اهميت مدارا در اسلام
اهميت مدارا در اسلام
خودروهاي شخصي که ميليون ها انسان را از جايي به جاي ديگر انتقال مي دهند، قطعا بدون وجود انعطاف در لاستيک هاي چرخ هايشان، نمي توانند چنين تحرکي داشته باشند. زندگي انسان نيز محتاج مدارا کردن و رفق و انعطاف است. در يک مثال ساده مي توان گفت: هر اندازه فنرهاي يک خودرو، قوي تر و سالم تر باشد، بهتر و راحت تر، از ناهمواري ها عبور مي کند. ولي اگر فنرهاي خودرو، حالت فنري خود را از دست داده باشند در برخورد با يک دست انداز کوچک هم دچار مشکل مي شود. در روابط اجتماعي نيز اگر روحيه ي مداراگري حاکم نباشد برخوردها تند و شکننده خواهد بود. بسياري از تنش ها، قهرها، دوري ها و جبهه گرفتن ها، با اتخاذ روش مدارا، رخت برخواهد بست و بذر عطوفت و مهرباني در جامعه کاشته خواهد شد و شبنم هاي مهر در گل برگ دل ها خواهد نشست.
هر چند اصل در اسلام، مدارا است اما نرمش بي حساب و عدم قاطعيت بجا، آدمي را به عنصري ضعيف، ترسو و بي عرضه تبديل مي کند. آن چه مورد نظر اسلام است، آسان گيري در عين قدرت و قاطعيت است؛ نه خشونت مطلق و نه مداراي مطلق. پس گاهي ضرورت اقتضا مي کند اصل مدارا را کنار گذاشته و به قاطعيت و سخت گيري روي آوريم. پس بجاست که يکي از راه و رسم زندگي را دو عنصر «مدارا و قاطعيت» بدانيم. بر اين اساس، در اين شماره به موارد مدارا و قاطعيت از ديدگاه اسلام مي پردازيم.
تعريف مدارا
در کتاب هاي اخلاقي مي خوانيم: رفق، صفتي است پسنديده که در برابر عنف و شدت است و عنف نتيجه ي خشم و غضب است. رفق و لينت، از آثار خوش خلقي و سلامت جان مي باشد.(2)
در پاره اي از موارد، مدارا به معناي حلم و بردباري و تغافل است. مدارا با افراد تندخو و بداخلاق يا تقيه در مقابل مخالفان و افراد زيان رسان، به اين معناست.(3)
هر چند مدارا در حوزه هاي مختلف سياسي، اخلاقي، جامعه شناسي و روان شناسي مورد بحث قرار گرفته، اما مدارايي که ما از آن سخن مي گوييم به معناي تحمل عقايد رقيب در عين باورمندي و پاي بندي به اصول خود و به مهرباني رفتار کردن است. طبيعي است که با اين نگرش، بحث ما رنگ اخلاقي به خود مي گيرد و با بحث هايي که با حوزه ي مسائل سياسي مرتبط است تفاوت دارد. مداراي سياسي که از آن به «تسامح و تساهل» ياد مي شود، يک وضع حقوقي و پيش آمد تاريخي است، نه يک صفت نفساني و اخلاقي. پس ما بايد واژه ي ارزش مند مدارا را با کلمه «تولرانس» که در زبان فارسي با کلمه ي بي قيدي تناسب دارد متمايز کنيم. واژه هاي سهله و سمحه که در روايات آمده است، به معناي فقدان عسر و حرج و مشقت در دين است؛ يعني احکام اسلام، مطابق با فطرت بشري است و سخت گيري غيرمنطقي در آن ديده نمي شود. پس مداراي اسلامي غير از تسامح و اباحه گري و بي تقاوتي است که امروزه در گفت و گوهاي بعضي از روشن فکران مطرح مي شود.
در اصطلاح فرنگيان، کلمه «تولرانس» که به معناي تحمل، پذيرش و به دوش کشيدن است، اکنون در بي قيدي و رهاسازي و سازش کاري به کار مي رود. اما اين تسامح به معنايي که ذکر شد با آن چه که در اسلام از آن سخن به ميان آمده، بسيار تفاوت دارد. تسامح و تساهلي که معطوف به مباني باشد، در فرهنگ اسلامي مردود است.
