مبانی نظری اسلام در نظریه مصرف
در این بخش به ذکر تفاوتهای مبانی نظری اسلام با مبانی مورد پذیرش میلتون فریدمن اشاره می شود. مبانی فریدمن بر مبنای اقتصاد لیبرال و شاخص مکتب نئوکلاسیک مطرح شده است اما در مبانی اسلامی با توجه به جایگاه خدا و انسان و نیز با توجه به عوامل موثر در این جهان مورد بررسی قرار می گیرد.
اقتصاد اسلامی بودن یا نبودن
چکیده
در این بخش به ذکر تفاوتهای مبانی نظری اسلام با مبانی مورد پذیرش میلتون فریدمن اشاره می شود. مبانی فریدمن بر مبنای اقتصاد لیبرال و شاخص مکتب نئوکلاسیک مطرح شده است اما در مبانی اسلامی با توجه به جایگاه خدا و انسان و نیز با توجه به عوامل موثر در این جهان مورد بررسی قرار می گیرد.
تعداد کلمات 3124/ تخمین زمان مطالعه 16 دقیقه
در این بخش به ذکر تفاوتهای مبانی نظری اسلام با مبانی مورد پذیرش میلتون فریدمن اشاره می شود. مبانی فریدمن بر مبنای اقتصاد لیبرال و شاخص مکتب نئوکلاسیک مطرح شده است اما در مبانی اسلامی با توجه به جایگاه خدا و انسان و نیز با توجه به عوامل موثر در این جهان مورد بررسی قرار می گیرد.
تعداد کلمات 3124/ تخمین زمان مطالعه 16 دقیقه
1.مبانی معرفت شناسی
بر مبنای آموزه های اسلامی، معرفت، امری مادی نیست و حقیقتی ملکوتی است و شناختهای حسی، مقدمه ای برای شناختهای عقلی و آنها نیز مقدمه ای برای شناخت آموزه های وحیانی است. نظام اجتماعی اسلام نیز بر اساس شناخت های قطعی، صادق هماهنگ و کارآمد تأسیس می شود.
بر اساس آموزه های اسلامی، شناخت صادق و حقیقی، به معنای مطابقت با واقع و نمایانند؛ واقعیت است. کشف معرفت صادق و تمایز آن از معرفت کاذب به کمک شناختهای بدیهی امکان پذیر است. صدق معرفتهای غیربدیهی، مشروط به اتکا و انتهای آنها بر معرفتهای بدیهی است. خطای برخی از شناختهای تجربی و عقلی، به وسیله قلب و وحی، کشف و تصحیح می شوند. طبیعت و تاریخ، نزدیک ترین منبع برای کسب معرفت به وسیله حواس ظاهری است؛ ولی عقل استدلالی، قلب و وحی الهی، عالی ترین منبع بر دریافت معرفتهای متعالی است.
بر اساس آموزه های اسلامی، شناخت صادق و حقیقی، به معنای مطابقت با واقع و نمایانند؛ واقعیت است. کشف معرفت صادق و تمایز آن از معرفت کاذب به کمک شناختهای بدیهی امکان پذیر است. صدق معرفتهای غیربدیهی، مشروط به اتکا و انتهای آنها بر معرفتهای بدیهی است. خطای برخی از شناختهای تجربی و عقلی، به وسیله قلب و وحی، کشف و تصحیح می شوند. طبیعت و تاریخ، نزدیک ترین منبع برای کسب معرفت به وسیله حواس ظاهری است؛ ولی عقل استدلالی، قلب و وحی الهی، عالی ترین منبع بر دریافت معرفتهای متعالی است.
۲. مبانی روش شناسی
بر خلاف نظریه کارکردگرایی فریدمن، بر اساس آموزه های اسلامی مبنای روش شناسی علوم انسانی، «مبتاگرایی نظام وار» است؛ به این معنا که به کمک بدیهیات باید به معرفتهای صادق رسید؛ اما این گونه نیست که هر معرفت جدیدی را بتوان با بدیهیات اثبات یا ابطال کرد، بلکه باید به کمک بدیهیات به مجموعه ای از گزاره های معرفتی مبنایی دست یافت تا یک نظام استخراج گردد. گزاره های معرفتی مبنایی، عبارتند از: گزاره های هستی شناسی، انسان شناسی، ارزش شناسی و غایت شناسی.
می توان از مجموعه این گزاره های مبنایی یک نظام کلان معرفتی جامع استخراج کرد که این سیستم جامع به بدیهیات باز می گردد. این سیستم مطابق با واقع و مبتنی بر بداهت یک نظام ارائه می کند تا یک نظریه را بتوان با آن سنجید.
در نتیجه، روش شناسی اسلامی شبکه ای است. بر خلاف نظریه کارکردگرایی فریدمن، بر اساس آموزه های اسلامی مبنای روش شناسی علوم انسانی، «مبتاگرایی نظام وار» است؛ به این معنا که به کمک بدیهیات باید به معرفتهای صادق رسید؛ اما این گونه نیست که هر معرفت جدیدی را بتوان با بدیهیات اثبات یا ابطال کرد، بلکه باید به کمک بدیهیات به مجموعه ای از گزاره های معرفتی مبنایی دست یافت تا یک نظام استخراج گردد.از بدیهی هایی همانند اصل امتناع اجتماع نقیضین یا این همانی و ... شروع میشود و سپس به بدیهیات ثانوی و بعد به مسائل نظری می رسد. از مجموع اینها یک شبکه و نظام معرفتی به دست می آید که این شبکه و نظام می تواند ملاکی برای تشخیص صحیح از سقیم باشد؛ حتی اگر معرفتی به بدیهیات باز نگردد یعنی اگر گزارهای درون نظامی باشد که آن نظام منتهی به بدیهیات است، قابل پذیرش است.
