نگاهی به زندگی آنه‌ماری شیمل
 
چکیده
ریشه‌های «شرق‌شناسی» در غرب به دورانی برمی‌گردد که کشیشان در نتیجه‌ی شکست مسیحیان در جنگ‌های صلیبی، کوشیدند قرآن مجید و برخی کتاب‌های مهم مسلمانان را به زبان لاتین ترجمه کنند. با آغاز عصر نوزایی و سپس دوران خردورزی و روشن‌گری، توجه بیش‌ترِ اروپاییان به شرق جلوه‌ی دیگری یافت و به محبت و احترامی عمیق بدل شد. با ترجمه‌ی گلستان سعدی و غزلیات حافظ، نویسندگان آلمانی شدیداً تحت تأثیر قرار گرفتند، و لذا گوته به نوشتن دیوان غربی ‌‌ شرقی پرداخت و شیفتگی خود را به ادبیات فارسی و شرق نشان داد.

تعداد کلمات 2085/ تخمین زمان مطالعه 11 دقیقه
رامین بابا‌زاده


یکی از دوست‌داران و شیفتگان شرق، آنه‌ماری شیمل (Annemarie Schimmel) اسلام‌پژوه، خاورشناس و مولوی‌شناسِ سرشناس آلمانی است. او در ماه آوریل سال ۱۹۲۲ میلادی در شهر ارفورت آلمان به ‌دنیا آمد. مادرش خانه‌دار و از تبار ملوانان بود و پدرش کارمند اداره‌ی پست و علاقه‌مند به فلسفه و عرفان.
شیمل تنها فرزند خانواده بود. در مدرسه شروع به خواندن زبان فرانسه و لاتین کرد، اما از همان ابتدا مشتاق مشرق‌زمین بود. وی می‌گوید: «از کودکی به شرق علاقه‌مند بودم... نمی‌دانم توجهم به اسلام و شرق چگونه آغاز شد؟! هفت‌ساله بودم که یک داستان زیبای شرقی خواندم؛ شاید یکی از داستان‌ها‌ی هزار و یک شب و شاید هم چیز دیگری. همین داستان باعث شد که تصمیم بگیرم جهان اسلام و تمدن اسلام را موضوع تخصصی خود قرار دهم... پانزده‌ساله بودم که فراگیری زبان عربی را شروع کردم و یک استاد آلمانی که در دانشگاه درس می‌داد، در این کار به من کمک کرد. به تدریج توانستم به این زبان کتاب مطالعه کنم و قصه‌های عربی بخوانم؛ حتی یک جزء از قرآن را حفظ کردم.»
او در پاییز ۱۹۳۹، یعنی زمانی که هفده سال داشت، تحصیلات خود را در رشته‌های زبان و ادبیات عرب و علوم اسلامی دانشگاه برلین آغاز کرد. آنه‌ماری در دفتر خاطرات خود مى‏نویسد در دوران دانشجویى، به‏ توصیه‌ی استادش(هاینریش شِدِر)، به‏ مطالعه‌ی گزیده‌ی دیوان غزلیات شمس که نیکلسون منتشر کرده بود، مى‏پردازد و براى نخستین ‏بار ابیاتى از یک غزل از دیوان کبیر را به‏ آلمانى ترجمه مى‏کند. یک‏ سال بعد، در میانه‌ی جنگ دوم جهانى، با اولین دست‌مزدِ حاصلِ از کار در تعطیلات تابستانى سال 1941 میلادى، یک دوره مثنوى مولوى (چاپ نیکلسون) به ‏دست مى‏آورد و ترجمه‌ی فرانسوى اشعار منسوب به‏ حلاج، که لوئى ماسینیون گرد آورده بود.
او در اکتبر سال ۱۹۴۱، رساله‌‌ی دکترای خود را با موضوع «خلیفه و قاضی مصر در اواخر دوران قرون وسطی» نوشت و با این‌که نوزده سال بیش‌تر نداشت، موفق به اخذ درجه‌ی دکترا از دانشگاه برلین شد.
بخشی از دوران زندگی شیمل هم‌زمان با جنگ جهانی دوم بود. او تا پایان جنگ، مترجم وزارت خارجه‌ی آلمان بود. پس از خاتمه‌ی جنگ و اشغال شهر زاکس، به مدت پنج ماه و نیم در شهر ماربورگ همراه دیگر نازی‌ها و اسیران آلمانی به زندان افتاد. هم‌چنان که خود می‌نویسد، در سال‌های پرخوف و بیم و دهشت‌بار جنگ و بمباران‌های ویران‌گر متفقین، به مثنوی مولانا پناه می‌برد و با خواندن مثنوی، خود را از غم نجات می-دهد.
