مداخلات ایالات متحده آمریکا در امور کشور لیبی
 
چکیده
ایالات متحده آمریکا با اینکه در هنر نقطه از جهان که خواسته است اعمال نفوذ کرده و در امور آنها دخالت کرده ولی در برخی از مناطق دخالت های آن بی حد و نساب بوده به طوری که بارها به روش های مختلف سعی در براندازی و کودتا نیز کرده است. آنچه در این مقاله می خوانید گوشه ای از جنایات و مداخلات آمریکا در امور داخلی کشور لیبی است.

تعداد کلمات: 3900 / تخمین زمان مطالعه: 20 دقیقه

آمریکا و معمر قذافی

لیبی و برنامه هسته‌ای قذافی برای کشورش نمونه بارزی از عهدشکنی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا بود. معمر قذافی به دلیل دنبال کردن برنامه‌های‌هسته‌ای‌اش به شدت از نظر دیپلماتیک زیر فشار قرار گرفت و تحریم‌های‌بسیاری از طرف آمریکا و متحدان غربی‌اش علیه او اعمال شد. از یکسو تحریم‌ها بود و از سویی دیگر فشارهای دیپلماتیک و قرارگرفتن نام این کشور در فهرست کشورهای حامی تروریسم.
دو روز تاریخی در پرونده روابط خارجی لیبی رقم خورده است: یکی ۱۹دسامبر۲۰۰۳، که لیبی پذیرفت تا تمامی فعالیت‌های‌هسته‌ای را کنار گذاشته و خود را تسلیم خواست آمریکا کند؛ و دیگری ۱۲ می‌۲۰۰۶ که آمریکا با خارج کردن لیبی از لیست دولت‌های‌حامی تروریسم، ما به ازای اقدام لیبی را پرداخت. پس از این‌که معمر قذافی در پی کودتای ۱۹۶۹ به قدرت رسید، روابط لیبی با شوروی در تمامی زمینه‌ها به خصوص نظامی گسترش پیدا کرد و در مقابل، روابط آن کشور با آمریکا رو به تیرگی گذاشت. قذافی اهداف سیاست خارجی خود را بر پایه شش اصل مطرح کرد: وحدت اعراب، نابودی اسرائیل، توسعه اسلام، حمایت از فلسطین، حذف نفوذ غرب در خاورمیانه و آفریقا و نیز حمایت از انقلاب‌ها.
به تدریج تنش میان لیبی و آمریکا بالا گرفت و آمریکا سفیر خود را در ۱۹۷۲ از لیبی فراخواند. یک ماه پس از اشغال لانه جاسوسی در تهران، سفارت آمریکا در تریپولی با بمب آتش‌زا مورد حمله قرار گرفت و آمریکا لیبی را در ۲۹ دسامبر ۱۹۷۹ در فهرست دولت‌های‌حامی تروریسم قرار داد. از دوم دسامبر ۱۹۷۹ که روابط دو کشور قطع شد تا هشتم فوریه ۲۰۰۴ که دفتر حفاظت منافع آمریکا با حضور دیپلمات‌های‌آمریکایی در تریپولی باز شد، و تا ۱۲می‌۲۰۰۶ که روابط دو کشور به حالت عادی بازگشت، حوادثی رخ داد که مورد بررسی قرار می‌گیرد.
*۱۹۸۱؛ در ماه اوت دو جنگنده لیبیایی به یک هواپیمای آمریکایی که درحال گشت بود اخطار دادند که این اقدام با واکنش هواپیمای آمریکایی روبه رو شد و دو جنگنده لیبیایی سقوط کردند.
*۱۹۸۵؛ به دفاتر شرکت هواپیمایی اسرائیل در وین ورم حمله شد و آمریکا این حملات را به لیبی منتسب کرد.
*۱۹۸۶؛ أمریکا حمله هوایی نافرجامی برای ترور معمر قذافی انجام داد. 
*۱۹۸۶؛ در ماه مارس به اهداف آمریکایی در ایتالیا و آلمان حمله شد و در یک دیسکو در برلین، دو نیروی دولتی آمریکا کشته و ده‌ها نفر مجروح شدند. پس از گذشت یک ماه از این حادثه، رئیس‌جمهور آمریکا دستور حمله هوایی به اهداف نظامی و دولتی لیبی در بنغازی و تریپولی را صادر کرد، که به منزل معمر قذافی نیز حمله شد.
*۱۹۸۸؛ در ۲۱ دسامبر، هواپیمای پان آمریکن در فضای لاکربی در اسکاتلند منفجر و ۲۵۹ مسافران، که بیشتر آن‌ها اتباع آمریکا بودند، کشته شدند.
*۱۹۸۹؛ این بار ایالات‌متحده با سرنگون کردن دو هواپیمای نظامی لیبیایی دیگر، مناقشات و مداخلات خود در لیبی را به اوج رساند.

