بدترين واکنش

نويسنده : ناهيد مومن خواني



اگر براي فرزند نوجوانتان غدقن کرده باشيد که دير وقت به خانه برگردد ويا تمام روز را خارج از منزل بگذراند واو در مقابل خواسته شما مقاومت کند ،چگونه مي توانيد او را مجاب سازيد که حرف شما را گوش بدهد ؟ وقتي يک نوجوان نمي خواهداز شما اطاعت کند ،مردد مي مانيد که فرياد بکشيد يا تسليم شويد وبگوييد :"برو هر کاري دلت مي خواهي بکن ؟"
درواقع ،هيچ کدام ازاين واکنش ها مفيد نيستند .دکتر روانشناس ،زاويه پومرو (xavier po mmereau)درمقابل چنين سر سختي ها براي ما راهنمايي هايي دارد:

در مواجهه با اين عدم پيروي چه واکنشي بايد داشت؟

ابتدا به او ياد آوري کنيد که شما والدين او هستيد .از وقتي که کوچک بوده در برابر قانون مسوول او بوده ايد پس نمي توانيد اجازه بدهيد هر کاري که دلش مي خواهد انجام بدهد ويا به هر کجا که مي خواهد برود .يک نوجوان در برابر چنين دليل بي غرضي که ربطي به خلقيات والدينش ندارد بي تفاوت نيست .بااين وجود نمي توان اورا حبس کرد !
نه ،اين کار ،مشکلي را حل نمي کند .اگر مسووليت و اختيار يک نوجوان دست شماست دليل نمي شود بتوانيد اورا زنداني کنيد .فراموش نکنيد که او هنوز از دستور شما نافرماني نکرده ،اما تهديد کرده که اين کار را انجام مي دهد .بين اين دو يک اختلاف جزيي وجود دارد!

منظور چيست ؟

اين عدم پيروي براي تحريک شماست و هم چنين براي دريافتن مرز محدوديت هايي که برايش قايل هستيد.فرزند شما ،شما را امتحان مي کند .بدترين حالت زماني است که به او بگوييد :"حوصله ام را سر بردي ،اگر مي خواهي بروي ،برو! "بهتر است که بامتانت وقاطعيت به او بگوييد که مساله اين نيست .بايد بدانيد اگر نوجوان احساس کند براي والدينش مهم نيست که او چه کار مي کند ،ممکن است بدترين کارها را انجام بدهد وبنابراين بيشتر در معرض خطر قرار مي گيرد.
قبول ،اما اين کله شقي و يکدندگي ،نوعي نافرماني وسرکشي است.بله ،و براي پدر ومادرهاي امروزي سخت است که فرزندان حرف شان را گوش نکنند .به هر حال ،اين رفتار در سن و سال آن ها عادي است.بعضي ها تصور مي کنند که اگر محدوديت هاي بيشتري براي آن ها بگذارند بهتر است ،ولي عکس آن رخ مي دهد .اگر والدين با قاطعيت برخورد کنند هميشه رفتار آن ها به صورت منسجم خواهد ماند.

منظور از رفتار منسجم چيست؟

محدوديت ها و ممنوعيت ها بايد منطقي وبا دليل باشند .نوجواني که حق بيرون رفتن از منزل را دارد وشما يک دفعه مانع خروج او مي شويد،بدون شک در مقابل شما مقاومت خواهد کرد .اين منع شدن بايد همراه دليل باشد مثلاًاين که :آن جا خيلي دور است ،درآن مکان آدم هاي خوبي رفت و آمد نمي کنند، نمي تواند براي برگشت ماشين شخصي سوار شود و...اگر باز هم گوش نکرد والدين بايد در مورد روش تربيتي که تاکنون در پيش گرفتيد ،فکر کنند!

چه فکري ؟

مثلاًاين که "آيا ما بيش از حد به او سخت نگرفته ايم ؟"،"يعني متوجه نيستيم که او بزرگ شده است؟"
ما بايد به آن ها "فضايي براي تحول "بدهيم ،تحول به هر دو معني اش :بزرگ شدن ،وتکان خوردن .پس چه خوب است که مدام در مورد محدوديت هايي که براي وي قايل مي شويم تحقيق وبررسي کنيم و به طور قطع براي اين کار ،پدر ومادر بايد هر دو با هم از قبل توافق وتفاهم داشته باشند.

هميشه اين طور نيست ؟!

نه،به خصوص در مورد جدايي هاي متشنج .يکي از والدين نقش "جواز"را بازي مي کند وبه اين ترتيب به نوجوان به نوعي باج مي دهد تا نظرش را جلب کند. در وهله اول، او از اين آزادي پر مهر راضي به نظر مي رسد، اما بالاخره از آن آزرده مي شود چون احساس مي کند آلت دست والدينش شده تا به اين ترتيب با هم تسويه حساب کنند.

حالا اگر با تمامي اين تفاسير باز هم سرکشي کند، آن وقت چه کار بايد کرد؟

در اين صورت يک جاي کار مي لنگد. قبل از تنبيه و يا چشم پوشي، از خود بپرسيد آيا واقا بيش از حد کوتاه نيامده ايد؟و يا بر عکس ،خيلي سختگيري نکرده ايد؟ يا اصلا اين اوست که هيچ ممنوعيت و محدوديتي را نمي پذيرد؟

حالا چه بايد کرد؟

جواني که در برابر هر گونه جبري مقاومت مي کند، هر شب از خانه بيرون مي زند تا رنجي را پنهان کند. اما يک نوجوان در خود فرو مي رود و ممکن است افسرده شود.والدين بايد در صورت ادامه سرکشي ها و مقابله هاي فرزند خود با يک متخصص مشورت کنند.