرماه 1314 حضور داشت و آن روزگار شوم و خونين ملت ايران را درك كرد و خود سهم عمده‏اي در قيام داشت. در همين زمان بود كه به همراه پدر، درس و بحث را رها نمود و راهي هرات گرديد. سيد اسماعيل در راه مبارزه با استبداد، آرام و قرار نداشت و مردم مسلمان افغانستان را به مبارزه با حكومت‏هاي فاسدِ افغانستان تشويق مي‏كرد. از اين رو پس از بازگشت به هرات، عليه بيداد و استبداد وقت افغانستان شوريد و با ايجاد اولين هسته مقاومت و تشكيل "مجتمع اسلام"، با حكومت جور در افتاد. سيد اسماعيل با سخنراني‏ها و خطابه‏هاي آتشين خود در هرات، دولت سلطنتي افغانستان را رسوا مي‏كرد و زنگ بيداري و آزادي‏خواهي را در هر كوي و برزن براي مردم مظلوم افغانستان مي‏نواخت. او كه در طول دوران مبارزه، بر وحدت بين مسلمانان تاكيد داشت، هميشه از طرف دولت حاكم مورد اذيت و آزار قرار مي‏گرفت و نزديك به پانزده سال از عمر خود را در زندان‏هاي ستم‏شاهي افغانستان گذراند. سيد اسماعيل بلخي پس از آزادي از زندان، در سال 1346ش راهي نجف اشرف گرديد و با بزرگاني همچون حضرات آيات سيد محسن حكيم، سيدابوالقاسم خويي و علامه اميني و به ويژه حضرت امام خميني ديدار و گفتگو نمود. وي در بازگشت به افغانستان از ايران عبور كرد و مورد استقبال حوزه‏هاي علميه قرار گرفت. وي پس از ورود به افغانستان، به مبارزات خود ادامه داد اما اين فعاليت‏هاي ضد حكومت جور، بر حكام ستم پيشه افغانستان گران آمد لذا در صدد از ميان برداشتن اين مجاهد في سبيل‏اللَّه برآمدند. در نهايت اين عالم مسلمان و مبارز در 24 تيرماه 1347 ش برابر با 18 ربيع‏الثاني 1388 ق در سن 52 سالگي از طريق تزريق مواد زهرآلود به دستور ظاهرشاه، پادشاه افغانستان در كابل به شهادت رسيد.
آيت‏اللَّه سيدمحمد حسن آل‏طيب جزايري در سال 1291ش (1330ق) در شهرستان شوشتر در استان خوزستان و در بيت علم و تقوا و فضيلت ديده به جهان گشود. وي پس از طي مقدمات و سطوح نزد پدر عالم خود و ديگر استادان شهر، در 23 سالگي به حوزه علميه قم رفت و در محضر آيات عظام: حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، سيد محمد حجت كوه كمره‏اي و سيد احمد خوانساري زانوي ادب به زمين زد و از دانش سرشار آنان در فقه واصول توشه‏ها گرفت. ايشان سپس به قصد شركت در درس فيلسوف بزرگ زمان، آيت‏اللَّه علامه ميرزامهدي آشتياني و فراگيري فلسفه و كلام، راهي تهران شد و مدت‏ها در درس ايشان شركت جست. آيت‏اللَّه آل‏طيب پس از آن به شوشتر بازگشت و رياست حوزه علميه آنجا را برعهده گرفت و طي سال‏هاي متمادي به تدريس و تربيت طلاب علوم ديني، وعظ و ارشاد، امامت جماعت، تاليف و تصنيف و مبارزه با فساد و امر به معروف و نهي از منكر پرداخت. اين فقيه فرزانه از حضرات آيات: حائري يزدي، سيد ابوالحسن اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي، شيخ محمدكاظم شيرازي، سيدمحمدهادي ميلاني و شيخ آقابزرگ تهراني داراي اجازات متعدد اجتهاد و روايت بود و در علوم عقلي و نقلي چون فقه، اصول، حديث، نجوم، حساب و رياضيات و ادبيات عرب، مهارت فراوان داشت. از ايشان آثاري برجاي مانده كه منظومه در حكمت، تحرير عروةالوثقي و الرّياضُ المرضيه از آن جمله است. آيت‏اللَّه آل‏طيب جزايري سرانجام پس از كسالتي طولاني، در شب بيست و پنجم تيرماه 1373ش برابر با 6 صفر 1415ق در 82 سالگي چشم از جهان فروبست و پس از تشييعي با شكوه به خاك سپرده شد.
