همراز
همراز
ای دیار آرزو کوی یارم کوی یارم
تا قیامت سر ازین کو برندارم برندارم
با دلم گوید کسی بت پرستی خود پرستی
بر دل عاشق مگو پا گذارم پا گذارم
پند بی حاصل مگو
حرف آب و گل مگو
جز حدیث دل مگو
موجم از ساحل مگو
ای که گفتی از شراب
نقش ما را زن بر آب
آه از آتش آه از آب
از تب و تاب
آه از این سوز و گداز
آه از این ناز و نیاز
آه از این دنیای راز
باغ مهتاب
ای دیار آرزو گریه کردم گریه کردم
گریه تنها همچو باران بهار
ای بهار نازنین گریه کرد این شمع شبها
بهر یاران بهر یار
راز من همراز من از غم و درد گریه کرد این مرغ شبها
غمگساران بیقرار
ساز من دمساز من گریا کرد آیینه با ما
بیقراران غمگسار
ای دیار آرزو کوی یارم کوی یارم
تا قیامت سر ازین کو برندارم برندارم
با دلم گوید کسی بت پرستی خود پرستی
بر دل عاشق مگو پا گذارم پا گذارم
ای که گفتی از شراب
نقش ما را زن بر آب
آه از آتش آه از آب
از تب و تاب
آه از این سوز و گداز
آه از این ناز و نیاز
آه از این دنیای راز
باغ مهتاب
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}