تعریف جنگ نرم و مفاهیم مرتبط
جنگ نرم در درون خود دارای تعاریف و مفاهیم خاصی است که متمایز از دیگر مفاهیم همچون انقلاب نرم است.
براندازی نرم، فرآیندی است که متأثر از منافع بیگانگان بوده و با هدایت فکری آنان انجام میگیرد
چکیده
جنگ نرم در درون خود دارای تعاریف و مفاهیم خاصی است که متمایز از دیگر مفاهیم همچون انقلاب نرم است. یکی از بزرگترین نظریهپردازان این زمینه، جوزف نای است که در این مقاله قصد داریم با استفاده از مبانی فکری او و دیگر نظریهپردازان مطرح در این زمینه، شما را با این مفاهیم آشنا کنیم.
تعداد کلمات 3813/ تخمین زمان مطالعه 19 دقیقه
جنگ نرم در درون خود دارای تعاریف و مفاهیم خاصی است که متمایز از دیگر مفاهیم همچون انقلاب نرم است. یکی از بزرگترین نظریهپردازان این زمینه، جوزف نای است که در این مقاله قصد داریم با استفاده از مبانی فکری او و دیگر نظریهپردازان مطرح در این زمینه، شما را با این مفاهیم آشنا کنیم.
تعداد کلمات 3813/ تخمین زمان مطالعه 19 دقیقه
تعریف جنگنرم
جنگنرم چیست؟ صاحبنظران و محققان مختلف پاسخهای متفاوتی دادهاند. هرچند برخی از پاسخها متناظر بر یک سطح و یا یکی از ابعاد، اشکال و شیوههای جنگ نرم، از جمله عملیات روانی به عنوان یکی از اشکال جنگ نرم است. لکن ذکر برخی از مهمترین تعاریف میتواند به تبیین بیشتر مفهوم جنگ نرم کمک نماید:
1. تلاش برنامهریزیشده برای استفاده از ابزارها و روشهای تبلیغی، رسانهای، سیاسی و روانشناختی برای تأثیر نهادن بر حکومتها، گروهها و مردم کشورهای خارجی به منظور تغییر نگرشها، ارزشها و رفتارهای آنان.
۲. استفاده یک کشور از قدرت نرم برای دستکاری افکار عمومی کشور آماج و تغییر ترجیحات، نگرشها و رفتارهای سیاسی آنان.
٣. هرگونه اقدام غیر خشونتآمیز که ارزشها و هنجارهای جامعهی هدف را مورد هجوم قرار میدهد و سرانجام منجر به تغییر در الگوهای رفتاری موجود و خلق الگوهای جدیدی میشود که با الگوهای رفتاری مورد نظر نظام حاکم، تعارض دارند.
4. جنگ نرم به مفهوم عام، به شیوهها، روشها و فنون روانی، سیاسی، اطلاعاتی و ... اطلاق میشود که نهادها، گروهها و دولتها با بهرهگیری نظاممند و برنامهریزیشده از آنها، میکوشند تا در سطوح مختلف محلی، ملی و یا بینالمللی بر روحیه، انگیزهها، نگرشها و هیجانات گروههای آماج، اعم از دشمن، بیطرف یا دوست، تأثیر بگذارند و آنها را به انجام کنش یا کنشهای معین ترغیب نمایند.
5. استفادهی طراحیشده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن برای نفوذ در خصوصیات فکری دشمن با توسل به شیوههایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری جنگ نرم میشود.
6. جنگ نرم نوعی جنگ سرد است که سرانجام به استحالهی فرهنگی جامعه منجر میشود.
۷. استفادهی برنامهریزیشده از ارتباطات برای ایجاد یا تغییر نگرشها، هیجانات و انگیزههای معین در مخاطبان به منظور تقویت امنیت ملی.
۸. استفادهی برنامهریزیشده از تبلیغات و فعالیتهای ارتباطی توسط یک دولت یا مجموعهای از دولتها است که به منظور تأثیرگذاری بر نظرات، احساسات، موضعگیریها و رفتار گروههای دوست، دشمن یا بیطرف صورت میگیرد، به گونهای که به تحقق سیاست دولت یا دولتهای مزبور و اهداف آنها کمک کند.
9. جنگ نرم عبارت است از مجموعه تدابیر و اقدامات از پیش اندیشیدهی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشورها که بر نظرات، نگرشها، انگیزش و ارزشهای مخاطبان آماج (اعم از حکومتها، دولت ها، گروهها و مردم کشورهای خارجی) تأثیر میگذارد و در بلندمدت موجب تغییر منش، رفتار و کنشهای فردی و اجتماعی آنان میشود.
۱۰. جنگ نرم شامل هرگونه اقدام روانی، تبلیغاتی، رسانهای و فرهنگی است که جامعه یا گروه هدف را نشانه میگیرد و بدون درگیری نظامی و گشوده شدن آتش اعمال خشونت، رقیب را به انفعال و شکست وا میدارد. جنگ نرم در پی از پای درآوردن اندیشه و تفکر جامعهی هدف است تا حلقههای فکری و فرهنگی آن را سست کند و با بمباران خبری و تبلیغاتی در نظام سیاسی - اجتماعی حاکم، تزلزل و بیثباتی تزریق کند.
۱۱. تلاش برنامهریزیشده با استفاده از اقدامات روانی، رسانهای، تبلیغی، اجتماعی و فرهنگی برای به تسلیم کشاندن اندیشه و اعتقادات جامعه و کشور هدف.
۱۲. تلاش عمدی و برنامهریزیشدۀ یک دولت به منظور ایجاد و با بهرهگیری از نارضایتیهای داخلی و چالشهای اجتماعی کشور حریف جهت دست یابی به اهداف و منافع مورد رقابت.
۱۳. مجموعهای از اقدامات غیر نظامی که گروهها، سازمانها و دولتهای مختلف برای تحمیل ارادهی خود بر دشمن و ایجاد نگرشها و نظرات مساعد در مخاطبان دوست و بیطرف انجام میدهند.
سایر محققان نیز تعاریف کم و بیش مشابه، در مورد جنگ نرم ارائه کردهاند. از مجموعه تعاریف ارائهشده در سطور بالا میتوان نتیجه گرفت که: اولاً، تعاریف ارائهشده پیرامون جنگ نرم، در برخی مؤلفهها کم و بیش مشابه هستند. ثانیا، در اکثر تعاریف جنگ نرم محدود به زمان و قلمرو خاص نیست، بلکه همهی شئون اجتماعی را در برمیگیرد. ثالثاً، در بسیاری از تعاریف، جنگ نرم حاوی چند عنصر و مؤلفهی اساسی نظیر تأثیر بر نگرشها و نظرات مخاطبان، ایجاد تغییر در رفتارهای آماج و جز آن است. رابعاً: در بسیاری از تعاریف تأکید شده است که جنگ نرم، اقدام یا اقدامات برنامهریزیشده و هدفمندی است که گروههای معینی را در آماج قرار میدهد؛ بنابراین اقدامات اتفاقی، فاقد نظم، هدف و آماجهای معین، حتی اگر اثرهایی را بر برخی افراد، گروهها و سازمانها بر جای نهد، نمیتوان جنگ نرم نام نهاد. از همین روی میتوان گفت «جنگنرم عبارت است از مجموعه اقدامات طرحریزیشده که موجب دگرگونی در هویت فرهنگی و الگوهای رفتاری مورد قبول نظام سیاسی در عرصههای مختلف شود.»
از تعریف مذکور که در مقالهی «تهدید نرم؛ رویکردها و نظریهها» در سال ۱۳۸۷ ارائه شد، میتوان نتیجه گرفت:
١. جنگ نرم به عنوان یکی از اشکال جنگ، یک اقدام هدفمند، تعمدی و تدبیر شده است.
٢. این جنگ، نرمافزارانه و غیر خشونتآمیز است.
٣. منطق درونی و مؤلفهی اصلی جنگ نرم، تلاش برای تأثیرگذاری بر افکار و اندیشهی پایهای، «گرایش و ارزشها» و الگوهای رفتاری مورد قبول کشور مورد هدف است.
