بدان که سیاحت بر سه‌گونه است:‏ اوّل‏ سیاحت انسان؛‏ دوم‏ سیاحت کتب فراوان؛‏ سوم‏ سیاحت بلدان و هر یک از این سیاحت سه‏‌گانه شروط بسیار دارد!
 
چکیده
خدا در «قرآن» دستور مى‌دهد و مى‌فرماید: بگو بروید و در روى زمین سیر کنید. انواع موجودات زنده را ببینید، اقوام و جمعیت‌هاى گوناگون را با تمامی خصوصیات ظاهری و باطنی ملاحظه کنید، به عظمت خالقتان پی برده و از رفتارهای زشت گذشتگان درس و عبرت بگیرید. هنگامى که بار «سفر» می‌بندیم و شروع به سیر و سیاحت می‌کنیم و در برابر آثار گذشتگان قرار مى‌گیریم مثل این است که یک‌مرتبه آن همه آثار مخروبه و ویرانه‌ها، جان مى‌گیرند و استخوان‌هاى پوسیده، از زیر خاک زنده مى‌شوند، و جنب‌و‌جوشی را آغاز مى‌کنند تا پیام‌رسان حوادثی در طول تاریخ باشند که کمتر کتاب تاریخی توانایی حکایت از آن همه حادثه را داشته باشند. شاید رمز این مسئله، به حال‌و‌روز تماشای زنده از داستان خلقت که شامل «تدبر» و سرانجام «عبرت» است که همگی حاصل سیاحت نمودن و «مسافرت» است، و اثرى که این مطالعه در بیدارى روح و روان بشر دارد، با هیچ چیز دیگرى برابرى نمى‌کند. محصول مسافرت و «تدبر» در مشاهداتمان نشان مى‌دهد در برخی مکان‌هایی که رفتیم، حضرت حق دل‌ربایی می‌کرد که گویا بهشت از آسمان بر زمین نشسته و ما را به سوی خود و نعمت‌هایش می‌خواند؛ و از طرفی مکان‌هایی که برایمان دردناک هستند، مانند کاخ‌های سلاطین اموی در شام که راوی داستان‌های غم‌باری، مانند ورود اسیران کربلا و... است. روایت وجود افراد خودکامه‌اى مانند یزید و فراعنه زمان، که براى رسیدن به هوس‌هاى بسیار زودگذرشان و مدتی حکومت، حاضر بودند دستان خود و دامانشان را آلوده به هزاران هزار جنایت کنند!

تعداد کلمات 1562/ تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
نویسنده: حمید حنائی‌نژاد
 


جهان‌گردى معنوى و سیر در ارض، قلب انسان را دانا و چشم انسان را بینا و گوش او را شنوا مى‌گرداند، و از خمودى و جمود، رهایى مى‌بخشد.

«جهان‌گردى معنوى و سیر در ارض، قلب انسان را دانا و چشم انسان را بینا و گوش او را شنوا مى‌گرداند، و از خمودى و جمود، رهایى مى‌بخشد. متاسفانه این دستور زنده اسلامى نیز مانند بسیارى از دستورات فراموش شده‌ دیگر، از طرف مسلمانان توجهى به آن نمى‌شود؛ حتى جمعى از علماء و دانشمندان اسلامى، گویا در محیط فکر خود، زمان و مکان را متوقف ساخته‌اند، و در عالمى غیر از این عالم زندگى مى‌کنند. از تحولات اجتماعى دنیا بى‌خبرند و به کارهاى جزئى و کم‌اثر که در مقابل کارهاى اصولى و اساسى ارزش چندانى ندارد، خود را مشغول ساخته‌اند. در دنیایى که حتى پاپ‌ها و کاردینال‌هاى مسیحى، که بعد از قرن‌ها انزوا و گوشه‌گیرى و قطع ارتباط با دنیاى خارج، به سیر در ارض مى‌پردازند تا نیازمندی‌هاى زمان را درک کنند، آیا نباید مسلمانان به این دستور صریح قرآن عمل کنند و خود را از تنگناى محیط محدود فکرى به در آورند تا تحول و جنبشى در عالم اسلام و مسلمین پدید آید؟» (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 1374ش، ج3، ص104-105)
 

سیر کنید و گردش نمایید در زمین؛ پس نظر کنید چگونه خداوند آغاز خلقت نمود پس از این خداوند انشاء می‌فرماید نشئه آخرت را!

