در خانه هایی که خانم بیرون از منزل شاغل است، اغلب این آرامش کمتر فراهم می شود.
 
چکیده:  امروزه با حجمی از زنان روبرو هستیم که برتری را در اشتغال خویش می دانند تا امر خانه داری و تربیت فرزند. در این نوشتار پیامدهای اشتغال زنان را مورد بررسی قرار می دهیم. با ما همراه باشید.

تعداد کلمات 1841 / تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
 

پیامدهای اشتغال زنان 

اشتغال بانوان، به ویژه در کنار اشتغال همسرانشان، ممکن است پیامدهای ذیل را در پی داشته باشد:
 

۱. اشکال در ایفای نقش های خود در منزل 

بدیهی است که زنان شاغل نمی توانند آن گونه که شایسته است، وظایف خانه داری و مسئولیت های خود را در مقام همسر و مادر انجام دهند. بسیاری از اختلاف های زناشویی نیز از همین مسئله ناشی می شود؛ به ویژه هنگامی که مردان خود را به کمک در کارهای منزل موظف نمی دانند.[1] مطالعات نشان می دهد زنان متأهلی که بیرون از خانه شاغلاند، کمتر از دیگر زنان به کارهای خانه می رسند، اگرچه مسئولیت اصلی مراقبت و رسیدگی به خانه، تقریبا همیشه بر عهده آنهاست.[2] پارسونز[3] [4]با توجه به الگوی نقش ها، دو نقش متفاوت را در خانواده مطرح می کند. از نظر او، مرد نقش «ابزاری» و زن نقش «بیانگر» دارد. نقش ابزاری، بیشتر گویای حالات مردانه و نقش بیانگر، شامل حالات زنانه است. به باور وی، این تقسیم نقش سبب حفظ وحدت خانوادگی می شود؛ زیرا نقش مرد، دادن پایگاه اجتماعی به خانواده از طریق شغلش، و حفظ امنیت و آسایش خانواده به وسیله درآمد شغلی اوست.
نقش زن نیز ایجاد روابط عاطفی (بیانگر) در درون خانواده و حفظ روابط عاطفی ضروری برای اعضای خانواده است که با مشکلات گوناگون جامعه روبه رو هستند. پارسونز این تقسیم را بهترین شکل برای حفظ وحدت خانوادگی می داند و تداخل هر نوع نقش دیگر را سبب به هم خوردن تعادل زندگی به شمار می آورد؛ زیرا به ویژه در حالت اشتغال زن، او حالت بیانگر را از دست می دهد و به رقیب شغلی شوهر خود تبدیل می شود. این رقابت زن و شوهر با یکدیگر، سبب ناهماهنگی و نابسامانی خانواده می شود.[5] وی الگوی متعارف تقسیم جنسیتی نقش ها و وظایف میان زن و شوهر را عادلانه می داند؛ زیرا نقش های آنها معادل و مکمل یکدیگرند.[6]

وستکوت[7] در نقد نظریه کارن هورنای[8] که معتقد بود زنان باید با خارج شدن از خانه و به عهده گرفتن کارهای متفاوت در مشاغل گوناگون، هویت خود را بیابند، می گوید: «زنان امروزی، مابین نیاز به جلب توجه مردان و دنبال کردن اهداف شخصی خود گیر افتاده اند. به همین دلیل، رفتارهای متضادی از خود نشان می دهند. گاهی اغواگر و پرخاشگر، گاهی مؤدب و گاهی جاه طلب می شوند. زنان امروز بین کار و عشق، دو پاره شده اند و در نتیجه، هیچ کدام آنها را ارضا نمی کند».[9]
 

٢. ناتوانی در رفع نیازهای جسمانی و روانی اعضای خانواده به دلیل خستگی 

مطالعه های دامس[10] [11] نشان می دهد مادرانی که در طول روز روابط اجتماعی ناخوشایندی با دیگران دارند، رفتارهای ناخوشایند بیشتری با فرزندانشان داشته اند. همچنین پژوهش رپتی و وود[12] نشان داده است استرس های شغلی، بر الگوهای تعامل خانوادگی تأثیر می گذارد. مادرانی که در محل کار، فشار و استرس بین فردی داشته اند، بیشتر نشانه های کناره گیری رفتاری و هیجانی را نشان می دادند..
 

