رسیدن امامان به منصب امامت، از صلاحیت و فضیلت ذاتی‌شان نشئت گرفته است
 
چکیده
یکی از شبهات مطرح و متوجه بر شیعه ادعای موروثی نمودن امر خلافت و امامت است؛ چرا که یازده امام جملگی از نسل امام علی(ع) و ده امام بعدی از فرزندان امام حسین(ع) می‌باشند. درحالی که اهل‌سنت بر انتخاب خلیفه توسط بیعت و مردم معتقدند و این رویکرد امروزه از رویکرد شیعی عقلانی‌تر به‌نظر می رسد. پاسخ به این سوال را در ذیل بخوانید.

تعداد کلمات 1109/ تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
 


تحلیل و بررسی

چنان که اشاره شد، اشکال فوق ساده است و به پاسخ مختصر نیز بسنده می‌کنیم.
شیعه هیچ وقت مدعی نیست که چون حضرت علی(ع) داماد یا پسر عموی پیامبر(ص) و از همه به وی نزدیک‌تر است، به همین علت باید امام و خلیفه آن حضرت باشد؛ بلکه علت واقعی نیل حضرت علی(ع) به مقام امامت، فضایل و صفات برتر آن حضرت، مانند مقامات معنوی، تدبیر امور، شجاعت و از همه مهم‌تر تربیت و پرورش یافتن از کودکی در دامن پیامبر(ص) است که موجب شده ایمان حضرت به نقطه اوج برسد که در پرتو آن، حضرت علی(ع) انسانی کامل و دارای صفت عصمت و علم الهی و جامع به شریعت گردد؛ به گونه‌ای که هنگام نزول جبرئیل بر پیامبر(ص) آن حضرت جبرئیل را رویت می‌کرد. پیامبر(ص) نیز به این نکته تصریح فرمودند:
«اری نور الوحی و الرسالة و أشم ریح النبوة و لقد سمعت رئة الشیطان حین نزل الوحی علیه(ص) فقلت یا رسول الله ما هذه الرکة؟ فقال : هذا الشیطان قد أیس من عبادته انک تسمع ما أسمع و ترى ما أرى الا أنک لست بنبئ ولکنک لوزیر و انک لعلی خیر.»[1]؛ من نور وحی و رسالت را می‌دیدم و بوی نبوت و پیغمبری را می‌بوییدم مطابق نصوص قرآنی و روایی منقول در منابع فریقین، حضرت علی(ع) و سایر اهل‌بیت النبوه افضل و برترین انسان‌ها از زمان خلقت تا قیامت هستند و این افضلیت شامل پیامبران جز پیامبر اسلام(ص) نیز می‌گردد. پس در تعیین امام علی(ع) به امامت، مسئله ارث و نسب هیچ دخالتی نداشته و معیار تنها صفات کمالی حضرت بوده است؛و هنگامی که وحی بر آن حضرت نازل شد، صدای شیطان را شنیدم، گفتم: «ای رسول خدا، این چه صدایی است؟» فرمود: «این شیطان است که او را از پرستش نمودن نومیدی روی داده. تو می‌شنوی آن‌چه من می‌شنوم و می‌بینی آن‌چه من می‌بینم مگر این‌که پیغمبر نیستی، ولکن وزیری و تو بر خیر و نیکویی هستی.»
نکته دیگر این‌که مطابق نصوص قرآنی و روایی منقول در منابع فریقین، حضرت علی(ع) و سایر اهل‌بیت النبوه افضل و برترین انسان‌ها از زمان خلقت تا قیامت هستند و این افضلیت شامل پیامبران جز پیامبر اسلام(ص) نیز می‌گردد.
پس در تعیین امام علی(ع) به امامت، مسئله ارث و نسب هیچ دخالتی نداشته و معیار تنها صفات کمالی حضرت بوده است؛ به سخن دقیق‌تر، آیات و روایات دال بر نصب حضرت به مقام امامت در واقع نه نصب بلکه کاشف از واقع هستند و به نوعی جنبه تعلیم و اعلام به مردم دارد که امام و خلیفه واقعی پیامبر(ص) آن حضرت می‌باشد.[2]
عین این نکته که در تعیین امامان دیگر از امام حسن و حسین(علیهم‌السلام) گرفته تا امام دوازدهم، جاری و ساری است؛ آن امامان هرکدام در عصر خود برترین و کامل‌ترین انسان‌ها بودند. این نکته مورد اعتراف خلفای وقت امامان و عالمان اهل‌سنت قرار گرفته، که اینک به برخی اشاره می‌شود.

