زمان حمله مغولان به ایران و چگونگی تصرف آن
 
چکیده
مغولان در اوایل قرن هفتم هجری از سرزمین مشرق طلوع کردند و در مدت بیش از سی سال، سواحل دریای چین تا حدود شام و مصر و هم‌چنین سرزمین‌های دشت قپچاق و روسیه تا خلیج فارس و دریای عمان را تحت تصرف خود درآوردند؛ اما همان‌طور که در منابع تاریخی آمده است، در این تاخت‌وتازها و کشمکش‌ها بیشترین ضربه و حملات، از آن ایران بود و زمانی که مغولان در سال 616 روی کار آمدند تا سال 756 که منقرض شدند، بیشتر شهرها و روستاهای ایران در معرض حملات مغولان قرار گرفت و مراکز علم و ادب و کتابخانه‌ها تخریب شد؛ بنابراین مطالعات انجام‌شده به روش تاریخی نشان می‌دهد که مغولان در چه زمانی ایران را مورد حمله قرار دادند و چگونه این سرزمین را تصرف کردند.

تعداد کلمات 966/ تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
نویسنده: سمیه زنجانی (کارشناس ارشد تاریخ تشیع)


روی کار آمدن مغولان (602 ـ 693)

تشکیل حکومت
در قرن ششم هجری، مغولان در اطراف دریاچه بایکال (ناحیه کوهستانی واقع مابین چین خاص، منچوری، سیبری جنوبی و سرزمینی که امروزه آن‌ را مغولستان می‌نامند) ساکن شدند.[1] تموچین[2]، پسرارشد یسوگای بهادر، در سال 557 در منطقه دولون واقع در مغولستان به دنیا آمد.
تموچین بعد از از میان بردن قبایل مختلف، در سال 602، فرمانروای مغولستان شد و ملقب به چنگیزخان، یعنی خان دریا[3] گردید و قراقروم[4] را به عنوان پایتخت مغولان، انتخاب کرد. چنگیزخان بعد از فرمانروا شدن، درابتدا توانست در سال 612 پکن[5] را به تصرف خود درآورد و پس از تصرف چین، به حکومت قراختائی‌ها (سرزمین‌های جمهوری قرقیزستان و جنوب شرقی جمهوری قزاقستان و ایالت سین کیانگ در جمهوری چین) پایان داد.

 

تصرف ایران توسط مغولان

هجوم مغولان به ایران در دو مقطع صورت گرفت: یکی از سال 616 تا 650 و دیگری از سال 650 به بعد که منجر به تشکیل حکومت ایلخانی شد.
چنگیزخان بعد از این‌که رقبای خود را ازبین برد، به تدریج دامنه قدرت خود را به سوی ماوراءالنهر کشاند و با خوارزمشاهیان هم‌مرز شد؛[6] به این ترتیب وی متوجه غرب و سرزمین اسلامی گردید که بیشترین هدفش، به دست آوردن قلمرو محمد خوارزم‌شاه بود که شامل کشورهای امروزی آسیای مرکزی مثل (ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان، افغانستانسرتاسر آسیای میانه با جنگ و خونریزی توسط مغولان اشغال شد. حمله مغول به ایران از دردناک‌ترین رویدادهای تاریخ در آن زمان بود و فاجعه هجوم مغول به سرزمین ایران، به‌قدری دردناک است که ابن‏اثیر می‏‌نویسد: «ای کاش مادرم مرا نزاده بود یا پیش از بروز این حادثه مرده و یا از یاد رفته بودم!» با حملات سنگین و خشنونت‌بار، مغولان توانستند شهرهای ایران را یکی پس از دیگری به تصرف خود درآوردند. پس از چنگیزخان، امپراتوری مغول مدتی به ریاست و فرماندهی عالی یک خان بزرگ که همه از او اطاعت می‏کردند اداره می‏شد، ولی پس از مدتی قسمت‏های مختلف امپراتوری، استقلال بیشتری به دست آوردند و در زمان امپراتوری بزرگ مغول با روی کارآمدن هلاکوخان روزبه‌روز ضعیف‌تر و تجزیه شد. و نیز قسمت عمده نواحی شرقی ایران) می‌شد، اما درهمین زمان که چنگیزخان به تسلط بر سرزمین‌های اسلامی چشم دوخته بود، اختلاف‌های زیادی در جهان اسلام (بین محمد، سلطان خوارزم‌شاه و ناصر‌الدین‌الله، خلیفه عباسی) حکم‌فرما بود که به جان هم‌افتاده بودند.
درهمین زمان، سلطان محمد به فکر تصرف چین افتاد که قصد داشت ثروت‌های چین را از آن خود کند.[7] و هدف دیگر وی متحد شدن با چنگیزخان علیه کوچلوک بود که بر سرزمین‌های قراختائیان (واقع بین قلمرو خوارزمشاهیان و مغولان) حکم‌رانی می‌‌کرد.
بدین منظور، سلطان، هیئتی به ریاست اجل بهاءالدین رازی در سال 612 عازم شرق (پکینگ) کرد تا با چنگیزخان ملاقات کنند و از آن‌جایی که خان مغول، برخلاف محمدخوارزمشاه، هدفش ایجاد روابط دیپلماتیک و بازرگانی با سلطان بود[8]، دستور داد کاروانی فراهم کرده و به سمت غرب، نزد سلطان خوارزم بفرستند؛ اما وقتی کاروان در سال 615 به شهر مرزی اترار[9] رسید، حاکم این شهر که غایرخان یا قادرخان (برادرزاده ترکان خاتون، مادر سلطان محمد) بود به اموال بازرگانان مغول طمع نمود و تمام اموال آنان را توقیف کرد؛ با این حال، خان مغول تصمیم گرفت از راه مذاکره مشکل را حل کند. برای همین، سفیری نزد محمد خوارزم‌شاه فرستاد و از وی خواست غایرخان را تسلیم کند، اما سلطان راضی به این کار نشد و با این اقدام، جنگ از سوی چنگیزخان قطعی شد.[10]
چنگیزخان در اواخر سال 616 اترار را محاصره کرد و در سال 617 سمرقند را تصرف کرد و بعد از فتح سمرقند، به خوارزم و خراسان[11] حمله کرد و در این زمان محمد خوارزم‌شاه به جزیره آبسکون (جزیره آشوراده که در دهانه خلیج استرآباد واقع شده) پناه برد[12] و در آن‌جا، فرزند ارشدش را به ولایت‌عهدی انتخاب کرد[13] و به خاطر بیماری ذات الجنب (سینه پهلو) در سال 617 از دنیا رفت و در همان جزیره دفن شد.