«ملاّ علي بن جمشيد» معروف به« آخوند نوري» از حكيمان و عالمان طرازاول قرن 13 هجري قمري درگذشت . آخوند نوري ازقزوين واصفهان تحصيل كرد و ازمحضربزرگاني چون محمد بيد آبادي كسب فيض كرد. اودركنار تدريس؛ حوزه فلسفي عظيمي دايركرد كه ازنظر كمّي بي نظير بود . آخوند نوري درحكمت متعاليه ازسرآمدان روزگارخود بشمار مي رفت ازاين روبرخي ازمحققان تاريخ و فلسفه جايگاه علمي اوراازاين روبه مقام و موقعيت صدرالمتالهين نزديك دانسته اند . حواشي اسفار؛ ورساله اي دروحدت وجود ازآثار متعدد آخوندنوري است.
شيخ جعفر كاشف الغطاء در سال 1154 ق در نجف اشرف به دنيا آمد و از همان اوان كودكي به تحصيل علوم ديني پرداخت. در آغاز، مقدمات را نزد پدر آموخت و سپس از محضر بزرگاني نظير شيخ محمدمهدي فتوني، محمدباقر وحيد بهبهاني و سيدمهدي بحرالعلوم كسب دانش كرد. شيخ جعفر سپس به تاليف و تدريس پرداخت و شاگردان فراواني تربيت نمود و كتب متعددي نگاشت. يكي از كارهاي مهم وي، مقابله با اخباري‏گري بودو تلاش مؤثري در از بين بردن اين فتنه انجام داد. سرانجام اين عالم سترگ پس از هفتاد و چهار سال عمر با بركت، دار فاني را وداع گفت و زندگي جاودان خود را آغازكرد.
ملاعلي بن جمشيد معروف به آخوند نوري از محضر اساتيد بزرگي چون محمد بيدآبادي كسب فيض نمود. سپس به تدريس مشغول شد و حوزه بزرگي در فلسفه تاسيس كرد كه از نظر كمّي بي‏نظير بود. آخوند نوري علاوه بر تحصيل و تدريس به مقام شامخي نيز در حكمت متعاليه نايل گشت تا بدان پايه كه برخي از دانشمندان فلسفه، پايگاه او را از اين جهت به مقام و موقعيت "صدرالمتألهين" نزديك دانسته‏اند. از آثار متعددي كه به وي نسبت مي‏دهند حواشي اسفار و رساله‏اي در وحدت وجود است. مدفن اين عالم طراز اول قرن 13، كفشكن حرم حضرت علي(ع) در نجف اشرف مي‏باشد كه به وصيت او بوده است.
اسارت و تبعيد ناپلئون بنا پارت امپراتور بزرگ فرانسه در جزيره سَنت هِلِن آغاز شد. ناپلئون در سال 1804ميلادي به امپراتوري فرانسه رسيد و پس از 11سال در چنين روزي به سنت هلن تبعيد گرديد . ناپلئون مدت 6سال آخر عمر خود را در اين جزيره گذراند و سپس در 52سالگي در گذشت .
نيروي هوايي آمريكا بمباران مخوف كشور ژاپن را آغاز كرد . اين بمباران كه در جريان آن هزاران هواپيماي بزرگ آمريكايي از نوع 29ـ ب معروف به دژ پرنده شركت داشتند تا روز شكست نهايي ژاپن و تسليم آن كشور ادامه داشت . در اين بمباران بيش از 3000كارخانه كوچك و بزرگ ژاپني منهدم و نابود گرديد .