 

بررسی‌های‌مشترک آمریکا و انگلستان آغاز شد و پس از سه سال دادستانی آمریکا حکم تعقیب دو تبعه لیبی را که از اعضای سرویس امنیتی آن کشور بودند، صادر کرد. دولت آمریکا خواهان استرداد این دو متهم شد و پرونده را به شورای امنیت سازمان ملل کشاند. در پی آن در ۲۱ژانویه۱۹۹۲، قطعنامه ۷۳۱ صادر شد که از لیبی خواست تا همکاری کامل و مؤثری در این پرونده داشته باشد، اما با مخالفت لیبی، شورای امنیت پس از دو ماه ذیل فصل هفتم منشور، قطعنامه ۷۴۸ را صادر کرد و دو هفته به دولت لیبی فرصت داد تا چنانچه همکاری کاملی را به عمل نیاورد تحریم‌هایی را از قبیل ممنوعیت پرواز به مقصد و یا از مبدأ لیبی ویا ترانزیت از فضای لیبی، ممنوعیت فروش یا انتقال هواپیما و تجهیزات و خدمات مهندسی، ممنوعیت فروش تسلیحات و تجهیزات و خدمات آموزش نظامی، کاهش سطح روابط سیاسی، کاهش تعداد دفاتر و نمایندگان لیبی در کشورها و محدودیت در صدور روادید برای اتباع آن کشور را اعمال خواهد کرد. در این قطعنامه در سه بخش ممنوعیت پروازی، ممنوعیت همکاری‌های‌نظامی و کاهش روابط سیاسی مجازات‌هایی وضع شده بود، اما با گذشت بیست ماه و اجرانشدن خواسته‌های‌شورای امنیت از سوی دولت لیبی، قطعنامه ۸۸۳ به تصویب رسید و دامنه مجازات‌ها به ممنوعیت همکاری‌های‌بازرگانی و صنعتی، توقیف اموال و دارایی‌های‌لیبی و مرتبطان آن‌ها و ممنوعیت صدور تجهیزات مرتبط با استخراج و پالایش صنعت نفت، افزایش پیدا کرد.
در این مدت لیبی به دنبال راه‌های‌برون رفت از این بحران بود و در کنار استفاده از میانجی‌های بین‌المللی مانند نلسون ماندلا، باب دیپلماسی پنهان با سرویس‌های‌اطلاعاتی آمریکا و انگلستان را نیزگشود. لیبی آمادگی خود را برای تحویل دادن متهمان برای محاکمه در لاهه اعلام کرد. آمریکا در مقابل بر محاکمه در اسکاتلند اصرار می‌کرد. سرانجام مقرر شد محل محاکمه در لاهه باشد، اما این محاکمه را قاضی اسکاتلندی و طبق قوانین آن کشور انجام داد. براساس این توافق، دو مظنون لیبیایی در ۵ آوریل ۱۹۹۹ از تریپولی به هلند رفتند. دادگاه این دو مظنون در ۳ می‌۲۰۰۰ تشکیل شد و در ۳۱ ژانویه۲۰۰۱، المغربی گناهکار شناخته و امین خلیفه تبرئه شد.
لیبی در ۱۵ اوت ۲۰۰۳ طی نامه‌ای به شورای امنیت سازمان ملل بر تعهد خود در دخالت نکردن، مشارکت، سازماندهی و یا هر نوع تلاشی برای تأمین مالی و یا تشویق مستقیم یا غیرمستقیم هرنوع فعالیت تروریستی تأکید کرد و متعهد شد تا همکاری فعالی در مبارزه جهانی علیه تروریسم داشته باشد.
مذاکرات پنهان لیبی با آمریکا برای حل و فصل کامل این پرونده ادامه پیدا کرد. دولت لیبی مسؤولیت اقدام مأموران خود در حادثه تروریستی انفجار هواپیما را پذیرفت و برای هر نفر مبلغ ده میلیون دلار، که در مجموع بالغ بر دو میلیارد و هفتصد میلیون دلارشد، به حساب سپرده واریز و شورای امنیت سامان ملل نیز با صدور قطعنامه ۱۵۰۶ در ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۳، تحریم‌های‌لیبی را لغو کرد اما تحریم‌های‌یک جانبه آمریکا به قوت خود باقی ماند. گرچه این پرونده بسته شد اما پرونده مهم تری، یعنی فعالیت‌های‌پنهان هسته‌ای لیبی، گشوده شد که می‌توانست عواقب وخیم‌تری برای این کشور داشته باشد.
