ظهور موعود ، پاسخى به عدالت خواهى بشر
ظهور موعود ، پاسخى به عدالتخواهى بشر
چيستى عدالت
آيا بشر، عدالتخواه است؟
اين كه بگوييم ظهور موعود، پاسخى است به نياز عدالتخواهى انسان و آبى است گوارا كه كام تشنه عدالتجويى انسان را سيراب مىكند، شايد سؤالى را در ذهن ايجاد كند كه: اصلاً آيا انسان، خواهان عدالت است؟ يا برعكس، به زور بايد عدالت را به او تزريق كنند (علىرغم اين كه خودش تمايلى ندارد)؟ و اگر انسان، عدالتجوست، پس چرا اين همه ظلم و فساد و استثمار و قتل و جنايت؟ خصوصا انسانهاى قوى و كشورهاى قدرتمند كه مرتكب اين همه جنايت مىشوند و هم اكنون نيز ما شاهد جنايتهايى هولناك در سطح كره زمين هستيم؟ اگر طبيعت بشر طورى است كه خواهان عدالت است، پس چرا فرعون مصر اين همه نوزاد را كشت تا موسى باقى نمانَد كه تاج و تختش را بر باد دهد؟ چرا حَجّاج بن يوسف ثقفى در عراق ، بيست سال حكومت كرد و 120 هزار نفر زن و مرد را كشت؟(2) اين چه عدالتخواهى است كه در جنگ جهانى اوّل ، نزديك بيست ميليون نفر هلاك شدند و در جنگ دوم جهانى اين آمار به سه برابر رسيد؟ آيا بمباران اتمى هيروشيما و ناكازاكى را حمل بر عدالتجويى انسان كنيم؟ اين چه نوع عدالتخواهى در بشر است كه در جريان اشغال الجزاير توسط فرانسويان، دو ميليون الجزايرى كشته مىشوند؟ و يا امريكا به ويتنام حمله مىكند و سه ميليون قربانى مىگيرد؟ و يا در فلسطين، هر روز، شاهد به خاك و خون كشيده شدن مردم مظلوم فلسطين هستيم؟ مردم مظلوم عراق و افغانستان آيا تاوان عدالتجويى انسان را پس مىدهند؟
و اين ظلم و جنايتها كه در سطوح بينالمللى ، منطقهاى ، كشورى، شهرى و حتى محلهاى و... رخ مىدهد، و بىعدالتىهايى كه همه ما در زندگى خود مشاهده مىكنيم ، چگونه با عدالتخواهى انسان جمع مىشوند؟
در جواب بايد گفت كه عده اندكى معتقدند كه اصلاً عدالت و ميل به آن، در وجود انسان نيست ؛ چون انسان دنبال قدرت و لذت خويش است و هرچه مانع دستيابى او به لذت و قدرت، بيشتر باشد، مورد پذيرش نيست. سوغطائيان در قرون گذشته، چنين ديدگاهى داشتهاند و افرادى در تاريخ جديدِ غرب نيز همين ديدگاه را دارند،(3) از جمله نيچه فيلسوف آلمانى كه عدالت را اختراع انسانهاى زبون و بيچاره مىداند و اين گونه مىگويد كه: «چهقدر زياد اتفاق افتاده كه من خنديدهام وقتى ديدهام ضُعفا دم از عدالت و عدالتخواهى مىزنند. نگاه مىكنم مىبينم اينها كه مىگويند: عدالت، چون چنگال ندارند. مىگويم: اى بيچاره! تو اگر چنگال مىداشتى هرگز چنين حرفى را نمىزدى».(4)
اما اكثر مكتبهاى فلسفى و اجتماعى بر اين باورند كه ميل به عدالت در وجود انسان هست و انسانها نيز خودشان اين را درك مىكنند. يعنى احساس مىكنند كه نوع خلقتشان طورى است كه ميل به عدالت دارند؛ اما اين كه چرا برخى برخلاف آن ميل رفتار مىكنند مىتوان دو وجه برايش ذكر كرد:
1 . اين كه اصل ميل به عدالت در وجود انسان هست؛ اما اين كه موارد و مصاديق عدالت، كدام است و چه كارى عادلانه است و چه كارى غيرعادلانه، در ميان انسانها اختلاف است. چون عقل ما گرچه به خوبىِ عدالت حكم مىكند اما اين كه مثلاً در روابط اجتماعى با ديگران چه كارى عادلانه است و چه كارى عادلانه نيست را معمولاً عقل نمىتواند بيان كند، لذا يكى از كاركردهاى دين و وحى همينجا روشن مىشود كه دين، به انسانها موارد عدالت را نشان مىدهد.(5)