جنگ‏هاي صليبي عنوان يك سلسله از جنگ‏هايى است كه طي قرون يازده تا سيزده ميلادي با تهاجم مسيحيان به سرزمين‏هاي اسلامي به وقوع پيوسته است. در اين نبردها كه به بهانه نجات قبر حضرت عيسي(ع) از دست مسلمين آغاز گرديد قتل و غارت و استثمار و استعمار مسلمين، هدف اصلي جنگجويان مسيحي بود. در سال 1095م پاپ اوربانوس با شعار "اين است اراده خدا"، نسبت به تصرف بيت‏المقدس توسط مسلمانان، كه از آنها به عنوان دشمن ياد نمود، اظهار نگراني كرد و براي آزادسازي آنْ از ياران مسيح(ع) كمك خواست. از اين‏رو، اولين جنگ صليبي در نيمه اوت 1096م با شركت اقوام اروپايى آغاز شد و مسيحيان به طرف فلسطين به راه افتادند. آنان در مسير خود پس از كشتار و قتل عام در شهرهاي منطقه آسياي صغير و به ويژه انطاكيه، به راه خود ادامه دادند. شهر بيت‏المقدس در آن زمان در اختيار خلفاي فاطمي بود و گرچه در ابتداي كار، دولت فاطمي به صليبيون پيشنهاد دوستي داد اما آنها كه براي قتل و غارت و تصرف آن شهر حركت كرده بودند ضمن رد اين پيشنهاد، خود را به آن منطقه رساندند. در اين هنگام، اردوي چهارصد هزار نفري مسيحيان براي تسلط بر بيت‏المقدس آماده مي‏شدند و درخواست كمك والي اين شهر از مصر به عنوان مقر خلفاي فاطمي به جايى نرسيد. صليبيون حدود 40 روز به محاصره شهر ادامه دادند و سرانجام پس از چند حمله، موفق شدند بخشي از ديوار دفاعي شهر را ويران نموده و پس از فرار مدافعين آن، سربازان صليبي وارد شهر شدند. در نهايتْ در روز 15 ژوئيه 1099 بيت‏المقدس سقوط كرد. مردم شهر تسليم شدند و پرچم امان فرمانده صليبي‏ها برافراشته شد، اما سربازان مسيحي بدون توجه به اين مسئله آنچنان قتل و غارت و كشتاري به راه انداختند كه همه مورخين، اعم از مسيحي و مسلمان، به آن اذعان نموده‏اند. در جريان اين حمله وحشيانه در مسجدالاقصي بيش از هفتاد هزار نفر به قتل رسيدند و اين آغازي بود بر تسلط مسيحيان بر اولين قبله مسلمين.
نيكولا دو مالْبِرانْشْ، فيلسوف فرانسوي در 15 ژوئيه 1638م در پاريس به دنيا آمد. وي از جواني به تحصيل فلسفه پرداخت اما چون از بحث‏هاي پيچيده آن در باب موضوعات مشكوك و نامعلوم مابعدالطبيعي دلش گرفت، به علم الهيات كه معلمان آن، براي مشكلاتش جواب قاطع‏تري داشتند، روي آورد. از اين رو به سلك كشيشان درآمد و در صنف خطيبان ديني قرار گرفت. مالبرانش به ظاهر، عقايد آنها را به عنوان حقيقت محض مي‏پذيرفت و حال آن كه در دل، كاملا به آنچه مجبور به پذيرفتنش بود، اعتقاد نداشت. وي در 26 سالگي با دكارت آشنا شد و به مدت سه سال به مطالعه آثار اين فيلسوف هم‏وطنش پرداخت. مالبرانش پس از خواندن آثار دكارت، از الهيات دست كشيد و بار ديگر به فلسفه روي آورد. وي تحت تاثير دكارت، كتاب جستجوي حقيقت را نگاشت. مالبرانش در اين كتاب، مانند دكارت از شك آغاز كرد و به حقيقت ختم نمود. وي بر اين عقيده بود: پيش از آن كه چيزي را مشاهده كني بدان ايمان نياور، اما هنگامي كه مشاهدات تو، عقل تو را به سوي حقيقت رهنمون گشت در ايمان، متزلزل مباش. به عبارت ديگر، عقل ما نتيجه معقولِ مشاهدات حواس ماست، و همين عقل كه حاصل مشاهدات حواس است، راهنماي ما بدين حقيقت است كه همه مخلوقات در خداوند وحدت مي‏يابند. از اينجا معلوم مي‏شود كه عقل، راهنماي ما به قبول ايمان و ايمانْ راه وصول و درك خداوند است. مالبرانش هيچ علتي را به جز خدا قبول ندارد و اراده بشر را بي‏فايده مي‏داند و مي‏گويد هيچ چيز بدون اراده خداوند انجام‏پذير نيست. او هم‏چنين با اعتقاد به افكار افلاطون، تحت تاثير وي نيز قرار گرفت. از اين جهت او را افلاطوني، مسيحي، مي‏ناميدند. مالبرانش يكي از فلاسفه بزرگ فرانسه محسوب مي‏شود كه قائل به وحدت وجود و منكر ارتباط عقل و ماده بود. نيكولا دو مالبرانش سرانجام در دهم فوريه 1715م در 77 سالگي درگذشت.
