امامت نه از اصول دین که از اصول مذهب تشیع و منکر آن نه از دین بلکه از تشیع خارج می‌شود
 
چکیده
یکی از انتقادها و شبهات اهل ‌سنت بر امامیه این است که شیعه با خارج کردن مسئله امامت از مسئله فرعی فقهی و تلقی آن از اصول دین منکران آن را خارج از دین و تکفیر می‌نمایند. در‌حالی‌که امامت یک مسئله فقهی و فرعی است. پاسخ به این سوال و شبهه را در این مقاله مرور می‌کنیم.

تعداد کلمات 1959/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
در ارزیابی این شبهه به نکاتی اشاره می‌شود:
   1. تکفیر رویکرد افراطیون فریقین: نگاهی به ادیان آسمانی و غیرآسمانی نشان می‌دهد ادیان به عللی در تاریخ به مذاهب و فرقه‌های مختلف درونی منشعب می‌شوند که این فِرق و مذاهب نوعا دیگر فِرق را برنتافته و خود را سره و رقیب را ناسره و چه بسا کافر نیز وصف نماید. انشعاب مسسیحیت به کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان و مناقشات آن‌ها نمونه بارز این ادعاست.
متاسفانه این داستان در تاریخ اسلام نیز تکرار شد، بعد از رحلت پیامبر(ص) و در طول تاریخ، مذاهب و فرقه‌های مختلفی اعم از کلامی و فقهی و تفسیری ظاهر شد که مهم‌ترین آن دو مذهب عمده اهل‌سنت (طرفدار انتخابی بودن تعیین خلیفه) و تشیع (طرفدار اصل نصب) است که هرکدام نیز به فرقه‌های درونی متعدد دیگر مانند انشعاب اهل‌سنت از حیث کلامی به اشاعره، معتزله و ماتریدیه و از حیث فقهی به چهار مکتب فقهی (شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی) و انشعاب شیعه به اسماعیلیه، زیدیه و امامیه و غیره، منشعب شده‌اند، متأسفانه اکثر طرفداران فرقه‌های مختلف مزبور تنها فرقه خود را حقیقت ناب توصیف و دیگران را باطل یا معجونی از حقیقت و باطل می‌انگارند.
تاریخ نزاع و جنگ‌های مختلف، چهار فرقه فقهی اهل ‌سنت را در خود ثبت کرده است که از باطل‌انگاری و تکفیر فرقه دیگر نشئت گرفته است.[1]ما در این مجال در صدد نشان دادن مناقشات درونی فرقه‌های اهل ‌سنت یا شیعه نیستیم، بلکه این‌جا به این نکته اشاره می‌کنیم که تکفیر برخی از شیعیان مخالفان (اهل ‌سنت) خود را تنها به آنان اختصاص نیافته، بلکه تکفیر دو طرفه بوده است، افراطیون اهل‌سنت نیز اصل تشیع را برنتافته و آن را مجعول و ابداع شده توسط امثال عبدالله بن سبا یهودی توصیف[2]نموده و به کفر آنان حکم صادر نموده‌اند که در سایه آن تشیع شهیدان بسیاری در طول تاریخ تقدیم کرده است که علامه امینی - صاحب الغدیر - آن را در کتابی به نام شهداء الفضیلة[3]تدوین کرده است. این‌جا می‌توان به سیف الدین آمدی،[4]ابوالفتح اشروشنی[5](م 6۳۲ ق)، قاضی بیضاوی،[6]شیخ نوح حنفی،[7]ابن تیمه،[8]ابوعمر ربه اندلسی،[9]ابو محمد عثمان عراقی حنفی،[10]ابن حزم[11]و عبدالله قمیصی[12]اشاره کرد پیشگامان آنان سلفیه است.[13]برخی یا بیشتر عالمان اهل‌سنت به دلیل (شیعه) بودن راوی روایت او را تضعیف می‌کردند،[14]شیعیان توسط خلفا و حاکمان سنی مذهب نوعاً در فشار و محرومیت زندگی می‌کردند. باری در طول تاریخ برخی از عالمان شیعه نیز متقابلاً اهل ‌سنت تکفیر نمودند؛ بنابراین تکفیر از دو طرف صورت گرفته است و اگر امر قبیح بوده -که هست- متوجه هردو مکتب می‌شود.[15]