امریکا می‌خواست لیبی تسلیم شود. مطالبات آمریکا شامل لغو کامل هرنوع برنامه هسته‌ای اعم از تحقیق و تولید، انهدام و انتقال تجهیزات مربوط، افشای اطلاعات چگونگی دستیابی به تجهیزات مربوط، اعطای دسترسی کامل و نامحدود به بازرسان آژانس، همکاری کامل در مبارزه علیه تروریسم بین‌الملل و شبکه‌های مرتبط با القاعده و افشای تمامی همکاری‌های‌پنهان لیبی در سه دهه گذشته با گروه‌هایی می‌شد که در فهرست سازمان‌های‌تروریستی آمریکا قرار داشتند. رهبر لیبی در مسیری قرار گرفته بود که بقای حکومت خود را در گرو تن دادن به این مطالبات میدید.
قذافی تصمیم گرفت ضمن پذیرفتن مسؤولیت حمله به هواپیمای خطوط هواپیمایی پان امریکن، یا به قول رسانه ها، «حادثه هوایی لاکربی» خسارت خانواده‌های‌قربانیان را بپردازد و از سوی دیگر در مذاکرات با آمریکا برای برداشته شدن تحریم‌ها از تمام حق این کشور در داشتن برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز نیزگذشت.
در نتیجه قذافی با تمام مطالبات امریکایی‌ها موافقت کرد. آن‌ها از لیبی خواسته بودند ضمن نابودی و انتقال تجهیزات هسته‌ای این کشور به کشوری دیگر، با دسترسی کامل و نامحدود بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به تمام فعالیت‌های‌هسته‌ای اعم از تحقیق و تولید، موافقت کند.
دولت قذافی در ۱۹دسامبر۲۰۰۳ به طور بی‌سابقه‌ای پذیرفت تمامی فعالیت‌های‌قانونی هسته‌ای خود را نیز به صورت داوطلبانه متوقف و خود را تسلیم خواسته‌های‌آمریکا کند. نخست‌وزیر انگلستان هم در همان روز با صدور بیانیه‌ای تصمیم قذافی را تاریخی و شجاعانه خواند و گفت این اقدام نشان داد که مسائل هسته‌ای با مذاکره و به صورت داوطلبانه حل شدنی است.مذاکرات پنهان لیبی با آمریکا برای حل و فصل کامل این پرونده ادامه پیدا کرد. دولت لیبی مسؤولیت اقدام مأموران خود در حادثه تروریستی انفجار هواپیما را پذیرفت و برای هر نفر مبلغ ده میلیون دلار، که در مجموع بالغ بر دو میلیارد و هفتصد میلیون دلارشد، به حساب سپرده واریز و شورای امنیت سامان ملل نیز با صدور قطعنامه ۱۵۰۶ در ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۳، تحریم‌های‌لیبی را لغو کرد اما تحریم‌های‌یک جانبه آمریکا به قوت خود باقی ماند.
این اقدام لیبی درست شش روز پس از وستگیری صدام در مخفیگاه زیرزمینی صورت گرفت. دیک چنی، معاون رئیس‌جمهور امریکا، این دو حادثه را با هم مرتبط خواند و گفت وقتی قذافی به اعتبار کلام بوش پی برد مقاومت را بی‌فایده دید و مسیر درست را انتخاب کرد. براساس گزارش دولت امریکا، دولت لیبی برای اعتمادسازی، طی نه ماه، یعنی از ژانویه ۲۰۰۴ تا سپتامبر همان سال، دست به اقدامات زیرزد.
 - بخش هسته‌ای: لیبی مدارک طراحی سلاح اتمی را، که از شبکه عبدالقدیرخان دریافت کرده بود، به طور کامل در اختیار آمریکا قرار داد. تمامی دستگاه‌های‌سانتریفیوژ، قطعات مربوط، مدارک و مخزن‌های‌حاوی هگزا فلوراید اورانیوم به آمریکا منتقل شد. بیش از پانزده کیلوگرم اورانیوم با غنای بالای سوخت راکتور تحقیقاتی نیز به روسیه بازگشت.
 - بخش شیمیایی لیبی پذیرفت به کنوانسیون منع سلاح‌های‌شیمیایی بپیوندد و در حضور بازرسان سازمان منع سلاح‌های شیمیایی ۳۶۰۰ بمب شیمیایی خود را نابود کند.
 - بخش بیولوژیک: لیبی دسترسی کامل به تأسیسات و افراد مرتبط با فعالیت‌های‌بیولوژیکی را فراهم کرد.
- بخش موشکی: تمامی عناصر مرتبط با موشک‌های‌اسکاد -سی در لیبی نابود شدند و این کشور موافقت کرد تا موشک‌های‌اسکاد- بی را نیز نابود کند.
لیبی در تمامی این بخش‌ها، دسترسی کامل به هر فرد و هرسندی را برای آمریکا فراهم کرد و با بازرسان و نمایندگان آمریکا همکاری کامل و شفافی کرد.