پيِر ژوزف پرودون، يكي از متفكرين و صاحبنظران فرانسوي در امور سياسي و اجتماعي، در 15 ژوئيه 1809م در خانواده‏اي فقير در شهر بزانسون فرانسه به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات متوسطه و دانشگاه، جزوه‏اي تحت عنوان "مالكيت چيست" منتشر كرد كه باعث شهرت او شد. پرودون معتقد بود كه كارگر و كارفرما بايد با رعايت تساوي مقدار محصول و مزد، و فروشنده و خريدار با ملاحظه تساوي قسمت محصولات، يك‏ديگر را كمك كنند تا جامعه سعادتمند شود. او در سال 1846 كتابي به نام "نظام تناقض اقتصادي يا فلسفه فقر و بيچارگي" منتشر نمود و به دليل تندي و جسارت نوشته‏هايش، به سه سال حبس محكوم شد. پرودون زندگي بسيار ساده‏اي داشت و به اصول اخلاقي پاي‏بند بود. وي ايمان محكمي به حيثيت و آزادي مردم داشت و با هر فرضيه و نظري كه شخصيت فرد را از ميان بردارد و از پيشرفت آزادانه او و ابتكاراتش جلوگيري كند، به سختي مخالفت مي‏كرد. از اين رو بود كه با سن سيمون، فيلسوف فرانسوي و كارل ماركس، نظريه پرداز آلماني و عقايد آن‏ها مخالفت مي‏ورزيد. پرودون بر اين باور بود كه جامعه بايد از اتحاديه كوچكي تشكيل شود كه با هم پيوستگي داشته باشند و امور آن‏ها به نحوي اداره گردد كه نيازي به حكومت پيدا نكنند. وي به مسئوليت اخلاقي افراد اهميت بسيار مي‏داد و مي‏گفت، هر انضباطي كه به مردم تحميل گردد اشتباه است. او اولين كسي است كه لفظ آنارْشي يا اغتشاش و هرج و مرج را به كار برد ولي نه به معني انقلابي آن، بلكه بدين معني كه آنارشي و مردم بدون حكومت، كامل‏ترين سازمان اجتماعي بشر مي‏باشد زيرا مدعي بود كه حكومت هر فرد بر ديگري، به هر شكل و طريق كه باشد، ظلم و ستمگري محسوب مي‏شود. ژوزف پرودون سرانجام در 16 ژانويه 1865م در 56 سالگي درگذشت.