2 . گرچه ميل به عدالت، حكم عقل است و انسانها قبول دارند، ولى گاهى اوقات، انگيزههاى قوى و نيرومندى بر آن ميل، غلبه مىيابند و برخلاف آن رفتار مىشود. مثلاً قدرتطلبى و روحيه استكبارى داشتن و... باعث مىشود كه قدرتمندان، على رغم ميل به عدالت، ظالمانه رفتار كنند(6) يا اغراض سياسى و اقتصادى ، باعث زير پا نهادن آن ميل مىگردد. بنابراين، عشق به عدالت در گوهر وجود همه انسانها به وديعت نهاده شده است. از طرفى وقتى در آيات قرآن دقت مىكنيم مشاهده مىكنيم كه دو هدف عمده در مورد ارسال پيامبران وجود دارد: يكى ارتباط انسان با خدا و منع بشر از پرستش غير او (توحيد) و ديگرى برقرارى روابط حسنه بين انسانها بر اساس عدالت (پاسخ به عدالتخواهى انسان). در كلام الهى ، چنين آمده است:
«ما پيامبران را با دلايل روشن فرستاديم و همراه ايشان كتاب و ميزان را نازل كرديم تا مردم، عدل و قسط را به پا دارند».(7)
نتيجه، اين كه گرچه عدالتخواهى در نهاد انسان نهفته است ـ بگذريم از اين كه برخى انسانها روى آن را پوشاندهاند ـ و پيامبران آمدند تا به اين نياز پاسخ دهند، ولى آماده نبودن انسانها و جوامع، ضعف معرفتى و فساد عملى انسانها مانع از تحقق آن هدف متعالى شده است؛ ولى از آن جا كه انسانها در طول تاريخ از ظلم و جنايت، خسته شدهاند و روز به روز، بيشتر تشنه عدالت مىشوند ، لذا به سمتى مىروند كه زمينه را جهت اجراى عدالت، فراهم كنند ؛ به طورى كه در سالهاى اخير ، نهضت گرايش به ظهور منجى نجات بخش ، حتى در اديان ديگر نيز پر رنگ شده است.(8)
از بارزترين ويژگىهاى حضرت ، عدالتگسترى اوست كه در روايات زيادى به آن اشاره شده است. حتى در دعاى افتتاح كه در شبهاى ماه مبارك رمضان خوانده مىشود حضرت را ملقب به «عدل» خطاب مىكنيم:
پروردگارا! بر ولىّ خويش، آن قيام كنندهاى كه آرزويش مىكنند و آن عدالتى كه انتظارش را مىكشند، درود فرست.
از سيّد الشهدا حسين بن على(ع) نقل شده است كه: «اگر از عمر دنيا باقى نمانَد مگر يك روز، خداوند، آن روز را آن قدر طولانى مىكند تا اين كه مردى از فرزندانم خروج كند، سپس زمين را پر از عدل و قسط سازد همچنان كه از ستم پر شده باشد. شنيدم كه پيغمبر اين را مىفرمود».(9)
در دعاى ندبه كه سفارش شده هر صبح جمعه خوانده شود خطاب به خداوند، مناجات مىكنيم كه: كجاست كسى كه ريشه ظلم را قطع مىكند؟ كجاست كسى كه با آمدنش اختلافها و گرفتارىها رفع مىگردد؟ آن اميد بزرگ براى زدن ريشه ستم، تبعيض و تجاوز در دنيا كجاست؟
بنابراين در اين شكى نيست كه شعار محورى حضرت، اجراى عدالت است آن هم در تمام زمينهها و در سطح جهان و حتى تمام علماى اسلامى اعم از شيعه و سنى نيز بر اين مطالب تأكيد دارند.(10)
تصاويرى زيبا از عصر ظهور بر محور عدالت
قائم، زمين را از هر ظلم و ستمى پاك مىكند و آنگونه عدالت حاكم مىشود كه هيچ شخص به ديگرى ظلم نمىكند.(11)
در برخى روايات، وارد شده است كه حضرت كه بيايد حتى در عبادت نيز رعايت عدالت جارى مىگردد به اين نحو كه كسانى از جانب حضرت ندا مىدهند كه: آنان كه در نزديك حجرالأسود و خانه خدا مشغول نافله (نماز مستحبى) هستند، به كنارى روند تا كسانى كه نماز واجبشان را نخواندهاند آن جا نماز بخوانند.(12)
بنابراين در آن زمان نمىگذارند كسى كه نماز واجب (نماز طواف) خود را خوانده است براى نماز مستحبى، مانع از حق عبادت ديگران شود.
در زمان ظهور، ديگر كسى حق ندارد آب فاضلاب خويش را در كوچه رها كند و حق ديگران را ضايع نمايد؛ لذا در محيط زيست نيز عدالت رعايت مىشود. راههاى وسيع (بزرگراهها) را گسترش مىدهد و مساجدى كه در مسير جادههاى عمومى باشند را خراب مىكند (رعايت مصالح عمومى) و هر پنجرهاى كه به بيرون باز شده و مزاحم ديگران است و حق ديگران را ضايع مىكند، مىبندد و فاضلابها و ناودانهايى كه به بيرون ريخته مىشوند را مانع مىگردد.(13)
البته بحث، فقط اين نيست كه جلوى فاضلاب خانهاى را كه آب آن مزاحم حق حيات ديگران است را بگيرد؛ بلكه در سطح جهانى كه اين همه كارخانههاى سرمايهداران، محيط زيستى براى بشر باقى نگذاشتهاند را نيز جلوگيرى مىكند.
