آنیلی، شهید میلیاردر (4): مرثیه دوم، آنیلی دوم

تهیه کننده : محمود کریمی
منبع : راسخون


در تاریخ 25 فروردین 1386 خبرگزاري فارس به نقل از سايت ادواردو اعلام کرد ، جسد كنت لوكا گائتاني لاواتلي فرزند يكي از بزرگترين و معروفترين توليد كنندگان شراب در ايتاليا كه به سلطان شراب معروف است،پيدا شد.
او از دوستان ادواردو آنيلي فرزند سوپر ميلياردر ايتاليايي و صاحب فيات و باشگاه فوتبال يوونتوس است كه چند سال قبل به همراه ادواردو به ايران آمد و در همان سفر به اسلام و تشيع گرويد.

وي از بيم فشارها و تهديدات صهيونيستها، اسلام آوردن خويش را پنهان كرد، زيرا با تجربه شهيد شدن ادواردو آشنا بود. پدر وي مالك كارخانه بزرگ و قديمي توليد مشروبات الكلي به نام مونتالچينو Montalcino مي‌باشد.
جلاسيو برادر لوكا در فسادهاي لاپو الكان پسر خواهر يهودي زاده ادواردو مشاركت داشت.
ادواردو را به شهادت رساندند و جسد او را زير يك پل قرار دادند و وانمود كردند كه ادواردو اقدام به خودكشي كرده است، اكنون در مورد لوكا نيز از همين شيوه بهره برده‌اند، در حالي كه پلكان مسير رفتن به زير پل به خون لوكا آغشته بود، جسد او در زير پل پيدا شد و عليرغم برداشت هاي اوليه در مورد قتل او، دستهايي تلاش مي كنند آن را خود كشي جلوه دهند.
شباهت قتل هر دو نفر (ادواردو و لوكا) نشان مي دهد كه قتل توسط يك گروه انجام شده است، با اين تفاوت كه لوكا از نظر جسماني قوي تر از ادواردو بوده و مقاومت هايي از خود نشان داده و زخم هايي بر بدن او مشاهده گرديده است كه پليس در صدد نسبت دادن آن به زخم هاي هنگام پرت شدن از پل است، حال آنكه اگر او خود را از پل پرت كرده بود، نبايد مسير راه پله به خون او آغشته باشد.
برخي منايع نيز سعي مي كنند با گمانه پردازي، قتل وي را به معتاديني كه ممكن است در محل تردد داشته باشند، نسبت دهند و يا او را نيز به اعتياد مواد مخدر متهم نمايند!
شهید ادواردو آنیلی، در یکی از سفرهایش به ایران، یکی از دوستانش به نام لوکا را با خودش به تهران آورد و به آقای قدیری ابیانه گفت:
«او را تا مرز اسلام آورده ام.»
بنا به گزارش اين سايت، در پايان ملاقات قديري ابيانه در هتل آزادي تهران، لوكا به تشيع گرويد، اما قرار شد اسلام آوردن خود را پنهان نمايد تا آسيبي به او نرسد.
شاید درآمدهای لوکا به پای درآمد خانواده آنیلی که درآمدی بالغ بر شصت میلیارد دلار، یعنی تقریباً سه برابر اوج درآمد نفتی ایران در یک سال( حدود سال 1380)، نرسد.
اما هرچه بود او فرزند یکی از پولدارترین خانواده های ایتالیا به شمار می رفت. او فرزند «سلطان شراب ایتالیا» بود. لوکا نیز همانند آنیلی، به اسلام روی آورد، اما اسلامی شیعی، و هر دو مصداق این آیه شدند که فرمود:
«یخرج الحی من المیت».
هر دو از اوج ثروت مادی و فراهم بودن نیازهای دنیوی روی برگرداندند تا به گنج بی پایان معنویت دست یابند. داستان لوکا و ادواردو، داستان همان سرفصل انشایی است که در مدرسه به ما می دادند:
علم بهتر است یا ثروت.
ادواردو و لوکا علم را برگزیدند، اما نه علمی که با آن به ثروت مادی می توان دست یافت. علمی که هر انسانی را به گنج معنویت و آشنایی با عالم معنا می رساند. دکتر قدیری ابیانه، در سفری که سالها پیش و پس از اسلام آوردن لوکا به ایتالیا داشت، به منزل او رفته بود.
لوکا، عکس حضرت امام(ره) را در اتاق خود نصب کرده بود، او با این اعتقاد راسخ باید هم مثل ادواردو مطرود خانواده اشرافی اش می شد.
لوکا مانده بود و یک عکس امام و یک دوربین ساده فیلمبرداری و شغلی که باید با آن عالم معنا و گنج و ثروتی به نام معنویت را به تصویر می کشید؛ اما مگر دنیای لیبرال دموکراسی که هر کس را که به خمینی(ره) رو کند، همه هستی به ظاهر مادی اش را از او می گیرد، اجازه می دهد که نگاه خمینی را از دریچه دوربینش به تصویر کشد؟
! هرگز.
سیزدهم فروردین 1386 درست روزی که خیلی ها رفته بودند به «عالم طبیعت» سلام کنند و سبزه حاجات دنیوی خود را گره بزنند، لوکا به تماشای عالم معنا رفت و دستان خود را با ادواردو با هزاران هزاران یار شهید خمینی گره زد و به دیدار رسول خدا (ص) شتافت.
اگر بسیج جهانی مسلمین تشکیل شده بود، کسی جرئت این همه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوی رسول الله (ص) داشت؟
«ای خواب رفتگان! ای غفلت زدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانه های گرگ منزل گرفته اید، برخیزید که اینجا جای خواب نیست!... جهان ایمن از صیاد نیست! ... و تا نابودی کاملتان از شما دست برنخواهند داشت.»
بسیار خوانده ایم، خوابمان برد و باطل شد، دوباره می خوانیم تا خوابمان نبرد:
«امروز جهان تشنه فرهنگ ناب محمدی است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی، رونق زرق و برق کاخ های سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینی (شما بخوانید خمینی زمان) آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و در برابر همه توپ ها و موشک های دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری می کند.
جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی شناسد. و ما باید در جنگ اعتقادی مان، بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. ان شاءالله ملت بزرگ ایران، با پشتیبانی مادی و معنوی خود از انقلاب، سختیهای جنگ را به شیرینی شکست دشمنان خدا در دنیا جبران می کند و چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت ایران مثل یک صاعقه بر سر آمریکا فرود آمده است.
چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت ایران سقوط ارکان و کنگره های نظام شاهنشاهی را نظاره کرده است و شیشه حیات آمریکا را در این کشور شکسته است.
چه شیرینی بالاتر از اینکه مردم عزیزمان ریشه های نفاق و ملی گرایی و التقاط را خشکانیده اند... ملی گراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کرده اهداف بین المللی اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است.
ما می گوییم تا شرک و کفر هست،مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لااله الا الله » را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز در آوریم...
کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است. امروز روزی است که خدا این گونه خواسته است و دیروز خدا آن گونه خواسته بود و فردا ان شاءالله روز پیروزی جنود حق خواهد بود. »
و بی شک شهید مهدی آنیلی و شهید کنت لوکا گائتانی لاواتللی، و شهدای گمنام عاشورای خمینی، در گوشه گوشه دنیا، از شرق تا غرب، از شمال تا جنوب، با سرمایه معنوی خود در آن شریک خواهند بود.
تذکر :
کلیه منابع در قسمت پایانی آمده است.
کپی یا استفاده از مطالب این مقاله با ذکر منابع اصلی و نقل از راسخون بلا مانع است.