۴. هدف نهایی از این تأثیرگذاری، «دگرگونی هویت فرهنگی»، «تخریب مدل سیاسی موجود در ذهن»، «برانگیختن مردم برای رفتار اعتراضی و نافرمانی مدنی» است.
۵. شیوه و سیاست پیشبرد هدف در جنگ نرم، «تولید جذابیت» برای «اقناع و همراهسازی» است.
6. منبع قدرت در جنگ نرم، «قدرت نرم» کشور مهاجم است.
۷. مهمترین مؤلفهی قدرتنرم، «ابزارهای فرهنگی و رسانههای نوین ارتباطی» است.
۸ آماج جنگنرم به «مردم» کشورها محدود نمیشود، بلکه «دولتمردان و نخبگان» را نیز هدف قرار میدهد.
از این مختصر نیز میتوان نتیجه گرفت که جنگنرم:
الف. محدود به عملیات روانی نیست؛
ب. مترادف با اقدامات سری و پنهانی نیست؛
ج. محدود به تهاجم فرهنگی نیست؛
د. محدود به ناآرامیهای اجتماعی نمیشود؛
ه. محدود به انقلابهای رنگی نمیشود.
جنگ نرم مفاهیم و پدیدههایی همچون «تهدید نرم»، «تهاجم فرهنگی»، «ناتوی فرهنگی»، «دیپلماسیعمومی»، «مدیریت افکار عمومی»، «عملیات روانی»، «انقلاب رنگی»، «انقلاب مخملی»، «جنگ رسانهای»، «جنگ رایانهای»، «مبارزه بدون خشونت»، «جنگ عقیدتی»، «فروپاشی از درون»، «استحاله» و جز آن را نیز دربرمیگیرد. به عبارتی، این مفاهیم برخی از اشکال، انواع و شیوههای جنگ نرم به شمار میآید و جنگنرم، اعم از همهی این موارد مذکور است.
مفاهیمی همچون «استعمار فرانوین»، «جهانیسازی فرهنگ»، «جهانیسازی حکومت و سیاست»، «غربی سازی»، «یکسانسازی عقاید، اطلاعات و سبکزندگی»، «لیبرالیزه کردن نظامهای غیر لیبرال»، «دمکراتیزه کردن نظامهای غیردمکراتیک» و جز آن را نیز میتوان مفاهیمی مترادف با جنگنرم بهشمار آورد.
مفهوم «جنگ سرد» در مقابل جنگ گرم و نظامی و پس از جنگ جهانی دوم مطرح شد و یک دوره از تاریخ از پایان جنگ جهانی دوم تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را به خود اختصاص داد. این مفهوم اعم از جنگ نرم و نیمهسخت است و شامل مجموعهای از روشهای غیر نظامی اعم از اقدامات امنیتی، سیاسی و عملیات روانی میشود که دو ابرقدرت در آن دوره برای ایجاد بازدارندگی در مقابل همدیگر به کار بستند.
در مورد رابطه و تمایز مفهوم تهدید نرم و جنگ نرم میتوان گفت جنگ، تهدید به فعلیت رسیده و ظهور و بروز یافته است. معمولاً جنگ، مرحلهای پس از تهدید و بحران است. هرگاه تهدید به گونهای دو سیستم و یا نظام سیاسی را درگیر تغییر و دگرگونی نماید و یا نظم مستقر را به چالش کشد و در کشور آماج تهدید، آرایشی برای دفاع و مقابله شکل گیرد، تهدید به جنگ تبدیل شده است. به عبارتی، شرایط جنگ شرایطی غیر عادی است. زمانی که یک نظام سیاسی نسبت به ارزشهای حیاتی، پایهای و هویتدهندهی خود به طور جدی احساس خطر کند، تهدید به جنگ تبدیل شده است. هر تهدید الزاماً به جنگ منجر نمیشود. ممکن است در مقابل تهدید، تدبیر شود و دشمن از اعمال آن صرف نظر کند. بازدارندگی و اقدامات پیشدستانه در این چهارچوب معنی دارد.
در مورد رابطهی قدرت نرم یک کشور و احساس تهدید توسط سایر کشورها، میتوان گفت قدرت نرم یک کشور برای کشورهای آماج و مورد تهاجم تهدید تلقی میشود. جذابیت حاصل از قدرت نرم کشور مبدأ، ناخواسته بر افکار، باورها، رفتار و سبک زندگی بهویژه رفتار سیاسی، مدل حکومت و مردم کشور مقصد تأثیر میگذارد و نظام و نظم مستقر کشور مقصد را دچار «چالش» میسازد؛ زیرا قدرت نرم بر «جاذبه» و «قابلیت شکل دادن به علایق دیگران» متکی است. کشورهای برخوردار از قدرت نرم بالا (از حیث علمی، فرهنگی، ایدئولوژیکی و سیاسی)، جاذبهی ویژهای برای مردم کشورهای نابرخوردار از این منابع قدرت دارند. از همین رو، همواره آن کشورها را تهدید میکنند و بر عقاید، ارزشها، سبک زندگی و الگوهای رفتاری آنان در عرصههای مختلف تأثیر میگذارند.
1. تلاش برنامهریزیشده برای استفاده از ابزارها و روشهای تبلیغی، رسانهای، سیاسی و روانشناختی برای تأثیر نهادن بر حکومتها، گروهها و مردم کشورهای خارجی به منظور تغییر نگرشها، ارزشها و رفتارهای آنان.
۲. استفاده یک کشور از قدرت نرم برای دستکاری افکار عمومی کشور آماج و تغییر ترجیحات، نگرشها و رفتارهای سیاسی آنان.
٣. هرگونه اقدام غیر خشونتآمیز که ارزشها و هنجارهای جامعهی هدف را مورد هجوم قرار میدهد و سرانجام منجر به تغییر در الگوهای رفتاری موجود و خلق الگوهای جدیدی میشود که با الگوهای رفتاری مورد نظر نظام حاکم، تعارض دارند.
4. جنگ نرم به مفهوم عام، به شیوهها، روشها و فنون روانی، سیاسی، اطلاعاتی و ... اطلاق میشود که نهادها، گروهها و دولتها با بهرهگیری نظاممند و برنامهریزیشده از آنها، میکوشند تا در سطوح مختلف محلی، ملی و یا بینالمللی بر روحیه، انگیزهها، نگرشها و هیجانات گروههای آماج، اعم از دشمن، بیطرف یا دوست، تأثیر بگذارند و آنها را به انجام کنش یا کنشهای معین ترغیب نمایند.
5. استفادهی طراحیشده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن برای نفوذ در خصوصیات فکری دشمن با توسل به شیوههایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری جنگ نرم میشود.
6. جنگ نرم نوعی جنگ سرد است که سرانجام به استحالهی فرهنگی جامعه منجر میشود.
۷. استفادهی برنامهریزیشده از ارتباطات برای ایجاد یا تغییر نگرشها، هیجانات و انگیزههای معین در مخاطبان به منظور تقویت امنیت ملی.
۸. استفادهی برنامهریزیشده از تبلیغات و فعالیتهای ارتباطی توسط یک دولت یا مجموعهای از دولتها است که به منظور تأثیرگذاری بر نظرات، احساسات، موضعگیریها و رفتار گروههای دوست، دشمن یا بیطرف صورت میگیرد، به گونهای که به تحقق سیاست دولت یا دولتهای مزبور و اهداف آنها کمک کند.
9. جنگ نرم عبارت است از مجموعه تدابیر و اقدامات از پیش اندیشیدهی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشورها که بر نظرات، نگرشها، انگیزش و ارزشهای مخاطبان آماج (اعم از حکومتها، دولت ها، گروهها و مردم کشورهای خارجی) تأثیر میگذارد و در بلندمدت موجب تغییر منش، رفتار و کنشهای فردی و اجتماعی آنان میشود.
۱۰. جنگ نرم شامل هرگونه اقدام روانی، تبلیغاتی، رسانهای و فرهنگی است که جامعه یا گروه هدف را نشانه میگیرد و بدون درگیری نظامی و گشوده شدن آتش اعمال خشونت، رقیب را به انفعال و شکست وا میدارد. جنگ نرم در پی از پای درآوردن اندیشه و تفکر جامعهی هدف است تا حلقههای فکری و فرهنگی آن را سست کند و با بمباران خبری و تبلیغاتی در نظام سیاسی - اجتماعی حاکم، تزلزل و بیثباتی تزریق کند.