همچنین خاطرنشان می کنیم روش شناسی اسلامی بستر گرای واقع گراست؛ زیرا تاریخ در با نقش دارد. باید هویت های اجتماعی و فرهنگی و فردی را شناخت تا بتوان نظریه را تبیین کرد؛ از این رو علوم انسانی اجتماعی بومی اند و لذا علوم انسانی اجتماعی که در کشوری تولید شده اند، در کشورهای دیگر جوابگو نیستند.
همچنین در روش شناسی اسلامی می توان از تجربه استفاده کرد؛ اما بر اساس زمینه های پدیده، فهمیده میشود و در صورت انسجام با نظام کلان معرفتی، پذیرفته میشود
با توجه به تأکید فریدمن بر استفاده از پیش فرض های ذهنی (ولو غیرواقعی) باید یادآور شویم در روش شناسی اسلامی تنها مجاز به استفاده از پیش فرض های ابزاری (روشهای تکنیکی مثل آمار و مصاحبه و ...، روشهای تجربی)، پیش فرض های استفهامی (چه ببینیم چه بپرسیم، پرسشهای از پدیده) و پیش فرض های معنایی (همان پارادیمهای فلسفی و مکتبی هستند که در پاسخ به پرسشها به ما کمک می کند) هستیم نه هر پیش فرضی.
می توان از مجموعه این گزاره های مبنایی یک نظام کلان معرفتی جامع استخراج کرد که این سیستم جامع به بدیهیات باز می گردد. این سیستم مطابق با واقع و مبتنی بر بداهت یک نظام ارائه می کند تا یک نظریه را بتوان با آن سنجید.
در نتیجه، روش شناسی اسلامی شبکه ای است. بر خلاف نظریه کارکردگرایی فریدمن، بر اساس آموزه های اسلامی مبنای روش شناسی علوم انسانی، «مبتاگرایی نظام وار» است؛ به این معنا که به کمک بدیهیات باید به معرفتهای صادق رسید؛ اما این گونه نیست که هر معرفت جدیدی را بتوان با بدیهیات اثبات یا ابطال کرد، بلکه باید به کمک بدیهیات به مجموعه ای از گزاره های معرفتی مبنایی دست یافت تا یک نظام استخراج گردد.از بدیهی هایی همانند اصل امتناع اجتماع نقیضین یا این همانی و ... شروع میشود و سپس به بدیهیات ثانوی و بعد به مسائل نظری می رسد. از مجموع اینها یک شبکه و نظام معرفتی به دست می آید که این شبکه و نظام می تواند ملاکی برای تشخیص صحیح از سقیم باشد؛ حتی اگر معرفتی به بدیهیات باز نگردد یعنی اگر گزارهای درون نظامی باشد که آن نظام منتهی به بدیهیات است، قابل پذیرش است.
همچنین خاطرنشان می کنیم روش شناسی اسلامی بستر گرای واقع گراست؛ زیرا تاریخ در با نقش دارد. باید هویت های اجتماعی و فرهنگی و فردی را شناخت تا بتوان نظریه را تبیین کرد؛ از این رو علوم انسانی اجتماعی بومی اند و لذا علوم انسانی اجتماعی که در کشوری تولید شده اند، در کشورهای دیگر جوابگو نیستند.
همچنین در روش شناسی اسلامی می توان از تجربه استفاده کرد؛ اما بر اساس زمینه های پدیده، فهمیده میشود و در صورت انسجام با نظام کلان معرفتی، پذیرفته میشود
با توجه به تأکید فریدمن بر استفاده از پیش فرض های ذهنی (ولو غیرواقعی) باید یادآور شویم در روش شناسی اسلامی تنها مجاز به استفاده از پیش فرض های ابزاری (روشهای تکنیکی مثل آمار و مصاحبه و ...، روشهای تجربی)، پیش فرض های استفهامی (چه ببینیم چه بپرسیم، پرسشهای از پدیده) و پیش فرض های معنایی (همان پارادیمهای فلسفی و مکتبی هستند که در پاسخ به پرسشها به ما کمک می کند) هستیم نه هر پیش فرضی.
٣. مبانی هستی شناختی
بر اساس مبانی هستی شناسی اسلامی، جهان علل مجردی دارد که بر عالم ماده مؤثر است، و انسان نیز دارای دو بعد مادی و مجرد است و افزون بر عقل و تجربه، وحی نیز یکی از منابع شناخت به شمار می رود.
بر اساس مبانی هستی شناسی علم اقتصاد اسلامی، در تمام هستی و به تبع آن در صحنه های اقتصادی دو نوع علت (علت مادی و مجرد) وجود دارد. همه علل مادی و مجرد فیض علیت خود را در هر لحظه ای از خداوند می گیرند و خدا در هر لحظه ای می تواند هر علتی را از اثر بیندازد. در جهان بینی اسلامی تأثیر عوامل معنوی بر اقتصاد جامعه نادیده گرفته نمی شود. عوامل معنوی چون ایمان، تقوا، شکر نعمت، توکل، استغفار و انفاق، به عنوان سنت های الهی، تأثیر مستقیمی در وفور نعمت، افزایش بازدهی و بهره وری عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مدیریتی دارند. جامعه ای که ایمان آورده، تقوای الهی پیشه کند و به خداوند متعال توکل نماید، هیچگاه یأس و ناامیدی به خود راه نمی دهد و در برابر حوادث و بحران ها مقاوم است. بر این اساس، دولت اسلامی افزون بر تلاش در جهت عمران و آبادانی برای رسیدن به زندگی پاکیزه و حیات طیبه، باید به ابعاد فرهنگی و معنوی انسان توجه ویژه داشته باشد.