    2. تقیید تکفیر: نکته دیگر در تکفیر این‌که تکفیرکنندگان تکفیر منکر امامت امام علی(ع) را به فرض علم و آگاهی به آن مقید نموده‌اند و اگر برای آن بتوان مصداقی پیدا کرد، تعداد آن‌ها بسیار اندک خواهد بود، چرا که اکثریت عالمان اهل‌سنت معتقدند اصل نصبی برای هیچ فردی از طرف پیامبر صورت نگرفته است. لذا آنان در ردیف منکران در حد کفر نمی‌گنجند. تکفیرکنندگان بیشتر به عصر رحلت پیامبر(ص) نظر دارند که برخی با علم به نصب حضرت علی(ع) به امامت از آن رو برگرداندند. امام خمینی به این نکته اشاره داشته که اکثریت عالمان اهل‌سنت به امامت حضرت علی(ع) یقین نداشتند.[16]
بر این اساس اهل‌سنت در این عصر و سده‌های پیشین در ردیف منکران امامت نیستند نهایت به آن جاهل‌اند.

 

بیشتر بخوانید: تکفیر مخالفان امامت


    3. اصول دین‌انگاری امامت قرائت خاص: سویه دیگر شبهه این بود که شیعیان امامت را مانند اصل توحید، نبوت و معاد جزء اصول دین می‌انگارند که به تبع آن حکم کفر منکرش را صادر می‌کنند.
در تحلیل اصل این شبهه باید گفت امامیه اهمیت خاصی به اصل امامت قائل‌اند و آن را متمم شأن نبوت انگاشته و از آموزه‌های مهم اعتقادی دین می‌انگارند، اما این‌که آن نیز جزء اصول دین است که منکر آن مانند منکر نبوت یا توحید از رده اسلام خارج شوند، اتفاقی بر آن وجود ندارد، بلکه آن نهایت یک قرائت اندیشمندان امامیه است؛ در کنار آن قرائت دیگری وجود دارد که امامت نه از اصول دین که از اصول مذهب تشیع و منکر آن نه از دین بلکه از تشیع خارج می‌شود.
از معاصران شرف الدین،[17]کاشف الغطاء،[18]حکیم،[19]امام خمینی،[20]علامه طباطبایی[21]و شهید مطهری[22]به اسلام حقیقی اهل‌سنت حکم داده و عدم اعتقاد به امامت را موجب خروج از دین و اسلام نمی‌دانند.
این‌جا باید به طور خاص از آیت‌الله العظمی بروجردی رهبر جهان تشیع و شیخ محمود شلتوت مفتی و رئیس دانشگاه الازهر مصر نام برد که هردو رهبر در اندیشه نزدیکی دو مذهب بودند که ثمره شیرین آن تأیید فقه شیعی توسط شیخ محمود شلتوت به عنوان یکی از پنج مذهب فقهی جهان اسلام بود. است. البته هردو قرائت برای خود ادله‌ای دارند که قابل تأمل است، نگارنده آن را در مجالی دیگر به تفصیل بیان داشته است.[23]البته چنان‌که ذکر شد برخی از عالمان اهل‌سنت نیز امامت را جزء اصول دین انگاشته‌اند که گذشت.

    4. توجه به ادله علمی رقیب: با قطع نظر از دو نکته پیشین به نظر می‌رسد در مباحث علمی از بحث‌های احساسی و هیجانی و حاشیه‌ای باید دوری نمود و مطیع ادله معتبر شد، اگر شیعه امامت را از اصول دین و سنی آن را از فروع دین می‌انگارد، بالفور رقیب را به ایجاد انحراف، بدعت و تحریف در دین متهم ننمود، بلکه باید ادله آن را تحلیل و بررسی نمود.
از آن‌جا که اکثریت قریب به اتفاق اهل‌سنت اصل امامت و خلافت را یک مسئله فرعی فقهی و نه ضروری دین و نه اصل دین می‌دانند، به تبع آن منکرش را نیز تکفیر و خارج از اسلام وصف نمی‌کنند، به عبارت دقیق‌تر بر حسب ادله خود نمی‌توانند تکفیر کنند؛ اما بعضی از اهل تشیع - با ادله‌ای که دارند - امامت را از اصول دین و منکرش را منکر اصول دین می‌انگارند و با ادله خود - اگر درست باشد - می‌توانند منکر را تکفیر و خارج از دین بدانند.ما این‌جا به حدیث معروف نبوی - که فریقین آن را نقل کردند - بسنده می‌کنیم که فرمود:
«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه» در این حدیث پیامبر اعظم(ص) شناخت و معرفت امام را به حدی مهم و کلیدی شمرده است که منکر بلکه جاهل امام عصر خود را در ردیف مردگان عصر جاهلی برشمرده است. از این حدیث می‌توان اهمیت کلیدی امامت را در اسلام شناخت.

