دخالت های آمریکا در مصر
آمریکا چرا و چگونه در امور دیگر کشورها دخالت می کند؟ با خواندن این مقاله می توانید به بخشی از پاسخ خود مبنی بر دخالت آمریکا در امور داخلی مصر یکی از استراتژیک ترین کشورهای اسلامی در شاخ آفریقا آشنا شوید. این مقاله از تاریخ 1948 تا به امروز را بیان خواهد کرد. با ما همراه باشید.
مداخلات ایالات متحده آمریکا در امور داخلی کشور مصر
چکیده
آمریکا چرا و چگونه در امور دیگر کشورها دخالت می کند؟ با خواندن این مقاله می توانید به بخشی از پاسخ خود مبنی بر دخالت آمریکا در امور داخلی مصر یکی از استراتژیک ترین کشورهای اسلامی در شاخ آفریقا آشنا شوید. این مقاله از تاریخ 1948 تا به امروز را بیان خواهد کرد. با ما همراه باشید.
آمریکا چرا و چگونه در امور دیگر کشورها دخالت می کند؟ با خواندن این مقاله می توانید به بخشی از پاسخ خود مبنی بر دخالت آمریکا در امور داخلی مصر یکی از استراتژیک ترین کشورهای اسلامی در شاخ آفریقا آشنا شوید. این مقاله از تاریخ 1948 تا به امروز را بیان خواهد کرد. با ما همراه باشید.
حمایت آمریکا از حکومتهایغیرمردمی مصر، در شکلهایمختلفی دنبال میشد. مصر برای ثبات منافع آمریکا در منطقه بسیار مهم بود. آمریکا طی سالهای متمادی، با پشتیبانی مالی، نظامی و دیپلماتیک از مصر، هرنوع حرکت انقلابی در این کشور و کشورهای منطقه را به شدت سرکوب میکرد.
بهرغم سرکوب مخالفان و نقض آزادی و حقوق بشر در مصر، این کشور هرگز زیر فشار غرب و آمریکا قرار نگرفت؛ برعکس آنها همواره کمکهایبلاعوض مالی و تسلیحاتی میکردند، چراکه مصر از گذشته، به دلایل سیاسی، جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی، بخشی جداییناپذیر از معادلات امریکایی خاورمیانه و جهان بوده است.
علاوه بر این، مصر به لحاظ ژئوپولتیک با در اختیار داشتن گذرگاه آبی سوئز، در واقع شاهراه ترانزیت و تجارت جهانی را در اختیار دارد و از سویی دیگر به دلیل همجواری با فلسطین و رژیم اشغالگر صهیونیستی، یکی از طرفهایمناقشه هفتاد ساله بین فلسطین و اسرائیل بوده است. بر این اساس آمریکا با تکیه بر تجربیات نیم قرن خود در تعامل استکباری با منطقه، همواره نقش مصر را برای اجرای نقشههای بلندمدت خود مهم دیده است. نخستین اولویت مصر برای امریکا، حفاظت از امنیت صهیونیستهاست، همچنین از نگاه امریکا، مصر خاکریز استراتژیک جهان عرب و جهان اسلام است.
مصر و کشورهای دیگر عربی به طور رسمی چهار بار در ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و۱۹۷۳ با اسرائیل جنگیدهاند و جز در یک مورد که موفقیتی جزئی داشتند، در سایر موارد شکست خوردهاند. از این رو در طول تاریخ روابط بین کشورهای آمریکا و مصر و رژیم صهیونیستی، فراز و نشیبهایبسیاری داشته است.
*۱۹۵۶؛ نخستین بار ایالاتمتحده آمریکا در بحران کانال سوئز، آشکارا مصررا تهدید به حمله اتمی کرد.
محمد انورسادات، رئیسجمهور نظامی مصر، رهبری آخرین جنگ بین صهیونیستها و اعراب را در کنار سوریه بر عهده داشت. مصر در این جنگ شکست خورد و دو طرف خسارات شدیدی دیدند؛ اما این شکست به همراه فشارها و رایزنیهای بینالمللی آمریکا مقدمهای شد برای ترمش وسپس چرخش سیاستهایاین کشور، تا جایی که سبب شد انور سادات پای میز مذاکره با طرفهایصهیونیستی و آمریکایی بنشیند.
