نگاهی به زندگی عمان سامانی
 
چکیده
یکی از شعرای بنام ایران زمین میرزا نورالله بن میرزا عبدالله جیحون مشهور به عمان سامانی است. وی در ابتدای راه متمایل به صوفیه از این فرقه جدا و شاگردی حاج آقارضا نایینی را برگزید. در نهضت تنباکو وی نقش موثری در آگاه کردن مردم نسبت به دسیسه دشمنان داشت. از این شاعر که در خاندانی شاعرپرور پرورش یافته بود آثاری چند به جای مانده است.

تعداد کلمات 1308/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
رامین بابازاده

میرزانورالله بن میرزاعبدالله جیحون، مشهور به «عمان سامانی» و ملقب به تاج‌الشعرا، از شاعران معروف شهرستان سامان از توابع استان چهارمحال‌وبختیاری، به سال 1258 قمری در سامان چهارمحال‌وبختیاری دیده به جهان گشود. نیاکان او همه از دری‌سرایان، پارسی‌گویان و آذری‌سرایان عصر خود بوده‌اند. پدرش میرزاعبدالله متخلص به «ذره» مؤلف «جامع‌الانساب» و جدش میرزاعبدالواهاب سامانی متخلص به «قطره» و عمویش میرزالطف‌الله متخلص به «دریا»، همگی از شاعران عهد ناصری بوده‌اند.
عمان سامانی تحصیلات ابتدایی را در مکتب‌خانه‌های محلی فراگرفت و بعد به اصفهان عزیمت کرد و به مدرسه‌ی «نیماورد» و «صدر» وارد شد و سال‌ها نزد آخوند کاشی مشغول کسب علم بود. عمان سامانی همانند بسیاری از نیاکان خود، در سلک تصوف و عرفان بوده و در زمره‌ی ارادت‌مندان قطب‌های سلسله‌ی «نعمت‌اللهیه» بود. روح پاک عمان با صحنه‌هایی که از سر بندگیِ نفس برمی‌خاست، سازش نداشت؛ لذا در جوانی، راه از صوفیان نعمت‌اللهی جدا کرد. در پی این بریدن، دست از جست‌وجو برنداشت تا در اصفهان به حضور «حاج‌آقا‌رضا نایینی» که در سفری به آن‌جا آمده بود، شرف‌یاب شد و تا آخرین روزِ حیات، تحت تعلیم معنوی آن رادمرد طیّ طریق نمود.
از آثار عمان سامانی می‌توان به: گنجینة‌الاسرار، مخزن‌الدرر، معراج‌نامه و دیوان اشعار اشاره کرد. در این میان، مثنوی «گنجینةالاسرار» یکی از جالب‌ترین آثار عمان سامانی درباره‌ی عرفان عاشوراست. در این مثنویِ نسبتاً کوتاه، نکته‌های ظریفی از عشق و عرفان با بیانی هنرمندانه و گرم طرح شده است. عمان را باید اولین شاعری نام برد که اشعار کربلایی را از قالب سوگ خارج کرد و در قالب حماسی آمیخته به عشق و روشن‌گری ارائه نمود.
عمان سامانی در اواخر عمر به سامان مراجعه کرد و به سال 1322 قمری در سن 64 سالگی دیده از دنیا برگرفت. نقل است، جنازه‌ی عمان را در مسجد جامع سامان به خاک سپردند و بعدها بر اساس وصیت خودش، به نجف منتقل و در وادی‌السلام مدفون شد. هم‌چنین اعضای انجمن ادبی اصفهان، لقب تاج‌الشعراییِ عمان سامانی را به فرزندش «محیط سامانی» که از شعرای سرشناس سامان بود، اعطا کرد.