مدارا در اسلام جايگاه والايي دارد که به مهم ترين آن ها مي پردازيم:
1- مدارا و ايمان
رسول اکرم(ص) مي فرمايد: «مداراه الناس نصف الايمان و الرفق بهم نصف العيش؛ (4) مدارا با مردم، نيمي از ايمان و نرش با آن ها، نيمي از زندگي است.»
امام باقر(ع) مي فرمايد: هر کس رفق و مدارا داشته باشد، از ايمان برخوردار است.(5) دليلش آن است که در پرتو مدارا، نيروي غلبه بر نفس و خويشتن داري تقويت مي شود و از خشونت و تندي و عصبانيت که سرمايه هاي ايمان را بر باد مي دهد اجتناب مي گردد.
2- مدارا و عقل
آن حضرت در روايتي ديگر مي فرمايد: بعد از ايمان به خدا، مهم ترين رکن عقلانيت، مدارا کردن با مردم است.(7)
3- مدارا و مأموريت انبيا
امام صادق (ع) فرمود: جبرئيل خدمت رسول خدا(ص) رسيد و عرض کرد: اي محمد! پروردگارت به تو سلام مي رساند و به تو پيام مي دهد که با مردم مدارا کن.(9)
آن گاه که موسي (ع) از جانب خدا مأمور شد به سوي فرعون برود خداوند متعال از او خواست با او به نرمي سخن گويد: «اذهبا الي فرعون انه طغي فقولا له قولا لينا».(10)
موسيا در پيش فرعون زمن
نرم بايد گفت قولا لينا
آثار مدارا
1-محبوبيت: يکي از راه هاي نفوذ در افکار ديگران، مداراست. امام علي (ع) مي فرمايد: «دار الناس تستمتع باخائهم و القهم بالبشر تمت اضغانهم؛ (11) با مردم مدارا کن تا از برادري آنان بهره مند شوي و با روي گشاده با آنان مواجه شو تا کينه ها بميرد.»
2-کاميابي و موفقيت: امام علي (ع) مي فرمايد: آن کس که به نرم خويي رفتار کند، کام ياب گردد.(12)
3- آسان شدن مشکلات: امام علي (ع) مي فرمايد:
رفق و مدارا مشکلات را آسان مي کند و اسباب را فراهم مي سازد.(13)
آب اگر در روغن جوشان کني
ديگران و ديگ را ويران کني
نرم گو ليکن مگو غير صواب
وسوسه مفروش در لين الخطاب(14)
4- مدارا و خيرخواهي الهي: پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد: هر گاه خدا خير کساني را بخواهد آن ها را به سوي رفق و مدارا مي کشاند و کسي که از رفق و مدارا محروم شد از همه ي خوبي ها محروم است.(15)
5- مدارا و صدقه: از نظر آموزه هاي ديني، صدقه فقط کمک مالي به بيچارگان نيست بلکه مدارا نيز خود نوعي صدقه به شمار مي رود.(16) شايد وجه مشابهت صدقه و مدارا در اين جهت باشد که با مدارا کردن، نياز عاطفي ديگران برطرف مي شود و با صدقه نياز اقتصادي آنان تأمين گردد.
6- خير دنيا و آخرت: پيامبر اکرم(ص) فرمود: رفق و مدارا در چيزي قرار داده نمي شود مگر آن را زينت مي دهد و خشونت و تندي بر چيزي قرار داده نمي شود مگر آن را زشت مي کند. پس اگر به کسي رفق و مدارا عطا شود، خير دنيا و آخرت به او داده شده و کسي که از مدارا محروم باشد، از خير دنيا و آخرت محروم خواهد بود.(17)
7-پاداش الهي: امام صادق (ع) مي فرمايد: خداوند متعال، ملايم است و ملايمت را دوست دارد و پاداشي که به آن مي دهد، به خشونت و سخت گيري نمي دهد.(18)
8- سامان دهي امور: پيامبر اسلام(ص) فرموده اند: «ثلاث من لم يکن فيه لم يتم له عمل: ورع يحجزه عن معاصي الله و خلق يداري به الناس و حلم يرد به جهل الجاهل؛(19) سه خصلت است که اگر کسي از آن برخوردار نباشد کارش سامان نمي يابد: 1-تقوايي که آدمي را از گناه باز دارد؛ 2- اخلاقي که به کمک آن با مردم بسازد و مدارا کند؛ 3-حلمي که ناداني جاهل با آن پاسخ داده شود.»