 

بیشتر بخوانید: موروثی نمودن امامت


 

عالمان اهل‌سنت و اعتراف به فضایل امامان

این‌که شیعی از امام خود تعریف و تمجید می‌کند شاید مورد پذیرش سنی نباشد، ولی از باب این‌که عطر آن است که خود ببوید؛ نه آن‌که عطار گوید، ما در این‌جا به اعتراف مخالفان امامان در امر امامت در باب فضایل آنان اشاراتی می‌کنیم.


اعترافات سه خلیفه اول

با وجود آن‌که سه خلیفه اول با توجیهات مختلف - که در فصل توجیهات ذکر خواهد شد- به کنار گذاشتن حضرت علی(ع) از مسند امامت و خلافت روی آوردند، لکن بارها به فضایل علمی، دینی و حتی به اصل نصب آن حضرت توسط پیامبر(ص) به منصب خلافت اعتراف کردند.[3] (اعتراف خلفاو عالمان اهل‌سنت به اصل نصب در ذیل شبهه تعارض نصوص خلافت در فصل چهارم خواهد آمد) اعتراف به اصل نصب، خود ملازم اعتراف به صفات و کمالات حضرت علی(ع) می‌باشد، وگرنه باید بپذیرند که پیامبر(ص) -العیاد بالله- بدون لحاظ فضایل به نصب آن حضرت پرداخته است.
ابوحنیفه (۸40 - ۱۵۰ ق) دو سال از محضر امام صادق(ع) خوشه‌چینی نمود، این دو سال پایه علمی او را تشکیل داد، چنان‌که در وصف آن دو سال گفت:
«لولا السنتان لهلک النعمان.»[4]
وی به دستور منصور دوانیقی، خلیفه وقت، برای تضعیف موقعیت امام صادق(ع) چهل مسئله را از حضرت سؤال نمود؛ بعد از شنیدن جواب دقیق سؤالاتش گفت:
«ما رأیت افقه من جعفر محمد.»[5]
مالک بن انس (م ۹۵ - ۱۷۹ ق) در وصف امام صادق(ع) می‌گوید:
«ما رأت عین ولا سمعت اذن ولا خطر على قلب بشر افضل من جعفر بن محمد علما و عبادة و ورعا.»[6]
شافعی (م ۱۵۰ - ۲۰4 ق) برای او نقل کردند که برخی از اهل‌سنت تحمل شنیدن فضایل اهل‌بیت را ندارند و اگر کسی در این خصوص فضیلتی ذکر کند، او را به رافضی متهم می‌کنند. شافعی در پاسخ آن شعر بسیار معروف خود را سرود که:
برئت إلى المهیمن من أناس             یرون الرفض حب الفاطمیه
على آل الرسول صلوه ربی                و لعنته لتلک الجاهلیه
ان کان رفضا حب آل محمد            فلیشهد الثقلان انی رافض[7]
احمد بن حنبل (م ۱۳4 - ۲4۱ق) تصریح کرده که برای احدی مانند فضایل علی(ع) وارد نشده است.[8]