٣. نداشتن نظارت مستقیم بر فرزندان در منزل، محله و مدرسه و غفلت از نیازهای آنها 

وقتی مادر نیز مانند پدر بیرون از خانه باشد، روشن است که فرصت کافی و انرژی لازم را برای نظارت بر امور درسی و رفتارهای بیرون از منزل بچه ها نخواهد داشت. همین امر موجب غفلت از نیازهای فرزندان یا بی توجهی به آن خواهد شد. نتایج پژوهش خوانساری و رحمتی (۱۳۸۲) و ساروخانی (۱۳۷۰) نشان می دهد که نزدیک به بیست درصد کودکانی که مادرانشان کار می کنند، در ساعات پیش و پس از مدرسه سرپرستی ندارند.
خانم ۳۳ ساله ای که دبیر بود، به سبب مشکلی که با دختر نه ساله اش داشت به مشاور مراجعه کرده بود. وی می گفت: مدتی است با دخترم مشکل دارم. وی بسیار لجوج شده و هر کاری که از او می خواهم عکسش را انجام می دهد. خیلی زودرنج و پرخاشگر شده و در انجام کارهای خانه اصلا به من کمک نمی کند. حتی با برادر چهارساله اش بسیار بدرفتاری می کند و....
معلوم شد رابطه دختر با دوستانش، معلم ها، فامیل و همسایه ها بسیار خوب است و همه از وی راضی اند و تنها با مادرش این گونه برخورد می کند. این خانم می گفت که به سبب مشکلات کاری، کمتر توانسته برای بچه اش زمان صرف کند و حتی اغلب مجبور است بخشی از کارهای مدرسه مثل تصحیح برگه های امتحانی دانش آموزان را در منزل انجام دهد. در نتیجه، رابطه کلامی چندانی با وی نداشته است و...
روشن است هنگامی که مادری نتواند به نیازهای عاطفی فرزندش پاسخ دهد، زمان کافی برای بازی و صحبت با وی صرف نکند و..، کودک احساس کمبود می کند و احتمالا در آینده با بحران ها و مشکلات جدی دست به گریبان خواهد شد.

۴. پیامدهای نامطلوب اشتغال مادر بر رشد جسمانی و روانی فرزندان

 پس از تولد نوزاد، مادر نخستین فرد خانواده است که با کودک خود تماس مستقیم دارد. در واقع، زندگی کودک با ارتباط زیستی میان او و مادرش آغاز می شود. این ارتباط، نه تنها در رفع نیازهای کودک مؤثر است، بلکه بر حالات روانی و عاطفی وی نیز تأثیر می گذارد. در اصل، رشد طبیعی و روانی کودک در درجه نخست به وجود مادر وابسته است و تا مدت طولانی، وی عمده ترین نقش را در زندگی کودک ایفا می کند.[13] طبیعی است که مادران شاغل نمی توانند مثل مادران خانه دار به کودکان خود رسیدگی کنند؛ زیرا مادر چندین ساعت را در روز از فرزندش دور است و در کنار خستگی جسمی و ذهنی ناشی از کار، مسئولیت خانه و خانه داری را نیز بر عهده دارد. درنتیجه، اغلب فرصت کمی دارد که در اوقات باقی مانده روز به کودک خود به اندازه کافی و لازم رسیدگی کند.