در سپتامبر ۲۰۰۴ نیز کمیته همکاری‌های‌سه جانبه (لیبی، آمریکا و انگلستان) برای ارتقای روابط تشکیل شد. آمریکا بیدرنگ پس از شروع همکاری‌های‌لیبی دفتر حفاظت منافع خود را در تریپولی باز کرد و پس از چهار ماه آن را به سطح دفتر روابط خارجی ارتقا داد.
یکسال پس از نزدیکی لیبی به آمریکا، این کشور معاهده منع گسترش سلاح‌های‌هسته‌ای را امضا کرد و بازرسان امریکایی و انگلیسی برای از بین بردن سلاح‌ها وارد این کشور شدند. براساس مطالبی که منابع لیبیایی در آن سال منتشر کردند، مشخص شد بسیاری از ورود و خروج‌ها، که حجم بسیاری از مراودات بین‌المللی لیبی را نیز تشکیل می‌داد، با ورود و خروج اطلاعات محرمانه از لیبی و تشریح زیرساخت‌ها و نقاط استراتژیک و حساس این کشور نیز همراه بود.
با به اجرا گذاشتن تمام خواسته‌های‌آمریکا فقط تعدادی از تحریم‌ها لغو شد. در آن هنگام رئیس سیا در کنگره و سفیر آمریکا در اسرائیل، با برداشته شدن تحریم‌های‌شورای امنیت علیه لیبی به شدت مخالفت و هر روز اتهام تازه‌ای را متوجه این کشور کردند.
در گزارش سالانه وزارت امورخارجه آمریکا درباره تروریسم، که تحولات ۲۰۰۵ را مورد بررسی قرار داده بود، درباره لیبی چنین آمده است:
لیبی به همکاری‌های‌خود با آمریکا در مبارزه با تروریسم ادامه داده است. لیبی یکی از اعضای شاخه ترور در عملیات علیه جهانگردان در مصر و کسی که به این فرد در لیبی پناه داده بود را تحویل آن کشور داد. لیبی ضمانت‌نامه مکتوب داده است که در صورت استرداد مظنونان گروه المقاتله آن‌ها را اعدام نخواهد کرد. امریکانیزاین گروه را در فهرست گروه‌های‌تروریستی خود قرار داد و سه نفر از اعضای این گروه را، که در افغانستان بازداشت و در زندان گوانتانامو بودند، به لیبی مسترد کرد.
 لیبی بیشترین مبلغ در طول تاریخ را بابت غرامت جان افراد پرداخت کرده، به تمامی خواسته‌های‌آمریکا تن داده بود و انتظار داشت تا اروپا و آمریکا نیز بی‌درنگ روابط خود را عادی کنند، اما این کشورها با احتیاط و گام‌به‌گام و متناسب با اقدامات لیبی جلو می‌رفتند. لیبی از این روند ناراضی بود تا جایی که علایم پشیمانی قذافی از اقداماتش آشکار می‌شد. از طرفی آمریکا به دنبال ارائه الگویی موفق به ایران و کره شمالی بود، که اگرراه لیبی را دنبال کنید از نتایج آن بهره‌مند خواهید شد.
این دو مسئله باعث شد تا آمریکا تصمیم تاریخی خود را در قبال دولت لیبی که ۲۷ سال آن را در فهرست دولت‌های‌حامی تروریسم قرار داده بود در ۱۲می۲۰۰۶ بگیرد. بوش طی بیانیه‌ای اعلام کرد:
دولت لیبی طی شش ماه گذشته، که زیر نظر قرار داشته، هیچ‌گونه پشتیبانی از تروریسم بین‌الملل به عمل نیاورده است و تضمین داده است که در آینده نیز هیچ‌گونه پشتیبانی از اقدامات تروریستی نخواهد کرد. بر این اساس تمامی مجازات‌ها علیه آن کشور لغوشده و از این پس لیبی از جمله کشورهایی است که مشمول دریافت کمک‌های‌آمریکا می‌باشد.
وزیر امورخارجه آمریکا نیز در ۱۵ مه ۲۰۰۶ با صدور بیانیه‌ای گفت:
خرسندم اعلام نمایم که ایالات‌متحده روابط کامل خود را با لیبی از سر خواهد گرفت. لیبی نیز از فهرست دولت‌های‌حامی تروریسم و از فهرست کشورهایی که همکاری کاملی با آمریکا در مقابله با تروریسم جهانی نداشته‌اند، حذف می‌گردد. ما این تصمیم را به خاطر استمرار پایبندی لیبی در محکوم کردن تروریسم و همکاری فوق‌العاده این کشور با آمریکا و سایر اعضای جامعه جهانی در مواجهه با تهدیدات پس از ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ گرفتیم. این نتیجه ملموس آن تصمیم تاریخی است که لیبی در ۲۰۰۳ گرفت. همان‌طور که ۲۰۰۳ نقطه عطف تاریخی برای مردم لیبی بود، ۲۰۰۶ نیز می‌تواند نقطه عطفی برای مردم ایران و کره شمالی باشد.