اعترافات معتزله

اکثر معتزله، افضیلت حضرت علی(ع) را بر همه صحابه، از جمله سه خلیفه اول قبول دارند؛ چنان‌که ابو‌جعفر اسکافی (م ۲4۰ ق) برای اثبات این ادعا کتابی به نام المعیار و الموازنة به رشته تحریر درآورد.
سخن شارح معروف نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید در مقدمه شرحش شنیدنی است:
«الحمد الله الذی قدّم المفضول على الفاضل.»[9]
جاحظ در وصف امام صادق(ع) می‌گوید:
«جعفر بن محمد الذى ملا الدنیا علمه و فقهه.»[10]
به دلیل ترس از اطناب ما به همین مختصر بسنده می‌کنیم و یادآور می‌شویم خود عالمان اهل‌سنت در آثار حدیثی و رجالی خودشان به تبیین فضایل ائمه مبادرت نمودند اگر با ادله نقلی و عقلی ثابت شود که خداوند یا رسولش امامان و رهبران دینی و سیاسی جامعه را تعیین و نصب کرده‌اند، بر هر مسلمانی واجب است که از آن اطاعت کند. این وجوب اطاعت، هم برای اهل‌سنت لازم است؛ و برخی نیز به تدوین کتاب مستقل پرداختند.[11] به نظر می‌رسد این مقدار کفایت می‌کند که نصب دوازده امام شیعه به مقام امامت نه از باب ارث و فرزندی، بلکه به دلیل فضایل و صلاحیت ذاتی‌شان بوده است.
نکته آخری که تذکار آن مفید است، این‌که اگر با ادله نقلی و عقلی ثابت شود که خداوند یا رسولش امامان و رهبران دینی و سیاسی جامعه را تعیین و نصب کرده‌اند، بر هر مسلمانی واجب است که از آن اطاعت کند. این وجوب اطاعت، هم برای اهل‌سنت لازم است؛ از باب این‌که هرچه خداوند انجام دهد، همه حسن و عدل است و هم برای امامیه که اوامر الهی را کاشف از حسن و مصلحت متعلق آن می‌دانند.
این شبهه که امامت امامان دوازده‌گانه موروثی می‌شود، شبهه در مقابل نص و تردید در اوامر الهی است که برای مسلمانی شایسته نیست. افزون بر این‌که به تفصیل گفته شد، رسیدن امامان به منصب امامت نه صرف ارث و میراث، بلکه از باب صلاحیت و فضیلت ذاتی آنان نشئت گرفته است.

 

نمایش پی نوشت ها:

[1] نهج‌البلاغه، خطبه ۲۳4؛ فیض اسلام، ص ۸۱۲ ؛ مطهری، مجموعه آثار، ج 4، ص ۳56.
[2] مسئله غدیر، مسئله‌ای نیست که به نفسه برای حضرت امیر(ع) یک مسئله‌ای پیش بیاورد، حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده که غدیر پیش بیاید ... نصب حضرت امیر(ع) به خلافت این طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد، مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا شود.» (صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۱۱۱)
[3] برای توضیح بیشتر ر.ک: محمد مهدی الأیمانی، الأمام علی (ع) فی آراء الخلفا.
[4] نقل از: آلوسی، مختصر التحفة الأثنی عشریه، ص ۸
[5] سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص ۵۸6.
[6] نقل از: محمد حسین مظفر، الامام صادق (ع) و المذاهب الأربعة، ج ۱ و ۲، ص 53.
[7] ینابیع المودة، ج ۳، صص ۹۸ و ۹۹، باب 6۲.
[8] ینابیع المودة، ج ۲، ص ۳۸۵، باب ۷۹.
[9] ر.ک: شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، خطبه کتاب برای توضیح بیشتر از موضع ابن ابی الحدید ر.ک سید ابوالفضل میرلوحی، تجلی فضیلت (اعترافات ابن ابی الحدید، ج ۱ و ۲.
[10] رسایل جاحظ، ص ۱۰6.
[11] ر.ک: ابو جعفر اسکافی، المعیار و الموازنة؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، سید محمد طاهر هاشمی شافعی، مناقب اهل البیت از دیدگاه اهل سنت.

منبع: کتاب پاسخ به شبهات کلامی، دفتر چهارم: امامت؛ محمد حسن قدردان قراملکی؛ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.