چنانچه كارگزاران او دست از پا خطا كنند آنها را مؤاخذه و عزل مىكند.(14)
در عصر ظهور، دروغ و كبر و حرص كه سرمنشأ بسيارى از ظلمها و ستمها هستند، از بين مىروند .(15)
كينهها از دل بيرون مىروند و انسانها در صفا و صميميت زندگى مىكنند.(16)
حضرت اموال و سرمايهها را آنچنان تقسيم مىكند كه همه مردم از زندگى خوب و ضرورتهاى زندگى، برخوردار مىشوند.
در عصر ظهور، آنچنان مردم غنى مىشوند و عدالت اقتصادى حاكم مىشود كه طبق روايات اگر كسى بخواهد صدقهاى بدهد، محتاجى را پيدا نمىكند.
در زمان ظهور، عدالت آنچنان فراگير مىشود كه حتى در داخل خانهها نيز رعايت عدل بين افراد، جارى مىگردد. لذا مىفرمايد: همانطور كه گرما و سرما وارد خانههايتان مىشود، عدالت نيز فراگير مىشود و داخل خانهها مىرود. ديگر فرزندى بر پدر و مادرى يا بالعكس و... ظلم نمىكند و پدران، بين فرزندان خود به عدالت رفتار مىكنند.(17)
پيامبر گرامى نيز در توصيف آن عصر زيبا مىفرمايد:
مهدى در شرايطى مىآيد كه اختلاف در ميان بشر، شديد است. بعد از اين كه پيمانه ظلم و جور پر شد، جهان را پر از عدل و داد مىكند، هم خداى آسمان و هم اهل زمين از او راضىاند، ثروت را به طور صحيح تقسيم مىكند و...(18)
امام متقيان على(علیه السلام) نيز در وصف آن دوران مىفرمايد:
اوّل كارى كه آن ولى الهى مىكند اين است كه كارگزاران و مأموران خود را يك به يك، اصلاح مىكند و به تبع آن، دنيا اصلاح مىشود. در نتيجه، زمين، هر موهبتى را كه در خود دارد و هر معدنى داشته باشد، همه را بيرون مىريزد. زمين، تسليم انسانها مىگردد و آن وقت، معنا و مزه عدالت واقعى را به شما نشان خواهد داد. در ايام او ديگر جور و ظلمى نيست. تمام راهها (زمينى ، دريايى و هوايى) امن مىشوند. ناراحتى مردمِ آن روزگار ، اين است كه دنبال كسى مىگردند تا به او صدقه بدهند ولى پيدا نمىكنند.(19)
در روايات ديگرى در اين زمينه اين گونه زمان ظهور تصوير شده است:
مهدى كه بيايد... انسان بدهكارى نمىماند جز اين كه بدهى او پرداخت مىشود،
حق بر گردن كسى نمىماند جز اين كه به صاحب حق بازگردانده مىشود، كسى كشته نمىشود مگر اين كه ديه او را مىپردازند،(20) و...
پی نوشت :
1 . سيرى در سيره ائمه اطهار(علیهم السلام) ، مرتضى مطهرى، تهران: صدرا، 1367، ص 261 .
2 . انتظار، شماره 4، ص 114 به نقل از: مروج الذهب، مسعودى، ج 3، ص 166 .
3 . اخلاق در قرآن، محمدتقى مصباح يزدى، قم: مؤسسه امام خمينى، 1378، ج 3، ص 121 .
4 . سيرى در سيره ائمه اطهار(علیهم السلام) ، ص 261 .
5 و 4 . اخلاق در قرآن، ج 3، ص 131.
6 . همانجا.
7 . سوره حديد، آيه 25 .
8 . مهدى ـ ده انقلاب در يك انقلاب، حسن رحيمپور ازغدى، تهران: سروش، ص 85 .
9 . مكيال المكارم، سيّد محمدتقى موسوى اصفهانى، تهران: ايران نگين، ج 1، ص 190 .
10 . براى اطلاع آنان كه دنبال پژوهش بيشتر در اين زمينه هستند، كتاب عربى مُنْتَخَبُ الأثر از [آيةاللّه] لطف اللّه صافى گلپايگانى معرفى مىگردد كه حدود 123 حديث در مورد اين كه حضرت مهدى(ع) زمين را پر از عدل و داد مىكنند، از منابع اهل سنّت ذكر كرده است.
11 . كمال الدين تمام النعمة، شيخ صدوق، ج 2، ص 60 .
12 . الكافى، ج 4، ص 427 .
13 . همان، ص 46 .
14 . نهج البلاغه، خطبه 138 .
15 . عصر زندگى، محمّد حكيمى، ص 56 .
16 . همانجا.
17 . همان، ص 44 .
18 . همان ص 47 به بعد.
19 . همانجا.
20 . همان، ص 45 .
منبع : موسسه جهانی سبطین الف
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}