9-تقويت پيوندهاي اجتماعي: يکي از آثار مدارا، رفع کدورت و اختلاف و تقويت انسجام و وحدت ملي است، زيرا ريشه ي بسياري از کشمکش ها و درگيري ها را مي توان در حساسيت هاي نابجا و عدم وجود روحيه ي رفق و مدارا در جامعه، جست. قوام بقاي اجتماع به عواملي مانند ميزان مداراي افراد در برابر خطاهاي ديگران و روحيه ي همکاري، وابسته است. امام علي (ع) مي فرمايد: «دار الناس تأمن غوائلهم و تسلم من مکائدهم؛ (20) با مردم مدارا کن تا از مکر و تزوير آن ها در امان ماني».
پس مي توان گفت: مدارا خود نوعي سياست مصلحت جويانه است که در تحکيم پايه هاي حکومت اسلامي نقش مؤثري ايفا مي کند. از اين رو امام علي (ع) به کارگيري اين اصل مهم يعني مدارا را در رأس سياست مي داند.(21)
قلمرو مدارا
از آيات و روايات به دست مي آيد که مدارا در مسائل شخصي و نيز مسائل اجتماعي که با حقوق ديگران در تقابل نباشد، جاري و ساري است. اما در مسائل اصول دين و اجراي حدود و احکام ديني، جاي نرمش و مدارا نيست. بعضي انسان ها به محرک هاي اخلاقي و آرام، پاسخ نمي دهند و عدم برخورد قاطع با اين گروه، راه را براي ارتکاب جرم و خيانت باز مي کند.
استاد مطهري (ره) مي گويد: «اسلام، ديني است که طرف دار حد است، طرف دار تعزير است؛ يعني ديني است که معتقد است مراحل و مراتبي مي رسد که مجرم را جز تنبيه عملي چيز ديگري تنبيه نمي کند و از کار زشت باز نمي دارد. اما انسان نبايد اشتباه کند و خيال کند که همه ي موارد، موارد سخت گيري و خشونت است.»(22)
امام علي (ع) در ستايش پيغمبر اکرم (ص) مي فرمايد: «طبيب دوار بطبه قد احکم مراهمه و آحمي مواسمه؛ (23) پيامبر اکرم(ص) طبيبي سيار است که بر سر بيماران مي رود که در يک دستش مرهم است و در دست ديگرش ابزار جراحي.»
استاد مطهري (ره) در اين باره مي گويد: مقصود اين است که پيامبر دو گونه عمل مي کرد: يک نوع عمل پيغمبر، مهرباني و لطف بود؛ اول هم آن را ذکر مي کند (احکم مراهمه)؛ يعني ابتدا از راه لطف معالجه مي کرد، اما اگر به مرحله اي مي رسيد که ديگر لطف و مهرباني و احسان و نيک، سود نمي بخشيد آن ها را به حال خود نمي گذاشت. اين جا بود که وارد عمل جراحي و داغ کردن مي شد.(24)
موارد رفق و مدارا
1-رفق و مدارا با خود
در روايات معصومين (ع) به اين موضوع پرداخته شده است. رسول اکرم (ص) در وصيت خود به اميرمؤمنان (ع) فرمودند: «يا علي ان هذا الدين متين فأوغل فيه برفق و لا تبغض الي نفسک عباده ربک ان المنبت (المفرط) لا ظهرا ابقي و لا ارضا قطع؛(25) علي جان! اين دين، متانت و قوت دارد (نيازي به اعمال سخت و گران ندارد)، پس با رفق و مدارا ، در آن سير کن و جانت را نسبت به عبادت پروردگارت دشمن مکن، زيرا انسان زياده رو نه مرکب سالمي براي خود مي گذارد و نه مسافتي مي پيمايد.»
