وهابيت و تخريب قبور متبرکه





بيانيه علماي مکه و نجد

علماي مکه در راس آنها، شيخ عبدالقادر شيبي کليددار خانه کعبه، به ديدن ابن‌سعود آمدند، ابن سعود سخناني ايراد کرد و در ضمن آن از دعوت محمد بن عبدالوهاب ياد کرد و اظهار داشت که احکام ديني ما، طبق فقه احمد بن حنبل است، حال اگر اين سخنان در نزد شما پذيرفته است، بياييد تا براي عمل کردن به کتاب خدا و سنت‌خلفاي راشدين با يکديگر بيعت کنيم. همه با او بيعت کردند.
سپس يکي از علماي مکه، از ابن سعود درخواست کرد که مجلسي ترتيب بدهد تا علماي مکه و نجد در اصول و فروع به مباحثه بپردازند، وي اين پيشنهاد را پذيرفت و در روز يازدهم جمادي الاولي، پانزده نفر از علماي مکه و هفت نفر از علماي نجد، اجتماع کردند و مدتي باهم بحث کردند و در پايان بيانيه‌اي از طرف علماي مکه صادر شد، مبني بر اين که در پاره‌اي از مسائل اصولي، ميان علماي مکه و علماي نجد، موافقت گرديد، از جمله اين که هرکس ميان خود و خدا واسطه قرار دهد، کافر است و تا سه بار توبه داده مي‌شود و اگر توبه نکرد، بايد کشته شود. ديگر ساختمان بر روي قبور و چراغ روشن کردن در اطراف قبور و نماز خواندن در کنار آنها حرام است. و نيز اگر کسي خدا را به جاه و مقام کسي بخواند، مرتکب بدعت‌شده و بدعت در اسلام حرام است.(1)

