یکی از نظریات قابل دفاع در روان‌شناسی رشد، مراحل هشت‌گانه رشد روانی - اجتماعی است که توسط اریک اریکسون بیان شده است
 
چکیده
در روان‌شناسی رشد، برخی از اندیشمندان، همچون ژان پیاژه، فروید و اریکسون هر کدام به بیان مراحل رشد اقدام کرده‌اند و هر کدام موضوعی را در روان‌شناختی مورد توجه قرار داده‌اند؛ به عنوان نمونه ژان پیاژه به بیان مراحل رشد اخلاقی در انسان اقدام کرده است. یکی از نظریات قابل دفاع در روان‌شناسی رشد، مراحل هشت‌گانه رشد روانی - اجتماعی است که توسط اریک اریکسون بیان شده است. در این نوشتار به بیان مراحل هشت‌گانه رشد شخصیت در اندیشه اریکسون می‌پردازیم.

تعداد کلمات 2107/ تخمین زمان مطالعه 11 دقیقه
نویسنده: محمدحسین افشاری
 

مقدمه

عقیده اریک اریکسون در رشد شخصیت این است که شخصیت افراد در مراحل مختلف، به ‌طور وسیع و گسترده، در تعامل اجتماعی رشد پیدا می‌کند. او بر همبستگی‌های روانی - اجتماعی تأکید داشت.[2]
از بین نظریه‌های اریکسون، نظریه «مراحل هشت‌گانه زندگی انسان»[3] دارای اهمیت بیشتری است و از این هشت مرحله، می‌توان پنج مرحلۀ نخست را همان مراحلی دانست که فروید در نظریۀ خود بدان تأکید داشت.[4] مراحلی که فروید در رشد قائل است، عبارتند از:
    1) مرحلۀ دهانی[5] (تولد تا یک سالگی)؛
    2) مرحلۀ مقعدی[6] (یک تا سه سالگی)؛
    3) مرحلۀ آلتی[7] (سه تا شش سالگی)؛
    4) مرحلۀ نهفتگی[8] (شش تا یازده سالگی)؛
    5) و مرحلۀ تناسلی[9] (دورۀ رشد نوجوانی)[10].

اما نظریۀ اریکسون برخلاف نظریۀ مراحل روانی – جنسی فروید، به تشریح تأثیر تجربۀ اجتماعی در تمام طول عمر می‌پردازد. بر این اساس، اولاً، اریکسون فرآیندهای کارکرد «من» در نظریۀ فروید را به‌ صورت فرآیندهای روان‌شناختی ادراک، یادآوری، حل مسئله و فعالیت پذیرفت. ثانیاً، سه مرحلۀ دیگر به آن افزود: جوانی، میان‌سالی و پیری.اریکسون، روان‌شناسان را وادار کرد که به نوجوانان، به ‌عنوان موجودات جنسی نگاه نکنند، بلکه آنان را به ‌عنوان آدم‌هایی که به دنبال یافتن هویت و جایگاهشان در دنیا هستند، نگاه کنیم، که شاید بتوان این نکته مهم، یعنی جستجوی هویت را در مورد زندگی مارتین لوتر مورد توجه قرارداد، چرا که لوتر توانست از طریق اصلاحاتی که در کلیسا ایجاد کرد، هویت خود را بیابد، همان چیزی که او سال‌ها به دنبال آن می‌گشت و آن را نمی‌یافت.
آنچه در تأثیر نظریه‌پردازی اریکسون از فروید می‌توان بیان کرد، آن است که نخست، پژوهش‌ها و نوشته‌های اریکسون دامنۀ وسیعی به تحلیل روانی داده و آن را با زمینه‌های مهم دیگر، نظیر مردم‌شناسی فرهنگی و روان‌شناسی رشد کودک و مطالعۀ تاریخی انسان و ادبیات و هنر، درآمیخت. دومین تأثیر نظریه‌پردازی اریکسون آن است که فعالیت‌های اریکسون، سبب آن شده است که پژوهش‌گران بهتر بتوانند تحلیل‌های روانی را در محدوده‌ای ورای روانکاوی فروید، همچون مددکاری اجتماعی، آموزش کودکان استثنایی، آموزش اختصاصی کودکان خردسال، پرستاری، مشاورۀ مذهبی و... به کار بگیرند.[11]
بدین ترتیب، اندیشه و طرحی که اریکسون ارائه کرد، سبب آن شد از تمرکزی که روان‌شناسان به ‌واسطۀ اندیشه فرویدی بر میل جنسی داشتند، فاصله بگیرند و به اهمیت انجام موفقیت‌آمیز تکالیف هیجانی در مقاطع مختلف زندگی پی ببرند.[12]
اریکسون، روان‌شناسان را وادار کرد که به نوجوانان، به ‌عنوان موجودات جنسی نگاه نکنند، بلکه آنان را به ‌عنوان آدم‌هایی که به دنبال یافتن هویت و جایگاهشان در دنیا هستند، نگاه کنیم،[13] که شاید بتوان این نکته مهم، یعنی جستجوی هویت را در مورد زندگی مارتین لوتر مورد توجه قرارداد، چرا که لوتر توانست از طریق اصلاحاتی که در کلیسا ایجاد کرد، هویت خود را بیابد، همان چیزی که او سال‌ها به دنبال آن می‌گشت و آن را نمی‌یافت.