۱۱. تلاش برنامهریزیشده با استفاده از اقدامات روانی، رسانهای، تبلیغی، اجتماعی و فرهنگی برای به تسلیم کشاندن اندیشه و اعتقادات جامعه و کشور هدف.
۱۲. تلاش عمدی و برنامهریزیشدۀ یک دولت به منظور ایجاد و با بهرهگیری از نارضایتیهای داخلی و چالشهای اجتماعی کشور حریف جهت دست یابی به اهداف و منافع مورد رقابت.
۱۳. مجموعهای از اقدامات غیر نظامی که گروهها، سازمانها و دولتهای مختلف برای تحمیل ارادهی خود بر دشمن و ایجاد نگرشها و نظرات مساعد در مخاطبان دوست و بیطرف انجام میدهند.
سایر محققان نیز تعاریف کم و بیش مشابه، در مورد جنگ نرم ارائه کردهاند. از مجموعه تعاریف ارائهشده در سطور بالا میتوان نتیجه گرفت که: اولاً، تعاریف ارائهشده پیرامون جنگ نرم، در برخی مؤلفهها کم و بیش مشابه هستند. ثانیا، در اکثر تعاریف جنگ نرم محدود به زمان و قلمرو خاص نیست، بلکه همهی شئون اجتماعی را در برمیگیرد. ثالثاً، در بسیاری از تعاریف، جنگ نرم حاوی چند عنصر و مؤلفهی اساسی نظیر تأثیر بر نگرشها و نظرات مخاطبان، ایجاد تغییر در رفتارهای آماج و جز آن است. رابعاً: در بسیاری از تعاریف تأکید شده است که جنگ نرم، اقدام یا اقدامات برنامهریزیشده و هدفمندی است که گروههای معینی را در آماج قرار میدهد؛ بنابراین اقدامات اتفاقی، فاقد نظم، هدف و آماجهای معین، حتی اگر اثرهایی را بر برخی افراد، گروهها و سازمانها بر جای نهد، نمیتوان جنگ نرم نام نهاد. از همین روی میتوان گفت «جنگنرم عبارت است از مجموعه اقدامات طرحریزیشده که موجب دگرگونی در هویت فرهنگی و الگوهای رفتاری مورد قبول نظام سیاسی در عرصههای مختلف شود.»
از تعریف مذکور که در مقالهی «تهدید نرم؛ رویکردها و نظریهها» در سال ۱۳۸۷ ارائه شد، میتوان نتیجه گرفت:
١. جنگ نرم به عنوان یکی از اشکال جنگ، یک اقدام هدفمند، تعمدی و تدبیر شده است.
٢. این جنگ، نرمافزارانه و غیر خشونتآمیز است.
٣. منطق درونی و مؤلفهی اصلی جنگ نرم، تلاش برای تأثیرگذاری بر افکار و اندیشهی پایهای، «گرایش و ارزشها» و الگوهای رفتاری مورد قبول کشور مورد هدف است.
۴. هدف نهایی از این تأثیرگذاری، «دگرگونی هویت فرهنگی»، «تخریب مدل سیاسی موجود در ذهن»، «برانگیختن مردم برای رفتار اعتراضی و نافرمانی مدنی» است.
۵. شیوه و سیاست پیشبرد هدف در جنگ نرم، «تولید جذابیت» برای «اقناع و همراهسازی» است.
6. منبع قدرت در جنگ نرم، «قدرت نرم» کشور مهاجم است.
۷. مهمترین مؤلفهی قدرتنرم، «ابزارهای فرهنگی و رسانههای نوین ارتباطی» است.
۸ آماج جنگنرم به «مردم» کشورها محدود نمیشود، بلکه «دولتمردان و نخبگان» را نیز هدف قرار میدهد.
از این مختصر نیز میتوان نتیجه گرفت که جنگنرم:
الف. محدود به عملیات روانی نیست؛
ب. مترادف با اقدامات سری و پنهانی نیست؛
ج. محدود به تهاجم فرهنگی نیست؛
د. محدود به ناآرامیهای اجتماعی نمیشود؛
ه. محدود به انقلابهای رنگی نمیشود.
جنگ نرم مفاهیم و پدیدههایی همچون «تهدید نرم»، «تهاجم فرهنگی»، «ناتوی فرهنگی»، «دیپلماسیعمومی»، «مدیریت افکار عمومی»، «عملیات روانی»، «انقلاب رنگی»، «انقلاب مخملی»، «جنگ رسانهای»، «جنگ رایانهای»، «مبارزه بدون خشونت»، «جنگ عقیدتی»، «فروپاشی از درون»، «استحاله» و جز آن را نیز دربرمیگیرد. به عبارتی، این مفاهیم برخی از اشکال، انواع و شیوههای جنگ نرم به شمار میآید و جنگنرم، اعم از همهی این موارد مذکور است.
مفاهیمی همچون «استعمار فرانوین»، «جهانیسازی فرهنگ»، «جهانیسازی حکومت و سیاست»، «غربی سازی»، «یکسانسازی عقاید، اطلاعات و سبکزندگی»، «لیبرالیزه کردن نظامهای غیر لیبرال»، «دمکراتیزه کردن نظامهای غیردمکراتیک» و جز آن را نیز میتوان مفاهیمی مترادف با جنگنرم بهشمار آورد.
مفهوم «جنگ سرد» در مقابل جنگ گرم و نظامی و پس از جنگ جهانی دوم مطرح شد و یک دوره از تاریخ از پایان جنگ جهانی دوم تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را به خود اختصاص داد. این مفهوم اعم از جنگ نرم و نیمهسخت است و شامل مجموعهای از روشهای غیر نظامی اعم از اقدامات امنیتی، سیاسی و عملیات روانی میشود که دو ابرقدرت در آن دوره برای ایجاد بازدارندگی در مقابل همدیگر به کار بستند.
در مورد رابطه و تمایز مفهوم تهدید نرم و جنگ نرم میتوان گفت جنگ، تهدید به فعلیت رسیده و ظهور و بروز یافته است. معمولاً جنگ، مرحلهای پس از تهدید و بحران است. هرگاه تهدید به گونهای دو سیستم و یا نظام سیاسی را درگیر تغییر و دگرگونی نماید و یا نظم مستقر را به چالش کشد و در کشور آماج تهدید، آرایشی برای دفاع و مقابله شکل گیرد، تهدید به جنگ تبدیل شده است. به عبارتی، شرایط جنگ شرایطی غیر عادی است. زمانی که یک نظام سیاسی نسبت به ارزشهای حیاتی، پایهای و هویتدهندهی خود به طور جدی احساس خطر کند، تهدید به جنگ تبدیل شده است. هر تهدید الزاماً به جنگ منجر نمیشود. ممکن است در مقابل تهدید، تدبیر شود و دشمن از اعمال آن صرف نظر کند. بازدارندگی و اقدامات پیشدستانه در این چهارچوب معنی دارد.
در مورد رابطهی قدرت نرم یک کشور و احساس تهدید توسط سایر کشورها، میتوان گفت قدرت نرم یک کشور برای کشورهای آماج و مورد تهاجم تهدید تلقی میشود. جذابیت حاصل از قدرت نرم کشور مبدأ، ناخواسته بر افکار، باورها، رفتار و سبک زندگی بهویژه رفتار سیاسی، مدل حکومت و مردم کشور مقصد تأثیر میگذارد و نظام و نظم مستقر کشور مقصد را دچار «چالش» میسازد؛ زیرا قدرت نرم بر «جاذبه» و «قابلیت شکل دادن به علایق دیگران» متکی است. کشورهای برخوردار از قدرت نرم بالا (از حیث علمی، فرهنگی، ایدئولوژیکی و سیاسی)، جاذبهی ویژهای برای مردم کشورهای نابرخوردار از این منابع قدرت دارند. از همین رو، همواره آن کشورها را تهدید میکنند و بر عقاید، ارزشها، سبک زندگی و الگوهای رفتاری آنان در عرصههای مختلف تأثیر میگذارند.