نوري سعيد پاشا، سياست‏مدار برجسته عراقي و مشهورترين نخست وزير عراق پس از استقلال اين كشور، در سال 1888م در بغداد به دنيا آمد و در جواني از مدرسه نظامي استانبول فارغ التحصيل گرديد. وي در 21 سالگي به ارتش عثماني پيوست و در جنگ امپراتوري عثماني و بلغارستان در سال 1912م شركت جست. نوري سعيد آن‏گاه در كنار حرفه سپاهي‏گري خود، فعاليت‏هاي سياسي را آغاز كرد و در جريان اعتراضات سياسي عليه امپراتوري عثماني، مورد توجه انگلستان واقع شد. بدين جهت پس از پيروزيِ اين حركت در پايان جنگ جهاني اول و فروپاشي امپراتوري عثماني، وي رياست ستاد ارتش ملك فيصل پادشاه وقت سوريه را بر عهده گرفت و به آن سر و سامان داد. نوري سعيد در مدت ماه‏هاي سلطنت فيصل در سوريه با او بود و پس از برچيده شدن سلطنت فيصل از سوريه، با او به عراق آمد. پس از چندي، نوري سعيد در مارس 1930م با حمايت استعمار بريتانيا به نخست‏وزيري عراق رسيد و در طول 28 سال، فرمان‏رواي اصلي اين كشور به شمار مي‏رفت. وي در اين مدت، 14 بار به مقام نخست وزيري عراق دست يافت و با قدرتِ ابتكار، كوشش مداوم و در پرتو برقراري حداكثر تماس با كشورهاي همسايه عراق و ممالك اروپايى، بر اين سرزمين حكومت راند. نوري سعيد همواره موثرترين عامل در حفظ شيرازه نظام پادشاهي در عراق بود. وي تا سر حدّ امكان تلاش كرد از حجم دخالت نيروهاي عراق در جنگ عليه رژيم صهيونيستي در جريان جنگ اول اعراب و اسرائيل بكاهد. نوري سعيد فردي مؤثر در امضاي قرارداد 25 ساله 1930 عراق و انگليس، تأسيس اتحاديه عرب در سال 1945م و وارد كردن عراق در جنگ جهاني دوم به نفع متفقين، علي‏رغم مخالفت داخلي، بود. وي هم‏چنين عاقد پيمان استعماري بغداد ميان چهار كشور عراق، تركيه، ايران و افغانستان در سال 1937م و عاقد پيمان سنتو در سال 1955م به شمار مي‏رفت. نوري سعيد در دو ماه آخر عمر خويش نيز در اتحاد هاشمي شامل اتحاد اردن و عراق به عنوانِ نخست‏وزيري دست يافت و نفوذش را در اردن نيز بسط داد. در دوران حكومت نوري سعيد، وي مخالفان خود را از سر راه برداشت و با ايجاد جوّ رعب و وحشت، پايه‏هاي نفوذ استعماري انگلستان در عراق را مستحكم ساخت. حكومت نوري سعيد در نهايت در جريان كودتاي خونين عبدالكريم قاسم در چهاردهم ژوئيه 1958م به سر رسيد و كاخ فرمان‏روايى وي را ويران ساخت. در جريان اين كودتا كه علاوه بر پادشاه عراق، تمامي خاندان سلطنتي و بسياري از دولت‏مردان عراق كشته شدند، نوري سعيد چادري بر سر افكند و شناكنان از دجله گذشت و خود را به خانه راننده‏اش رساند. در اين زمان، شوراي انقلاب براي دستگيري وي، جايزه‏اي هنگفت تعيين كرد. فرداي آن روز، يكي از زيردستان نوري سعيد، پول را بر وفاداري نسبت به ارباب سابق خود ترجيح داد و در شب شانزدهم ژوئيه 1958م، مقامات دولتي را از مخفيگاه او آگاه كرد. اما قبل از آن‏كه سربازان دولتي فرا رسند، توده خشمگين مردم به اقامتگاهش هجوم آوردند و او را در هفتاد سالگي به هلاكت رساندند. جنازه نوري سعيد سپس به وسيله طناب در خيابان‏هاي بغداد كشيده شد و به بدترين وجهي مُثله گرديد.
در سال 1985م، مسلمانان لبنان عليه سلطه‏خواهي و تلاش مسيحيان براي قبضه قدرت در لبنان قيام كردند و خواهان محدوديت اين قدرت شدند. در اين حال كاميل شمعون رئيس جمهور وقت لبنان كه از سركوب مخالفان خود ناتوان شده بود از ايالات متحده امريكا درخواست كمك نظامي كرد. امريكا نيز با اعزام ناوگان هفتم و پياده كردن تفنگ‏داران دريايى‏اش در خاك اين كشور در پانزدهم ژوئيه همان سال، قيام مردم لبنان را سركوب و نظام طايفه‏گري لبنان را از سقوط حتمي نجات داد. هرچند مداخله نيروهاي امريكا در لبنان، موقتاً حكومت طرفدار غرب در اين كشور را از خطر سقوط رهايى داد، ولي زمينه را براي اختلاف و دشمني بين مسلمانان و مسيحيان و حتي بين خود مسيحيان فراهم ساخت و جنگ‏هاي داخلي ويرانگر و طولاني اين كشور را در سال‏هاي بعد به بار آورد. در اين ميان، در جريان حملات چريكي مسلمانان لبنان، تعداد زيادي از تفنگ‏داران امريكايي نيز به هلاكت رسيدند.