مراحل هشت‌گانۀ رشد شخصیت در اندیشۀ اریکسون

رشد شخصیت عبارت است از یک جریان مداوم تحولی که انسان در طول عمر خود در تلاش برای فائق آمدن بر تعارض‌ها و مسائل مربوط به چگونگی گذران مراحل مختلف رشد است. این جریان رشدی برحسب مراحل متوالی معین، از تولد تا کهن‌سالی، در طی هشت مرحله صورت می‌گیرد.
مراحلی که اریکسون در رشد شخصیت قائل است عبارت‌اند از:
مرحله اول: اعتماد در برابر بی‌اعتمادی[14]؛
مرحله دوم: استقلال در برابر شک به خود[15]؛
مرحله سوم: خلاقیت در برابر احساس تقصیر[16]؛
مرحله چهارم: کارآمدی در برابر حقارت[17]؛
مرحله پنجم: هویت‌یابی در برابر آشفتگی هویت[18]؛
مرحله ششم: صمیمیت در برابر انزوا[19]؛
مرحله هفتم: ثمرمندی در برابر بی‌حاصلی[20]؛
مرحله هشتم: و یک‌پارچگی شخصیت در برابر ناامیدی[21][22].
برای اینکه بتوان یک فرد را شناخت، باید بررسی کرد که او چگونه هر یک از این مراحل را پیموده است و با مشکلات هر یک از این مراحل چگونه دست‌وپنجه نرم کرده است. آنچه در اینجا لازم است یادآوری شود این است که چگونگی رشد فرد، مربوط به آمیختگی عوامل مختلف بیولوژیک، روانی و اجتماعی است که در فصل دوم به‌طور مجزا هر یک از این عوامل را مورد بحث و بررسی قرار دادیم. در آنجا گفتیم که عامل بیولوژیک (زیستی)، عاملی است درونی و ناشی از کشش‌ها و انگیزه‌های زیستی و مادرزادی فرد. عامل روانی و عامل اجتماعی، ناشی از مناسبات کودک با والدین خود با دیگر افرادی است که در زندگی او به نحوی دخالت دارند؛ به ‌این ‌ترتیب یک فرد در آن‌ واحد در سه جهان عضویت دارد: جهان زیستی خود، جهان روانی‌ای که در آن سیر می‌کند و جهان اجتماعی‌ای که در آن زندگی می‌کند.
باید خاطرنشان کرد که در هر یک از مراحل مزبور، فرد با یک بحران و تعارض مواجه می‌شود. از نظر اریکسون، شکل‌گیری شخصیت فرد در این مراحل، بستگی به این دارد که فرد چطور با بحران پدید آمده در هر مرحله مواجه شود و سعی در حل آن‌ها دارد؛ اگر موفق به حل بحران شد، می‌تواند با بحران‌های بعدی نیز مقابله کند.[23]