ويران ساختن مقابر و مشاهد حجاز به وسيله وهابيان

وقتي که وهابيان وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن عباس را خراب کردند، چنان که اين کار را يکبار ديگر نيز انجام داده بودند و هنگامي که وارد مکه شدند، قبه‌هاي قبرهاي عبدالمطلب جد پيامبرصلي الله عليه وآله و ابوطالب عموي پيامبر و خديجه ام‌المؤمنين (همسر اول پيامبر) و همچنين بناي زادگاه پيامبر و فاطمه زهراعليها السلام را با خاک يکسان نمودند.
در جده قبه قبر حوا را ويران ساختند و به‌طور کلي تمام مقابر و مزارات را در مکه، جده و طائف و نواحي آنها از بين بردند و زماني هم که مدينه را محاصره کرده بودند، مسجد و مزار حمزه و مقبره شهداي احد را که بيرون شهر بود، خراب کردند.
مرحوم علامه امين مي‌نويسد:
«و شايع است که آنها گنبد مرقد مطهر نبوي را هم به توپ بستند، اما خود وهابيها منکر چنين چيزي هستند. چون اين خبر به گوش ملت ايران رسيد، سخت دچار نگراني شد و علما و بزرگان اجتماع کردند و اين پيش‌آمد را امري بزرگ تلقي نمودند و ما در دمشق از يکي از علماي بزرگ خراسان و از شهر مقدس مشهد تلگرافي دريافت نموديم که طي آن حقيقت قضيه را از ما سئوال کرده بودند، سپس دولت ايران گروهي را براي تحقيق به حجاز اعزام داشتند، تا از حقيقت ماجرا دولت‌خويش را مطلع سازند.(2)
پس از تسلط وهابيها بر مدينه منوره قاضي القضات وهابيها، شيخ عبدالله بن‌بليهد در ماه رمضان 1344 از مکه به مدينه آمد و اعلاميه‌اي صادر نمود و ضمن آن از اهل مدينه سئوال کرد که درباره خراب کردن قبه‌ها و مزارات چه مي‌گويند؟ بسياري از مردم از ترس جوابي ندادند و بعضي از آنان خراب کردن را لازم دانستند و متن سئوال و جواب را منتشر ساخت‌».
مرحوم علامه سيد محسن امين در اين باره مي‌نويسد:
«مقصود شيخ عبدالله ز اين سئوال استفتاء حقيقي نبود، زيرا وهابيها در وجوب خراب کردن تمام قبه‌ها و ضريح‌ها حتي قبه روي قبر پيامبرصلي الله عليه وآله هيچ ترديدي ندارند، اين 2قاعده و اساس مذهبشان مي‌باشد و سئوال مزبور تنها براي تسکين خاطر مردم مدينه بود».
بعد از سئوال مذکور، آنچه در مدينه و اطراف آن گنبد و ضريح و مزار بود، ويران ساختند از جمله گنبدهاي ائمه مدفون در بقيع که عباس عموي پيغمبرصلي الله عليه وآله نيز در آن مدفون بود و ديوارها و صندوق روي قبور، همه را خراب کردند، همچنين گنبدهاي عبدالله پدر پيامبرصلي الله عليه وآله و آمنه مادر آن حضرت و نيز گنبدها و قبور زوجات پيامبرصلي الله عليه وآله و گنبد عثمان بن عفان و اسماعيل بن جعفر الصادق‌عليه السلام و مالک پيشواي مذهب مالکي را ويران ساختند، خلاصه سخن اين که در مدينه و اطراف و در ينبع قبري باقي نگذاشتند».(3)
باز مي‌نويسد:
«وهابيها از ترس نتيجه کارشان از خراب کردن گنبد و بارگاه رسول اکرم‌صلي الله عليه وآله خودداري کردند و گرنه آنان هيچ قبر و ضريحي را استثناء نکرده‌اند، بلکه قبر پيامبر از جهت آن که بيشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از نظر آنها اولي به خرابي است، اما آنچه که پادشاه سعودي اظهار داشته که «ما قبر پيامبر را محترم مي‌دانيم‌» بدون شک چنين کلامي برخلاف عقائد آنهاست و اين سخن را جز براي مصلحت و جلوگيري از تحريک عواطف جهان اسلام، بر ضدشان، نگفته است و اگر از اين نظر خاطر جمع مي‌شدند، حتما قبر پيامبرصلي الله عليه وآله را نيز ويران مي‌ساختند، بلکه نخست و پيش از ساير مزارات آنجا را خراب مي‌نمودند.
چون اين عمل زشت وهابيان در حجاز و آنچه را که نسبت‌به قبور ائمه بقيع کرده بودند، به گوش مسلمانان در نقاط مختلف جهان رسيد، اين جنايت را بزرگ شمردند و در محکوميت آن، تلگرافهائي از عراق و ايران و ساير کشورها به ابن سعود مخابره شد و به عنوان اعتراض درسها و نماز جماعتها تعطيل گشت و مجالس سوگواري تشکيل گرديد.(4)
مطلبي که بيشتر موجب نگراني شد، انتشار اين موضوع بود که گنبد روي قبر مطهر پيامبرصلي الله عليه وآله را نيز به گلوله بسته‌اند (و حتي قبر مقدس را خراب کرده‌اند) اما بعدا معلوم شد اين خبر صحت نداشته خود وهابيها هم آن را انکار کردند».
جابري انصاري در کتاب «تاريخ اصفهان‌» در ضمن وقايع سال 1343 هجري به داستان حمله وهابي به حجاز و ويران ساختن قبور اشاره مي‌کند و مي‌نويسد:
«ضريح پولادي که حاج امين السلطنه در سال 1312 ه دستور داد در اصفهان دو سالي ساختند، برداشتند (از روي قبور ائمه بقيع) و چون وهابيها خواسته بودند وارد مرقد مقدس ختمي مرتبت‌شوند، يکي از آنان، اين آيه را خوانده بود: «يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبي...» لذا از آن جسارت گذشتند.(5)