انورسادات با حضور در کمپ دیوید استراحتگاه ییلاقی رئیسجمهور آمریکا پس از انجام دوازده روز مذاکره مخفی با مناخیم بگین، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی، و جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت ایالاتمتحده امریکا، بین طرفین جنگ اعراب و اسرائیل، پیمان صلح امضا شد.
پذیرش پیمان کمپ دیوید از طرف مصر به عنوان رهبراعراب در جنگ با رژیم صهیونیستی، تعجب جامعهجهانی را برانگیخت، چرا که رئیسجمهور مصر در چرخشی سریع، نخستین حاکم کشوری عرب بود که پیمان سازش را با صهیونیستها امضا میکرد و این کشور را بیچون و چرا به رسمیت میشناخت.
در همان سال، انورسادات به دلیل تلاش هایش برای سازش، جایزه صلح نوبل دریافت کرد. هرچند این پیمان در افکار عمومی غرب و رژیم صهیونیستی، موفقیتی جدی برای صهیونیستها محسوب میشد و انورسادات به عنوان فردی صلحطلب معرفی میشد، اما افکار عمومی اعراب مسلمان و مردم مصر مخالف این قرارداد بود، به طوری که در سپتامبر۱۹۸۱، سادات با همکاری و حمایت آمریکا اقدام به سرکوب شدید گروههایمختلف سیاسی برای آرام کردن و کنترل کامل اوضاع مصر کرد و دستور دستگیری اعضای حزب کمونیست مصر، ناصریست (ملیگراهای عرب)، فمینیست ، اسلامگراها و همچنین گروههایی از دانشجویان فعال سیاسی را صادر کرد.
سرانجام، خالد اسلامبولی، عضوسازمان جهاد اسلامی و مخالف معاهدة کمپ دیوید و نفوذ سیاسی آمریکا و رژیم صهیونیستی، سادات را در ۶ اکتبر۱۹۸۱ ترور کرد.
پس از انورسادات، حسنی مبارک رئیسجمهور مصر شد. مبارک در آخرین نبرد با رژیم صهیونیستی به خاطر رشادتهای فراوانی که از خود نشان داده بود لقب «قهرمان ملی» گرفت، اما وی نیز با چرخش از مواضع پیشین خود سیاستهای سادات را ادامه داد و به آغوش آمریکا پیوست.
بیشتر بخوانید: مداخلات ایالات متحده آمریکا در قاره ی آفریقا
مبارک در دوران خود و با حمایت آمریکا، مبارزان مذهبی را سرکوب کرد، تمام سندیکاهای حرفهای مانند کانون وکلا را بست و فعالان حقوق بشر را مورد آزار و اذیت قرار داد.
مبارک به ظاهر دموکراسی، و درواقع با حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی حکومتی دیکتاتوری تشکیل داد. وی با برگزاری چهار انتخابات فرمایشی، بدون اینکه رقیبی در مقابلش باشد، به پیروزی رسید و به این ترتیب سی سال بر مصر حکومت کرد.
رژیم مبارک هراس شدیدی از اسلامگرایان داشت. محمد بدیع، رهبر جنبش اخوان المسلمین، تأکید کرد که طی دهه گذشته، بیش از سی هزار عضو این جنبش در زندانهای رژیم مبارک بودهاند و اموال اعضای این جنبش مصادره شده است.
در دوران مبارک، اختلافات طبقاتی شدت گرفت و در اواخر حکومت دیکتاتوری وی، آمار بیکاری به بیست درصد رسیده بود. این درحالی بود که حسنی مبارک سالانه حدود سه میلیارد دلار مساعده و وام بلاعوض از آمریکا دریافت میکرد و امریکاییها بازسازی و تجهیز نیروهای مسلح مصر را نیز بر عهده داشتند و به سبب معاهده کمپ دیوید به هر شکل ممکن از حسنی مبارک حمایت میشد.