 

بیشتر بخوانید: مراحل هشت‌گانۀ رشد شخصیت در‌اندیشۀ اریکسون (قسمت دوم)


اصل مهم در نظریه شخصیت اریکسون

بر اساس نظریۀ رشد اریکسون، محور نظریۀ رشد «خود» در انسان، آن است که رشد و تکامل هر فرد شامل یک‌رشتۀ مراحل مشخص جهان‌شمول است که در تمام افراد بشر وجود دارد. این اصل که «اصل اپی ژنتیک رسش»[24] نام دارد؛ به معنای آن است که شخصیت انسان در اصل بر اساس مراحل از پیش تعیین‌شده و بالقوه رشد می‌کند. این رشد تقدیر‌شده در وجود انسان، در آمادگی انسان برای تحریک به‌ طرف محرک‌ها، بروز آگاهی‌ها و ارتباط متقابل با عوامل وسیع و مختلف اجتماعی تجلی می‌کند. دومین مطلبی که در این اصل وجود دارد آن است که شرایط فرهنگی و اجتماعی باید به گونه‌ای باشد که بتواند این ظرفیت‌ها و گرایش‌های بالقوه را شکوفا و محافظت نماید و با پدید آمدن شرایط مناسب، رشد مرحله‌ای را سرعت بخشد.[25]


1-1. مرحله اول: اعتماد در برابر بی‌اعتمادی

همان‌طور که بیان شد در اندیشه اریک اچ.اریکسون، رشد شخصیت از بدو تولد آغاز گشته و تا دورۀ بزرگ‌سالی ادامه می‌یابد. می‌توان دوران کودکی را از جهت اهمیت در رشد شخصیت از دیگر مراحل رشد پراهمیت‌تر دانست. تجارب و خاطراتی که کودک در دوران کودکی می‌آموزد، ماندگارترین ایشان است و اثر آن از شخصیت او، هیچ‌وقت زدوده نمی‌شود. شاید بتوان پیش‌قدم این‌گونه تحلیل را زیگموند فروید دانست. او عقیده داشت که شخصیت فرد در دوران کودکی رشد می‌کند و پایه‌های آن در همان سنین گذاشته می‌شود.[26]
نویسنده کتاب «روان‌شناسی رشد» در مورد نظریه فروید، این‌گونه می‌گوید:
«او برای نخستین‌بار به اهمیت تجربه‌های اولیه در دوران کودکی در رشد و تکامل شخصیت فرد اشاره کرد. او با مشاهدۀ اینکه بیشتر بیماران روانی، دوران کودکی ناگوار و غم‌آلودی داشته‌اند، نتیجه گرفت که همان تجارب دوران کودکی در قوام و تعادل شخصیت فردف اهمیت فراوان داشته‌اند.»[27]
مرحله اول که از تولد تا یک سال و نیمی انسان را در برمی‌گیرد، دوره‌ای است که با مرحلۀ دهانی فروید که تقریباً به‌طور انحصاری به دهان مربوط می‌شود، همخوانی گسترده‌ای دارد.[28] در دیدگاه اریکسون، نوباوگی زمان جذب کردن است که این نه‌ تنها از طریق دهان است، بلکه از طریق اندام‌های حسی گوناگونشان جذب می‌کنند.[29]
برای موفق شدن کودک در این مرحله، او باید با محیط پیرامونش تعامل داشته باشد؛ به‌گونه‌ای که نسبت به آن احساس اعتماد پیدا کند. روشی که محیط، یعنی خانواده و به خصوص مادر کودک به نیازهای نوزاد پاسخ می‌دهد، در شکل‌گیری احساس اعتماد کودک به محیط، نقش اساسی دارد.[30] از نظر اریکسون، آنچه به ‌عنوان حمایت در این دوران، بسیار مهم است مسائلی است همچون، برطرف کردن ناراحتی کودک، بغل کردن و نوازش کردن او، صبورانه منتظر ماندن تا او به‌قدر کافی شیر بخورد، از شیر گرفتن او هنگامی ‌که علاقه کمتری به پستان یا شیشه شیر نشان می‌دهد.[31]