البته درباره میزان تأثیر اشتغال مادران شاغل بر رشد فرزندان و مقایسه آن با نقش مادران غیرشاغل، نمی توان از جنبه های دیگر غافل ماند و باید همه عواملی را که احتمالا بر روند رشد تأثیر دارند، مشخص کرد. برای مثال، مادر شاغلی که شخصیت و شایستگی او برای مادری در سطح مطلوبی است، باید با مادر غیرشاغلی که همین ویژگی را دارد مقایسه کرد. بی شک در موارد بسیاری، مادر غیرشاغل بهتر می تواند به نیازهای عاطفی، اجتماعی و شخصیتی کودک خود پاسخ دهد. برعکس، مادری که پس از چندین ساعت کار و کوشش در خارج از منزل، خسته به منزل برمی گردد، نمی تواند برای انجام دادن این مهم، آن گونه که شایسته است اقدام کند.[14]
با توجه به اینکه کودکان در مراحل مختلف تحول روانی و رشد جسمانی، ویژگی های متفاوتی دارند، واکنش های آنها به حضور کمرنگ مادر متفاوت خواهد بود. برای مثال، اگر کودک را پیش از دو سالگی به پرستار یا فردی جز مادر بسپاریم و او در نگهداری از کودک ناموفق باشد، با واکنش هایی مانند اضطراب جدایی با نشانه های وحشت زدگی همراه با ناراحتی های جسمانی مانند اسهال، تهوع، استفراغ و... روبه رو می شویم.
بدیهی است که زنان شاغل نمی توانند آن گونه که شایسته است، وظایف خانه داری و مسئولیت های خود را در مقام همسر و مادر انجام دهند. بسیاری از اختلاف های زناشویی نیز از همین مسئله ناشی می شود؛ به ویژه هنگامی که مردان خود را به کمک در کارهای منزل موظف نمی دانند

بنا بر نظریه باولبی[15]، نخستین رابطه عاطفی کودک با مادر اهمیتی حیاتی دارد. کودک به برقرار کردن پیوندی پایدار نیاز دارد و اگر این پیوند به گونه ای برگشت ناپذیر قطع شود یا هرگز به گونه ای رضایت بخش برقرار نشود، چه بسا از آن پس رشد جسمانی، ذهنی و اجتماعی کودک به صورت دائمی آسیب ببیند. شواهد نشان میدهد اگر کودک طی سه سال نخست زندگی، امکان نباید به مادر یا جانشین مادر[16] که ثابت باشد دل ببندد، چه بسا شخصیتی بی عاطفه یا جامعه ستیز پیدا کند.[17]
در دوره پیش دبستانی، اضطراب جدایی با پرخاشگری و نارسایی در توجه آشکار می شود. در کودکان دبستانی، افزون بر موارد یادشده، افت تحصیلی نیز دیده می شود. در دوره نوجوانی با توجه به بحران بلوغ و تغییراتی مانند بروز اخلاق  خودپیروی و حس استقلال طلبی، نوجوانان فکر می کنند بر انجام هر کاری قدرت دارند. همچنین بحران های عاطفی در ارتباط با جنس مخالف، وارد شدن به گروه های مختلف و... از جمله مسائلی اند که می توانند مشکلاتی را برای نوجوانان ایجاد کنند. اینجاست که راهنمایی های بهنگام مادر، می تواند از بروز بسیاری از این خطرها پیشگیری کند یا از شدت بحران ها بکاهد.[18]