در بینش اسلامی وقتی هستی دارای خزاین غیبی باشد که محسوسات و امور مادی، مراتب نازله آن خزاین به شمار می رود و هرچه از آن خزاین نازل شود، هیچ گونه نقص و کاستی در آنها پدید نمی آید، روشن می شود که منابع اقتصادی جهان غیر محدود است؛ هر چند بالفعل (نازل شده مادی) محدود باشد؛ اما بر اساس مبانی فلسفی اقتصاد سرمایه داری لیبرال، امور غیرمادی و غیرقابل تجربه حسی هیچ گونه جایگاهی ندارد، و آنان منابع اقتصادی موجود طبیعت را همواره محدود می دانند و در تعریف علم اقتصاد اظهار می دارند: «اقتصاد، تخصیص بهینه منابع محدود برای نیازهای نامحدود است.»
از دیدگاه اسلام، این منابع نامحدود و دست یافتنی است و خداوند می تواند در هر زمانی از خزاین غیب خود منابع مادی را بیفزاید.
در مبانی هستی شناسی علم اقتصاد اسلامی چگونگی تأثیرگذاری علت در معلول و نیازمندی معلول به علت، همواره به یک صورت نیست؛ از این رو علت، اقسام متعددی دارد که یکی از آنها علت غایی در فاعل مختار است.[1]
علم اقتصاد اسلامی با پذیرفتن علت غایی در افعال اختیاری سرنوشتی دیگر پیدا خواهد نمود. بی تردید توجه به مسأله قرب الهی و معاد به عنوان غایت فعل الهی از خلقت هستی و در نظر گرفتن مسأله اختیار انسان، تأثیر فراوانی در رفتار انسان ها و به تبع آن در علم اقتصاد خواهد گذاشت که در بخشهای بعدی به آن اشاره خواهد شد.
بر اساس مبانی هستی شناسی علم اقتصاد اسلامی، در تمام هستی و به تبع آن در صحنه های اقتصادی دو نوع علت (علت مادی و مجرد) وجود دارد. همه علل مادی و مجرد فیض علیت خود را در هر لحظه ای از خداوند می گیرند و خدا در هر لحظه ای می تواند هر علتی را از اثر بیندازد. در جهان بینی اسلامی تأثیر عوامل معنوی بر اقتصاد جامعه نادیده گرفته نمی شود. عوامل معنوی چون ایمان، تقوا، شکر نعمت، توکل، استغفار و انفاق، به عنوان سنت های الهی، تأثیر مستقیمی در وفور نعمت، افزایش بازدهی و بهره وری عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مدیریتی دارند. جامعه ای که ایمان آورده، تقوای الهی پیشه کند و به خداوند متعال توکل نماید، هیچگاه یأس و ناامیدی به خود راه نمی دهد و در برابر حوادث و بحران ها مقاوم است. بر این اساس، دولت اسلامی افزون بر تلاش در جهت عمران و آبادانی برای رسیدن به زندگی پاکیزه و حیات طیبه، باید به ابعاد فرهنگی و معنوی انسان توجه ویژه داشته باشد.
در بینش اسلامی وقتی هستی دارای خزاین غیبی باشد که محسوسات و امور مادی، مراتب نازله آن خزاین به شمار می رود و هرچه از آن خزاین نازل شود، هیچ گونه نقص و کاستی در آنها پدید نمی آید، روشن می شود که منابع اقتصادی جهان غیر محدود است؛ هر چند بالفعل (نازل شده مادی) محدود باشد؛ اما بر اساس مبانی فلسفی اقتصاد سرمایه داری لیبرال، امور غیرمادی و غیرقابل تجربه حسی هیچ گونه جایگاهی ندارد، و آنان منابع اقتصادی موجود طبیعت را همواره محدود می دانند و در تعریف علم اقتصاد اظهار می دارند: «اقتصاد، تخصیص بهینه منابع محدود برای نیازهای نامحدود است.»
از دیدگاه اسلام، این منابع نامحدود و دست یافتنی است و خداوند می تواند در هر زمانی از خزاین غیب خود منابع مادی را بیفزاید.
در مبانی هستی شناسی علم اقتصاد اسلامی چگونگی تأثیرگذاری علت در معلول و نیازمندی معلول به علت، همواره به یک صورت نیست؛ از این رو علت، اقسام متعددی دارد که یکی از آنها علت غایی در فاعل مختار است.[1]
علم اقتصاد اسلامی با پذیرفتن علت غایی در افعال اختیاری سرنوشتی دیگر پیدا خواهد نمود. بی تردید توجه به مسأله قرب الهی و معاد به عنوان غایت فعل الهی از خلقت هستی و در نظر گرفتن مسأله اختیار انسان، تأثیر فراوانی در رفتار انسان ها و به تبع آن در علم اقتصاد خواهد گذاشت که در بخشهای بعدی به آن اشاره خواهد شد.