بی‌اعتمادی و پی‌آمدهای آن

احساس بی‌اعتمادی مشکلات جدی و زیادی را می‌تواند در طول عمر برای مراحل آینده رشد کودک ایجاد کند؛ به‌ عبارت ‌دیگر از تعامل با جهان شکست می‌خورد و ممکن است از آن کناره‌گیری کند؛ به‌عبارت‌دیگر از تعامل با محیط اطراف و جهان امتناع کرد، منزوی می‌شود. اعتقاد بر این است که بسیاری از موارد اختلال‌های روانی شدید ناشی از یک شکست ناگهانی در آن فردی شکل می‌گیرد که در کودکی احساس اعتمادش شکل نگرفته است.
اریکسون در دهۀ 1950 و 1960 میلادی در نوشته‌های خود به این نظریه پرداخت که تازه مادری که شغلی را بیرون از خانه برای خود برمی‌گزیند و فرزند تازه متولدشدۀ خویش را به خویشاوندان یا مهدکودک می‌سپارد، بی‌اعتمادی را در کودک به وجود می‌آورد.[32]


1-2. مرحله دوم: استقلال در برابر شک به خود

این دوره که از یک سال و نیم شروع ‌شده تا سه‌سالگی به طول می‌انجامد و تقریباً با دوران مقعدی در نظریۀ فروید معادل است.[33]
در این دوران مبارزه میان دو نیرو وجود دارد؛ نیرویی که به‌ عنوان پیش‌برنده است که او را علاقه‌مند به آزمایش کفایت و شایستگی خود می‌کند و دیگری نیروی عقب‌برنده است که بازگشت به وضعیت وابستگی روانی در دورۀ پیشین ظاهر می‌شود.[34]
رشد در این مرحله در دو بخش قابل‌تصور است:


    1. از نظر روانی

طی مرحله دوم، کودک از نظر روانی می‌خواهد اراده خود را شکل دهد و خود کودک ترجیحاتی دارد و درباره چگونگی ارضای نیازهایش انتخاب‌ها و گزینش‌هایی دارد.
الف- کودک، گاهی چیزهایی را طلب می‌کند که والدینش برای او نمی‌پسندند و نمی‌خواهند.
ب- گاهی نیز کودک چیزهایی را طلب می‌کند که والدین نمی‌توانند بفهمند که کودک چه می‌خواهد.
بنابراین کودک می‌فهمد که او اراده‌ای جداگانه نسبت به والدین دارد و درنتیجه این احساس در او شکل می‌گیرد که ازنظر روان‌شناختی از والدین خود جداست. کودکان در صورتی اراده را پرورش می‌دهند که محیط آنان، امکان مقداری ابراز وجود در کنترل بر اسفنکتر و سایر عضلات را به ایشان بدهد.[35]


    2. از نظر جسمانی

در این مرحله، کودک احساس می‌کند روی حرکات و واکنش‌های جسمانی خود، کنترل دارد.[36] در مرحله دوم، کودک می‌تواند راه برود و اشیا را در دست خود نگه دارد. یا می‌تواند از والدین خود دور شود، از آن‌ها جدا شود و یا کنش‌های جسمانی و بدنی خودش را کنترل کرده و مستقلاً و بدون وابستگی به والدین خود را تمیز و خشک کند.
برای اینکه، احساس استقلال، در کودک شکل‌ گرفته و رشد یابد، لازم است احساس اعتماد در مرحله اول باید به‌طور موفقیت‌آمیزی شکل‌ گرفته و رشد یافته باشد و از برخی شرایط خاص که در محیط کودک، رشد استقلال را تسهیل می‌کند، برخوردار باشد؛ بدین معنا که آزادی کافی برای بروز اراده و نیروی جسمانی خویش داشته باشد و جدای از آن حد و حدودی برای آزادی‌های جدیدش نیز تعیین شده باشد.