*۲۰۱۱؛ آمریکا در ادامه حمایت از حکومت دیکتاتوری مبارک در مقابل انقلاب مردم مصر، به مداخله همهجانبه و سرکوب گسترده مردم پرداخت، اما سرانجام حکومت دیکتاتوری مبارک، درحالی که کسی انتظارش را نداشت، سرنگون شد. حسنی مبارک در پی هفده روز اعتراضات سراسری در مصر، که بیشتر در میدانالتحریر قاهره برپا شد، در ۱۰ فوریه ۲۰۱۱ استعفا داد. این اقدام غافلگیرکننده بود، چون همه انتظار داشتند آمریکا از وی حمایت کند.
*۲۰۱۲-۲۰۱۱؛ ایالاتمتحده با حمایتهایسیاسی، نظامی و اطلاعاتی از حکومت نظامیان مصر، درصدد حفظ جایگاه و منافع ضدمردمی خود برآمد.
*۲۰۱۳-۲۰۱۲؛ این بار آمریکا با حمایت از دولت محمد مرسی، به دنبال انحراف انقلاب مردمی و نفوذ در بدنه جنبش اسلامی بود، که در پایان با فریب مرسی ودادن اطلاعات نادرست، وی را دچار خطای محاسباتی و انحراف کرد. دو سال پس از انقلاب ۲۰۱۱ مصرو روی کار آمدن دولت مردمی محمد مرسی، رژیم صهیونیستی و آمریکا، که میدیدند منافعشان در منطقه با روی کار آمدن عضوی از اعضای اخوان المسلمین با خطر روبهرو شده است، از ارتش مصر در کودتای نظامی حمایت کردند.
*۲۰۱۳؛ آمریکا با حمایتهایگسترده اطلاعاتی، سیاسی و مالی، از کودتای نظامیان حامی حسنی مبارک بر علیه محمد مرسی، با قدرت دفاع کرد و باعث سقوط دولت محمد مرسی شد. البته آمریکا در ابتدای امر به نظر میرسید که مخالف این کودتا باشد ولی پس از کودتا و با بهبود روابط غرب با مصر و به رسمیت شناختن دولت تازه توسط آمریکا، مشخص شد این کودتا نیز امریکایی بوده است.
انقلاب ۲۲بهمن۱۳۸۹ مصر به عنوان مادر جنبشهاینوین عربی شناخته میشود. با آنکه این انقلاب پس از سقوط حکومت طاغوتی و وابسته تونس در ۲۴ دی ماه رخ داد ولی به دلیل جایگاه و نقش کلیدی و راهبردی مصر که در معادلات خاورمیانه داشت، نقطه عطفی به حساب میآید. تا کنون سرنگونی حکومت سی ساله حسنی مبارک (مهر۱۳۶۰ بهمن۱۳۸۹)، که مهمترین متحد آمریکا در منطقه بود، به عنوان بزرگترین نماد تحول در تولد خاورمیانه جدید ثبت شده است.
مصر برخلاف دیگر کشورهای عربی از موقعیت جغرافیایی خاصی برخوردار است و این موضوع باعث میشود تا آمریکا به این کشور از زاویهای کاملاً متفاوت بنگرد. مصر نسبت به دیگر کشورهای عربی شمال افریقا، بیشترین جمعیت و نیروی نظامی قدرتمندی دارد. این ویژگیها موقعیت مصردر منطقه را ممتاز کرده است. این کشور با در اختیار داشتن صحرای سینا، نقطه اتصال بین افریقا و آسیاست. این امر گذشته از مرز مشترکش با رژیم صهیونیستی و مرز یازده کیلومتری با نوار غزه، موقعیت برجسته این کشور را در قلب خاورمیانه به خوبی نشان میدهد. در این میان، باید به وجود آبراه سوئز در مصر وإشراف این کشور بر دریایسرخ نیز توجه کرد، که برای نفوذ امریکا در شبه جزیره عربستان و شاخ آفریقا از اهمیت خاصی برخوردار است.
همسویی مصر با سیاستهایآمریکا در خاورمیانه، نقش کلیدی در پیشبرد این سیاستها دارد؛ به عبارت دیگر، مصر برای منافع آمریکا در منطقه حکم لنگرگاه مطمئنی است که با تکیه بر آن میتواند منافع خود را تضمین کند. از این رو، آمریکا به سرسپردگی و ثبات حکومت مصر نیاز مبرمی دارد؛ اما انقلاب مردم مصر، آن را به خطر انداخته است.