 

بیشتر بخوانید: یادکردی از شاعر عارف ، عمان سامانی و گنجینه اسرار او


نقش عمان سامانی در نهضت تنباکو

از جمله وقایع مهم زندگی عمان سامانی، حرکت اسلامی مخالفان قرارداد «رژی» است که به نهضت تنباکو شهرت یافت. در اصفهان و حومه‌ی آن، مردم به رهبری سه عالم نامی: «حاج‌شیخ‌محمدتقی» معروف به «آقانجفی»، «شیخ‌محمدعلی» و «ملامحمدباقر فشارکی» در برابر کمپانی «رژی» ایستادند. عمان 49 ساله به همراه دوست شاعرش، دهقان سامانی، به لحاظ تمایل شدیدی که به عرفان و تصوف داشتند و گاهی در مجالس‌شان شرکت می‌کردند، با آقانجفی میانه‌ی خوبی نداشتند و بیش‌تر به ملامحمدباقر فشارکی تمایل نشان می‌دادند. تا این‌که خبر وابستگی یهودیان و مسیحیان به نهضت را شنیدند و فوری نتیجه گرفتند جایی که یهود و نصارا در ماجرای نهضت تنباکو اختلاف خویش را با امت اسلامی کنار بگذارند، چه‌طور ما به آن‌چه آقانجفی دستور می‌دهد، بی‌توجهی کنیم؟! فوراً به سامان مراجعت کرده، زادگاه خویش را از آن‌چه در اصفهان شکل گرفته بود، آگاه کردند و در یک سخن‌رانی عمومی گفتند: «وظیفه‌ی ما حمایت از شرع انور است و می‌باید هرکس به قلیان و چپق کشیدن مبتلا می‌باشد، بداند که پیشوای شیعیان، میرزای شیرازی مصرف آن‌ را تحریم کرده است و مهم‌تر این‌که فرموده‌اند: محاربه با امام زمان(ع) است.» بدین‌سان حرکت نهضت از سامان به وسیله‌ی این دو شخصیت آغاز شد. در 1309 قمری (50 سالگی عمان) امتیاز «رژی» رسماً لغو گردید.    
 