امام صادق(ع) مي فرمايد: روزي در ايام جواني، در حال طواف بودم و با تلاش بسيار عبادت مي کردم و از شدت فشاري که در اين باره بر خود وارد کرده بودم عرق از بدنم سرازير بود. در همين حال پدرم مرا اين گونه مشاهده کرد و فرمود: فرزندم جعفر! وقتي خداوند بنده اي را دوست بدارد، وارد بهشتش مي کند و به عمل کم او خرسند است.(26)
2- رفق و مدارا با ديگران
1-2)رفق و مدارا در تبليغ دين (آسان گويي)
بر اين اساس، پيامبر اسلام (ص) هنگامي که معاذ بن جبل را براي دعوت و تبليغ به سوي يمن فرستاد به وي فرمود: «يا معاذ بشر و لا تنفر يسر و لا تعسر؛(29) اي معاذ! بشارت ده و نفرت ايجاد مکن، آسان گير باش نه سخت گير.»
اين نکته اي است دقيق به ويژه براي کساني که با مردم ارتباط مستقيم دارند و به گونه اي در امور تعليم و تربيت و ترويج معارف دين، نقشي ايفا مي کند. اين اصل اقتضا مي کند که مبلغان دين، در تبيين مسائل ديني، حوصله و ظرفيت و فهم مخاطب را در نظر بگيرند؛ همان گونه که پيشوايان دين، مسائل ديني را به طور ساده و روان بيان مي کردند. قرآن مجيد مي فرمايد: ما هيچ رسولي را جز به زبان قوم خود نفرستاده ايم تا براي آنان حقايق را بيان نمايند.(30)
پيامبر اسلام(ص) نيز مي فرمايد: به ما پيامبران دستور داده شده است که با مردم به اندازه ي عقل و فهمشان سخن بگوييم.(31) امام صادق (ع) مي فرمايد: رسول خدا (ص) هيچ گاه با مردم بر طبق عقل خويش و فهم خود سخن نگفت.(32)
نقل است که در جنگ تبوک مردم دچار تشنگي شدند. به پيامبر (ص) گفتند: کاش دعا مي کردي تا خدا ما را سيراب کند. آن حضرت دعا کرد و آب در بيابان جاري شد. قومي از اعراب باديه نشين گفتند: ستاره ي ذراع و ستاره ي فلان، بر ما باران نازل کرد. پيامبر (ص) رو به اصحاب کرد و فرمود: مي بينيد!؟ خالد گفت: اي رسول خدا! گردنشان را بزنم؟ حضرت فرمود: نه، اينان چنين مي گويند اما مي دانند که خدا باران را نازل کرده است.(33)
حضرت از خالد خواست که سخت نگيرد و مدارا کند و لغزش زباني آنان را ناديده بگيرد.
لازمه ي مدارا با متربيان آن است که مربي سخن خود را از درجه و مقام درک خود تا سطح درک و فهم مخاطبان تنزل دهد و از ارائه ي مطالبي که فراتر از ميزان درکشان باشد خودداري نمايد؛ چنان که در سيره ي معصومين (ع) اين مسائل ديده مي شود و چه بسا بعضي از مطالب را با افرادي خاص مطرح مي کردند؛ مثلا جابر بن يزدي جعفي مي گويد: امام باقر (ع) نود هزار حديث براي ما بيان کرد که هرگز آن ها را براي کسي بيان نکرده ام و هيچ نيز بيان نخواهم کرد.