ماهیت جنگنرم
ماهیت یک پدیده، ناظر بر جنس و چیستی آن است و جنس پدیدهها، حکایت از متفاوت بودن هستی آن دارد. با معیارهایی میتوان جنس و چیستی تهدیدات نرم را بازشناسی و تفکیک نمود. برخی از صاحبنظران دو معیار اساسی «غیر خشونتآمیز بودن روش» و «نرمافزاری بودن پیآمد» را برای بازشناسی جنگ نرم از جنگ سخت نام بردهاند؛ بنابراین چنانچه جنگی از سوی عامل آن به روش غیر خشونتآمیز اجرا شود و پیآمدهای ناشی از آن نیز نرم÷افزاری باشد، تهدید نرم نامیده میشود. لحاظ کردن غیر خشونتآمیز بودن در روش و نرمافزاری بودن در پیآمد جنگ در واقع، خالص و ناب کردن جنگ نرم و تمایز قطعی میان چنین جنگی با جنگ سخت است.جنگ نرم مفاهیم و پدیدههایی همچون «تهدید نرم»، «تهاجم فرهنگی»، «ناتوی فرهنگی»، «دیپلماسیعمومی»، «مدیریت افکار عمومی»، «عملیات روانی»، «انقلاب رنگی»، «انقلاب مخملی»، «جنگ رسانهای»، «جنگ رایانهای»، «مبارزه بدون خشونت»، «جنگ عقیدتی»، «فروپاشی از درون»، «استحاله» و جز آن را نیز دربرمیگیرد. به عبارتی، این مفاهیم برخی از اشکال، انواع و شیوههای جنگ نرم به شمار میآید و جنگنرم، اعم از همهی این موارد مذکور است.
مهمترین ویژگی جنگنرم که نسبت به جنگ سخت، ویژگی متمایزی نیز به شمار میرود، حقوقی بودن، عرفی بودن یا قانونی بودن چهارچوب فعالیتها و اقدامات آن است. بر این اساس در جنگنرم اغلب آسیب رساندن به طرف مقابل با روش و ابزارهای علنی صورت میگیرد و عامل جنگ اقدامات خود را به گونهای انجام میدهد که کاملاً طبیعی و معمولی و در عین حال قانونی است. در چنین وضعیتی، کشور مورد هجوم جنگ نرم ممکن است در درک اهداف عاجز بماند؛ بنابراین نتواند به درکی درست از جنگ نایل آید و اقدام دفاعی مقتضی را انجام دهد. همچنین ممکن است تهدیدشونده حتی بتواند آن را اهداف امنیتی تهدیدگر را بشناسد، اما به علت استفادهی تهدیدگر از ظرفیتهای حقوقی و قانونی، نتواند در سطح بینالمللی یا ملی تهدید بودن چنین اقداماتی را اعلام کند و با این دستاویز، مقابلهی احتمالی خود با آن اقدام را توجیه کند.
بنابراین خشونتآمیز بودن در روش اقدام و سختافزاری بودن پیآمد آن، دو معیار اصلی جنگ سخت به شمار میروند. این جنگ اغلب با ابزارها و تجهیزات مرگبار انجام شده و نتیجهی آنها هم تخریب، انهدام، کشتار و وحشتآفرینی است. همچنین جنگ سخت بر خلاف جنگ نرم از حداقل ظرفیتها برای اقدامات در چهارچوبهای حقوقی مانند حقوق بینالملل یا حقوق شهروندی عرف جامعه و یا قوانین و مقررات مانند قوانین مالی یا رژیمهای بینالمللی برخوردار است؛ بنابراین جنگ سختافزاری بیشتر با اجبار و زور سروکار دارند و در آنها تهدیدگر، طرف مقابل را وادار به انجام کاری کرده یا او را از انجام آن نهی میکند. در حالی که در جنگ نرمافزاری، تهدیدگر با استفاده از اقناع، فریب، اختلال و جذابیت، طرف مقابل را وادار به انجام کاری مینماید یا به دارایی او لطمه میزند. دیگر آنکه حوزهی عمل جنگ سخت بیشتر نظامی، انتظامی و عملیات پنهانی است؛ بنابراین سازمانهای مقابلهکننده با آن در محیط تهدیدشونده، اغلب نیروهای مسلح، نیروهای مقاومت مردمی، پلیس و سازمانهای اطلاعاتیاند. در جنگ سخت، تهدیدگر مهمترین عامل در شکلگیری تهدید است؛ بنابراین بدون دولتها، سازمانها یا افراد تهدیدگر، امکان شکلگیری تهدیدات سخت در نزد تهدیدشونده به شدت کاهش مییابد. مثلاً تصور درک تهدید حملهی همه جانبهی نظامی بدون اقدامات و فعالیتهای تهدیدگر تقریباً غیرممکن است؛ یعنی باید برخی اقدامات و فعالیتهای تا حدودی روشن از سوی یک تهدیدگر در راستای تدارک حملهی همه جانبهی نظامی وجود داشته باشد تا امکان درک تهدیدشونده حاصل آید.
در مجموع، میتوان فهرست زیر را به مثابهی نقاط افتراق تهدیدات سخت و نرم برشمرد:
1. حوزهی تهدید نرم، انسان و فضاهای اجتماعی و فرهنگی است، در حالی که حوزهی تهدید سخت، سرزمین و فضاهای جغرافیایی است.
2. ماهیت و جنس تهدیدات نرم، تهدیدات اجتماعی شده است، به این معنی که این تهدیدات در بسترهای اجتماعی و به تدریج تکوین مییابد.
3. تهدید نرم محصول پردازش ذهنی نخبگان و غیر قابل درک در بدنهی اجتماعی است.
4. تهدید نرم به عنوان یک سازهی تحت تأثیر متغیرهای مختلف روانشناختی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است.
5. روش اعمال تهدید نرم، بهرهگیری از مدلهای روانشناختی در تغییر رفتار، اقناعسازی و تولید جاذبه است؛ به عبارتی ماهیت جنگ در این تهدید پیدا نیست.
6. هدف در تهدید نرم تأثیرگذاری بر انتخابها، فرایند تصمیمگیری و مدل و الگوهای رفتاری است.
7. جنس و ماهیت امنیت نرم شامل امنیت ارزشها و هویتهای اجتماعی است، در حالی که این مفهوم در رهیافت سختافزارانه به معنای نبود تهدید خارجی تلقی میشود؛ به عبارتی، امنیت نرم جامعهمحور و امنیت سخت دولت حور است.
8. تهدید نرم به دلیل ماهیت نامرئی بودن، روش اعمال و پیآمد، عمدتاً فاقد عکسالعمل و ادراک است. با روشهای عرفی، بطئی، آرام، خزنده و مسالمتآمیز عمل میکند، لذا در برخوردهای سطحی، حساسیتی را در جامعه و حکومت برنمی انگیزد.
مهمترین ویژگی جنگنرم که نسبت به جنگ سخت، ویژگی متمایزی نیز به شمار میرود، حقوقی بودن، عرفی بودن یا قانونی بودن چهارچوب فعالیتها و اقدامات آن است. بر این اساس در جنگنرم اغلب آسیب رساندن به طرف مقابل با روش و ابزارهای علنی صورت میگیرد و عامل جنگ اقدامات خود را به گونهای انجام میدهد که کاملاً طبیعی و معمولی و در عین حال قانونی است. در چنین وضعیتی، کشور مورد هجوم جنگ نرم ممکن است در درک اهداف عاجز بماند؛ بنابراین نتواند به درکی درست از جنگ نایل آید و اقدام دفاعی مقتضی را انجام دهد. همچنین ممکن است تهدیدشونده حتی بتواند آن را اهداف امنیتی تهدیدگر را بشناسد، اما به علت استفادهی تهدیدگر از ظرفیتهای حقوقی و قانونی، نتواند در سطح بینالمللی یا ملی تهدید بودن چنین اقداماتی را اعلام کند و با این دستاویز، مقابلهی احتمالی خود با آن اقدام را توجیه کند.