۴. مبانی اعتقادی
در مبانی هستی شناسی علم اقتصاد اسلامی، خداوند، محور و کانون عالم هستی است. همه آفریدگان، هستی خود را از او می گیرند و او در همه حال، بر احوال آنها ناظر است. در این تفکر، اعتقاد برخی از یهود را که: چون مکتب دئیسم، خداوند را همانند معمار بازنشسته و ناتوان از تصرف در عالم آفرینش میدانستند، باطل دانسته است.[2] هستی با عنایت و تدبیر الاهی اداره می شود و فیض الاهی پیوسته در جهان هستی جریان دارد و قوام آن لحظه به لحظه وابسته به اراده و مشیت خدواند متعال است. آفریدگار این آفریده های خداوند حکیم و مدبر است که به اقتضای حکمت الاهی، هدایت تکوینی خداوند دربرگیرنده همه موجودات هستی، از جمله انسان است که این هدایت، هم در صحنه های اقتصادی و هم غیراقتصادی جریان دارد. همچنین هدایت تشریعی، امری مسلم و ضرور در جمیع رفتارهای انسان است و خدای بزرگ با ارسال پیامبران و کتابهای آسمانی، راه وصول به سعادت دنیا و آخرت را به انسان نشان داده و جایگاه وحی را که یکی از راههای دستیابی به سعادت است، در کنار حس و عقل، امری غیرقابل انکار میشمارد.
بر اساس آموزه های اسلامی، میان حقیقت در برابر باطل و واقعیت تمایز آشکاری وجود دارد. واقعیت، چیزی است که در خارج وجود دارد، اما لزوما از حقیقت و ارزش برخوردار نیست. بر این اساس، نظام طبیعی موهوم فلاسفه اقتصاد سرمایه داری لیبرال دور از مشیت و اراده لحظه به لحظه خدای متعال وجود ندارد و «دست نامرئی آدام اسمیت» از آستین نظام قیمت های بازار رقابت آزاد بیرون نمی آید تا پیام آور آزادی همگانی و رقابت کامل دور از دخالت تکوینی و تشریعی خداوند باشد؛ بلکه امور مربوط به حوزه اقتصاد، همانند همه امور جهان مادی و غیرمادی در معرض فیض مستقیم و مستمر الاهی بوده و در تنظیم امور اقتصادی به نحوی که خدای متعال راضی باشد، هم اراده و مشیت تکوینی الاهی دخالت دارد و هم اجرای اراده تشریعی خدا نیاز است. دین الهی، مجموعه ای از گزاره های توصیفی، اعتقادی، ارزشی و دستورهای عملی مطابق با سرشت آدمی است که از سوی خداوند متعال به پیامبران برای هدایت انسانها نازل شده است. دلیل نیازمندی بشر به ایمان دینی و هدایت الهی، محدودیت شناختی بشر برای شناسایی سعادت حقیقی خود و راه وصول به آن است. موجودات عالم نه در ذات و نه در مقام تأثیر و علیت، استقلالی ندارند و هر فاعل و سببی، وجود خود و تأثیر و فاعلیت خود را از خداوند دارد و قائم به اوست. بنابراین، در اقتصاد اسلامی از یک سو دخالت دولت برای تنظیم امور اقتصادی منطبق با اراده تشریعی خالق هستی برای دستیابی به سعادت دنیا و آخرت بشر، امری لازم و ضروری است.
در هستی شناسی اقتصاد اسلامی، جوامع بر اثر ایمان به خداوند متعال و تقوا از برکات آسمان و زمین برخوردار می شوند.[3] ارتباط با خداوند و استغفار و توبه از گناهان سبب نزول نعمتهای الهی می شود[4] و اقامه شریعتهای آسمانی موجب می شود از بالا و پایین نعمت و رحمت الهی بر آنها نازل شود.[5] ارتباط دائمی با پرودگار عالم به قدری اهمیت دارد که سپاسگزاری و شکر نعمتها سبب ازدیاد آنها و کفران و ناسپاسی، باعث عذاب شدید می شود.[6]
این گونه آموزه ها با دیدگاه دئیسم که آفرینش جهان را «آنی و لحظه ای» می پندارد و آفریدگار جهان را همانند معمار بازنشسته، دست بسته میداند که جهان و انسان را به حال خود رها ساخته تا بشر با رفتار بر طبق طبیعت خود، راه سعادت را بپیماید، به طور کامل متفاوت است.
این تفاوت در ساحت اقتصاد نمایان میشود و رفتارهای ویژه ای را معرفی می کند که متفاوت از رفتارهایی است که اقتصاددانان در علم اقتصاد متعارف به آن عمل می کنند. یک اقتصاددان مسلمان، دیگر تنها رسالت خود را کشف طبیعت و قوانین حاکم بر آن نمی بیند و اساس علم اقتصاد اسلامی را بر معارفی عمیق تر و تأثیرگذارتر پایه ریزی می کند.
بر اساس آموزه های اسلامی، میان حقیقت در برابر باطل و واقعیت تمایز آشکاری وجود دارد. واقعیت، چیزی است که در خارج وجود دارد، اما لزوما از حقیقت و ارزش برخوردار نیست. بر این اساس، نظام طبیعی موهوم فلاسفه اقتصاد سرمایه داری لیبرال دور از مشیت و اراده لحظه به لحظه خدای متعال وجود ندارد و «دست نامرئی آدام اسمیت» از آستین نظام قیمت های بازار رقابت آزاد بیرون نمی آید تا پیام آور آزادی همگانی و رقابت کامل دور از دخالت تکوینی و تشریعی خداوند باشد؛ بلکه امور مربوط به حوزه اقتصاد، همانند همه امور جهان مادی و غیرمادی در معرض فیض مستقیم و مستمر الاهی بوده و در تنظیم امور اقتصادی به نحوی که خدای متعال راضی باشد، هم اراده و مشیت تکوینی الاهی دخالت دارد و هم اجرای اراده تشریعی خدا نیاز است. دین الهی، مجموعه ای از گزاره های توصیفی، اعتقادی، ارزشی و دستورهای عملی مطابق با سرشت آدمی است که از سوی خداوند متعال به پیامبران برای هدایت انسانها نازل شده است. دلیل نیازمندی بشر به ایمان دینی و هدایت الهی، محدودیت شناختی بشر برای شناسایی سعادت حقیقی خود و راه وصول به آن است. موجودات عالم نه در ذات و نه در مقام تأثیر و علیت، استقلالی ندارند و هر فاعل و سببی، وجود خود و تأثیر و فاعلیت خود را از خداوند دارد و قائم به اوست. بنابراین، در اقتصاد اسلامی از یک سو دخالت دولت برای تنظیم امور اقتصادی منطبق با اراده تشریعی خالق هستی برای دستیابی به سعادت دنیا و آخرت بشر، امری لازم و ضروری است.