او پس از آزادی و در سنّ 23 سالگی به بخش شرق‌شناسی دانشگاه ماربورگ پیوست. سپس در سال 1949 به دانشگاه اوپسالا رفت و در سال 1951 برای دومین بار به دریافت دکترای «تاریخ ادیان» نایل آمد. در سال 1952 به ترکیه سفر کرد و پس از مدتی در دانشگاه‌های ترکیه مشغول به تحصیل شد. انگیزه‌های درونی و علاقه به اسلام‌شناسی و عرفان اسلامی موجب شد شیمل زبان فارسی را مانند زبان‌های اردو، ترکی و عربی فراگیرد. اندکی پس از آن، از سوی دانشکده‌ی الهیات دانشگاه آنکارا، تصدی ریاست بخش تاریخ ادیان به وی پیشنهاد شد. دوران اقامت در ترکیه فرصت مناسبی بود تا شیمل در گستره‌ی ادبیات کلاسیک ترکی و نیز در زمینه‌ی مسائل اسلام در دنیای جدید، به تحقیقات دامنه‌دار دست بزند.
در بهار سال ۱۹۶۷ میلادی، شیمل کار تدریس در دانشگاه هاروارد در حوزه‌ی فرهنگ هندی ‌‌ اسلامی را آغاز کرد و در سال ۱۹۷۰ به درجه‌‌ی استادی رسید. افزون بر این، در تابستان هر سال «انستیتوی مطالعات اسلامی» در لندن به طور مرتب، کلاس‌های درسی برای استاد شیمل برگزار می‌کرد.بیش‌ترین علاقه‌ی شیمل به عرفان اسلامی است. او به شعر دینی و شعر اسلامی نیز دل‌بستگی داشت و کلیه‌ی منابع لفظی، تشبیهات و استعاراتی را که درک شعر فارسی را دشوار می‌کند، معرفی کرده است. اما چیزی که در آثار شیمل مشهود است، نوع نگاه عارفانه و به‌خصوص بی‌غرضانه به اسلام است. او با طبع شعری که دارد و نیز علاقه‌ی وافری که به شعر عرفانی اسلام به‌خصوص شعر فارسی دارد، بیش‌ترین همّ خود را به بازشناسی مولوی اختصاص داده است. او مدتی ریاست انجمن جهانی علوم دینی، عضویت آکادمی سلطنتی علوم هلند، عضویت آکادمی ایالت راین‌وست‌فالن آلمان، عضویت آکادمی علوم و هنر آمریکا، کارشناس موزه‌ی هنر نیویورک و ویراستاری بخش مربوط به «اسلام» دایرۀ‌المعارف ادیان را به عهده داشت. افزون بر این، بین سال‌های 1963 تا 1973 به مدت ده سال ویراستار نشریه‌ی «فکر و فن» بود.
شیمل در بیش‌تر زمینه‌های اسلامی، از جمله عرفان، شعر، فرهنگ و هنر اسلامی و نیز پدیدارشناسی اسلام و موضوعات دیگر وابسته به اسلام، مطالعات عمیقی داشته است. برخی از مهم‌ترین آثارش را می‌توان به این صورت برشمرد:
سماع، تصویرنگاری اسلامی، سال‌نامه‌ی اسلامی، شعر عرفانی در اسلام، تصویر عیسی و مریم در عرفان اسلامی، رمز اعداد، زندگی و افکار مولانا، شکوه شمس، ابعاد عرفانی اسلام، سرّ عشق، ردای خداوند، راه و سفر در اسلام، حکمت اسلامی، گل سرخ محمدی، بسم الله الرحمن الرحیم، خواب خلیفه، استعاره و حقیقت در اسلام، آیا عرفان جهان‌شمول است؟، باغ و گل در فرهنگ اسلامی، عشق به خدای یکتا، مناجات در اسلام، از سنایی تا مولوی و اقبال، تأثیر اندیشه‌ی مولانا در شرق و غرب، و زبان تصاویر مولانا.
بیش‌ترین علاقه‌ی شیمل به عرفان اسلامی است. او به شعر دینی و شعر اسلامی نیز دل‌بستگی داشت و کلیه‌ی منابع لفظی، تشبیهات و استعاراتی را که درک شعر فارسی را دشوار می‌کند، معرفی کرده است. اما چیزی که در آثار شیمل مشهود است، نوع نگاه عارفانه و به‌خصوص بی‌غرضانه به اسلام است. او با طبع شعری که دارد و نیز علاقه‌ی وافری که به شعر عرفانی اسلام به‌خصوص شعر فارسی دارد، بیش‌ترین همّ خود را به بازشناسی مولوی اختصاص داده است. پس از مولوی، اقبال لاهوری نقش عمده‌ای در مطالعات خانم شیمل ایفا می‌کند؛ به طوری که در میان بیش از صد عنوان اثر شیمل، به ندرت اثری را می‌توان یافت که در آن به گونه‌ای از اقبال سخنی به میان نیامده باشد.