بنابراین خشونتآمیز بودن در روش اقدام و سختافزاری بودن پیآمد آن، دو معیار اصلی جنگ سخت به شمار میروند. این جنگ اغلب با ابزارها و تجهیزات مرگبار انجام شده و نتیجهی آنها هم تخریب، انهدام، کشتار و وحشتآفرینی است. همچنین جنگ سخت بر خلاف جنگ نرم از حداقل ظرفیتها برای اقدامات در چهارچوبهای حقوقی مانند حقوق بینالملل یا حقوق شهروندی عرف جامعه و یا قوانین و مقررات مانند قوانین مالی یا رژیمهای بینالمللی برخوردار است؛ بنابراین جنگ سختافزاری بیشتر با اجبار و زور سروکار دارند و در آنها تهدیدگر، طرف مقابل را وادار به انجام کاری کرده یا او را از انجام آن نهی میکند. در حالی که در جنگ نرمافزاری، تهدیدگر با استفاده از اقناع، فریب، اختلال و جذابیت، طرف مقابل را وادار به انجام کاری مینماید یا به دارایی او لطمه میزند. دیگر آنکه حوزهی عمل جنگ سخت بیشتر نظامی، انتظامی و عملیات پنهانی است؛ بنابراین سازمانهای مقابلهکننده با آن در محیط تهدیدشونده، اغلب نیروهای مسلح، نیروهای مقاومت مردمی، پلیس و سازمانهای اطلاعاتیاند. در جنگ سخت، تهدیدگر مهمترین عامل در شکلگیری تهدید است؛ بنابراین بدون دولتها، سازمانها یا افراد تهدیدگر، امکان شکلگیری تهدیدات سخت در نزد تهدیدشونده به شدت کاهش مییابد. مثلاً تصور درک تهدید حملهی همه جانبهی نظامی بدون اقدامات و فعالیتهای تهدیدگر تقریباً غیرممکن است؛ یعنی باید برخی اقدامات و فعالیتهای تا حدودی روشن از سوی یک تهدیدگر در راستای تدارک حملهی همه جانبهی نظامی وجود داشته باشد تا امکان درک تهدیدشونده حاصل آید.
در مجموع، میتوان فهرست زیر را به مثابهی نقاط افتراق تهدیدات سخت و نرم برشمرد:
1. حوزهی تهدید نرم، انسان و فضاهای اجتماعی و فرهنگی است، در حالی که حوزهی تهدید سخت، سرزمین و فضاهای جغرافیایی است.
2. ماهیت و جنس تهدیدات نرم، تهدیدات اجتماعی شده است، به این معنی که این تهدیدات در بسترهای اجتماعی و به تدریج تکوین مییابد.
3. تهدید نرم محصول پردازش ذهنی نخبگان و غیر قابل درک در بدنهی اجتماعی است.
4. تهدید نرم به عنوان یک سازهی تحت تأثیر متغیرهای مختلف روانشناختی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است.
5. روش اعمال تهدید نرم، بهرهگیری از مدلهای روانشناختی در تغییر رفتار، اقناعسازی و تولید جاذبه است؛ به عبارتی ماهیت جنگ در این تهدید پیدا نیست.
6. هدف در تهدید نرم تأثیرگذاری بر انتخابها، فرایند تصمیمگیری و مدل و الگوهای رفتاری است.
7. جنس و ماهیت امنیت نرم شامل امنیت ارزشها و هویتهای اجتماعی است، در حالی که این مفهوم در رهیافت سختافزارانه به معنای نبود تهدید خارجی تلقی میشود؛ به عبارتی، امنیت نرم جامعهمحور و امنیت سخت دولت حور است.
8. تهدید نرم به دلیل ماهیت نامرئی بودن، روش اعمال و پیآمد، عمدتاً فاقد عکسالعمل و ادراک است. با روشهای عرفی، بطئی، آرام، خزنده و مسالمتآمیز عمل میکند، لذا در برخوردهای سطحی، حساسیتی را در جامعه و حکومت برنمی انگیزد.
بیشتر بخوانید: درباره جنگ نرم
تفاوت انقلاب نرم و براندازی نرم
تفکیک این دو پدیده میتواند به شناخت بیشتر جنگ نرم کمک کند. ویژگی مشترک دو پدیده، بهرهگیری از روشهای نرمافزارانه برای تغییر و جابهجایی نظامسیاسی است؛ به عبارت دیگر، میتوان انقلاب نرم و براندازی نرم را به عنوان دو شکل از تغییر حکومت، به روش نرمافزارانه نامید. لکن به لحاظ خاستگاه، ماهیت، اهداف و بازیگران، دو پدیده نیاز به بازشناسی دارد. بازشناسی و تبیین درست براندازی نرم از انقلاب نرم کمک میکند تا با بهرهگیری از هر روش، جهت تغییر نظامهای سیاسی موجود به عنوان انقلاب اجتماعی و مردمی به شمار آید. در این صورت است که براندازیهای مدرن که شکلهایی پیچیده از جنگ نرم هستند، از جنبشهای مردمی، اجتماعی و اسلامی مردم نهاد بازشناسی خواهد شد. در فرهنگ نامهی دفاعی - امنیتی، انقلاب یک تحول کیفی و بنیادی و یک چرخش عظیم در حیات جامعه بوده و وجه مشخصهی آن، شرکت وسیع و همگانی قشرهای مختلف مردم است. انقلاب وجه مشترکی با کودتا و انقلاب درباری ندارد.
اقدام به براندازی نرم فرآیندی است که علی رغم تلاش براندازان برای قانونی جلوه دادن آن، متأثر از منافع بیگانگان بوده و با هدایت فکری آنان انجام میگیرد. در واقع، در فرایند براندازی نرم، دشمن با استفاده از بسترهای دمکراتیک موجود در جامعهی هدف، نیات خود را به وسیلهی عوامل و گروههای اجتماعی مورد نظر عملیاتی مینماید و لذا مبتنی بر منافع ملی دشمن است؛ اما در انقلاب نرم، مردم و گروههای مختلف اجتماعی و نخبگان به طور خودجوش و بر اساس ایدئولوژی مشخص به این نتیجه میرسند که نظامسیاسی موجود در راستای منافع ملی و ایدئولوژی کشورشان کارایی مناسبی ندارد و به همین دلیل، اقدام به بهره برداری از کانالهای قانونی موجود جهت دگرگونی نظام سیاسی یا نخبگان اجرایی مینمایند. به این ترتیب، انقلاب نرم ریشه در تفکرات داخلی داشته و مبتنی بر درک بنیاد ذهنی مردم از منافع ملی کشور است.
اساساً انقلاب نرم در کشورهایی اتفاق میافتد که حداقلی از دمکراسی در آنها داشته و آزادیهای اساسی مردم محترم شمرده شود. در هیچ یک از انقلابهای نرم که تا کنون به وقوع پیوستهاند، درگیریهای نظامی گسترده میان نیروهای امنیتی با مردم رخ نداده است.