شرم و پی‌آمدهای آن

کودکی که احساس استقلال در او شکل نگیرد و موفق به رشد آن نشود، دچار احساس شرم می‌شود. شرم موقعی رخ می‌دهد که کودک علی‌رغم اینکه سعی می‌کند اراده‌اش را بروز دهد، شکست بخورد و احساس بدی نسبت به شکست خود پیدا کند. در اصل شرم، احساس خودآگاه زیر نظر قرار داشتن و رسوا شدن است. شرم، ویژگی‌های اخلال‌گر هستند و هر دو از بی‌اعتمادی بنیادی که در نوباوگی ایجادشده‌اند، ناشی می‌شوند.[37]بزرگ‌سالانی که نمی‌توانند روابط صمیمانه برقرار کنند، همان کسانی‌اند که بیش ‌از حد به فردی عزیز، وابسته هستند یا همواره در مورد توانایی‌های خویشتن برای درگیری با چالش‌های جدید تردید دارند؛ در دوران نوباوگی و نوپایی نمی‌تواند بر تکالیف، اعتماد و خودگردانی کاملاً مسلط شوند. به‌طورکلی می‌توان با یک نگاه روان‌شناسانه، این‌گونه گفت: احساس شرم می‌تواند باعث مشکلات روان رنجوری، اختلال وسواس بیمارگونه و اختلال جامعه‌ستیزی شود که عدم تبعیت از قوانین جامعه و تجاوز به حقوق دیگران از نشانه‌های این اختلال است، شود.
بزرگ‌سالانی که نمی‌توانند روابط صمیمانه برقرار کنند، همان کسانی‌اند که بیش ‌از حد به فردی عزیز، وابسته هستند یا همواره در مورد توانایی‌های خویشتن برای درگیری با چالش‌های جدید تردید دارند؛ در دوران نوباوگی و نوپایی نمی‌تواند بر تکالیف، اعتماد و خودگردانی کاملاً مسلط شوند.[38] به‌طورکلی می‌توان با یک نگاه روان‌شناسانه، این‌گونه گفت: احساس شرم می‌تواند باعث مشکلات روان رنجوری[39]، اختلال وسواس بیمارگونه[40] و اختلال جامعه‌ستیزی[41] شود که عدم تبعیت از قوانین جامعه و تجاوز به حقوق دیگران از نشانه‌های این اختلال است، شود.[42]
در این هنگام، بر آن می‌شود که برای اضطراب خود کاری انجام دهد؛ لذا به‌ جای اینکه مستقیماً عهده‌دار موقعیت پرمخاطره و مشکل شود، شروع به انجام اعمال تکراری می‌کند. در واقع وقتی دچار احساس اضطراب شده، این اعمال تکراری، به او احساس آرامش می‌دهد.[43]
از دیگر نشانه‌های این اختلال، احساس وظیفه‌شناسی و نیز رعایت ملاحظات اخلاقی در حد غیرقابل انعطاف و کمال‌گرایی و تمامیت‌گرایی شدید و حتی پرداختن به ریزترین و جزئی‌ترین حواشی قضیۀ مورد نظر تا انجام اصل قضیه می‌باشد.[44]
اریکسون معتقد است یکی از علل چنین رفتارهایی، سرزنش بیش ‌از حد است. طبق نظر وی، سرزنش کردن و یا شرمنده کردن کودک روش مناسبی برای تربیت کودک نیست. سرزنش بیش ‌از حد، می‌تواند به تصمیم‌گیری‌های مخفیانه منتهی شود و برای انجام کاری دور از دید و انظار دیگران تلاش کند؛ زیرا موقعی که کودک مورد سرزنش قرار گرفت، در واقع اراده و خواست او از بین نمی‌رود، بلکه زیرزمینی می‌شود و قواعد اجتماعی را انکار می‌کند و آن‌ها را غلط یا نامناسب تلقی می‌کند؛ به‌عبارتی‌دیگر، این امور نتایج سرزنش بیش ‌از حد کودک است.[45]
افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اغلب به خانواده‌هایی تعلق دارند که با محرومیت هیجانی، روش‌های انضباطی خشن رشد یافته‌اند. بدرفتاری با کودک یا غفلت از آن، فرزند‌پروری بی‌ثبات و متغیر یا انضباط والدینی متناقض، احتمال تبدیل سوء‌رفتار را به اختلال اجتماع‌ستیزی افزایش می‌دهد. اریکسون می‌گوید بیشترین احساس شرم و شکی که در کودکان به وجود می‌آید، ناشی از ناکامی والدین در ازدواج، کار و شهروندی‌شان است.[46][47]