لیبی یازده سال مقاومت و مذاکره کرد و به دنبال راه‌های‌برون رفت از بحران بود، اما سرانجام با تصمیم تاریخی رهبر خود، این کشور منافع ملی خود را در تسلیم شدن دید. این تصمیم هرگز با واکنش اعتراض‌آمیز مردم یا نخبگان لیبی مواجه نشد، آمریکا نیز در مقابل، منافع کلان خود را در تحقق مطالبات خود می‌دید که به طور کامل از سوی لیبی محقق شده بود. اما دولت آمریکا به سادگی نتوانست افکار عمومی خود را توجیه کند که چگونه می‌توان با رژیمی که هواپیمای آمریکایی با تمامی سرنشینانش را نابود کرده روابط عادی و کامل سیاسی برقرار کرد. پاسخ دولت آمریکا این بود که اولاً هرچه از لیبی خواسته بودیم محقق شد و ما نیز باید به وعده خود عمل می‌کردیم؛ ثانیاً توانستیم با جداکردن لیبی از اردوگاه تروریسم، جان عده‌ای را که می‌توانستند قربانی سیاست‌های‌تروریستی این رژیم در آینده شوند، نجات دهیم؛ ثالثاً باید الگویی عملی و تشویقی برای ارائه به سایر کشورهای منشأ تهدید داشته باشیم.
*۲۰۱۱؛ آمریکا با هدایت ناتو و برای سرنگونی قذافی، با موشک باران لیبی، بسیاری از مردم را کشت و زیرساخت‌های‌این کشور را نابود کرد.
 لیبی بیشترین مبلغ در طول تاریخ را بابت غرامت جان افراد پرداخت کرده، به تمامی خواسته‌های‌آمریکا تن داده بود و انتظار داشت تا اروپا و آمریکا نیز بی‌درنگ روابط خود را عادی کنند، اما این کشورها با احتیاط و گام‌به‌گام و متناسب با اقدامات لیبی جلو می‌رفتند. لیبی از این روند ناراضی بود تا جایی که علایم پشیمانی قذافی از اقداماتش آشکار می‌شد. از طرفی آمریکا به دنبال ارائه الگویی موفق به ایران و کره شمالی بود، که اگرراه لیبی را دنبال کنید از نتایج آن بهره‌مند خواهید شد.با آغاز قیام مردم لیبی در ۲۸بهمن۱۳۸۹، که به دنبال قیام‌های‌مردمی دیگر کشورهای عربی آغاز شد، به نظر می‌رسید که همچون دیگر کشورهای عربی این قیام نیز در چارچوب داخلی لیبی قرار بگیرد و خواسته‌های مشخصی از حکومت را دنبال کند. اما به دنبال برخورد خشونت‌بار سرهنگ معمر قذافی با مردم، این قیام به تدریج از شکل تظاهرات و اعتراضات خیابانی خارج و به جنگ داخلی تبدیل شد. از طرف دیگرو با شدت گرفتن برخورد نیروهای قذافی و معترضان، اخبار تکان‌دهنده‌ای از کشتار مردم توسط نیروهای نظامی لیبی منتشر شد. بازتاب گسترده اخبار لیبی باعث شد تا شورای امنیت سازمان ملل در نشستی به بهانه اقدامات خشونت‌بار قذافی و خواست جهان استکباری با تصویب قطعنامه، ضمن اعلام برقراری «منطقه پرواز ممنوع» برفراز آسمان آن کشور، به نیروهای جنگی ناتو اجازه داد تا هر نوع اقدام ضروری را علیه حملات قذافی به مردم بی‌دفاع لیبی، انجام دهد. از سویی معارضان لیبی یا دقیق‌تر بگوییم یک جناح از آن‌ها به آمریکا اطمینان دادند که اگر قذافی برود و آن‌ها به جای او بنشینند متحدانی قابل اتکا برای آمریکا و متعهد به حفظ منافع آن کشور در منطقه خواهند بود. در اثر تحقق این عوامل، امریکایی‌ها احساس کردند فرصتی دارند تا چهره‌ای اخلاقی به خود بگیرند و به مردم منطقه بگویند که برای دفاع از آن‌ها حاضرند جان سربازان خود را به خطر انداخته و تسلیحات گران‌قیمت‌شان را مصرف کنند؛ و سویی دیگر می‌توانستند با هزینه‌ای اندک متحدی نامتعادل را، که دیگر داشت دردسرساز می‌شد، با چهره‌هایی تازه و دارای وجهه مردمی جایگزین کنند و حتی اموال پنهان و آشکار سرهنگ را هم ضبط کنند.