تفاوت انقلاب نرم با براندازی نرم آن است که در انقلاب نرم، هدف متولیان مطلوب کردن وضع سیاسی - اجتماعی کشور خود است و در این راه احتمال بهرهگیری از ظرفیتهای بینالمللی نیز وجود دارد. در انقلاب نرم، عوامل تضعیف قدرت بسیج اجتماعی دولت به طور خودجوش از درون جامعه شکل میگیرند و عامل خارجی در تشکیل آنها نقش اساسی ندارد؛ به عبارت دیگر، مؤسسان این نهادها به دلیل احساس نیاز و درک ضرورت دگرگونی در سیستم سیاسی کشور، جهت توسعه و پیشبرد اهداف ملی، دست به این اقدامات میزنند و منافع ملی مهمترین انگیزهی آنان است؛ اما در فرآیند براندازی نرم عامل خارجی سازماندهنده و ایجادکنندهی نهادهای برانداز است و در بهترین وضعیت، انگیزهی براندازان از فعالیتهای خود مجازی است؛ به این معنی که در اثر تبلیغات و القای دشمن شکل گرفته و این منافع ملی دشمن است که عامل اصلی شکل گرفتن انگیزههای براندازی در نزد عوامل براندازی میشود. البته باید خاطر نشان کرد که ممکن است اقدامات منجر به دگرگونی در نظام سیاسی، چه در شکل براندازی و چه به صورت انقلاب، فارغ از دخالت بیگانگان نباشد؛ اما آنچه اهمیت دارد، آن است که میزان دخالت بیگانگان در فرآیندهای براندازانه بسیار گسترده و عمیقتر است، به گونهای که میتوان گفت دخالت بیگانگان جزو ستونهای اصلی فرایندهای براندازی است و براندازی همواره مبتنی بر حمایتهای بیگانگان است. به عنوان نمونه، ایالات متحد در چهارچوب طرح خاورمیانهی بزرگ و برنامهی گسترش آزادی و دمکراسی در جهان (به ویژه دنیای اسلام) به طور آشکار اعلام کرده است که از جریانهای اجتماعی منجر به براندازی نظامهای سیاسی این کشورها، حمایت همه جانبه خواهد کرد و حتی جهت راهاندازی چنین جنبشهایی مداخله خواهد کرد. نمونهی آن حمایت از جنبش سبز به عنوان یک جریان برانداز در ایران در سال ۱۳۸۸ است. جهت اجرایی شدن برنامههای غرب، استراتژی «فشار از بیرون و تغییرات از درون مبتنی بر روشهای بدون خشونت و اجتماعی» در دستور کار قرار گرفته است. در واقع، ایجاد دمکراسی و تغییرات مدنی و یا به عبارتی پروژههای «لیبرالیزه کردن»، «دمکراتیزه کردن» و «غربیسازی» در کشورها مبتنی بر خواست و نیازهای ایالات متحد و جهان غرب طراحی شده و منافع مردم این کشورها و آگاهی آنان منجر به شکلگیری احساس نیاز به دگرگونی سیاسی نشده است.تفاوت انقلاب نرم با براندازی نرم آن است که در انقلاب نرم، هدف متولیان مطلوب کردن وضع سیاسی - اجتماعی کشور خود است و در این راه احتمال بهرهگیری از ظرفیتهای بینالمللی نیز وجود دارد. در انقلاب نرم، عوامل تضعیف قدرت بسیج اجتماعی دولت به طور خودجوش از درون جامعه شکل میگیرند و عامل خارجی در تشکیل آنها نقش اساسی ندارد؛ به عبارت دیگر، مؤسسان این نهادها به دلیل احساس نیاز و درک ضرورت دگرگونی در سیستم سیاسی کشور، جهت توسعه و پیشبرد اهداف ملی، دست به این اقدامات میزنند و منافع ملی مهمترین انگیزهی آنان است؛ اما در فرآیند براندازی نرم عامل خارجی سازماندهنده و ایجادکنندهی نهادهای برانداز است و در بهترین وضعیت، انگیزهی براندازان از فعالیتهای خود مجازی است؛ به این معنی که در اثر تبلیغات و القای دشمن شکل گرفته و این منافع ملی دشمن است که عامل اصلی شکل گرفتن انگیزههای براندازی در نزد عوامل براندازی میشود.
آمریکا تلاش میکند با حمایتهای خود از فعالیتهای نهادهای اجتماعی غیردولتی، قدرت این بازیگران را در عرصهی سیاسی کشورها افزایش داده و به این طریق، نظامسیاسی حاکم را به چالش بکشد و این همان فرآیندی است که به اصطلاح «براندازی نرم» نامیده میشود. براندازی نرم، ماهیتی اجتماعی دارد و در طی آن عوامل و بازیگران برانداز، حاکمیت سیستم سیاسی موجود را به چالش میکشاند. در این فرآیند سیاسی اجتماعی، جامعه عرصهی مبارزهی قدرت و رقابت میان سازمانها و نهادهای غیر دولتی و دولت برای کسب و تثبیت قدرت اجتماعی است. نتیجهی این رقابت نیز بستگی به توانایی هرکدام از این بازیگران، در دستیابی به منابع و بسیج آنها دارد. اصولاً امکان ظهور براندازی نرم و یا انقلاب نرم، تنها زمانی فراهم میشود که نظام سیاسی مورد هدف، فاقد پایگاه مردمی بوده و از نظر توان بسیج اجتماعی ضعیف بوده و قدرت کافی برای پیشبینی و مقابله با مراکز سازمانها یا نهادهای غیر دولتی برانداز داخلی و دولتهای خارجی را ندارد که با بهرهگیری از قدرتنرم، براندازی نرم را مدیریت میکنند.
براندازی نرم طی فرآیندی بدون خشونت و با بهرهگیری از ظرفیتهای قانونی، وفاداری بخشی از مردم جامعه را به نظام سیاسی مستقر، دگرگون میکند و با مشروعیتزدایی از نظام سیاسی موجود، شرایط تغییر ساختارها فراهم میشود. به عبارتی، میتوان گفت براندازی نرم، هدف حداکثری جنگ نرم است که همهی شرایط و ویژگیهایی که در بخشهای مختلف این کتاب در مورد جنگ نرم توضیح داده شد را شامل میشود.
همانگونه که در بخشهای قبلی بررسی شد، «انقلاب مخملین» و «انقلاب رنگی» که به عنوان یک مدل برای «گذار به دمکراسی غربی» در کشورهای اروپای مرکزی و شرقی تجربه شد و همچنان تلاش میشود به عنوان یک مدل از آن بهرهگیری شود، یکی از شیوههای براندازی نرم به شمار میآید. این نوع براندازی، نوعی سرنگون کردن حاکمیت و جابهجایی قدرت به وسیلهی تحولات سیاسی است. همۀ انقلابهای رنگین (جز قرقیزستان)، بدون استفاده از ابزارهای خشونتآمیز و با برانگیختن گروههایی از مخالفین دولت مستقر، از طریق رسانه و سازمانهای مردمنهاد برانداز و مورد حمایت دولتهای غربی به پیروزی رسیدند و ثقل زمانی در انجام انقلابهای رنگین، انتخابات بوده است؛ به این صورت که با اعلام تقلب در انتخابات از سوی مخالفان، دو هدف عمدۀ ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن با ناظرین بینالمللی پیگیری میشود و از این طریق از یک نظام سیاسی یا یک دولت مستقر، اعتمادزدایی و مشروعیتزدایی میشود.
تفاوت این تحولات با جنبشها و تحولات حقیقی اجتماعی و مردم نهاد، همچون انقلاب باشکوه انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(رضوان الله علیه)، در آن است که انقلابها، تحول بنیادین مردمی و اجتماعی و نوعی حرکت طبیعی و خودجوش است که مبتنی بر نیازهای جامعه و بر اساس احساس مسئولیت عمومی، ایدئولوژی و طرح جایگزین شکل میگیرد و در آن، حرکت از پایین به بالا و توسط تودهها و بدنهی اجتماعی آغاز میشود و به تدریج با انسجام حرکت و مشخص شدن رهبری انقلاب و شعارهای انقلاب، شکل جدی و عمیق به خود میگیرد. انقلاب در تئوریهای تغییرات اجتماعی به دگرگونیهای بنیادینی اطلاق میشود که به ساقط کردن یک نظام سیاسی - اجتماعی و و جانشین شدن یک نظامسیاسی - اجتماعی دیگر میانجامد. به عقیدهی لئون تروتسکی، یکی از رهبران انقلاب اکتبر، بارزترین خصوصیت هر انقلاب همانا مداخلهی مستقیم و قهرآمیز تودهها در حوادث تاریخی است.