 

نمایش پی نوشت ها:

[1]. کارشناس ارشد رشته «مطالعات زنان»
[2]. دوان پی شولتز، سیدمن الن شولتز، نظریه‌های شخصیت، مترجم: سید یحیی محمدی، تهران: ویرایش، 1391، بیست‌و‌یکم شولتز، ص 243.
[3]. Eight ages of man.
[4]. Freud, s.The Origins of Psychoanalysis,Letter to Wilhelmfliess drafts and notes, p 1887-1902.P: 253.
[5]. Oral Stage
[6]. Anal Stage
[7]. Phallic Stage
[8]. Latency Stage
[9]. Genital Stage
[10]. دوان پی شولتز، پیشین.
[11]. حسین لطف‌آبادی، «تئوری اریکسون دربارۀ رشد روانی - اجتماعی»، مجله جستارهای ادبی، زمستان 1366، شماره 78، ص 726.
[12]. J.E. Marci, Unpublished review of J.W.Santrock’s Adolescence (9th ed), New York, Mc Graw-Hill, p.219.
[13]. جان سانتراک، زمینه روانشناسی، مترجم: مهرداد فیروزبخت، تهران: رشد، 1390، پنجم. ج 1، ص 201.
[14]. Trust Versus Mistrust
[15]. Autonomy Versus Shame and Doubt
[16]. Initiative Versus Guilt
[17]. Industry Versus Inferiority
[18]. Ego Identity Versus Role Confusion
[19]. Intimacy Versus Isolation
[20]. Generativity Versus Stagnation
[21]. Ego integrity Versus Despair
[22]. E.H. Erikson, The Life Cycle Completed: A Review, New York: Norton, 1982, p.201.
[23]. E.H. Erikson, Life History and the Historical Moment, New York: Norton, 1975, p: 25.
[24]. Epigenetic principle of maturation.
[25]. دوان پی شولتر، پیشین، ص 252.
[26]. سعید شاملو، مکتب‌ها و نظریه‌ها در روان‌شناسی شخصیت، تهران: رشد، 1384، ص 4.
[27]. علی‌اکبر شعاری نژاد، روان‌شناسی رشد، تهران: دانشگاه پیام نور، 1383، ص 240.
[28]. جیس فیست و گریگوری جی فیست، نظریه‌های شخصیت، مترجم: یحیی سید محمدی، تهران: نشر: روان، 1391، هفتم، ص 292.
[29]. E.H. Erikson, Childhood & Society (2nd ed), New York, Norton, 1963, p.215.
جیس فیست پیشین.
[30]. محمود منصور و پریرخ دادستان، دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانی، تهران: بعثت، 1374، ص 61؛ لورا برک، روان‌شناسی رشد، مترجم: یحیی سید محمدی، تهران: ارسباران، 1393، بیست‌و‌پنجم، ص 321؛ سیف، سوسن و دیگران، روان‌شناسی رشد، تهران: سمت، 1385، هجدهم، ج 1، ص 194.
[31]. لورا برک، پیشین، ص 321.
[32]. دوان پی شولتز، پیشین، ص 254.
[33]. سعید شاملو، پیشین، ص 78.
[34]. سوسن سیف، پیشین، ج 1، ص 113.
[35]. جیست فیست، پیشین، ص 295.
[36]. محمود منصور، پیشین، ص 61.
[37]. جیس فیست، پیشین، ص 294-295.
[38]. لورا برک، پیشین، ج 1، ص 322.
[39]. ریتا ال. اتکینسون و دیگران، زمینه روان‌شناسی هیلگارد، مترجم: محمد نقی براهینی و دیگران، تهران: رشد، 1393، بیستم، ص 702.
[40]. Obsessive compulsive disorder (OCD).
[41]. Psychopathic disorder
[42]. E.H. Erikson, Childhood & Society, p.254.
[43]. ریچارد پی، هالچین، سوزان کراس ویتبورن، آسیب‌شناسی روانی، مترجم: یحیی سید محمدی، تهران: روان، 1390، دهم، ج 1، ص 295.
[44]. احمد علامه فلسفی، روان‌شناسی اختلالات شخصیت، تهران: فراروان‌شناسی، 1394، اول، ص 40.
[45]. Ibid,P.252.
[46]. E.H. Erikson, Insight and Responsibility, New York: Norton, 1964, P.119.
[47]. R.Evans, Dialogue with Erik Erikson, New York: Harper & Row, 1967, P. 19.