 

شیمل جایزه‌های متعددی را در طول حیات علمی خود دریافت کرد: اعطای هفت مدرک دکتری افتخاری به ایشان از سوی دانشگاه‌های پاکستان، سوئد، ترکیه و ایران، و نیز بسیاری نشان‌های افتخار و جوایز مختلف دیگر مانند: جایزه‌ی فریدریش روکرت 1965، مدال هامر ـ پورگشتال(1974- اتریش)، نشان ستاره‌ی قائد اعظم پاکستان (1965)، جایزه‌ی صلح اتحادیه‌ی ناشران و کتاب‌فروشان آلمان (1995م) و نیز نشان دوستی جمهوری ازبکستان(2002م).
مصاحبه‌گرِ تلویزیون پس از دریافت جایزه‌ی صلح اتحادیه‌ی ناشران و کتاب‌فروشان آلمان به سراغ شیمل رفت و از او درباره‌ی سلمان رشدی پرسید. شیمل در پاسخ به این پرسش اظهار داشت: سلمان رشدی با کتاب زشتش، احساس مسلمانان و حتی خود من را آزرده است.
پس از این مصاحبه‌ی تلویزیونی بود که مدافعان سلمان رشدی، علیه این بانوی منصف شوریدند و حتی خواستار پس گرفتن جایزه‌ی صلح از شیمل شدند! شیمل طی مصاحبه‌ای با مجله‌ی «اشپیگل» اظهار داشت: «من با نگارش هشتاد کتاب تلاش کردم تا تصویری صحیح از اسلام را به خواننده‌ی اروپایی منتقل کنم. من این را یک فعالیت سیاسی قلمداد می‌کردم. من زندگی‌ام را مصروف ایجاد تفاهم میان غرب و شرق کردم.»
البته در این میان، افرادی از شیمل دفاع کردند. رومان هرتزوک، رئیس‌جمهور سابق آلمان در مراسم گرامی-داشت شیمل گفت: «اگر شیمل نبود آلمانی‌ها نمی‌فهمیدند تصویری که از اسلام به آن‌ها ارائه می‌شود، صحیح نیست.»
فون شونبورن در کتاب بازتاب اسلام می‌نویسد: «آنه‌ماری شمیل زنی است که هم تحسین شده و هم دشنام شنیده است. در مناطقی از جهان اسلام همانند قدیسه‌ای مورد تکریم قرار گرفته، در سرزمین خودی اما به سبب اظهارات بی‌مهابایش در مورد سلمان رشدی، همانند ساحره‌ای مطرود، تحت رنج و فشار قرار گرفته است.»