هرچند در روزهای آغازین حملات ناتو به لیبی، این خوش‌بینی وجود داشت که به زودی قذافی سرنگون شود اما در عمل و با طولانی شدن این عملیات، نگرانی‌های‌متعددی چه بین ناظران و چه بین اعضای ناتو از آینده مداخله نظامی ناتو به وجود آمده است. در این میان اهداف و عملکرد آمریکا در قالب ناتو در عملیات لیبی، بسیار قابل‌توجه است.
مقام‌های‌امریکایی پیش از شروع عملیات در لیبی، با لحنی محتاطانه از مداخله نظامی در این کشور سخن می‌گفتند، که مهم‌ترین علت آن مخالفت افکار عمومی این کشور با آغاز جنگی تازه بود. در نظرسنجی گالوپ، که چند روز پیش از حمله نظامی ناتو به لیبی انجام شد، فقط ۶۷ درصد با انجام چنین حملاتی موافقت کردند، که کمترین میزان حمایت مردمی از مداخله نظامی آمریکا بود. نظرسنجی‌ها پیش از حمله آمریکا به عراق و افغانستان نشان داد که به ترتیب ۷۹و۹۰ درصد از مردم آمریکا با مداخله نظامی موافقند.
لیبی نه فقط یکی از ده کشور بزرگ صادرکننده نفت در جهان است بلکه موقعیت جغرافیایی آن کاملاً راهبردی است. قرارگرفتن لیبی در شمال افریقا، که جزئی از تعریف خاورمیانه است، و همچنین با اروپا مرز مشترک آبی دارد، می‌تواند نقش مؤثری برای تثبیت هژمونی آمریکا بازی کند.
تسلط برلیبی به عنوان کشوری که با دو کشور تونس ومصر مرز مشترک دارد، می‌تواند نوعی اشراف راهبردی از سوی آمریکا بر این دو کشور پدید آورد.
همچنین کشور لیبی در دریای مدیترانه بیش از ۱۷۷۰ کیلومتر مرز ساحلی دارد به گونه‌ای که دست‌کم در داخل کشور برخی از آن به عنوان دریای لیبی یاد می‌کنند. لیبی از طریق آب‌های‌مدیترانه به کشورهای مراکش، الجزایر، تونس، لیبی، مصر، فلسطین، سرزمین‌های‌اشغالی، لبنان، سوریه، ترکیه، یونان ، آلبانی، صربستان، مونته نگرو، بوسنی و هرزگوین، کرواسی، اسلوونی، ایتالیا، فرانسه، اسپانیا و همچنین دو کشور جزیره‌ای قبرس ومالت وصل می‌شود. با توجه به این‌که آب‌های‌مدیترانه به آب‌های‌آزاد جهان نیز راه دارد، این منطقه برای آمریکا بسیار مهم است. حتی پس از این‌که به خاطر مخالفت روسیه، طرح سپر دفاع موشکی آمریکا از خاک دو کشور چک و لهستان برچیده شد، واشنگتن سعی کرد آن را بر روی کشتی‌های غول‌پیکری مستقر کند که در آب‌های‌مدیترانه لنگر انداخته بودند.
امریکا در شرق آسیا، منطقه قفقاز و حوزه کشورهای دریایی خزر و برخی دیگر از مناطق جهان، متحد راهبردی دارد و منافع خود را تأمین می‌کند، اما حضور مستقیم آمریکا در مناطقی دیگر مانند امریکای لاتین و افریقا، اجازۀ قدرت گرفتن را از دیگر کشورهای درحال خیزش خواهد گرفت، که از این طریق منافعش دست نخورده باقی می‌ماند.
از سویی پس از شروع انقلاب‌های‌منطقه، آمریکایی‌ها به تکرار ادعا کرده بودند که در کنار ملت‌های‌منطقه ایستاده‌اند. طبیعی بود که ملت‌های‌این منطقه، با توجه به پیشینه آمریکا در حمایت از طاغوت‌های‌ظالم و خونریز، این ادعا را باور نکنند. وضعیت خاص لیبی برای آمریکا فرصتی فراهم آورد تا بتواند مردم را فریب دهد.
از میان تمام عللی که ذکر شد، مهم‌ترین هدف آمریکا از حمله به لیبی، تسلط برچاه‌های‌نفت است که توسط شرکت‌های‌غربی استخراج می‌شود. به رغم اهمیت بسیار انرژی منطقه خلیج‌فارس برای امریکا، بی‌ثباتی‌های اخیر در جهان عرب آینده عرضه باثبات نفت از منطقه را در هاله‌ای از ابهام فرو برده است. یکی از فوری‌ترین طرح‌ها چنین است: آمریکا و غرب تا می‌توانند باید منابعی مطمئن برای تأمین نفت ارزان خود دست و پا کنند. لیبی مسلماً می‌تواند یکی از این منابع باشد. در این صورت، شاهد سقوط قیمت نفت در بازارهای جهانی خواهیم بود، که بهترین درمان موقتی برای بحران اقتصادی حاکم بر آن کشورهاست.