2-2) مدارا در اقامه ي نماز جمعه و جماعت
امام علي (ع) به يکي از کارگزاران خود مي فرمايد: هنگامي که نماز را در ميان مردم اقامه مي کني به گونه اي نباشد که خستگي و نفرت ايجاد کند.(35)
3-2) اختصار گويي
4-2) مدارا با همسايه
5-2) مدارا با دشمن
امام علي (ع) پس از رسيدن به حکومت، با مخالفان خود و از جمله خوراج، مدارا مي کرد؛ آنان در نماز جماعت امام شرکت نمي کردند و گاهي در مسجد در اثناي نماز يا سخنراني حضرت شعارهاي تندي مي دادند و اخلال مي کردند. حضرت اعلام کرد تا وقتي که دست به شمشير نبرده ايد و در جمع ما هستيد از سه حق برخورداريد: 1- شما را از وارد شدن به مساجد و اقامه ي نماز مانع نمي شويم؛ 2- حق شما را از بيت المال قطع نمي کنيم؛ 3-تا زماني که شروع به جنگ نکنيد، با شما نمي جنگيم.(41)
رفتار و سيره معصومين (ع) با مخالفان، مايه ي عبرت و درس آموزي است. ابن مسکان مي گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: درباره ي تو گمان دارم که اگر حضرت علي (ع) مورد شتم و اسائه ي ادب قرار گيرد، اگر بتواني بيني او را با دندان مي گزي. عرض کردم: آري والله، فدايت شوم من و اهل بيتم چنين هستيم. حضرت فرمود: اين گونه مباش. قسم به خدا که بسا مي شنيدم کسي به علي (ع) اهانت مي کرد و بد مي گفت و بين من و او جز ستون مسجد فاصله اي نبود. من خود را پشت ستون پنهان مي کردم و موقعي که از نماز فارغ مي شدم از کنارش گذر مي کردم. به او سلام مي دادم و با وي مصافحه مي نمودم.(42)
6-2) مدارا با مديون
پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد: خداوند انساني را که به هنگام خريد و فروش و پرداخت و دريافت، سهل و آسان گير باشد دوست دارد.(44)
اسلام براي مدارا با مديون تهي دست پاداش تعيين کرده است. روزي رسول اکرم (ص) بر منبر رفت و فرمود: حاضران به غايبان اطلاع دهند: هر کس مديون تهي دست را که قدرت پرداخت بدهي خود را ندارد مهلت دهد، خداوند هر روز به مقدار طلبي که دارد، به او اجر صدقه مي دهد تا وقتي طلب خويش را دريافت کند.(45)
7-2)رفق و مدارا در برخورد با افراد ضعيف الايمان
8-2) مدارا با کودکان در امور عبادي
9-2) مدارا در امر به معرف و نهي از منکر
همان طوري که طبيب از بيمار متنفر نيست و در پي درمان اوست، طبيب روحاني نيز از گناه کار متنفر نيست، بلکه دلسوزانه به فکر اصلاح و درمان اوست. از اين رو در صدر اسلام خود گناه کاران به اين نکته پي برده بودند و داوطلبانه خود را براي حد خوردن معرفي مي کردند و به رسول خدا (ص) يا امام معصوم مي گفتند: «طهرني؛ پاکم ساز».
امام علي (ع) از رسول خدا(ص) نقل مي کند که فرمود: نبايد امر به معرف و نهي از منکر کند جز آن که در آن چه بدان امر مي کند و در آن چه از آن نهي مي کند، رفيق باشد؛(49) يعني با مدارا، امر به معروف و نهي از منکر کند.
نقل شده است که عربي بياباني به نزد حضرت رسول (ص) آمد و از وي تقاضاي چيزي کرد. پيامبر (ص) چيزي به او داد ولي راضي نشد و جسارت کرد. اصحاب به خشم آمدند و برخاستند تا با او عتاب کنند. پيامبر (ص) به آنان اشاره کرد که آرام بگيرند. سپس اعرابي را با خود به منزل برد و مقدار بيشتري به او کمک کرد. آن گاه پرسيد: آيا راضي شدي؟ مرد عرب که بزرگواري حضرت را ديد، گفت: آري، خدا خيرت دهد. آن گاه پيامبر(ص) به او گفت: آن چه تو در مقابل اصحاب من بر زبان راندي، موجب خشم و ناراحتي آن ها شد، مايلم اين احساس رضايت را در نزد آن ها نيز بگويي تا ناراحتي آن ها برطرف شود. اعرابي پذيرفت و روز بعد چنين کرد. سپس پيامبر(ص) فرمود: مثل من و اين گونه افراد مثل همان مردي است که شترش رميده بود و فرار مي کرد، مردم به خيال اين که به صاحب شتر کمک بدهند فرياد کردند و به دنبال شتر دويدند. آن شتر بيشتر رم کردن و فراري تر شد. صاحب شتر، مردم را بانگ زد و گفت: کسي به شتر کاري نداشته باشد من خود بهتر مي دانم که از چه راه شترم را رام کنم. او يک مشت علف برداشت و آرام آرام بدون اين که فريادي بکشد، جلو آمد و مهار شتر را در دست گرفت. اگر ديروز، شما را آزاد گذاشته بودم، اين عرابي را کشته بوديد ولي مانع دخالت شما شدم و خود با نرمي و ملايمت او را رام کردم.(50)
10-2) مدارا براي شنيدن حق
اين اندازه مدارا و نرمش را در کدام مکتب و ملتي مي توان يافت؟ کدام قانون، مترقي تر از اين قانون درباره ي آزادي انديشه وجود دارد؟ مدعيان حقوق بشر و داعيان آزاد انديشي، بايد درس مدارا و آزادي را از قرآن بياموزند.
