خبرت هست ؟ که از خويش خبر نيست مرا

شاعر : امير خسرو دهلوي

گذري کن که زغم راه گذر نيست مرا خبرت هست ؟ که از خويش خبر نيست مرا
سرسواي تو دارم غم سرنيست مرا گر سرم در سر سو دات رود نيست عجب
غير ازين کار کنون کار دگر نيست مرا بي‌رخت اشک همي بارم و گل مي‌کارم