انقلابهای رنگین حرکتی طراحیشده از بالا به پایین و توسط نخبگان و گروههای سیاسی مخالف و معارض نظامسیاسی موجود و با حمایت قدرتهای مخالف و معارض خارجی است. این نوع برنامهریزی برای تغییر ساختارهای سیاسی، توسط احزاب و گروههای سیاسی و برای تحقق اهدافی مشخص که اغلب به دست گرفتن قدرت سیاسی است که با طرح سؤالات و شبهات در افکار عمومی به بسیج تودهها دست زده و آنها را از طریق ابزارهای رسانهای به خیابانها برای حرکتهای اعتراضی میکشاند؛ بنابراین، این نوع روش برای تغییر ساختارهای سیاسی روشی مبتنی بر حرکت طبیعی مردمی، نمیتواند به شمار آورد. به هر ترتیب، انقلاب رنگی در ذیل مدلهای شناخته شده و کلاسیک جامعهشناسی سیاسی در باب تغییرات و دگرگونیهای اجتماعی نمیگنجد. انقلاب رنگی یک پدیدهی پساجنگ سردی و به این معنا نوین و متأخر است و از این جهت، میتوان این روش را به جای انقلاب نرم، براندازی نرم و یا کودتای مدرن نامید. در جمعبندی این بخش به طور خلاصه میتوان گفت:
1. هدف در انقلاب نرم، دگرگونی بنیادین و همه جانبهی اجتماعی است؛
2. هدف در براندازی نرم، سرنگونی دولت و نظامسیاسی موجود است؛
3. ماهیت انقلاب نرم، جنبش خودجوش و مبتنی بر حرکت آگاهانهی مردمی است؛
4. براندازی نرم، متأثر از منافع و اهداف دولتهای معارض خارجی است؛
5. مدیریت و راهبری براندازی نرم و انقلابهای رنگی، توسط بازیگران خارجی است؛
6. رهبری انقلاب نرم، از خاستگاه اجتماعی، ایدئولوژی و رهبری کاریزماتیک برخوردار است؛
7. انقلاب نرم، حرکتی خودجوش از پایین به بالا و توسط تودهها و بدنهی اجتماعی است؛
8. براندازی نرم، حرکتی بر بستر جنگ نرم دشمن است.
اقدام به براندازی نرم فرآیندی است که علی رغم تلاش براندازان برای قانونی جلوه دادن آن، متأثر از منافع بیگانگان بوده و با هدایت فکری آنان انجام میگیرد. در واقع، در فرایند براندازی نرم، دشمن با استفاده از بسترهای دمکراتیک موجود در جامعهی هدف، نیات خود را به وسیلهی عوامل و گروههای اجتماعی مورد نظر عملیاتی مینماید و لذا مبتنی بر منافع ملی دشمن است؛ اما در انقلاب نرم، مردم و گروههای مختلف اجتماعی و نخبگان به طور خودجوش و بر اساس ایدئولوژی مشخص به این نتیجه میرسند که نظامسیاسی موجود در راستای منافع ملی و ایدئولوژی کشورشان کارایی مناسبی ندارد و به همین دلیل، اقدام به بهره برداری از کانالهای قانونی موجود جهت دگرگونی نظام سیاسی یا نخبگان اجرایی مینمایند. به این ترتیب، انقلاب نرم ریشه در تفکرات داخلی داشته و مبتنی بر درک بنیاد ذهنی مردم از منافع ملی کشور است.
اساساً انقلاب نرم در کشورهایی اتفاق میافتد که حداقلی از دمکراسی در آنها داشته و آزادیهای اساسی مردم محترم شمرده شود. در هیچ یک از انقلابهای نرم که تا کنون به وقوع پیوستهاند، درگیریهای نظامی گسترده میان نیروهای امنیتی با مردم رخ نداده است.
تفاوت انقلاب نرم با براندازی نرم آن است که در انقلاب نرم، هدف متولیان مطلوب کردن وضع سیاسی - اجتماعی کشور خود است و در این راه احتمال بهرهگیری از ظرفیتهای بینالمللی نیز وجود دارد. در انقلاب نرم، عوامل تضعیف قدرت بسیج اجتماعی دولت به طور خودجوش از درون جامعه شکل میگیرند و عامل خارجی در تشکیل آنها نقش اساسی ندارد؛ به عبارت دیگر، مؤسسان این نهادها به دلیل احساس نیاز و درک ضرورت دگرگونی در سیستم سیاسی کشور، جهت توسعه و پیشبرد اهداف ملی، دست به این اقدامات میزنند و منافع ملی مهمترین انگیزهی آنان است؛ اما در فرآیند براندازی نرم عامل خارجی سازماندهنده و ایجادکنندهی نهادهای برانداز است و در بهترین وضعیت، انگیزهی براندازان از فعالیتهای خود مجازی است؛ به این معنی که در اثر تبلیغات و القای دشمن شکل گرفته و این منافع ملی دشمن است که عامل اصلی شکل گرفتن انگیزههای براندازی در نزد عوامل براندازی میشود. البته باید خاطر نشان کرد که ممکن است اقدامات منجر به دگرگونی در نظام سیاسی، چه در شکل براندازی و چه به صورت انقلاب، فارغ از دخالت بیگانگان نباشد؛ اما آنچه اهمیت دارد، آن است که میزان دخالت بیگانگان در فرآیندهای براندازانه بسیار گسترده و عمیقتر است، به گونهای که میتوان گفت دخالت بیگانگان جزو ستونهای اصلی فرایندهای براندازی است و براندازی همواره مبتنی بر حمایتهای بیگانگان است. به عنوان نمونه، ایالات متحد در چهارچوب طرح خاورمیانهی بزرگ و برنامهی گسترش آزادی و دمکراسی در جهان (به ویژه دنیای اسلام) به طور آشکار اعلام کرده است که از جریانهای اجتماعی منجر به براندازی نظامهای سیاسی این کشورها، حمایت همه جانبه خواهد کرد و حتی جهت راهاندازی چنین جنبشهایی مداخله خواهد کرد. نمونهی آن حمایت از جنبش سبز به عنوان یک جریان برانداز در ایران در سال ۱۳۸۸ است. جهت اجرایی شدن برنامههای غرب، استراتژی «فشار از بیرون و تغییرات از درون مبتنی بر روشهای بدون خشونت و اجتماعی» در دستور کار قرار گرفته است. در واقع، ایجاد دمکراسی و تغییرات مدنی و یا به عبارتی پروژههای «لیبرالیزه کردن»، «دمکراتیزه کردن» و «غربیسازی» در کشورها مبتنی بر خواست و نیازهای ایالات متحد و جهان غرب طراحی شده و منافع مردم این کشورها و آگاهی آنان منجر به شکلگیری احساس نیاز به دگرگونی سیاسی نشده است.تفاوت انقلاب نرم با براندازی نرم آن است که در انقلاب نرم، هدف متولیان مطلوب کردن وضع سیاسی - اجتماعی کشور خود است و در این راه احتمال بهرهگیری از ظرفیتهای بینالمللی نیز وجود دارد. در انقلاب نرم، عوامل تضعیف قدرت بسیج اجتماعی دولت به طور خودجوش از درون جامعه شکل میگیرند و عامل خارجی در تشکیل آنها نقش اساسی ندارد؛ به عبارت دیگر، مؤسسان این نهادها به دلیل احساس نیاز و درک ضرورت دگرگونی در سیستم سیاسی کشور، جهت توسعه و پیشبرد اهداف ملی، دست به این اقدامات میزنند و منافع ملی مهمترین انگیزهی آنان است؛ اما در فرآیند براندازی نرم عامل خارجی سازماندهنده و ایجادکنندهی نهادهای برانداز است و در بهترین وضعیت، انگیزهی براندازان از فعالیتهای خود مجازی است؛ به این معنی که در اثر تبلیغات و القای دشمن شکل گرفته و این منافع ملی دشمن است که عامل اصلی شکل گرفتن انگیزههای براندازی در نزد عوامل براندازی میشود.
آمریکا تلاش میکند با حمایتهای خود از فعالیتهای نهادهای اجتماعی غیردولتی، قدرت این بازیگران را در عرصهی سیاسی کشورها افزایش داده و به این طریق، نظامسیاسی حاکم را به چالش بکشد و این همان فرآیندی است که به اصطلاح «براندازی نرم» نامیده میشود. براندازی نرم، ماهیتی اجتماعی دارد و در طی آن عوامل و بازیگران برانداز، حاکمیت سیستم سیاسی موجود را به چالش میکشاند. در این فرآیند سیاسی اجتماعی، جامعه عرصهی مبارزهی قدرت و رقابت میان سازمانها و نهادهای غیر دولتی و دولت برای کسب و تثبیت قدرت اجتماعی است. نتیجهی این رقابت نیز بستگی به توانایی هرکدام از این بازیگران، در دستیابی به منابع و بسیج آنها دارد. اصولاً امکان ظهور براندازی نرم و یا انقلاب نرم، تنها زمانی فراهم میشود که نظام سیاسی مورد هدف، فاقد پایگاه مردمی بوده و از نظر توان بسیج اجتماعی ضعیف بوده و قدرت کافی برای پیشبینی و مقابله با مراکز سازمانها یا نهادهای غیر دولتی برانداز داخلی و دولتهای خارجی را ندارد که با بهرهگیری از قدرتنرم، براندازی نرم را مدیریت میکنند.