امریکا پس از اینکه امیدهای خود را از ادامه حکومت مبارک از دست داد، تلاش کرد تا ساختار حکومت دستنشانده و طاغوتی مبارک را از طریق عمر سلیمان، یکی از پایههای اساسی حکومت مبارک، ادامه دهد.این کشور به دلیل داشتن موقعیت ژئوپلتیک خاص خود در میان سه قاره اروپا، آسیا و اروپا و موقعیت مذهبی ویژه و وجود دانشگاه قدیمی الازهرو یکی از مهمترین ارکان مرجعیت جهان تسنن، ریشهدار بودن جریانهای اسلام سیاسی در این کشور از گذشتههایدور و تعارض دائمی اخوانیها به ویژه با قرائتهاینزدیک به جمهوریاسلامی با حکومتهای وقت و مورد توجه قدرتهای جهان بوده و تحولات آن از سوی این کشورها رصد میشود، به طوری که شاید بیشترین موضعگیری و رفت و آمدهای مقامات آمریکایی به کشورهای درحال انقلاب و درعین حال بیشترین موضعگیریهای ضد و نقیض از سوی مقامات این کشور را نسبت به مقامات و تحولات مصر شاهد بودیم
پس از پیگیری جدی اهداف انقلاب توسط مردم و مخالفت با حضور افراد سرسپرده مبارک، آمریکا تلاش کرد در ظاهر مخالفتی با خواسته انقلابیها نداشته باشد. با توجه به نگرانی آمریکا از تأثیر تحولات مصر برامنیت رژیم صهیونیستی، این کشور تهدید کرد در صورت برهم خوردن توافقنامه صلح مصربا اسرائیل، کمکهایمالی خود را به مصر، که در حدود سالی ۱٫۵ میلیارد دلار است، قطع خواهد کرد؛ درحقیقت آمریکا در گذشته مصر را از راه دادن یارانه کالا به خود وابسته کرده است. هرچند آمریکا در بخش نظامی و راهبردی مصر سرمایهگذاری زیادی کرده است و بدون حضور این کشور ترتیبات امنیتی آمریکا در منطقه به خطر میافتد، اما در انقلاب مردم، امکانات و اهرمهای زیادی در اختیار آمریکا وجود ندارد و به نظر میرسد که آمریکا بیشتر در پی موج سواری است. آمریکا در عین حال که اهرمهای لازم را در اختیار ندارد ولی در پی گزینههای مشخصی است. به طور مشخص، نخستین و مطلوبترین گزینه، حفظ ساختار پیشین بود که با حذف مبارک و جایگزینی عناصری مانند عمر سلیمان، این هدف حاصل میشد. آمریکا در پیگیری این گزینه با مخالفت شدید انقلابیها مواجه شد. پس از آن الگوی مطلوب ایالاتمتحده تبدیل به تلفیق عناصر و مؤلفههاینظام پیشین با نیروهای جدید شد. این نظام ترکیبی و تلفیقی به طوری است که انقلابیها با گروه به اصطلاح تجدیدنظرطلب نظام گذشته زیر سقف دولت واحد جمع شوند تا جریان اسلامگرای مردم مصر نتواند در شکلگیری قدرت پس از مبارک نقشی داشته باشد.
در آینده میان مدت و درازمدت مصر، گزینههایدیگری هم برای آمریکا وجود داشت و این کشور سعی کرد از ابزارها و ساختارهایی مانند ارتش مصر، که وابستگی آن به آمریکا بدیهی است، برای تأمین منافع خود استفاده کند.
محکوم نکردن کودتای ارتش مصرعلیه دولت قانونی این کشور از سوی آمریکا، این کشور را در مظان اتهام دخالت در کودتای مصر قرار داده است. نگاهی به مواضع متضاد، غیرصادقانه و تعاملات پنهان و آشکار نظیر سفر مقامات بلندپایه آمریکا به قاهره و نیز انتخاب سفیر تازه آمریکا در مصر با ویژگی و سوابق توطئهگرانه، درستی این ادعا را ثابت میکند.
