مدارس تحت برنامه، مهارت‌هایی را آموزش می‌دهد که مانع از افسردگی می‌شوند
 
چکیده
علت افسردگی در بزرگ‌سالی را می‌توان در کودکی و نوجوانی جستجو کرد. محققان آزمایشی را در رده سنی نوجوانان انجام داده‌اند که نشان داده نوجوانانی که در این دوران احساس افسردگی داشتند با انجام برنامه‌هایی منظم این روحیه در آن‌ها از بین رفته و توانسته‌اند در دوران جوانی زندگی شادتری داشته باشند.


تعداد کلمات 625/ تخمین زمان مطالعه 3 دقیقه
مترجم: میثم نریمانی


مهارت‌های تفکر کردن و حل مسئله

رول پروزاک: افسردگی آسیب‌رسان در نوجوانان و جوانان با آموزش مهارت‌های تفکر کردن و حل مسئله به بچه‌ها ممکن است موج جدیدی در آینده باشد.
دانش آموزان امروز در معرض ریسک و خطر بیشتری نسبت به هرکدام از نسل‌های قبل قرار دارند. تا 9 درصد بچه‌ها تا سن 14 سالگی خود، یک بخش عمده افسردگی را تجربه می‌کنند و 20 درصد تا قبل از فارغ‌التحصیل شدن از دبیرستان، یک بخش عمده افسردگی را تجربه خواهند کرد. به خاطر چشیدن طعم تلخ افسردگی در زمان کودکی و خردسالی، این مردان جوان در بزرگ‌سالی نسبت به افسردگی بسیار آسیب‌پذیرتر هستند.
بیشتر تحقیقات روان‌شناسی بر درمان افسردگی پس از آغاز آن تمرکز کرده‌اند؛ اما روانشناسانی مانند جین گیلهام، لیزا جی ککس و مارتین سلیگمن تلاش می‌کنند تا قبل از شروع افسردگی، از به وجود آمدن آن پیشگیری کنند.
ابتکار و نوع آوری آن‌ها، "مدرسه تحت برنامه" است که به جوانان آموزش می‌دهد چگونه در تفکراتشان و حل کردن مسائل شخصی خود خوش‌بین باشند و به‌این‌ترتیب جلوی افسردگی را می‌گیرند و مانع از به وجود آمدن آن می‌شوند.
بالأخص، بچه‌ها می‌آموزند تا اعتقادات منفی که در ذهن خوددارند درباره خودشان، دیگران و جهان را شناسایی کرده و تشخیص بدهند و سپس یاد می‌گیرند که چگونه اعتقادات بدبینانه خود را با اعتقادات مثبت‌تر جایگزین کنند.

 

بیشتر بخوانید: افسردگی در دانش‌آموزان


بچه‌ها همچنین می‌آموزند که شکست‌ها، ناکامی‌ها و بدبیاری‌ها را به‌صورت موقتی تلقی کنند و در نظر بگیرند، به‌جای اینکه آن‌ها را ماندگار و دائمی بدانند؛ و همچنین شکست‌ها و ناکامی‌ها را درنتیجه شرایط و موقعیت‌ها تلقی کنند تا اینکه آن‌ها را حاصل و نتیجه نقص و عیب و کاستی شخصی خودشان به‌حساب آورند.
 به‌عنوان‌مثال، به بچه‌ها این‌گونه آموزش داده می‌شود که یک نمره سطح پایین و ضعیف به این معنا نیست که آن‌ها خنگ و نفهم هستند؛ بلکه به این معنی است که آن‌ها باید برای تست و امتحان بعدی سخت‌تر مطالعه کنند.
برای تست اینکه این الگوهای تفکر آیا واقعاً از بچه‌ها در مقابل افسردگی محافظت می‌کند یا نه گیلهام و همکارانش بچه‌هایی که در پایه 5 و 6 بودند را شناسایی کردند، بچه‌هایی که نمرات آن‌ها بر روی پرسش‌نامه‌های غربال‌گری افسردگی نشان می‌داد، آن‌هایی که در معرض خطر افسردگی بودند. محققان سپس با نیمی از این دانش آموزان در گروه‌های کوچک ملاقات کردند تا مهارت‌های جدید را به آن‌ها آموزش دهند. گروه‌ها طی مدت 12 هفته هر هفته 90 دقیقه محققان را ملاقات می‌کردند. نیمه دیگر دانش آموزان – گروه کنترل‌شده – محققان را ملاقات نکردند. در طی جلسات گروهی، دانش آموزان بر مشکلات دوجانبه و دوطرفه‌ای که معمولاً بچه‌های مبتلا به افسردگی آن‌ها را تجربه می‌کردند، تمرکز کردند. از راه‌حل‌های ممکن برای حل این مشکلات، لیست تهیه کردند، سپس راه‌حل‌ها را با توجه به اهداف دیگرشان ارزیابی کردند. دانش آموزان همچنین تکنیک‌هایی را برای مقابله با اختلافات والدین، ارتقاء و بالا بردن اعتمادبه‌نفس و آرامش خود به کار بردند.
شش ماه پس‌ازاین دوره آموزشی، بچه‌هایی که روش‌های جدید را آموخته بودند، علائم افسردگی کمتر و رفتارکلاسی بهتری نسبت به بچه‌هایی که در گروه کنترل‌شده بودند، داشتند. حتی دو سال پس از تحقیق اولیه، قریب به یقین تنها نیمی از بچه‌های گروه پیش‌گیری نسبت به بچه‌های گروه کنترل‌شده علائم متوسط تا شدید افسردگی را داشتند (22 درصد در برابر 44 درصد).



برگرفته از سایت: American Psychological Association
منبع: راسخون