 

 بیشتر بخوانید: اوضاع دینی ایران در دوره مغولان


جانشینان چنگیزخان

چنگیزخان، پس از پیروزی‌های بسیاری که به دست آورد، اوگتای (یکی از فرزندانش) را به جانشینی انتخاب کرد و خود به دلیل عفونت آب‌وهوا، به بیماری سختی گرفتار شد و در سال 624 ازدنیا رفت.[14]
چنگیزخان در دوران حیاتش، به هر یک از فرزندان خود (جوجی، جغتای، اوگتای، تولوی) اداره کردن یک اولوس[15] را سپرد.
بعد از چنگیزخان، شش نفر به ترتیب: تولوی‌بن‌چنگیزخان (624 ـ 626)، اوگتای‌بن‌چنگیزخان (626 ـ 639)، توراکینا‌خاتون، مادر گیوک (639 ـ 644 به نیابت پسرش)، گیوک‌خان‌بن‌اوگتای (644 ـ 647)، منگوقاآن‌بن‌تولوی (648 ـ 657)، قوبیلای‌قاآن‌بن‌تولوی (658 ـ 693) به حکومت رسیدند که از زمان تسلط اقوام مغول بر مشرق ایران تا اعزام هولاکو به این کشور، سرزمین‏هایى را که فتح شده بود، توسط حکام مغولى، اداره می‌شد که آنان از جانب خانان مغول (چنتمور، نوسال، گرگوز، امیرارغون‌آقا) انتخاب می‌شدند و بعد از آن، سرداران مغولى (فرماندهی سپاهیان مغول را در اختیار داشتند) به کمک وزراى ایرانى، مانند شرف‌الدّین خوارزمى و بهاء‌الدین‌ محمد جوینى (پدر شمس‌الدّین، صاحب دیوان و عطا‌ ملک جوینى) سرزمین‌های به دست آمده و تحت فرمان را اداره می‌کردند.

 

نتیجه‌گیری

در مقاله بیان کردیم که سرتاسر آسیای میانه با جنگ و خونریزی توسط مغولان اشغال شد. حمله مغول به ایران از دردناک‌ترین رویدادهای تاریخ در آن زمان بود و فاجعه هجوم مغول به سرزمین ایران، به‌قدری دردناک است که ابن‏اثیر می‏‌نویسد: «ای کاش مادرم مرا نزاده بود یا پیش از بروز این حادثه مرده و یا از یاد رفته بودم!» با حملات سنگین و خشنونت‌بار، مغولان توانستند شهرهای ایران را یکی پس از دیگری به تصرف خود درآوردند. پس از چنگیزخان، امپراتوری مغول مدتی به ریاست و فرماندهی عالی یک خان بزرگ که همه از او اطاعت می‏کردند اداره می‏شد، ولی پس از مدتی قسمت‏های مختلف امپراتوری، استقلال بیشتری به دست آوردند و در زمان امپراتوری بزرگ مغول با روی کارآمدن هلاکوخان روزبه‌روز ضعیف‌تر و تجزیه شد.
 