در هستی شناسی اقتصاد اسلامی، جوامع بر اثر ایمان به خداوند متعال و تقوا از برکات آسمان و زمین برخوردار می شوند.[3] ارتباط با خداوند و استغفار و توبه از گناهان سبب نزول نعمتهای الهی می شود[4] و اقامه شریعتهای آسمانی موجب می شود از بالا و پایین نعمت و رحمت الهی بر آنها نازل شود.[5] ارتباط دائمی با پرودگار عالم به قدری اهمیت دارد که سپاسگزاری و شکر نعمتها سبب ازدیاد آنها و کفران و ناسپاسی، باعث عذاب شدید می شود.[6]
این گونه آموزه ها با دیدگاه دئیسم که آفرینش جهان را «آنی و لحظه ای» می پندارد و آفریدگار جهان را همانند معمار بازنشسته، دست بسته میداند که جهان و انسان را به حال خود رها ساخته تا بشر با رفتار بر طبق طبیعت خود، راه سعادت را بپیماید، به طور کامل متفاوت است.
این تفاوت در ساحت اقتصاد نمایان میشود و رفتارهای ویژه ای را معرفی می کند که متفاوت از رفتارهایی است که اقتصاددانان در علم اقتصاد متعارف به آن عمل می کنند. یک اقتصاددان مسلمان، دیگر تنها رسالت خود را کشف طبیعت و قوانین حاکم بر آن نمی بیند و اساس علم اقتصاد اسلامی را بر معارفی عمیق تر و تأثیرگذارتر پایه ریزی می کند.
۵. مبانی انسان شناسی
در مبانی انسان شناسی اقتصاد اسلامی، انسان موجودی با ابعاد و مراتب گوناگون است. یک بعد انسان، بعد رشد جسمانی اوست که از این بعد با گیاهان اشتراک دارد. بعد دوم، بعد حیوانی است که همچون حیوانات می خورد، می آشامد و حرکت می کند. بعد سوم، بعد مثالی (تجرد ناقصه) است که در برخی حیوانات نیز به صورت ضعیف وجود دارد. بعد چهارم نیز بعد تجرد نفسانی و تعقل اوست که به انسان اختصاص دارد و حیوانات از آن بی بهره اند. هر یک از این ابعاد نیز در درون خود دارای مراتب است. انسان به تناسب ابعاد وجودی، نیازهایی دارد که اگر تأمین نشود، آن بعد رشد نمی کند.[7] بعد روحانی انسان، بعد ملکوتی است که اصالت و هویت واقعی انسان را تشکیل میدهد و حیات واقعی و تدبیر بدن را بر عهده دارد.
علل غایی و اغراض انسانی در تولید و پیدایش افعال نقش مهمی دارند. در هستی شناسی اقتصاد اسلامی نقش انسان در سنتهای خوشبختی و بدبختی مورد تأکید قرار گرفته است،[8] و ارتباطی مستحکم بین تداوم نعمتهای خدا و فعل اختیاری انسان وجود دارد؛ تا جایی که هر گاه رفتار قومی عوض شد، نعمت آنان نیز تغییر پیدا می کند و این تصریحی است از قرآن بر حاکمیت انسان بر سرنوشت خود؛ به طوری که دوام نعمت با دوام شکر ملازم است و ناسپاسی عامل زوال نعمت خواهد بود و با زوال نعمت سرنوشت عوض می شود؛ یعنی تا وقتی استقامت فطری در ایمان و عمل محفوظ باشد، نعمتها تداوم می یابد و هرگاه وضع عوض شد، یعنی انحراف از فطرت پدید آمد، نعمت ها به مصیبت و بلا دگرگون می شود.
این قانون که یکی از پایه های اساسی هستی شناسی اسلام است به ما می گوید: مقدرات شما قبل از هر چیز و هر کس دست خود شماست و هرگونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام، در درجه اول، به خود آنها باز می گردد. بخت و طالع و اقبال و تصادف و تأثیر اوضاع فلکی و مانند اینها هیچ کدام پایه ندارد. آنچه اساس و پایه است این است که ملتی که بخواهد سربلند و سرافراز و پیروز و پیشرو باشد و یا به عکس، می تواند خودش تن به ذلت و زبونی و شکست دهد؛ حتی لطف خداوند و یا مجازات او بی مقدمه دامان هیچ ملتی را نخواهد گرفت، بلکه این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونی آنهاست که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا می سازد.[9] پس در حقیقت رشته در دست خود انسان است و اوست که می تواند از این سنت الهی به نفع یا به زبان خود بهره گیرد.