اهمیت مادر برای کودک تنها در رفع نیازهای او خلاصه نمی شود، بلکه همه احساس امنیت کودک به وجود مادر وابسته است. بنا بر پژوهش ولف[19] و اسپیتز[20]، اگر کودک پیوسته عشق و علاقه مادر را دریافت نکند، حتی واکنش های بسیار طبیعی عاطفی نیز به موقع بروز نمی یابد. برای مثال، در فاصله سنی سه تا شش ماهگی، واکنش طبیعی خنده در کودک دیده می شود، اما اگر فعالیت های مادرانه کافی نباشد، این واکنش طبیعی بروز نمی کند.[21] مارگارت ریبل[22] ادعا می کند که عشق مادر، شرط لازم برای رشد رضایت بخش کودک است. پژوهش های وی نشان می دهد واکنش کودکان به توجه ناکافی مادر، به صورت پریدگی رنگ و از دست دادن شادابی طبیعی، تنفس نامنظم و حتی ناراحتی های معده و روده که به اسهال و استفراغ می انجامد ظاهر می شود. با توجه به این پژوهش ها، کودک باید در یک دوره طولانی، محبت مادرانه کافی و باثبات دریافت کند. تظاهر به رفتار مادرانه کافی نیست و کودک به دریافت محبت واقعی و عمیق مادر یا جانشین او نیاز دارد تا بتواند مراحل رشد را به طور طبیعی طی کند.[23]
از سوی دیگر، بنا بر دیدگاه برخی افراد، سپردن کودکان به سازمان های خاص (مهدکودک ها)، آن هم در زمانی که کودک بیشتر از همیشه به مادر نیاز دارد، چه بسا زمینه بروز نابسامانی های روانی خاصی را در بزرگسالی فراهم آورد که به آن «پرستار مادری» می گویند.[24]
 
 
منبع: کتاب «رئیس خانه یا کارمند اداره؟ (خانه داری یا اشتغال زنان؛ کدام یک؟)»
نویسنده: کاظم علی محمدی

بیشتر بخوانید :
پیامدهای اشتغال زنان (بخش دوم)
پیامدهای اشتغال زنان (بخش سوم)
پیامدهای منفی اشتغال زنان
جایگاه اشتغال زنان در سبک زندگی اسلامی
نکته هایی درباره اشتغال زنان
نگاهی به اشتغال زنان


پی نوشت :
[1] . پژوهش نیکلز و متسن (Nickols and Metzen) نشان داد که اشتغال زنان تأثیر اندکی بر مشارکت مردان در انجام دادن کارهای خانه دارد. ویلاک (Wlleclock) پی برد حتی هنگامی که شوهر بیکار و زن شاغل است، باز هم زنان بار مسئولیت کارهای خانه را به دوش دارند (جان برناردز، درامدی بر مطالعات خانواده ترجمة حسن قاضیان، ص۱۳۹-۱۴۰). بنا بر آمار به دست آمده، مردان تنها ده تا پانزده درصد از کارهای خانه را انجام می دهند (فرشته ندری ابیانه، «خانه داری، اشتغال و زنان ایرانی»، فصلنامه بانوان شیعه، ص۱۰۷)
[2] . آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه حسن چاوشیان، ص۵۷۳.
[3] . Alcott Parsons
[4] . به نقل از: شهلا اعزازی، جامعه شناسی خانواده، ص۱۲۰.
[5] . همان.
[6] . حسین بستان، اسلام و تفاوت های جنسیتی، ص 155.
[7] . Westcott.
[8] . Karen Horney
[9] . شولتز، ۱۹۹۰، به نقل از: عباس رجبی، «حیا و خودآرایی و نقش آنها در سلامت روانی زن» معرفت، ش۸۷ ،ص۵۲.
[10] . Dumos(1986)
[11] . به نقل از: زهره خسروی و همکاران، مبانی روان شناختی جنسیت، ص۲۷۰.
[12] .همان.
[13] . ناصر بی ریا و دیگران، روان شناسی رشد (۲) با نگرش به منابع اسلامی، ص۸۵۸.
[14] . همان، ص 862.
[15] . J. Bowlby.
[16] . Mother-figure
[17] . میاکلمز پرینگل، نیازهای کودکان، ترجمه نیره ایجادی و جواد شافعی مقدم، ص۱۳۸.
[18] . همان.
[19] . P.H. Wolff
[20] . Spitz
[21] . سوسن سیف و همکاران، روانشناسی رشد (۱)، ص۱۹۴.
[22] . Margaret Ribble
[23] .همان، ص 193.
[24] . باقر ساروخانی، مقامهای بر جامعه شناسی خانواده، ص۱۷۰