در این دو صورت و فرض، اگر شخصی در مکتب تشیع قرار داشته باشد با اعتقاد به امامت و اصل دین انگاری آن از گزند و آسیب تکفیر و خروج از دین بنابر هردو مکتب مصون است و حداکثر در مورد یک مسئله فقهی (خلافت) به جای انتخاب به نصب قائل شده است.
اما اگر مسلمانی در مکتب تسنن قرار داشته باشد، وی حداقل این احتمال را می‌دهد که چه بسا ادله شیعه صادق باشد و در این صورت وی به خاطر انکار اصل امامت و اصل نصب منکر اصل دین یا منکر اصل مهم اعتقادی اسلام گردد. چنین فردی از باب حکم عقل به رفع خطر محتمل لازم است با دید انصاف و بدون پیش فرض‌های ذهنی خود به ادله رقیب بنگرد. در این کتاب به تفصیل ادله شیعه خواهد آمد، ما این‌جا به حدیث معروف نبوی - که فریقین آن را نقل کردند - بسنده می‌کنیم که فرمود:
من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه.[24]
در این حدیث پیامبر اعظم(ص) شناخت و معرفت امام را به حدی مهم و کلیدی شمرده است که منکر بلکه جاهل امام عصر خود را در ردیف مردگان عصر جاهلی برشمرده است. از این حدیث می‌توان اهمیت کلیدی امامت را در اسلام شناخت. حال سوال این است آیا مقصود از ضرورت شناخت امام عصر خود - تا بدین‌سان از مردن در جاهلیت اجتناب نمود - شناخت امام و حاکم مطلق هر زمانی است که فردی عادی و از راه‌کارهای مختلف مانند زر و زور به مسند حکومت تکیه زده است، مانند یزید فرد عیاش است؟[25]
آیا واقعا پیامبر(ص) شناخت امثال یزید را موجب رهانیدن از مردن عصر جاهلی برشمرده است؟ یا این‌که مقصود این است در هر عصر یک امام با صفات کمالی خاص به عنوان حجت الاهی و جانشین حقیقی پیامبر در همه صفات وجود دارد که وظیفه مسلمانان شناخت آن نه صرف شناخت به تبعیت از آن است.
نگارنده از برادران اهل‌سنت و محققان آن می‌خواهد در ادله تشیع از جمله حدیث فوق با وجدان خود نگریسته، آن‌گاه داوری نمایند.

 

نمایش پی نوشت ها:

[1] ر.ک: محمد عرفه، رسالة الأسلام، ج ۷، ص ۳۸۰
[2] ر.ک: التنبیة و الرد على اهل الأهواء و البدع، مقدمه، ص «س».
[3] این کتاب به نام «شهیدان راه فضیلت» به فارسی ترجمه شده است.
[4] «الروافض و الأمامیة الخارجین من ربقة الدین» (غایة المرام فی علم الکلام، ص ۳۲۹).
[5] وی به کفر منکر امامت ابوبکر رأی داده است. (الفصول الاشروشنی، مبحث امامت)
[6] وی امامت را از اصول دانسته که مخالفت با آن موجب کفر و بدعت می‌شود. (کتاب المنهاج، مبحث الأخبار).
[7] «و اما الکفر فمن وجوه ...، منها انهم ینکرون خلافة الشیخین ... فیجب قتل هؤلاء الأشرار الکفار»، (تنقیح الفتاوى الحامدیه، ج ۱، ص ۱۰۳، به نقل از: شرف الدین، الفصول المختاره، فصل 9).
[8] ابن تیمه، منهاج السنة النبویة، ج ۱، ص ۷.
[9] ر.ک: عقد الفرید، ج ۲، ص 410.
[10] ر.ک: الفرق المفترقة بین اهل الزیغ و الزندقة، ص ۳۰.
[11] ر.ک: الفصل، ج 4، ص ۱۸۵.
[12] ر.ک: الصراع بین الاسلام و الوثنیة، ج ۱، مقدمه، ص 4.
[13] ر.ک: دکتر صالح عبدالرحمان، عقیدة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص 36.
[14] به عنوان مثال ابن ابی الحدید معتزلی که به شیعه تا حدودی نزدیک و شارح نهج‌البلاغه اوست، روایتی را که بر منقصت خلیفه سوم دلالت می‌کند را به دلیل آن‌که روایت آن فقط در کتب شیعه نقل شده است را انکار می‌کند، (ر.ک: شرح نهج‌البلاغه، ج ۱۲، ص ۲۷۵ و نیز: رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص ۲4).
[15] در زمان نگارش این اوراق شاهد کشتار و ترور صدها نفر شیعه در عراق و پاکستان توسط وهابیون، سلفی گراها و به تعبیر دقیق‌تر «تکفیری ها» هستیم، آنان بارگاه امام حسن عسگری در سامرا را نیز تحمل ننموده و آن را با بمب منفجر نمودند. در همین روزها (۱۹ ذیقعده ۱۶۲۸ ق) پیامی با امضای ۳۷ تن به اصطلاح از اساتید دانشگاه‌های دینی و معلمان مدارس عربستان منتشر شده است که در آن اهل سنت به قتل شیعیان به بهانه رافضی تهییج شده‌اند، روزنامه جمهوری اسلامی، ۳ اسفند ۸۵، ص ۱۲) اما اهل سنت واقعی به این افراطی گرایان توجهی نکردند، از جمله شیخ یوسف قرضاوی یکی از رهبران معروف اهل تسنن ضمن حمایت از حزب الله لبنان کشتار شیعیان را توسط تکفیری‌ها محکوم نمود. نگارنده در هنگام تحقیق این کتاب به کتابی برخورد نمود که در آن جرحهای اهل سنت افراطی و متعصب شبه قاره هند و پاکستان) جمع آوری شده بود که از مشاهده به جرح‌ها مانند دفاع از مشروعیت حکومت یزید در مقابل امام حسین (ع)، انکار اصل خلافت علی (ع) و حصر خلفای راشدین به سه خلیفه اول و اتهام ارتداد و کفر به شیعیان و امام خمینی روح هر مسلمانی اعم از شیعه و سنی از شنیدن آن آزرده می‌شود. (ر.ک: قهر ایرادات و شبهات علیه شیعیان در هند و پاکستان، دکتر سید کمال حاج سید جوادی
[16] ر.ک: کتاب الطهارة، ج ۳، صص ۳ - ۳۲۱.
[17] «قد اجمع اهل القبلة على آن‌ها لیست من اصول الدین»، (الفصول المهمة، ص 153).
[18] اصل الشیعه و اصولها، صص 4 - ۱۰۱.
[19] مستمسک العروة، ج ۱، ص ۳۹4.
[20] کتاب الطهارة، ج ۳، صص ۲۲۹ - ۳۲۲.
[21] قرآن در اسلام، ص ۱۳۷.
[22] آشنایی با علوم اسلامی، علم کلام، درس ۸، ص ۷۹؛ عدل الهی، ص ۵6؛ نبوت، ص35.
[23] ر.ک: نگارنده، کالام فلسفی فصل هفتم و نیز: نامه مفید، تابستان ۱۳۷۷، «جدا انگاری امامت از اصول دین».
[24] مسند احمد، ج 4، ص 96، مسند ابی داود، ص ۲۵۹؛ مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۲۱۸
[25] ناگفته پیداست که عموم عالمان اهل سنت و مورخان، صفات رذیله یزید را قبول دارند. (مروج الذهب، ج ۳، ص ۷۹).

منبع: کتاب پاسخ به شبهات کلامی، دفتر چهارم: امامت؛ محمد حسن قدردان قراملکی؛ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.