علل غایی و اغراض انسانی در تولید و پیدایش افعال نقش مهمی دارند. در هستی شناسی اقتصاد اسلامی نقش انسان در سنتهای خوشبختی و بدبختی مورد تأکید قرار گرفته است،[8] و ارتباطی مستحکم بین تداوم نعمتهای خدا و فعل اختیاری انسان وجود دارد؛ تا جایی که هر گاه رفتار قومی عوض شد، نعمت آنان نیز تغییر پیدا می کند و این تصریحی است از قرآن بر حاکمیت انسان بر سرنوشت خود؛ به طوری که دوام نعمت با دوام شکر ملازم است و ناسپاسی عامل زوال نعمت خواهد بود و با زوال نعمت سرنوشت عوض می شود؛ یعنی تا وقتی استقامت فطری در ایمان و عمل محفوظ باشد، نعمتها تداوم می یابد و هرگاه وضع عوض شد، یعنی انحراف از فطرت پدید آمد، نعمت ها به مصیبت و بلا دگرگون می شود.
این قانون که یکی از پایه های اساسی هستی شناسی اسلام است به ما می گوید: مقدرات شما قبل از هر چیز و هر کس دست خود شماست و هرگونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام، در درجه اول، به خود آنها باز می گردد. بخت و طالع و اقبال و تصادف و تأثیر اوضاع فلکی و مانند اینها هیچ کدام پایه ندارد. آنچه اساس و پایه است این است که ملتی که بخواهد سربلند و سرافراز و پیروز و پیشرو باشد و یا به عکس، می تواند خودش تن به ذلت و زبونی و شکست دهد؛ حتی لطف خداوند و یا مجازات او بی مقدمه دامان هیچ ملتی را نخواهد گرفت، بلکه این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونی آنهاست که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا می سازد.[9] پس در حقیقت رشته در دست خود انسان است و اوست که می تواند از این سنت الهی به نفع یا به زبان خود بهره گیرد.
۶. مبانی ارزش شناختی
در جهان بینی اسلامی، تمامی ماسوای حق تعالی، شأنی از شئون او و عین تعلق، فقر و ربط به حقیقت او هستند؛ در نتیجه ملاک تعیین ارزش در پدیده های هستی خداوند متعال خداوند متعال که خالق انسان و جهان و آگاه به ساختمان روحی و جسمی انسان است نقشه رسیدن انسان به سلامت و سعادت روح و جسم را میداند و به نسخه شفابخش انسان، از هر کسی آگاه تر است. خداوند این نسخه نجات بخش را در قالب تکالیف دینی به انسانها ارائه کرده است.
در هستی شناسی علم اقتصاد اسلامی، مرجع قانونگذاری، خدا، و مقام قضا در امور فردی و اجتماعی از آن اوست.[10] در هستی شناسی اسلامی، دنیا برای انسان محل کشت بذر و جهان آخرت محل برداشت محصول است و عمل او بذری است که در دنیا کاشته می شود و بهشت، محصول و سودی است که به انسان می رسد. سود و زیان در نظر اسلام، معنا و مفهوم دیگری می یابد و به تبع آن عقلانیت اقتصادی را طور دیگری معنا می کند. چه بسا ممکن است فرد مؤمنی در یک فعالیت اقتصادی با زیان مادی مواجه شود؛ اما این زیان مادی در مقابل جلب رضایت الهی اندک باشد و آن فرد در یک برآیند بین سود اخرتی و زیان مادی دنیایی، خود را سودمند ببیند.به این ترتیب، برخلاف مکتب دئیسم و اومانیسم که به انسان، اصالت و ارزش مستقل داده بودند، اندیشه اسلامی براساس اصالت و محوریت خداوند و ارزش الاهی شکل می گیرد. در این تفکر، انسان بریده از خدا و واگذار شده به نفس اماره خویش نیست؛ بلکه بنده و جانشین خدا در زمین است. بر این اساس، انسان و برادر همنوعش، فقط یک شریک در حمل و نگهداری امانت و جانشینی خداوند هستند و طبیعت با تمام ثروتها و منابعش و با هر چیز و هر کسی که دارد، فقط امانتی به شمار می آیند که باید حق آنها را براساس میزان و معیار الاهی، یعنی دین حنیف (بدون انحراف) ادا کرد.
در تفکر اسلامی، انسان می تواند ویژگی های عالم طبیعت را درک و روابطی را که بین اشیا و اجزای طبیعت وجود دارد، کشف کند؛ اسباب و مسببات را بیابد و از این طریق، نیازهای مادی خود را برآورد؛ اما با عقل خود به تنهایی نمی تواند عالم ماورای طبیعت و قوانین حاکم بر آن و رابطه عالم طبیعت و عالم ماورای طبیعت را کشف کند؛ از این رو نمی تواند بفهمد در این دنیا چگونه زندگی کند تا به سعادت دنیا و آخرت برسد.
انسان برای رسیدن به مقام قرب الاهی به وحی نیاز دارد؛ از این رو مقصد اصلی انبیا، تربیت انسان ها و نشان دادن راه سعادت به آنها است.[11]
انسان تربیت شده مکتب اسلام، براساس معیار طبیعی بیشینه کردن مطلوبیت عمل نمی کند؛ بلکه مطلوبیت او نیز در گرو پیروی از احکام شرع و جلب رضایت الهی است.[12]
همان گونه که اشاره شد، توجه به اختیار انسان، نقش سرنوشت سازی در علم اقتصاد بر عهده دارد. بی تردید توجه به مسأله قرب الهی و معاد به عنوان غایت فعل الشی از خلقت هستی، تأثیر فراوانی در مبانی ارزش شناختی انسان و به تبع آن در رفتار او خواهد گذاشت.