«"قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ"[1]بفرما به این منکرین معاد سیر کنید و گردش نمایید در زمین؛ پس نظر کنید چگونه خداوند بدء خلقت نمود؛ پس از این خداوند انشاء می‌فرماید نشئه آخرت را! به درستى که خداوند بر هر چیزى قدرت دارد. "قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ"؛ یعنی‌ سیر فکرى و علمى و اعتبارى. "فَانْظُرُوا" به نظر تأملى و تدبرى و فکرى و قلبى. "کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ‌" یعنی در موقعى که نه ماده‌اى بود، نه صورتى معدوم صرف و نیستى محض که "کان اللَّه و لم یکن معه شى‌ء" از عرش تا فرش نه ملک بود و نه انس و نه جن، نه جماد بود و نه نبات، نه جوهر بود و نه عرض، نه آب بود و نه خاک، نه بهشت بود و نه جهنم، نه روح بود و نه بدن؛ چگونه خداوند تمام این مخلوقات را از نیستى به هستى آورد؟! همچون قادر متعالى می‌تواند با حفظ ماده، تغییر صورت دهد؛ از آتش، جن خلق کند؛ از خاک، انسان ایجاد کند.» (طیب، سید‌عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، 1378ش، ج10، ص305-306)
 

باید گروه‌هایى از مسلمانان براى تدوین و راهنمایى مسلمانان تحقیق و در اطراف زمین و میان علل سیر کنند! تا مسلمانان بتوانند اجتماع خود را بر طبق آن سنن، رهبرى کنند.

«تاریخ و آثار باقیمانده و اخلاق و روش‌ها و پایان کار امت‌ها و تحولات اجتماعى و خلقت گذشته‌ها، آئینه دور و نزدیک‌نماى واقعى است براى سیر و نظرکنندگان و عبرت و تجربه‌یابندگان. آیا این امر- فانظروا - مانند دیگر اوامر و نواهى قرآن و سنت، تکلیف‌آور نیست و نمى‌بایست گروه‌هایى از مسلمانان براى تدوین و راهنمایى مسلمانان، تحقیق و در اطراف زمین و میان علل سیر کنند؟ و مانند دیگر علوم شرعى اصول و قواعد و فروع آن را تبیین گردانند، تا مسلمانان بتوانند اجتماع خود را بر طبق آن سنن، رهبرى کنند و از انحراف‌ها و عقب‌گردها باز دارند، و سنن تحولات اجتماعى را - که اکنون مهم‌‌ترین مسئله روز شده- به وضوح بنمایانند؟» (طالقانی، سید‌محمود، پرتوی از قرآن، 1362ش، ج5، ص345-346)
 

بیشتر بخوانید: گردشگرى در قرآن (1)

 

ستایش سفر از نظر اسلام در دیدگاه استاد شهید مطهری(ره)

استاد بزرگوار شهید مطهری(ره) در ستایش سفر و فواید آن می‌نویسد:
«اگر انسان توفیق پیدا کند که به مسافرت برود، خصوصاً با سرمایه‌اى علمى که در حضر کسب کرده است (زیرا اگر انسان، خام به سفر برود، استفاده‌اى نخواهد کرد) و نادیده‌ها را ببیند و برگردد، بسیار مؤثر خواهد بود. آن اثرى که سفر روى روح انسان مى‌گذارد، آن پختگى‌اى که مسافرت و هجرت از وطن در روح انسان ایجاد مى‌کند، هیچ عامل دیگرى ایجاد نمى‌کند؛ حتى کتاب خواندن. اگر انسان، مثلًا در کشورهاى اسلامى نرود و بگوید به جاى اینکه به این ‌همه کشور بروم و مطالعه کنم، کتاب مى‌خوانم، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. شک نیست که کتاب خواندن خیلى مفید است، ولى کتاب خواندن هرگز جاى مسافرت را - که تغییر جوّ و محیط دادن و از نزدیک مشاهده کردن است - نمى‌گیرد. در قرآن آیاتى داریم که امر به سیر در ارض کرده است: "قُلْ سِیرُوا فِی‌ الْأَرْضِ‌[2] یا أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ‌[3]"؛ مفسرین تقریباً اتفاق نظر دارند که مقصود، مطالعه تاریخ است، ولى قرآن براى مطالعه تاریخ، به خواندن کتاب‌هاى تاریخى توصیه نمى‌کند، بلکه دعوت به مطالعه آثار تاریخى مى‌کند که این صادق‌تر از مطالعه کتب تاریخ است؛ چون سفر است و فایده سفر را همراه خود دارد. سفر چیزى است که غیر سفر جاى آن را نمى‌گیرد». (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (آزادى معنوى)، ج 23، ص606-607)
 

اگرچه عالم را همى ‌گشتى، چون براى او نگشتى... آن سِیر و مسافرت براى من نبود، براى سیر و پیاز بود!