بمباران مدينه و انعکاس آن در ايران و ساير ممالک اسلامي

مؤلف کتاب «تاريخ بيست‌ساله ايران‌» حسين مکي، زير عنوان فوق مي‌نويسد:
«تقريبا در اوايل شهريور 1304 برابر اوايل صفر 1343 در نتيجه محارباتي که بين طائفه وهابي‌ها (ابن السعود ملک نجد و حجاز) که بعدها به نام کشور عربي سعودي موسوم گرديد، و صاحب الاحساء و ملک حسين شريف مکه و مدينه روي داد، برخي از شهرهاي مکه و مدينه بمباران گرديد و پس از تصرف مدينه شهر مزبور نيز از طرف قواي ابن السعود بمباران شد، بعضي از مقابر صحابه و مساجد و مقابر ائمه شيعه ويران گرديد.
خبر اين بمباران در عالم اسلام و مخصوصا عالم تشيع صداي عجيبي کرد و عواطف مذهبي مردم را سخت تحريک نمود، از تمام نقاط ايران تلگرافاتي به علماي تهران شد و علماي مرکز نيز جلساتي تشکيل داده و در اطراف اين موضوع به مذاکره و بحث پرداختند.
سردار سپه نيز در اين زمينه بخشنامه زير را صادر نمود:
«متحد المآل تلگرافي و فوري است. عموم حکام ايالات و ولايات و مامورين دولتي.
به موجب اجبار تلگرافي از طرف طائفه وهابي‌ها اسائه ادب به مدينه منوره شده و مسجد اعظم اسلامي را هدف تير توپ قرار داده‌اند. دولت از استماع اين فاجعه عظيم بي‌نهايت مشوش و مشغول تحقيق و تهيه اقدامات مؤثره مي‌باشد، عجالتا با توافق نظر آقايان حجج اسلام مرکز تصميم گرفته شده است که براي ابراز احساسات و عمل به سوگواري و تعزيه‌داري يک روز تمام مملکت تعطيل عمومي شود، لهذا مقرر مي‌دارم عموم حکام و مامورين دولتي در قلمرو ماموريت‌خود به اطلاع آقايان علماي اعلام هر نقطه، به تمام ادارات دولتي و عموم مردم اين تصميم را ابلاغ و روز شنبه شانزدهم صفر را روز تعطيل و عزاداري اعلام نمايند.
رياست عاليه کل قوا و رئيس الوزراء - رضا».
مکي مي‌افزايد:
«بر اثر تصميم فوق روز شنبه شانزدهم صفر تعطيل عمومي شد، از طرف دستجات مختلفه تهران مراسم سوگواري و عزاداري به عمل آمد و بر طبق دعوتي که به عمل آمده بود، در همان روز علما در مسجد سلطاني اجتماع نمودند و دستجات عزادار با حال سوگواري از کليه نقاط تهران به طرف مسجد سلطاني عزيمت کرده در آنجا اظهار تاسف و تاثر به عمل آمد و عصر همين روز يک اجتماع چندين ده هزار نفر در خارج دروازه دولت تشکيل گرديد و در آنجا خطبا و ناطقين نطقهاي آتشين و مهيجي کرده، نسبت‌به قضاياي مدينه و اهانتي که از طرف وهابيها به گنبد مطهر حضرت رسول به عمل آمده بود، اظهار انزجار و تنفر شد.(6)
وضع قبور ائمه بقيع پيش از خراب کردن وهابيها در سفرنامه‌هاي حج، وضع قبور ائمه بقيع قبل از خراب کردن وهابيها به تفصيل شرح داده شده و تصاويري از آنها ارائه گرديده است از جمله اين سفرنامه‌ها، سفرنامه ميرزا حسين فراهاني است.
وي در سال 1302قمري توفيق زيارت حج پيدا کرده و درباره قبور ائمه بقيع چنين نوشته است:
«قبرستان بقيع، قبرستان وسيعي است که در شرقي سور (بارو) مدينه متصل به دروازه سور واقع شده و دورتادور آن را ديوار سه‌ذرعي از سنگ و آهک کشيده‌اند و چهار در دارد دو درب آن از طرف غرب و در کوچه پشت‌سور است و يک درب طرف جنوب و درب ديگر آن شرقي و طرف حش کوکب است که در کوچه باغهاي بيرون شهر است و از بس در اين قبرستان سرهم دفن کرده‌اند، اغلب قبرستان يک ذرع متجاوز از سطح زمين ارتفاع بهم رسانيده است و در اوقات آمدن حجاج به مدين، همه روزه درهاي اين قبرستان تا وقت مغرب باز است و هرکس مي‌خواهد مي‌رود و در غير وقت‌حج، ظهر روز پنجشنبه باز مي‌شود و تا نزديک غروب روز جمعه بعد بسته است مگر آن که کسي بميرد و آنجا دفن کنند.
چهار نفر از ائمه اثني عشر صلوات‌الله عليهم اجمعين در بقعه بزرگي که به‌طور هشت ضلعي ساخته شده، واقعند و اندرون و گنبد او سفيدکاري است و بناي اين بقعه معلوم نيست از که و چه وقت‌بوده اما محمد علي پاشاي مصري در سنه 1234 به امر سلطان محمود خان عثماني تعمير کرده و بعد همه ساله از جانب سلاطين عثماني اين بقعه مبارکه و ساير بقعه‌جات واقعه در بقيع تعمير مي‌شود.
در وسط اين بقعه مبارکه، صندوق بزرگي است از چوب جنگلي خيلي ممتاز و در وسط اين صندوق بزرگ دو صندوق چوبي ديگر است و در اين دو صندوق پنج نفر مدفونند: يکي امام ممتحن حضرت حسن و يکي حضرت سجاد و يکي حضرت امام محمد باقر و يکي حضرت صادق‌عليهم السلام است و يکي عباس عم رسول‌الله‌صلي الله عليه وآله است که بني‌عباس از اولاد اويند و در وسط بقعه متبرکه در طاقنماي غربي مقبره‌اي است که به ديوار يک طرف او را ضريح آهني ساخته‌اند و مي‌گويند: قبر حضرت فاطمه زهرا عليها السلام است.
چند محل است که مشهور به قبر صديقه طاهره است: يکي در بقيع در حجره‌اي که بيت‌الاحزان مي‌گويند و به همين ملاحظه اغلب در بيت‌الاحزان نيز زيارت صديقه کبري‌عليها السلام را مي‌خوانند و در جلو همين قبر مبارک، پرده گلابتون دور گنبد آويخته و از گلابتون بيرون آورده‌اند که: سلطان احمد بن سلطان محمد بن سلطان ابراهيم، (سنه احدي و ثلثين و ماة بعد الالف 1131)».
مرحوم فراهاني مي‌افزايد:
«در اين بقعه مبارکه ديگر زينتي نيست مگر دو چلچراغ کوچک و چند شمعدان برنز، و فرش زمين بقعه، حصير است و چهار، پنج نفر متولي و خدام دارد که ابا عن جد هستند و مواظبتي ندارند و مقصودشان اخذ تنخواه (پول) از حجاج است.
حجاج اهل تسنن بر سبيل ندرت در اين بقعه متبرکه به زيارت مي‌آيند و براي آنها ممانعتي در زيارت نيست و تنخواهي از آنها گرفته نمي‌شود. اما حجاج شيعه هيچ‌يک را بي‌دادن وجه نمي‌گذارند داخل بقعه شوند مگر آن که هر دفعه تقريبا از يک قران الي پنج‌شاهي به خدام بدهند و از اين تنخواهي که با اين تفصيل از حجاج مي‌گيرند، بايد سهمي به نائب الحرم و سهمي به سيد حسن پسر سيد مصطفي که مطوف عجم است، برسد و بعد از دادن تنخواه هيچ نوع تقيه در زيارت و نماز نيست و هر زيارتي سرا يا جهرا مي‌خواهند بکنند آزاد است و ابدا لسانا و يدا صدمه‌اي به حجاج شيعه نمي‌رسانند. پشت گنبد ائمه بقيع بقعه کوچکي است که بيت‌الاحزان حضرت زهراعليها السلام است‌».
فراهاني، سپس به تعريف و توصيف قبور بقيع و بناي روي آنها مي‌پردازد (7) از جمله سفرنامه‌نويسان حاج فرهاد ميرزا است که در سال 1292 قمري به سفر حج رفته و در سفرنامه خود به نام «هدية‌السبيل‌» مي‌نويسد:
«از باب جبرئيل درآمده به زيارت ائمه بقيع‌عليهم السلام مشرف شدم که صندوق ائمه اربعه‌عليهم السلام در ميان صندوق بزرگ است که عباس عم رسول‌الله‌صلي الله عليه وآله نيز در آن صندوق است، ولي صندوق ائمه که در ميان همان صندوق بزرگ است، مفروز است که دو صندوق است‌».
مرحوم فرهاد ميرزا مي‌گويد:
«متولي آنجا در ضريح را باز کرده به ميان ضريح رفتم و طوافي دور ضريح کردم و طرف پائين پا خيلي تنگ است که ميان صندوق و ضريح کمتر از نيم ذرع است که به زحمت مي‌توان حرکت کرد».(8)
مؤلف کتاب «تحفة‌الحرمين‌» نائب الصدر شيرازي که در سال 1305 هـ ق به مسافرت حج تشرف يافته در سفرنامه خود، چنين نوشته است:
«وادي بقيع به دست راست است، مسجد پوشيده‌اي است مانند اطاق بر سر او نوشته: «هذا مسجد ابي بن کعب و صلي فيه النبي غير مرة‌» (اين مسجد ابي بن کعب است که پيغمبر مکرر در آن نماز گزارد) بقعه ائمه بقيع جناب امام حسن و امام زين‌العابدين و امام محمد باقر و امام جعفر صادق‌عليهم السلام در يک ضريح مي‌باشند. مي‌گويند: عباس بن عبدالمطلب آنجا مدفون است و آثاري در آن بقعه در پيش‌روي ائمه به طرف ديوار مانند شاه‌نشين ضريح و پرده دارد مي‌گويند جناب صديقه طاهره مدفون هستند».(9)
ابراهيم رفعت پاشا که در سالهاي 1318 و 1320 و 1321 و 1325 هـ ق که در سفر اول به عنوان رئيس نگهبان محمل قافله حجاج مصر و سفرهاي بعدي به عنوان اميرالحاج مصر بوده، براي سفرهاي چهارگانه خود سفرنامه مفصلي به نام «مرآة‌الحرمين‌» نوشته است وي در اين کتاب ارزشمند وضع قبور اجداد پيامبر و ام‌المؤمنين خديجه در مکه و قبور ائمه مدفون در بقيع را قبل از سال 1344ه ق يعني قبل از خراب کردن وهابيها به تفصيل شرح داده و تصاويري روشن از آنها ارائه داده است وي وضع قبور بقيع و افراد معروفي که در آن مدفونند از صحابه پيامبر صلي الله عليه وآله و غير آنان ذکر کرده و گفته است که قبه اهل بيت عليهم السلام (مقصود ائمه مدفون در بقيع) از بقعه‌هاي ديگر بلندتر است‌».(10)
رفعت پاشا در ضمن ذکر وضع بقعه‌ها؛ عکسها و تصاويري از بقاع بقيع که بقعه و گنبد ائمه از همه آنها مجلل‌تر و بلندتر است، و از صحن و سراي باشکوه حضرت خديجه در مکه، ارائه کرده است.
خلاصه تا سال 1344 قبل از تسلط وهابيها بر حجاز، قبور مدفون در بقيع و پاره‌اي قبور ديگر در مکه و مدينه داراي گنبد و بارگاه و فرش و شمعدان و چراغ و قنديل بوده است. بسياري از کساني که قبل از اين تاريخ آنجا را ديده‌اند، وضع بنا و ديگر خصوصيات مربوط به مقابر را با ذکر جزئيات و احيانا با ارائه تصاويري در گنبد و بارگاه آنها، در سفرنامه‌هاي خود ذکر کرده‌اند.

پی نوشت‏ها:

1) تاريخ المملکة‌العربية‌السعودية، ج‌2، ص 344.
2) کشف الارتياب، ص 55.
3) کشف الارتياب، ص 55.
4) همان مدرک.
5) تاريخ اصفهان، ص 392.
6) حسين مکي، تاريخ بيست‌ساله ايران، ج‌3، ص 365 و 366.
7) سفرنامه فراهاني، ص 281 به بعد.
8) هدية‌السبيل، ص 127 به بعد.
9) تحفة‌الحرمين، ص 227.
10) مرآة‌الحرمين، ج‌1، ص 426، چاپ مصر، 1344ه - 1925م.

منبع: شیعه نیوز