انسان مؤمن در هر فعلی، بلکه در هر نیتی، باید هدف غایی پیشین را در نظر داشته باشد؛ در نتیجه، چنین انسانی در ساحت فعالیت های اقتصادی هیچ گاه هدف از تلاش اقتصادی را رفاه مادی که خلاف دستورهای الاهی باشد قرار نمی دهد و در کل، نظام اقتصادی باید به نحوی سامان یابد که انسان را به هدف غایی آفرینش (بندگی خدای متعالی) نزدیک سازد.
اعتقاد به معاد و تداوم زندگی در جهان آخرت، یکی از اصول اعتقادی مسلمانان است که در شکل دهی به رفتار آنان فوق العاده تأثیر دارد. مرگ به معنای نابودی نیست، بلکه انتقال انسان از این دنیا به سرای آخرت است. شهادت و کشته شدن در راه خداوند در جهان بینی اسلامی، والاترین نوع مرگ است. آفرینش بدون حیات اخروی انسانها از سوی خداوند متعال، غیر حکیمانه و غیر عادلانه است؛ از این رو، اعتقاد به معاد به معنای زنده شدن انسان ها در روز قیامت و جهانی دیگر، از باورهای قطعی و مسلم پیروان تمام ادیان الاهی به ویژه اسلام است. خداوند در آن روز با عدل و فضلش به اعمال انسانها رسیدگی می کند. نیکوکاران در بهشت، متنعم و بدکاران در جهنم مجازات می شوند؛ چراکه در بینش الهی، دنیا، مزرعه آخرت است و دنیا و آخرت، دو چهره یک حقیقت اند. این بینش به انسان کمک می کند راهبردهای سیاسی- اجتماعی را افزون بر فهم واقعیت های زندگی دنیوی انسان بر اساس غایت حقیقی انسان و اعتقاد به معاد تنظیم کند.
تبیین اوصاف و ویژگیهای زندگانی آخرتی و نوع رابطه ای که میان اعمال انسان در دنیا با پاداش ها و کیفرهای جهان آخرت وجود دارد، زمینه های مناسب برای تغییر رفتار امت اسلامی را پدید می آورد.
در هستی شناسی اسلامی، دنیا برای انسان محل کشت بذر و جهان آخرت محل برداشت محصول است و عمل او بذری است که در دنیا کاشته می شود و بهشت، محصول و سودی است که به انسان می رسد. سود و زیان در نظر اسلام، معنا و مفهوم دیگری می یابد و به تبع آن عقلانیت اقتصادی را طور دیگری معنا می کند. چه بسا ممکن است فرد مؤمنی در یک فعالیت اقتصادی با زیان مادی مواجه شود؛ اما این زیان مادی در مقابل جلب رضایت الهی اندک باشد و آن فرد در یک برآیند بین سود اخرتی و زیان مادی دنیایی، خود را سودمند ببیند. انسان در پرتو چنین باورهایی چه بسا از لذت های زودگذر مادی صرف نظر کند و با ایثار و فداکاری، مصالح جامعه را بر مصالح فردی خود ترجیح دهد.
انسان هایی که با چنین بینشی تربیت می شوند، به پشتوانه ایمان به خدا و امید به آن روشن و برخورداری از فضل و رحمت الهی، در میدان های جنگ و عرصه اقتصادی، تیای مشکلات را تحمل و در برابر سختیها مقاومت خواهند کرد. رفتارهایی مانند فداکاری گذشت از جان و مال در جهاد با دشمنان خدا، انفاق، ایثار، مواسات با برادران دینی، همکاری با دولت در تأمین هزینه های عمومی، همگی از آثار مبارک این عقیده است.
در هستی شناسی علم اقتصاد اسلامی، مرجع قانونگذاری، خدا، و مقام قضا در امور فردی و اجتماعی از آن اوست.[10] در هستی شناسی اسلامی، دنیا برای انسان محل کشت بذر و جهان آخرت محل برداشت محصول است و عمل او بذری است که در دنیا کاشته می شود و بهشت، محصول و سودی است که به انسان می رسد. سود و زیان در نظر اسلام، معنا و مفهوم دیگری می یابد و به تبع آن عقلانیت اقتصادی را طور دیگری معنا می کند. چه بسا ممکن است فرد مؤمنی در یک فعالیت اقتصادی با زیان مادی مواجه شود؛ اما این زیان مادی در مقابل جلب رضایت الهی اندک باشد و آن فرد در یک برآیند بین سود اخرتی و زیان مادی دنیایی، خود را سودمند ببیند.به این ترتیب، برخلاف مکتب دئیسم و اومانیسم که به انسان، اصالت و ارزش مستقل داده بودند، اندیشه اسلامی براساس اصالت و محوریت خداوند و ارزش الاهی شکل می گیرد. در این تفکر، انسان بریده از خدا و واگذار شده به نفس اماره خویش نیست؛ بلکه بنده و جانشین خدا در زمین است. بر این اساس، انسان و برادر همنوعش، فقط یک شریک در حمل و نگهداری امانت و جانشینی خداوند هستند و طبیعت با تمام ثروتها و منابعش و با هر چیز و هر کسی که دارد، فقط امانتی به شمار می آیند که باید حق آنها را براساس میزان و معیار الاهی، یعنی دین حنیف (بدون انحراف) ادا کرد.
در تفکر اسلامی، انسان می تواند ویژگی های عالم طبیعت را درک و روابطی را که بین اشیا و اجزای طبیعت وجود دارد، کشف کند؛ اسباب و مسببات را بیابد و از این طریق، نیازهای مادی خود را برآورد؛ اما با عقل خود به تنهایی نمی تواند عالم ماورای طبیعت و قوانین حاکم بر آن و رابطه عالم طبیعت و عالم ماورای طبیعت را کشف کند؛ از این رو نمی تواند بفهمد در این دنیا چگونه زندگی کند تا به سعادت دنیا و آخرت برسد.
