خويشتنداري در کلام امام راحل





همگاني با امام خميني (قدس سره) در طي منازل معرفت و مراتب جهاد نفس و سلوک راه قدس و عبوديت را دشوارهاي فراوان است و همت بلند وعزم و جزم و بصيرت به راه و آگاهي از موانع مي خواهد. از گام هاي عمده و اساسي که خود داراي مراتب و درجاتي است ، تقوا و خويشتنداري مي باشد. و از همين روي است که اين گام ، خود از مدارج کمال و مقامات سلوک نيست ولي چنان که حضرت امام تأکيد ورزيده اند بدون آن نيز حصول هيچ مقامي امکان ندارد. پس اين گاهي است با عرضي عريض و ژرفايي بس عميق. حراست از خويشتن خويش و نگهباني از فرو افتادن در محرمات و اهتمام به انجام تکاليف ، مرحله اي از اين مهم است که آدمي را آماده ي مراتب ديگر مي کند. روح آدمي نيز چون جان او گاه به سلامت است و گاه دچار بيماري مي شود. سلامتي و بيماري روحي نيز معلول عواملي است که سالک ، سخت بايد مراقبت کند. محرمات ، جان آدمي را بيمار مي کند و امتثال واجبات موجب سلامت و صلاح نفس است.
« بدان اي عزيز که چنانچه از براي اين بدن ، صحت و مرضي است و علاج و معالجي ، براي نفس انسان و روح آدميزاده نيز صحت و مرض و سقم و سلامتي و علاج و معالجي است. صحت و سلامت آن عبارت است از اعتدال در طريق انسانيت ، و مرض و سقم آن ، اعوجاج از طريق و انحراف از جاده ي انسانيت است. و اهميت امراض نفسانيه، هزاران درجه بيشتر از امراض جسمانيه است. زيرا که غايت اين امراض ، منتهي مي نمايد انسان را به حلول موت، و همين که مرگ آمد و توجه نفس از بدن سلب شد، تمام امراض جسمانيه و خلل هاي ماديه از او مرتفع شود، و هيچ يک از آلام و اسقام بدنيه ، براي او باقي نماند. و ليکن اگر خداي نخواسته داراي امراض روحيه و اسقام نفسيه باشد ، اول سلب توجه نفس از بدن و حصوص توجه به ملکوت خويش ، اول پيدايش امراض و أسقام آن است.»
بيماري هاي روحي همان گونه که حضرت امام در ادامه ياد آور شده اند ، به آتش زير خاکستر مي ماند که با جدا شدن روح از بدن ، همه آشکار مي شود و از باطن ذات او به ظاهر مي آيد . از اين رو:
« انسان مايل به صحت نفس و شفيق به حال خود و علاقه مند به صحت ، پس از تنبه به اينکه راه چاره از خلاصي از عذاب اليم منحصر است به دو چيز: يکي اتيان [انجام] به مصلحات و مستصحات [ موجبات سلامتي] نفسانيه و ديگر پرهيز از مضرات و مولمات [موجبات درد و بيماري] آن. و معلوم است که ضرر محرمات در مفسدات نفسانيه ، از همه چيز بيشتر است ، و از اين سبب محرم شده اند و واجبات در مصلحات ، از هر چيز مهم تر است ، و از اين جهت واجب شده اند و افضل از هر چيز و مقدم بر هر مقصد مقدمه ي پيشرفت و راه منحصر مقامات و مدارج انسانيه ، اين دو مرحله است که اگر کسي مواظبت به آنها کند، از اهل سعادت و نجات است. و از مراجعه ي به اخبار و آثار و خطب نهج البلاغه واضح شود که حضرات معصومين نيز به اين مرحله بيشتر اهميت داده اند.
پس از عزيز اين مرحله ي اول را خيلي مهم شمار و مواظبت و مراقبت در امر آن نما که اگر قدم اول را درست برداشتي و اين پايه را محکم کردي ، اميد وصول به مقامات ديگر است ، و الا رسيدن به مقامات ، ممتنع ، و نجات بس مشکل و صعب مي شود.»
به هر روي آنچه شرط کمال سالک و وصول به مدارج ترقي روحاني و ارتقاي معنوي است و بي آن ، اساسا سالک را نرسد که خود را در سلوک طريق حق پندارد ، تقوا و خويشتنداري است و اين مهم را چنان که اشارت رفت مراتب و مدارجي است و در هر مرتبه ، سالک را تقواي خاصي شرط راه است ، چه اينکه امام (قدس سره) مي فرمايند:
« ببايد دانست که تقوي ، گرچه از مدارج کمال و مقامات نيست ، ولي بي آن نيز حصول مقامي امکان ندارد ، زيرا که مادامي که نفس ملوث به لوث محرمات است ، داخل در باب انسانيت و سالک طريق آن نيست ، و مادامي که تابع مشتبهات و لذايذ نفسانيه است ، و حلاوت لذايد در کام او است ، اول مقام کمالات انسانيه براي او رخ ندهد ، و تا حب و علاقه به دنيا در قلب او باقي است ، به مقام متوسطين و زاهدين نرسد ، و تا حب نفس در کامن [ درون ناپيدا] ذات او است به مقام مخلصين و محبين نايل نگردد ، و تا کثرات ملک و ملکوت در قلب او ظاهر است ، به مقام مجذوبين نرسد و تا کثرات اسماء در باطن ذات او متجلي است ، به فناي کلي نايل نگردد ، و تا قلب التفات به مقامات دارد ، به مقام کمال فنا نرسد ، و تا تلوين در کار است ، به مقام تمکين نرسد و ذات به مقام اسم ذاتي در سر او تجلي ازلي و ابدي نکند. پس تقواي عامه از محرمات است ، و خاصه از مشتهيات، و زاهدان از علاقه ي به دنيا ، و مخلصان از حب نفس ، و مجذوبان از ظهور کثرات افعالي ، و فانيان از کثرات اسمائي ، و واصلان از توجه به فنا ، و متمکنان از تلوينات. «فاستقم کما امرت.»»
حضرت امام، پس از شرح تقواي عامه که نخستين مرتبه از خويشتنداري است از استاد بزرگوار خويش ، عارف نامدار مرحوم آيت الله شاه آبادي دستورالعملي را بازگو مي فرمايند که در اين گام مي تواند توشه ي راه باشد:
« جناب عارف بزرگوار و شيخ عالي مقدار ما مي فرمودند که مواظبت به آيات شريفه ي آخر سوره ي حشر، از آيه ي شريفه ي « يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد» تا آخر سوره ي مبارکه با تدبر در معني آنها در تعقيب نمازها ، و خصوصا در اواخر شب که قلب فارغ البال است ، خيلي مؤثر در اصلاح نفس است و نيز براي جلوگيري از شر نفس و شيطان ، دوام بر وضو را سفارش مي فرمودند و مي گفتند : وضو به منزله ي لباس جندي [ سرباز] است ، و در هر حال از قادر ذوالجلال و خداوند متعال جل جلاله با تضرع و زارع و التماس بخواه که تو را توفيق دهد در اين مرحله و تو را ياري فرمايد در حصول ملکه ي تقوا »
البته همان گونه که امام يادآور شده اند:
« اوايل امر، قدري مطلب ، سخت و مشکل مي نمايد، ولي پس از چندي مواظبت، زحمت به راحت مبدل مي شود و مشقت به استراحت . بلکه به يک لذت روحاني خالصي بدل مي شود که اهلش آن لذت را با جميع لذات ، مقابل نکنند.»
منبع: چهل حديث ، حديث دوازدهم