جناب مولوی در خصوص ارزش و اهمیت «مسافرت عرفانی» می‌گوید:
«اگرچه عالم را همى‌ گشتى، چون براى او نگشتى، تو را یارى دیگر مى‌باید گردیدن گرد عالم که‌ "قُلْ سِیرُوا فِی‌ الْأَرْضِ‌ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ"‌[4] آن سیر براى من نبود براى سیر و پیاز بود.؛ چون براى او نگشتى، براى غرضى بود. آن غرض حجاب تو شده بود، نمى‌گذاشت که مرا ببینى؛ همچنان‌که در بازار، کسى را چون به جدّ طلب کنى، هیچ‌کس را نبینى، و اگر بینى، خلق را چون خیال بینى. یا در کتابى مسئله‌اى مى‌طلبى، چون گوش و چشم و هوش از آن یک مسئله پر شده است، ورق‌ها مى‌گردانى و چیزى نمى‌بینى. پس، چون تو را نیّتى و مقصدى غیر این بوده باشد، هر جا که گردیده باشى، از آن مقصود پر بوده باشى، این را ندیده باشى.‌» (مولانا،فیه ما فیه، 1386ش، ص240)
 

سیاحت بر سه گونه است:‌ اوّل‌ سیاحت انسان؛‌ دوّم سیاحت کتب فراوان؛‌ سوّم‌ سیاحت کشورها و شهرها. و هر یک از این سیاحت های سه‌گانه، شروط بسیار دارد!

«آیات و اخبار در سیاحت نمودن و سفر کردن بسیار وارد شده؛ من جمله آیه شریفه‌: «سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ‌» نصّ صریحست در سیاحت نمودن... .
و از حضرت عیسى(ع) مرویست که مرد در وطن، قدرى ندارد؛ چون غربت اختیار کند و سیاحت نماید. هر آینه، قدر و قیمت وى بیفزاید و بزرگان گفته‌اند آسمان که پیوسته در سفر است، لاجرم از همه بالاتر است و زمین که همواره در سکون است، پایمال هر عالى و دون است؛ یاقوت در معدن خویش حجر است. و چون سفر کند خلق را یوز و شیر در بیشه بى‌نام‌ونشان است و چون متحرّک شود اسمش شیر ژیان عود در جاى خود هیزم است و چون سفر کند معطّر ساز دماغ مردم‌ بیت‌:
سفر مربى مرد است و آستانه جاه‌        سفر طبیب مریض است و کیمیاى نظر
درخت اگر متحرّک شدى ز جاى بجاى‌        نه جور ارّه کشیدى و نه جفاى تبر

و نیز به موجب السّفر وسیلة الظّفر، مرد در سفر بر مراد خود ظفر یابد و سیّاح، تجربه کار به صداى هر غولى و به آواز هر بوالفضولى دل نتابد و عقب هر شخص نرود و سخن هر کس نشنود و کید و مکر مدّعیان بداند و اهل ظاهر و باطن و حق و باطل را فرق کند و جسم از جان و یقین از کمان امتیاز دهد، دل او آرام گیرد و خاطرش صفا پذیرد، حیرت و تردد از وى برخیزد، بداند که با کدام شخص آمیزد و چه چیز سعادت و شقاوت انگیزد، پسند عقل کدام و جهل را چه مقام است. بدان که سیاحت بر سه گونه است:‌ اوّل‌ سیاحت انسان؛‌ دوم‌ سیاحت کتب فراوان؛‌ سوم‌ سیاحت بلدان و هر یک از این سیاحت سه‌گانه شروط بسیار دارد!» (شیروانی، زین‌العابدین، بستان السیاحة، 1315ش، ص14)
 

نمایش پی نوشت ها:

[1]. عنکبوت: 20.
[2] . نمل: 69.
[3] . روم: 9.
[4]. انعام: 11.

منابع:

1 - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ایران، تهران، انتشارات دارالکتب الإسلامیة، 1374ش، چاپ سی‌و‌دوم.
2 - طیب، سید‌عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ایران، تهران، انتشارات اسلام، 1378ش، چاپ دوم.
3 - طالقانی، سید‌محمود، پرتوی از قرآن، ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1362ش، چاپ چهارم.
4 - مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران – قم، انتشارات صدرا، 1377ش، چاپ هشتم.
5 - مولانا،فیه‌ما‌فیه،ایران،تهران،انتشارات نگاه،1386ش، چاپ دوم.
6 - شیروانی، زین‌العابدین، بستان السیاحة، ایران، تهران، چاپخانه احمدی، 1315ش، چاپ اول.