گرچه اوباما برای حمله به لیبی، دلایل سیاسی، راهبردی و انسان‌دوستانه! را نام برده است، با وجود این به نظر می‌رسد اکنون مسئلة لیبی، همچون همه مسائل دیگر جهان‌سوم، برای کشورهای ابرقدرت، به محملی برای حل مسائل داخلی آن‌ها تبدیل شده است و اکنون موضوع، نه حمایت از مردم لیبی است و نه مبارزه با قذافی. درعین حال باراک اوباما می‌خواهد علاوه بر دستیابی و تاراج نفت لیبی، در قالب یک منجی از این کشور خارج شود.
به طور کلی مورد لیبی نشان می‌دهد که امریکایی‌ها راهبرد خود در تحولات خاورمیانه را با فرصت‌طلبی منعطف کرده‌اند و این موضوعی است که به سادگی نباید از کنار آن گذشت. به طور خلاصه می‌توان گفت آمریکا می‌خواهد:
1. با فریب مردم و روشنفکران غرب زده، مشروعیت ازدست رفته خود را در منطقه بازسازی کند.
۲. هرکار میکند به دست دیگران و با شراکت آن‌ها باشد نه یکجانبه و قلدرانه.
٣. منافع حیاتی خود را به جای طاغوت‌های‌وابسته از طریق نظام‌هایی اعمال کند که به ظاهر استقلال دارند.لیبی درحال حاضر مسیر قاچاق اسلحه به شورشیان سوریه است و دولت انتقالی تازه لیبی، نماینده واقعی، باثبات، محافظ حقوق مدنی و اقتصادی مردم لیبی نیست. لیبی کشوری است که به سبب این تغییرات خشونت‌آمیز، روی امنیت و ثبات به خود نمی‌بیند. برخلاف خشونت‌های‌داخلی که به اندازه کافی برای امنیت شهروندان لیبی بد بود وضعیت کنونی لیبی، که توسط کشورهای خارجی کنترل می‌شود، خود باعث درد و رنج شهروندان لیبیایی شده است. درحال حاضر نفت لیبی برای آمریکا و اروپا رایگان است. به ظاهر نتیجه و بهای زحمات آن‌ها در تغییر رژیم، استعمار نامحدود نفت لیبی است !؟
امریکا و اروپا سال‌ها و حتی تا مدت اندکی پیش از مداخله برای براندازی رژیم معمر قذافی، دیکتاتور پیشین لیبی، در۲۰۱۱، ارتش وی را تجهیز و با یکدیگر همکاری دوجانبه داشتند. ایالات‌متحده و سازمان‌های جاسوسی با شکنجه‌گران وقاتلان قذافی تعاملات نزدیکی داشتند. معمرقذافی از برنامه هسته‌ای خود نیز دست کشیده بود.
سرنوشت قذافی به همراه سرنوشت ملت عراق، درواقع در بردارنده این پیام است که فقط تسلیحات هسته‌ای می‌توانست از آن‌ها در برابر دخالت دولت‌ها محافظت کند. اما قذافی قابل اعتماد نبود و مستقلانه عمل می‌کرد. او حتی در کتاب خود پادشاه عربستان را به بدترین شکل مورد خطاب قرار داد: «پادشاهی عربستان، حکومتی است ساخته شده توسط انگلستان و حفاظت شده توسط ایالات‌متحده!!» وی این سخن را درباره قطر یکی دیگر از کشورهایی که بعدها با او دشمن شد نیز بیان کرد. بیداری اسلامی در تونس ومصر از کنترل خارج شده بود و اکنون باید کاری انجام می‌شد. جنبش‌های مسالمت‌آمیز خواستار سرنگونی دیکتاتورها بودند.
خشونت معترضان در لیبی راه را برای دخالت آمریکا باز کرد. تعامل خشونت‌بار در لیبی، به ظاهر از سوی بیداری اسلامی، پوششی برای سرکوب خشونت‌آمیز اعتراضات مسالمت‌آمیز در بحرین و یمن را فراهم کرد. آن‌ها مخالفان موج بیداری بودند، همان کسانی که به مسلح کردن شورشیان در لیبی کمک کرده بودند، و بعدها در سوریه، این کار را نه فقط برای مسلح کردن بلکه برای کنترل آن‌ها انجام دادند. آنان اقدامات خود را زیر پرچم کمک انسان‌دوستانه آغاز کردند.