نمایش پی نوشت ها:

[1]. عباس اقبال، حسن پیرنیا، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص 411.
[2]. تموچین، مشتق از کلمه تمور (دمور) به معنای آهن است و برخی معتقدند که تموچین آهنگر بوده است.
[3]. رشیدالدین فضل‌الله همدانی، جامع‌التواریخ، تصحیح محمد روشن و مصطفی موسوی، ص 307. این لقب در سال 602 و به هنگام برتخت نشستن چنگیزخان به وی داده شد.
[4]. قراقروم در زبان ترکی یعنی صخره سیاه.
[5]. پکن از شهرهای قدیمی جهان است که در طول تاریخ نام‌های مختلف به آن داده شده از جمله طمغاج و خان‌بالیغ.
[6]. رنه گروسه، امپراتوری صحرانوردان یا امپراتوری استپ‌ها، ترجمه عبدالحسین میکده، ص 388.
[7]. منهاج‌الدین ‌سراج ‌ابوعمرعثمان جوزجانی، طبقات ناصری، تصحیح عبدالحی حبیبی، ص 335؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتلد، ترکستان‌نامه، ترجمه کریم کشاورز، ص 393.
[8]. گروسه، همان، ص 227.
[9]. شهر اترار را قبلا شهر فاراب یا پاراب می‌گفتند. خرابه‌های اترار در ساحل شرقی رود سیحون (سیردریا) نزدیک دهانه رود اریس (بدم‌رود) از شعبه‌های فرعی سیردریا قرار دارد.
[10]. عباس اقبال، تاریخ مغول، ص 24؛ بارتلد، همان، ص 399.
[11]. شهرهای خراسان (مرو، نیشابور، طوس، مشهد، هرات) در سال 618 توسط مغولان تصرف و ویران شد.
[12]. بارتلد، همان، ص 425؛ جی.آ بویل، تاریخ ایران کمبریج (از آمدن سلجوقیان تا فروپاشى دولت ایلخانان‌)، ترجمه حسن انوشه، ص 309.
[13]. شهاب‌الدین محمد نسوی، سیرت جلال‌الدین منکبرنی، تصحیح مجتبی مینوی، ص 84.
[14]. علاء‌الدین عطا ملک‌بن‌بهاءالدین جوینی، تاریخ جهانگشا، تحقیق و تصحیح محمد قزوینی، ج 1، ص 144 ـ 142.
[15]؛ یعنی تعداد معینی از قبایل یا اقطاع ارضی که برای چرای چهارپایان یک قبیله کافی باشد.

منابع:

    - اقبال، عباس، حسن پیرنیا، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه‏، چاپ نهم، تهران، خیام، 1380.‏
    - اقبال، عباس، تاریخ مغول، چاپ هشتم، تهران، امیرکبیر، 1384.
    - بارتلد، واسیلی­ولادیمیروویچ، ترکستان‌نامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران، آگاه، 1366.
    - بویل‌، جى‌. آ، تاریخ ایران کمبریج (از آمدن سلجوقیان تا فروپاشى دولت ایلخانان‌)، ترجمه حسن انوشه‌، چاپ اول‌، تهران‌، امیرکبیر، 1366.
    - جوزجانی، منهاج‌الدین سراج ابوعمرعثمان، طبقات ناصرى‏، تصحیح عبدالحى حبیبى‏، چاپ اول، تهران، دنیای کتاب، 1363.
    - جوینی، علاء‌الدین عطا ملک‌بن‌بهاءالدین‌محمدبن‌محمد، تاریخ جهانگشا، تحقیق و تصحیح محمد قزوینی، چاپ چهارم، تهران، دنیاى کتاب، ‏1385‏.
    - گروسه، رنه، امپراتوری صحرانوردان یا امپراتوری استپ‌ها، ترجمه عبدالحسین میکده، چاپ سوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368.
    - نسوی، شهاب‌الدین محمد، سیرت جلال‌الدین مینکبری، تصحیح و تعلیقات مجتبی مینوی، چاپ سوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1384.
    - همدانى‌، رشیدالدین‌ فضل‌الله، جامع‌التواریخ‌، تصحیح محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران‌، اقبال، 1338.