یکی از آخرین نوشته‌های شیمل به پیامبر اسلام(ص) اختصاص یافت. وی این کتاب را با اقتباس از لفظ شهادت دوم شهادتین: «و ان محمداً رسول الله» نام نهاد و در صدر کتاب، رباعی‌ای به زبان اردو از شاعری هندو می‌آورد با این مضمون: «شاید کافر باشم، شاید هم مؤمن، که علم این امر تنها نزد خداوند است؛ اما می-خواهم خود را چونان بنده‌ای پاکباز نذر کنم؛ نذر آقای بزرگ شهر، محمد رسول‌‌الله...». شیمل به جهت این اندیشه‌ها مورد بسیار مورد هجوم قرار می‌گرفت، اما در پاسخ می‌گفت که من وی را دوست می‌دارم.
سرانجام آنه ماری شیمل در سال ۲۰۰۳ در سنّ بیش‌تر از هشتاد سال وفات یافت. یک استاد میهمان عرب‌زبان در دانشگاه بُن به نام محمد ابوالفضل بدران می‌نویسد: «وقتی خبر وفات شیمل را دریافت کردم، به یاد روزی افتادم که وی مرا به خانه‌ی خود دعوت کرد؛ خانه‌ای که پر بود از نشانه‌های شرقی و اسلامی. وقتی شیمل چای و خرما برای من آورده بود، از وی پرسیدم: چگونه تمام این حمله‌های رسانه‌ای را تحمل می‌کنی؟ وی لبخندی زد و گفت: من به این هجمه‌های رسانه‌ای اهمیت نمی‌دهم؛ چراکه این‌ها از روی کینه می‌نویسند، و فرد کینه‌توز زیبایی را نمی‌بیند؛ اما من درباره‌ی دوستی و حق می‌نویسم. من دوست‌دار جهان اسلام هستم و تا لحظه‌ی مرگ دوست‌دار آن خواهم ماند.»
آنه ماری شیمل، در آخرین صفحات زندگی‌نامه‌ی خودنوشتش که کم‌تر از یک سال پیش از مرگش منتشر شد، نوشت: «آینده‌ با خود چه به ارمغان خواهد آورد؟ نمی‌دانم. من تنها می‌توانم به صلح، به تفاهم بهتر و بیش‌تر و احترام متقابل امید داشته باشم. من از این ضرب‌المثل دریانوردان که از مادرم آموختم پیروی می‌کنم که می‌گوید: به بهترین‌ها امید داشته باش و آماده‌ی بدترین‌ها باش!... من به این سخن پیامبر اسلام(ص) که از دوران نوجوانی به یاد دارم، می‌اندیشم که: مردمان خفته‏اند و چون بمیرند بیدار شوند(الناسُ نیام فِاذا ماتوا اِنتبهوا). و من به آن بیداری باور دارم؛ آن بیداری که ما نه قادر به توصیف آنیم و نه توان به تصویرکشیدنش را داریم.»
جالب است که روی سنگ قبر آنه‌ماری شیمل با خط زیبای نستعلیق، این کلام نورانی پیامبراکرم(ص) نقش بسته است.