براساس گزارشی موثق در ماه ژوئن، در درگیری‌های ‌دو طرف از جمله بمباران‌های‌ناتو، طی چهارماه، ده هزار نفر کشته شده‌اند. در عمل ناتو، زیر سلطه ایالات‌متحده، و به بهانه حفاظت از غیرنظامیان از کشتارجمعی، وارد جنگ شد. برخی از ناظران معتقدند که شورشیان، به خوبی مسلح شده بودند. اما ناتو بیدرنگ هدف مأموریت خود را نجات انسان‌دوستانه برشمرد و برای رسیدن به این هدف، سرنگونی حکومت معمرقذافی، اجتناب‌ناپذیر بود. اوباما، سارکوزی و کامرون ، اطلاعیه‌ای را در پانزدهم آوریل با محوریت سرنگونی قذافی منتشر کردند که سازمان ملل هرگز آن را تأیید نکرد. ساموئل لاکلیئر، دریاسالار نیروی دریایی ایالات‌متحده، در ماه می، به مایک ترنر، نماینده کنگره، گفته بود که ناتو در تلاش است معمر قذافی را ترور کند.
در این جنگ، بیش از ششصد هزار غیرنظامی، که صد هزار نفر از آن‌ها اهل لیبی بودند، از کشور گریختند و دویست هزار نفر نیز آواره شدند. این ارمغان آمریکا برای لیبی بود.
ناتو به رهبری آمریکا برای ماه‌ها طرابلس را بمباران کرد. گاهی برای کشتار غیرنظامیان عذرخواهی می‌کرد، اما بسیاری از ناظران معتقد بودند که ناتواین کار را با هدف شوک و هراس‌افکنی انجام می‌دهد. در بین بمباران ناتو، به رسانه‌ها نیز حمله شد، که تعدادی روزنامه‌نگار و خبرنگار کشته شدند.
*۲۰۱۲؛ در نوزدهم ژانویه، حقوق بشر سازمان عرب، مرکز فلسطینی حقوق بشر، و کنسرسیوم بین‌المللی کمک‌های بشردوستانه گزارش کردند که «ناتو مناطق و غیرنظامی را بمباران کرده است و این عمل جنایت جنگی است.»
لیبی درحال حاضر مسیر قاچاق اسلحه به شورشیان سوریه است و دولت انتقالی تازه لیبی، نماینده واقعی، باثبات، محافظ حقوق مدنی و اقتصادی مردم لیبی نیست. لیبی کشوری است که به سبب این تغییرات خشونت‌آمیز، روی امنیت و ثبات به خود نمی‌بیند. برخلاف خشونت‌های‌داخلی که به اندازه کافی برای امنیت شهروندان لیبی بد بود وضعیت کنونی لیبی، که توسط کشورهای خارجی کنترل می‌شود، خود باعث درد و رنج شهروندان لیبیایی شده است. درحال حاضر نفت لیبی برای آمریکا و اروپا رایگان است. به ظاهر نتیجه و بهای زحمات آن‌ها در تغییر رژیم، استعمار نامحدود نفت لیبی است !؟
هدف اصلی آمریکا هرگز نجات جان غیرنظامیان نبوده و در جریان حملاتش بسیاری از غیرنظامیان کشته شده‌اند، که به دلیل بایکوت خبری، اخبار این وقایع به طور گسترده منعکس نمی‌شود.
اختلافات پیش آمده در بین اعضای ناتوهم صرفاً به جاه‌طلبی‌ها و سهم‌خواهی‌های آن‌ها از لیبی مربوط می‌شود. اکنون بین آمریکا و کشورهای اروپایی، جدالی بر سر تقسیم منافع در لیبی در جریان است. جدال اصلی بین فرانسه و آمریکاست. فرانسه به عنوان جاه‌طلب‌ترین کشور اروپایی، سهم زیادی از لیبی می‌خواهد و این به مذاق آمریکایی‌ها خوش نمی‌آید. انگلستان هم سهم اصلی نفت لیبی را برای خود و شرکت بریتیش پترولیوم - که پیش از این هم در لیبی فعال بود می‌خواهد و از این نظر با فرانسه و آمریکا و ایتالیا رقابت دارد. ایتالیا هم که در لیبی پیشینه استعمارگری دارد، سهم خود را می‌خواهد. در مجموع این منفعت‌طلبی‌ها، باعث درگیری بین اعضای ناتو شده است.
در این میان، چیزی که اهمیت ندارد مردم لیبی هستند. حتی گزارش‌هایی مبنی بر آزمایش سلاح‌های تازه و استفاده از بمب‌های اورانیومی از سوی آمریکا و ناتو در لیبی منتشر شده است.

منبع: کتاب خاطرات شیطان، نوشته صالح قاسمی