راه رفق ورزي و مدارا
1- بايد اين واقعيت تلخ را بپذيريم که مردم، هميشه مطابق خواسته ي ما عمل نمي کنند و دنيا بر وفق مراد ما نمي چرخد. قرآن مجيد در آيات مختلف بر اين نکته تأکيد مي کند که تغيير شخصيت افراد، فقط از خالق هستي ساخته است. از اين رو به پيامبرش نيز گوشزد مي کند که اين قدر بر حال مشرکان تأسف نخورد. (52)
2- به اين نکته توجه داشته باشيم که ناراحتي در مقابل رفتارهاي ناشايست ديگران، مشکلي را حل نمي کند بلکه اوضاع را وخيم مي کند. خشم و خشونت، عصبانيت و لجاجت طرف مقابل را برمي انگيزاند که قطعا پايان خوبي نخواهد داشت. اما احسان و مدارا با ديگران، به حلقه ي خشونت پايان مي دهد. از اين رو قرآن مجيد به عفو و صفح در مقابل بدي هاي ديگران سفارش مي کند و احاديث نيز بر آن تأکيد مي ورزد. امام علي (ع) مي فرمايد: از لغزش ها بگذر تا مقام و منزلت خود را بالا ببري. (53)
به نرمي، طبع تندان رام گردد
به سختي، پخته ديگر خام گردد
سعدي مي گويد:
بدي را بدي سهل باشد جزا
اگر مردي احسن الي من أسا
اين شعر سعدي اشاره به روايت امام باقر(ع) است که فرمود: «احسن الي من اساء اليک؛ (54) نيکي کن به کسي که به تو بدي کرده است.»
قرآن کريم در کنار کفار و مشرکان، از منافقان نام برده و اين از ويژگي هاي اين کتاب آسماني است. استاد مطهري مي گويد: شما در هر کتاب مذهبي ديگري مي بينيد که صحبت از مؤمن و کافر است ولي قرآن در مقابل مؤمن، دو گروه را قرار مي دهد: کافر و منافق.
3- اگر با هر اتفاق ساده اي، بيهوده خود را ناراحت کنيم، وقت و انرژي خويش را که مي تواند صرف تجربه اندوزي شود، از دست داده ايم، بدون آن که نتيجه اي از آن گرفته باشيم. اما با روش صحيح مدارا، مي توانيم شخصيت خود را در آيينه ي رفتار ناموزون ديگران، باز يابيم. معروف است که لقمان را گفتند: ادب از که آموختي؟ گفت: از بي ادبان. هر چه از ايشان در نظرم ناپسند آمد، از آن پرهيز کردم.