منابع:

    - اتکینسون، ریتا ال و دیگران، زمینه روان‌شناسی هیلگارد، مترجم: محمد نقی براهینی و دیگران، تهران: رشد، 1393، بیستم.
    - برک، لورا، روان‌شناسی رشد، مترجم: یحیی سید محمدی، تهران: ارسباران، 1393، بیست‌و‌پنجم.
    - سانتراک، جان، زمینه روانشناسی، مترجم: مهرداد فیروزبخت، تهران: رشد، 1390، پنجم.
    - سیف، سوسن و دیگران، روان‌شناسی رشد، تهران: سمت، 1385، هجدهم.
    - شاملو، سعید، مکتب‌ها و نظریه‌ها در روان‌شناسی شخصیت، تهران: رشد، 1384.
    - شعاری‌نژاد، علی‌اکبر، روان‌شناسی رشد، تهران: دانشگاه پیام نور، 1383.
    - شولتز، دوان پی سیدمن؛ الن شولتز، نظریه‌های شخصیت، مترجم: سید یحیی محمدی، تهران: ویرایش، 1391، بیست‌و‌یکم.
    - علامه فلسفی، احمد، روان‌شناسی اختلالات شخصیت، تهران: فراروان‌شناسی، 1394، اول.
    - فیست، جیس و گریگوری جی فیست، نظریه‌های شخصیت، مترجم: یحیی سید محمدی، تهران: نشر: روان، 1391، هفتم.
    - کرور، چارلز اس و مایکل اف.شی، نظریه‌های شخصیت؛ مترجم: احمد رضوانی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375.
    - لطف‌آبادی، حسین، «تئوری اریکسون دربارۀ رشد روانی - اجتماعی»، مجله جستارهای ادبی، زمستان 1366، شماره 78.
    - منصور، محمود و پریرخ دادستان، دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانی، تهران: بعثت، 1374.
    - هالچین، ریچارد پی، سوزان کراس ویتبورن، آسیب‌شناسی روانی، مترجم: یحیی سید‌محمدی، تهران: روان، 1390، دهم.
    - [1]. J.E. Marci, Unpublished review of J.W.Santrock’s Adolescence (9th ed), New York, Mc Graw-Hill.
    - E.H. Erikson, Childhood & Society (2nd ed), New York, Norton, 1963.
    - E.H. Erikson, Identity and the life cycle: selected paper, psychological issues, 1959.
    - E.H. Erikson, identity youth and crisis, New York: Norton, 1968.
    - E.H. Erikson, Insight and Responsibility, New York: Norton, 1964.
    - E.H. Erikson, Life History and the Historical Moment, New York: Norton, 1975.
    - E.H. Erikson, The Life Cycle Completed: A Review, New York: Norton, 1982.
    - E.H. Erikson, Toy and reasons: stage in the ritualization of experience, New York: Norton, 1997.
    - Freud, s.The Origins of Psychoanalysis,Letter to Wilhelmfliess drafts and notes, p 1887-1902.
    - M. Walaskay, S.K. & Whitbourne, Nehrke,M.F. Construction and Validation of on ego integrity interview, International Journal of Aging and Human Development,1983-1984.
    - R.Evans, Dialogue with Erik Erikson, New York: Harper & Row, 1967.