انسان برای رسیدن به مقام قرب الاهی به وحی نیاز دارد؛ از این رو مقصد اصلی انبیا، تربیت انسان ها و نشان دادن راه سعادت به آنها است.[11]
انسان تربیت شده مکتب اسلام، براساس معیار طبیعی بیشینه کردن مطلوبیت عمل نمی کند؛ بلکه مطلوبیت او نیز در گرو پیروی از احکام شرع و جلب رضایت الهی است.[12]
همان گونه که اشاره شد، توجه به اختیار انسان، نقش سرنوشت سازی در علم اقتصاد بر عهده دارد. بی تردید توجه به مسأله قرب الهی و معاد به عنوان غایت فعل الشی از خلقت هستی، تأثیر فراوانی در مبانی ارزش شناختی انسان و به تبع آن در رفتار او خواهد گذاشت.
انسان مؤمن در هر فعلی، بلکه در هر نیتی، باید هدف غایی پیشین را در نظر داشته باشد؛ در نتیجه، چنین انسانی در ساحت فعالیت های اقتصادی هیچ گاه هدف از تلاش اقتصادی را رفاه مادی که خلاف دستورهای الاهی باشد قرار نمی دهد و در کل، نظام اقتصادی باید به نحوی سامان یابد که انسان را به هدف غایی آفرینش (بندگی خدای متعالی) نزدیک سازد.
اعتقاد به معاد و تداوم زندگی در جهان آخرت، یکی از اصول اعتقادی مسلمانان است که در شکل دهی به رفتار آنان فوق العاده تأثیر دارد. مرگ به معنای نابودی نیست، بلکه انتقال انسان از این دنیا به سرای آخرت است. شهادت و کشته شدن در راه خداوند در جهان بینی اسلامی، والاترین نوع مرگ است. آفرینش بدون حیات اخروی انسانها از سوی خداوند متعال، غیر حکیمانه و غیر عادلانه است؛ از این رو، اعتقاد به معاد به معنای زنده شدن انسان ها در روز قیامت و جهانی دیگر، از باورهای قطعی و مسلم پیروان تمام ادیان الاهی به ویژه اسلام است. خداوند در آن روز با عدل و فضلش به اعمال انسانها رسیدگی می کند. نیکوکاران در بهشت، متنعم و بدکاران در جهنم مجازات می شوند؛ چراکه در بینش الهی، دنیا، مزرعه آخرت است و دنیا و آخرت، دو چهره یک حقیقت اند. این بینش به انسان کمک می کند راهبردهای سیاسی- اجتماعی را افزون بر فهم واقعیت های زندگی دنیوی انسان بر اساس غایت حقیقی انسان و اعتقاد به معاد تنظیم کند.
تبیین اوصاف و ویژگیهای زندگانی آخرتی و نوع رابطه ای که میان اعمال انسان در دنیا با پاداش ها و کیفرهای جهان آخرت وجود دارد، زمینه های مناسب برای تغییر رفتار امت اسلامی را پدید می آورد.
در هستی شناسی اسلامی، دنیا برای انسان محل کشت بذر و جهان آخرت محل برداشت محصول است و عمل او بذری است که در دنیا کاشته می شود و بهشت، محصول و سودی است که به انسان می رسد. سود و زیان در نظر اسلام، معنا و مفهوم دیگری می یابد و به تبع آن عقلانیت اقتصادی را طور دیگری معنا می کند. چه بسا ممکن است فرد مؤمنی در یک فعالیت اقتصادی با زیان مادی مواجه شود؛ اما این زیان مادی در مقابل جلب رضایت الهی اندک باشد و آن فرد در یک برآیند بین سود اخرتی و زیان مادی دنیایی، خود را سودمند ببیند. انسان در پرتو چنین باورهایی چه بسا از لذت های زودگذر مادی صرف نظر کند و با ایثار و فداکاری، مصالح جامعه را بر مصالح فردی خود ترجیح دهد.
انسان هایی که با چنین بینشی تربیت می شوند، به پشتوانه ایمان به خدا و امید به آن روشن و برخورداری از فضل و رحمت الهی، در میدان های جنگ و عرصه اقتصادی، تیای مشکلات را تحمل و در برابر سختیها مقاومت خواهند کرد. رفتارهایی مانند فداکاری گذشت از جان و مال در جهاد با دشمنان خدا، انفاق، ایثار، مواسات با برادران دینی، همکاری با دولت در تأمین هزینه های عمومی، همگی از آثار مبارک این عقیده است.
نمایش پی نوشت ها:
[1] محمدتقی مصباح یزدی؛ آموزش فلسفه، ج۲، ص۱۰۷.
[2] ر.ک: مائده: ۶۴
[3] اعراف، 96.
[4] نوح، 12-10.
[5] مائده، 66.
[6] ابراهیم،7.
[7] امام خمینی؛ صحیفه نور؛ ص ۱۶۸-۱۷۰.
[8] انفال: ۵۳. رعد: ۱۱. روم: ۴۱.
[9] ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه، ج۱۰، ص ۱۴۵.
[10] انعام: ۵۹.
[11] امام خمینی؛ صحیفه نور، ج ۴، ص ۱۸۹-۱۸۶ و ج۷، ص ۵۳۲.
[12] سید کاظم صدر؛ اقتصاد صدر اسلام، ص۱۹۳.
بیشتر بخوانیم:
مبانی نظری میلتون فریدمن در نظریه مصرف
نظریه تابع مصرف فریدمن
امکان تغییر تابع مصرف فریدمن بادرنظرگرفتن مبانی نظری اسلام
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}