4- نکته ي مهم ديگر در رفق ورزي آن است که کمال گرايي - هر چند آرزوي بشر است - اما در حد همان آرزو مي ماند و هرگز کسي نمي تواند همه چيز را در حد کمالش به دست آورد. کمال گرايي، يکي از ويژگي هاي نسل جوان است. آن ها به دنبال دوست، همسر و شغل کامل و غيره هستند، اما بايد واقعيت را پذيرفت. انسان ها جايز الخطا هستند و اين امر بايد ما را متقاعد سازد که انتظارات خود را از ديگران کاهش دهيم تا زندگي بر ما خوش آيند گردد. اگر کسي به دنبال همسر يا فرزند يا پدر و مادر و يا همکار و دوست بي عيب باشد، تنها خواهد ماند. امام صادق (ع) مي فرمايد: در دنيا به دنبال چهار چيز نباشيد، زيرا نمي يابيد و حال آن که به آن ها نياز داريد:
1- دانشمندي که به همه ي علم خود عمل کند، زيرا بدون دانشمند مي مانيد؛
2- عملي که از ريا خالي باشد، زيرا توفيق هيچ عملي را نمي يابيد؛
3- غذايي که بدون شبهه باشد، زيرا بدون غذا مي مانيد؛
4- دوستي که بي عيب باشد، زيرا بدون دوست مي مانيد.(55)
5- نکته آخر توجه به پاداش مداراست. امام علي (ع) مي فرمايد: با مردم، مدارا کن تا از برادري آنان بهره مند شوي.(56) پيامبر اسلام (ص) براي مرداني که در برابر بداخلاقي همسرانشان مدارا مي کنند ثواب ايوب و براي زناني که در برابر بداخلاقي شوهر، شکيبايي مي ورزند، ثواب آسيه را مطرح کرده است.(57)
پی نوشت ها :
1- مجمع البحرين، ماده ي دري.
2- المحجه البيضاء، ج5، ص 322.
3- محمدتقي فلسفي، شرح و تفسير دعاي مکارم الاخلاق، ج1، ص 372.
4- اصول کافي، ج 2، ص 117.
5- همان، ص 118.
6- من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 384.
7- بحار الانوار، ج 72، ص 52.
8- همان، ج 2، ص 69.
9- وسائل الشيعه، ج 8، ص 540.
10- طه(20) آيه ي 44-43.
11- غرر الحکم و دررالکلم، ج 4، ص 16.
12- همان، ج 3، ص 153.
13- همان، ج 2، ص 45.
14- مثنوي معنوي، دفتر چهارم، بيت 6-3814.
15- مستدرک الوسائل، ج 11، ص 293.
16- مشکوه الانوار، ص 42.
17- مستدرک الوسائل، ج 11، ص 292.
18- اصول کافي، ج 2، ص 119.
19- همان، ج 2، ص 116.
20- غرر الحکم و درر الکلم، ج4، ص 15.
21- همان، ج 4، ص 54.
22- مجموعه آثار، ج 17، ص 247.
23- نهج البلاغه، خطبه 108.
24- مجموعه آثار، ج 17، ص 248.
25- اصول کافي، ج 2، ص 87.
26- همان، ص 86.
27- مرتضي مطهري، سيره ي نبوي، ص 217.
28- بقره(2) آيه ي 185.
29- سيره ي ابن هشام، ج 4، ص 337.
30- ابراهيم(14) آيه ي 4.
31- بحار الانوار، ج1، ص 85.
32- علامه طباطبائي، سنن النبي، ص57.
33- مستدرک الوسائل، ج 6، ص 196.
34- صحيح بخاري، ج 1، ص 31.
35- نهج البلاغه، نامه ي 53.
36- صحيح بخاري، ج 1، ص 25.
37- بحار الانوار، ج 77، ص 110-45.
38- تحف العقول، ص 409.
39- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 91.
40- ممتحنه (60) آيه ي 8.
41- اصغر ناظم زاده، تجلي امامت، ص 611.
42- محمدتقي فلسفي، شرح و تفسير دعاي مکارم الاخلاق، ج1، ص 371.
43- بقره (2) آيه 280.
44- نهج الفصاحه، ص 15.
45- تفسير صافي، ص 80.
46- وسائل الشيعه، ج 11، ص 427.
47- علامه طباطبائي، سنن النبي، ص 157.
48- شعراء (26) آيه ي 216.
49- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 186.
50- مرتضي مطهري، داستان راستان، ج 1، ص 24، با اندکي تصرف.
51- توبه (9) آيه ي 6.
52- شعراء(26)آيه ي 4-3.
53- غرر الحکم و درر الکلم، ج 3، ص 314.
54- من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 1770.
55- الکافي، ج 2، ص 651.
56- غرر الحکم و درر الکلم، ج 4، ص 16.
57- بحار الانوار، ج 103، ص 247.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}