گنجینةالاسرار

مثنوی «گنجینةالاسرار» از نفس پرسوز و گذار سراینده‌ی آن، برآمده و دردناک‌ترین مصیبت تاریخ اسلام را با رویکرد عارفانه و زبان تمثیلی و رمزگونه و خلق صحنه‌های پرشور به تصویر کشیده است. ماجرای کربلا، تراژدی سهمگینی است که همه‌ی صحنه‌های آن لبریز‌ از احساس، عاطفه، ایثار و عشق است و این خود کافی است تا حادثه‌ای را در بستر تاریخ ماندگار کند؛ اما هرگاه چنین ماجرایی در منظر تیزبین و لطیف عارف قرار گیرد و بر مفاهیم بلند عرفانی منطبق گردد و با زبان رمز و تمثیل و بهره‌گیری از قوت و قدرت تصاویر شاعرانه، عرضه شود، زوایای تازه‌ای از آن آشکار می‌شود و با اوج و عظمتی بیش از پیش، به دست ابدیت سپرده می‌شود.
مثنوی «گنجینةالاسرار» گرچه متعلق به دوره‌ی متأخر شعر فارسی است، یعنی دوره‌ی افول شعر فارسی و کسادی بازار نوآوری و حس و حال‌های اصیل و اثرگذار؛ اما احاطه‌ی عمان بر صنایع لفظی و معنوی شعر فارسی و وسعت آگاهی او در ادبیات عرب و آشنایی با آثار شاعران پارسی و عرب از ‌سویی، و شیدایی، عاشقی و سوزوگداز عرفانی او از دیگر سوی، سبب شده است تا این اثر در عصر خود به نیکی بدرخشد و در ردیف ماندگارترین و اثرگذارترین شاه‌کارهای ادب فارسی قرار گیرد.
عمان سامانی در سرودن این منظومه‌ی فاخر عرفانی، از وزن عروضی «فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلات» بهره برده است. تعداد ابیات گنجینة‌الاسرار عمان سامانی را از 825 تا 831 بیت نقل کرده‌اند که نسخه‌ی حاضر 831 بیت است. این کتاب را بهادر محمدی‌سامانی مثنوی «گنجینةالاسرار» از نفس پرسوز و گذار سراینده‌ی آن، برآمده و دردناک‌ترین مصیبت تاریخ اسلام را با رویکرد عارفانه و زبان تمثیلی و رمزگونه و خلق صحنه‌های پرشور به تصویر کشیده است. ماجرای کربلا، تراژدی سهمگینی است که همه‌ی صحنه‌های آن لبریز‌ از احساس، عاطفه، ایثار و عشق است و این خود کافی است تا حادثه‌ای را در بستر تاریخ ماندگار کند؛با شرح کلمات، مقایسه‌ی نسخ و تفسیر ابیات گردآوری کرده است. نگارنده‌ی این کتاب هم‌چنین صناعات ادبی را نیز یافته و به توضیح آن در پایان هر بیت پرداخته است.
صرف‌نظر از تسامحات ادبی معدودی که عمان در این اثر جاودانة عاشورایی داشته، گنجینه‌ی او را باید به عنوان اثر فاخر و استثنایی در پیشینة شعر عاشورا تلقی کرد که مرور زمان، نه تنها از جاذبه‌های کلامی و روحانی آن نکاسته، بلکه شاهد بالندگی و شکوفایی اعجاب‌برانگیز آن در طول سدة اخیر بوده‌ایم که به‌تدریج بر میزان اقبال شیفتگان ادب عاشورا از این اثر ماندگار افزوده شده است.
استاد جلال‌الدین همایی(ره)، گنجینةالاسرار را از آثار زبده‌ی فارسی شمرده و در این باره چنین گفته است: «... از جمله آثار زبده و منتخب مرثیه‌ی فارسی، منظومه‌های مثنوی زبدةالاسرار صفی‌علی‌شاه و گنجینةالاسرار عمان سامانی است که انصافاً هردو بسیار خوب ساخته‌اند‌.»
استاد مرتضی مطهری(ره) نیز درباره‌ی شعر عمان چنین می‌گوید: «برداشت عمان سامانی یا صفی‌علی‌شاه از این نهضت، برداشت‌های عرفانی، عشق الهی، محبت الهی و پاک‌بازی در راه حق است که اساسی‌ترین جنبه‌های قیام حسینی، جنبه‌ی پاک‌بازی او در راه حق است.»
استاد حبیب‌الله فضایلی در وصف گنجینۀ‌الاسرار آورده ‌است: «این کتاب به‌حق، کنزالاسرار یا چنان‌چه خودِ سراینده نامیده گنجینۀ‌الاسرار است؛ اسراری از ظهور عشق و جمال؛ اسراری از راز و نیاز عاشق و جذبه‌های معشوق؛ اسراری از سیر و سلوک و حالات وجد و شوق؛ اسراری از سوزوگداز و هجران و وصل.»
شرح میدان رفتن سالار شهیدان
دیگرم شوری به آب و گل رسید
گاهِ میدان‌داری این دل رسید
روی در میدان این دفتر کنم
شرح میدان رفتن شه، سر کنم
چون‌که خود را یکه و تنها بدید
خویشتن را دور از آن تن‌ها بدید
قد برای رفتن از جا، راست کرد
هر تدارک خاطرش می‌خواست، کرد
پس به چالاکی به پشت زین نشست
این بگفت و برد سوی تیغ، دست:
ای مشعشع ذوالفقار دل‌شکاف(1)
مدتی شد تا که ماندی در غلاف
آن‌قدر در جای خود کردی درنگ
تا گرفت آیینة اسلام، زنگ
هان و هان ای جوهر خاکستری(2)
زنگ این آیینه می‌باید بری
من کنم زنگ از تو پاک ای تابناک
کن تو این آیینه را از زنگ پاک
من تو را صیقل دهم از آگهی
تا تو آن آیینه را صیقل دهی
شد چو بیمار از حرارت ناشکیب
مصلحت را، خون ازو ریزد، طبیب
چون‌که فاسد گشت خون اندر مزاج
نیشتر باشد بکار اندر علاج
در مزاج کفر شد، خون بیش‌تر
سر برآور، ای خدای را نیشتر

 

نمایش پی نوشت ها:

1. حضرت(ع) خطاب به شمشیر خود می‌گوید: «ای ذوالفقارِ مشعشع و دل‌شکاف! مشعشع یعنی درخشان و تابان، و دل‌شکاف یعنی دل‌شکافنده.»
2. «جوهر خاکستری» کنایه از شمشیر حضرت است که به جهت جوهردار بودن رنگش، به خاکستری می‌زد.

منبع: عمان سامانی، گنجینۀ‌الاسرار، تهران: انتشارات سروش.