سخنانی از آنه‌ماری شیمل

ـ درست است که انسان به پیش‌رفت فنى و علمى نیاز دارد، اما نباید این پیش‌رفت به قیمت از بین رفتن ارزش-هاى انسانى و معنوى تمام شود. مردمان مشرق‌زمین هنوز این گوهر را از کف نداده‌اند. خداوند در آن‌جا حىّ و حاضر است و همین مسئله بیش از هر چیز مرا شیفته‌ی شرق کرده است.
ـ پیامبر، دارای ذات جامعی است که تمام اسمای حسنای الهی را در بر دارد و در آن نور الهی، عظمت خویش را بازمی‌تاباند تا جلوه یابد. وجود فراگیر پیامبر، محدود به قوم و نژاد خاص و زمان و مکان مشخصی نیست. او لاشرقیه و لاغربیه است، هم‌چنان که نور الهی است.
ـ اسلام مورد پسند من است؛ دینی که با درک باری‌تعالی واقعاً حیات انسان را در احاطه‌ی خود می‌گیرد؛ اما انسان مدرن به زحمت می‌تواند به درک چنین مراتبی نایل آید.
ـ اسلام، نمودی چون یک خانه و یا به بیان قران «دارالسلام» دارد. در حقیقت هم اسلام مثل یک خانه به نظر می‌رسد. خانه‌ی شرقیِ محکمی که از سنگ‌های محکم و خوش‌نقش مرکبی ساخته شده و با استحکام فراوان بر پایه‌ی محکم شهادتین و چهار اصل محکمِ: نماز، زکات، روزه و حج قرار دارد... ما به تحسین معماری این بنا می‌پردازیم، هرچند در نگاه اول آن را بسیار ساده و غیر‌پیچیده می‌بینیم؛ اما هنگامی که به این بنای عظیم وارد می‌شویم، در داخل آن با باغ‌های بزرگی روبه‌رو می‌شویم که حقیقتاً شبیه به باغ‌های بهشت‌اند. آب‌ها و چشمه‌سارهای فراوانی که رهگذران خسته و از‌راه‌رسیده را تازه و شاداب می‌سازند.
ـ مورخان، صدای خداوندی را که در مکه شنیده شده را با خروشیدن یک شیر در بیابان مقایسه کرده‌اند. غالباً هم اسلام را دین بیابان قلمداد کرده‌اند؛ حال آن‌که از حقیقت غافل شده‌اند که اسلام نخستین بار در شهرها تبلیغ شد و گسترش یافت. در ابتدا در شهر تجاری مکه و پس از آن هم در شهرهایی که پایتخت امپراتوری رو به توسعه‌ی اسلامی بود.
ـ همواره دعاها، احادیث و اخبار اسلامی را از اصل عربیِ آن می‏خوانم و به ترجمه‏ای مراجعه نمی‏کنم؛ حتی بخش کوچکی از کتاب «صحیفه‌ی سجادیه» را به آلمانی ترجمه و منتشر کرده‏ ام.

 

منابع:

ـ آنه‌ماری شیمل، 1376، تبیین آیات خداوند، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ اول.
ـ آنه‌ماری شیمل، 1383، زندگی غربی ـ شرقی من(خاطرات آنه‌ماری شیمل)، ترجمه: سیدسعید فیروزآبادی، نشر افکار، تهران.
ـ آنه‌ماری شیمل، خرداد و تیر 1377، «آشنایی من با اقبال لاهوری»، ترجمه: خسرو ناقد، سال هشتم، ش42.
ـ فلیسیتاس فون‌شونبورن، 1385، بازتاب اسلام (گفت‌وگو با آنه‌ماری شیمل)، ترجمه: بهاء‌الدین بازرگانی-گیلانی، نشر شور، تهران.
ـ حسن لاهوتی، 1383، «خدمات پرفسور شیمل به عرفان و ادب ایران»، عرفان پلی میان فرهنگ‌ها (بزرگ-داشت پرفسور آنه‌ماری شیمل1381)، جلد اول، انتشارات دانشگاه تهران و مؤسسه‌ی تحقیقات و توسعه‌ی علوم انسانی.
ـ خسرو ناقد، 1383، «اقبالِ شیمل»، عرفان پلی میان فرهنگ‌ها (بزرگداشت پرفسور آنه‌ماری شیمل1381)، جلد اول، انتشارات دانشگاه تهران و مؤسسه‌ی تحقیقات و توسعه‌ی علوم انسانی.
ـ سایت تبیان، زندگی ماری شیمل.