براندازی نرم طی فرآیندی بدون خشونت و با بهرهگیری از ظرفیتهای قانونی، وفاداری بخشی از مردم جامعه را به نظام سیاسی مستقر، دگرگون میکند و با مشروعیتزدایی از نظام سیاسی موجود، شرایط تغییر ساختارها فراهم میشود. به عبارتی، میتوان گفت براندازی نرم، هدف حداکثری جنگ نرم است که همهی شرایط و ویژگیهایی که در بخشهای مختلف این کتاب در مورد جنگ نرم توضیح داده شد را شامل میشود.
همانگونه که در بخشهای قبلی بررسی شد، «انقلاب مخملین» و «انقلاب رنگی» که به عنوان یک مدل برای «گذار به دمکراسی غربی» در کشورهای اروپای مرکزی و شرقی تجربه شد و همچنان تلاش میشود به عنوان یک مدل از آن بهرهگیری شود، یکی از شیوههای براندازی نرم به شمار میآید. این نوع براندازی، نوعی سرنگون کردن حاکمیت و جابهجایی قدرت به وسیلهی تحولات سیاسی است. همۀ انقلابهای رنگین (جز قرقیزستان)، بدون استفاده از ابزارهای خشونتآمیز و با برانگیختن گروههایی از مخالفین دولت مستقر، از طریق رسانه و سازمانهای مردمنهاد برانداز و مورد حمایت دولتهای غربی به پیروزی رسیدند و ثقل زمانی در انجام انقلابهای رنگین، انتخابات بوده است؛ به این صورت که با اعلام تقلب در انتخابات از سوی مخالفان، دو هدف عمدۀ ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن با ناظرین بینالمللی پیگیری میشود و از این طریق از یک نظام سیاسی یا یک دولت مستقر، اعتمادزدایی و مشروعیتزدایی میشود.
تفاوت این تحولات با جنبشها و تحولات حقیقی اجتماعی و مردم نهاد، همچون انقلاب باشکوه انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(رضوان الله علیه)، در آن است که انقلابها، تحول بنیادین مردمی و اجتماعی و نوعی حرکت طبیعی و خودجوش است که مبتنی بر نیازهای جامعه و بر اساس احساس مسئولیت عمومی، ایدئولوژی و طرح جایگزین شکل میگیرد و در آن، حرکت از پایین به بالا و توسط تودهها و بدنهی اجتماعی آغاز میشود و به تدریج با انسجام حرکت و مشخص شدن رهبری انقلاب و شعارهای انقلاب، شکل جدی و عمیق به خود میگیرد. انقلاب در تئوریهای تغییرات اجتماعی به دگرگونیهای بنیادینی اطلاق میشود که به ساقط کردن یک نظام سیاسی - اجتماعی و و جانشین شدن یک نظامسیاسی - اجتماعی دیگر میانجامد. به عقیدهی لئون تروتسکی، یکی از رهبران انقلاب اکتبر، بارزترین خصوصیت هر انقلاب همانا مداخلهی مستقیم و قهرآمیز تودهها در حوادث تاریخی است.
انقلابهای رنگین حرکتی طراحیشده از بالا به پایین و توسط نخبگان و گروههای سیاسی مخالف و معارض نظامسیاسی موجود و با حمایت قدرتهای مخالف و معارض خارجی است. این نوع برنامهریزی برای تغییر ساختارهای سیاسی، توسط احزاب و گروههای سیاسی و برای تحقق اهدافی مشخص که اغلب به دست گرفتن قدرت سیاسی است که با طرح سؤالات و شبهات در افکار عمومی به بسیج تودهها دست زده و آنها را از طریق ابزارهای رسانهای به خیابانها برای حرکتهای اعتراضی میکشاند؛ بنابراین، این نوع روش برای تغییر ساختارهای سیاسی روشی مبتنی بر حرکت طبیعی مردمی، نمیتواند به شمار آورد. به هر ترتیب، انقلاب رنگی در ذیل مدلهای شناخته شده و کلاسیک جامعهشناسی سیاسی در باب تغییرات و دگرگونیهای اجتماعی نمیگنجد. انقلاب رنگی یک پدیدهی پساجنگ سردی و به این معنا نوین و متأخر است و از این جهت، میتوان این روش را به جای انقلاب نرم، براندازی نرم و یا کودتای مدرن نامید. در جمعبندی این بخش به طور خلاصه میتوان گفت:
1. هدف در انقلاب نرم، دگرگونی بنیادین و همه جانبهی اجتماعی است؛
2. هدف در براندازی نرم، سرنگونی دولت و نظامسیاسی موجود است؛
3. ماهیت انقلاب نرم، جنبش خودجوش و مبتنی بر حرکت آگاهانهی مردمی است؛
4. براندازی نرم، متأثر از منافع و اهداف دولتهای معارض خارجی است؛
5. مدیریت و راهبری براندازی نرم و انقلابهای رنگی، توسط بازیگران خارجی است؛
6. رهبری انقلاب نرم، از خاستگاه اجتماعی، ایدئولوژی و رهبری کاریزماتیک برخوردار است؛
7. انقلاب نرم، حرکتی خودجوش از پایین به بالا و توسط تودهها و بدنهی اجتماعی است؛
8. براندازی نرم، حرکتی بر بستر جنگ نرم دشمن است.
فرایند جنگنرم
با بهرهگیری از مباحث مطرحشده و تعریف ارائهشده، میتوان فرآیند جنگ نرم را به شرح زیر توضیح داد:
الف. مرحلهی استحالهی فرهنگی:
1. تضعیف و تخریب مبانی فکری، باورها و ارزشهای جامعه؛
2. ایجاد باورها و ارزشهای جدید و جایگزین به نفع مهاجم.
2. ایجاد باورها و ارزشهای جدید و جایگزین به نفع مهاجم.
ب. مرحلهی استحالهی سیاسی:
1. تضعیف انگیزه و روحیهی دفاع از نظامسیاسی موجود؛
2. آماده نمودن جامعه برای حرکتهای اعتراضی و نافرمانی مدنی.
2. آماده نمودن جامعه برای حرکتهای اعتراضی و نافرمانی مدنی.
ج. مرحلهی ظهور نافرمانی مدنی:
1. تهییج گروههای اجتماعی استحاله شده با بهرهگیری از فرصتهای مختلف انتخابات، جنگ و ...)؛
2. مانور جمعیتی و حرکتهای اعتراضی با هدف ایجاد انسجام در گروههای ناراضی؛
3. نهادینهسازی بسیج اجتماعی مخالفان و گروههای ناراضی.
2. مانور جمعیتی و حرکتهای اعتراضی با هدف ایجاد انسجام در گروههای ناراضی؛
3. نهادینهسازی بسیج اجتماعی مخالفان و گروههای ناراضی.
د. مرحلهی فروپاشی نظام موجود
1. رودررو ساختن جامعه و گروههای مختلف اجتماعی با حکومت؛
2. ناکارآمدسازی توان و عملکرد نیروهای امنیتی و دفاعی؛
3. جابهجایی و فروپاشی نظام سیاسی.
منبع: کتاب اصول و مبانی جنگ نرم؛ علی محمد نائینی؛ انتشارات ساقی، چاپ سوم، 1394 ش.
2. ناکارآمدسازی توان و عملکرد نیروهای امنیتی و دفاعی؛
3. جابهجایی و فروپاشی نظام سیاسی.
منبع: کتاب اصول و مبانی جنگ نرم؛ علی محمد نائینی؛ انتشارات ساقی، چاپ سوم، 1394 ش.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}