این کشور به دلیل داشتن موقعیت ژئوپلتیک خاص خود در میان سه قاره اروپا، آسیا و اروپا و موقعیت مذهبی ویژه و وجود دانشگاه قدیمی الازهرو یکی از مهمترین ارکان مرجعیت جهان تسنن، ریشهدار بودن جریانهای اسلام سیاسی در این کشور از گذشتههایدور و تعارض دائمی اخوانیها به ویژه با قرائتهاینزدیک به جمهوریاسلامی با حکومتهای وقت و مورد توجه قدرتهای جهان بوده و تحولات آن از سوی این کشورها رصد میشود، به طوری که شاید بیشترین موضعگیری و رفت و آمدهای مقامات آمریکایی به کشورهای درحال انقلاب و درعین حال بیشترین موضعگیریهای ضد و نقیض از سوی مقامات این کشور را نسبت به مقامات و تحولات مصر شاهد بودیم، به طوری که در آغاز انقلاب، که هنوز فروپاشی رژیم مبارک مشخص نبود، از حمایت خود از مبارک سخن به میان میآوردند و آنگاه که نشانههایشکست آشکار شد از حقوق مردم مصر و لزوم توجه دولت مصر به این حقوق صحبت کردند؛ در واقع تحولات مصر به اندازهای برای آمریکا حائز اهمیت بود که با وجود سمتگیری انقلاب بر علیه اهداف آمریکا همچنان از پای ننشسته و از هیچ تلاشی در جهت مدیریت انقلاب به نفع غرب خودداری نکردند. آمریکا تلاش کرد تا با حذف مبارک، بقایای رژیم پیشین را بر سر کار آورده و بهزعم خود انقلاب مصر را انقلاب بر علیه حاکم دیکتاتور مصر عنوان کند که با رفتن او همه مشکلات رفع شده است، حال آنکه مردم با ایستادگی و پایداری خود نشان دادند که مشکل آنها نه صرفاً با شخص مبارک بلکه با کلیت نظامی است که مبارک بخشی از آن و نه همه آن میباشد، که عبارت است از وابستگی همهجانبه و سلطهپذیری در برابر غرب و رژیم صهیونیستی، اسلام ستیزی، فساد گسترده، فقر، محرومیت و....
به این ترتیب بود که انقلاب مردم مصر به ثمر نشست و با رفتن دیکتاتور مصر، زمینه برای حاکمیت دوباره مردم مصر فراهم شد. ولی امریکاییها بار دیگر ساکت ننشسته و در جریان انتخاب ریاست جمهوری مصر نیز تمام تلاش خود را به کار بستند تا اوضاع طوری مدیریت شود که کمترین ضرر را متحمل شوند. در همین راستا، کمیته انتخابات مصر، که وابستگی آشکاری به رژیم پیشین و نیز غرب داشت، کارشکنیهایبسیاری کرد و با چراغ سبز آمریکا از حضور اصلیترین کاندیداهای جریان اخوان المسلمین در رقابتها جلوگیری کرد. این در حالی بود که هم زمان ، احمد شفیق، از اصلیترین مهرههایرژیم مبارک، توانسته بود وارد عرصه رقابتهایانتخاباتی شود.
در ادامه در اثر فشارهای فراوان مردمی، کمیسیون انتخابات مصر مجبور شد تا با نامزدی محمدمرسی، به عنوان کاندیدای منتخب اخوان المسلمین، موافقت کند و وی نیز پس از کش و قوسهایفراوان و در جریان رقابتی سخت با شفیق، سرانجام به ریاستجمهوری مصر برگزیده شد.
دولت مبارک و ارتش مصر در آن دوره به طور کامل امریکایی بودند و هیچ مسئله و مشکلی نیز با امریکا و اسرائیل و قرارداد کمپ دیوید نداشتند، ولی آنچه برای آمریکا مزاحمت ایجاد کرد، قیام مردم در میدان التحریر و نیز سقوط دولت مبارک بود، خواست مردم مصر این بود که یک دولت مردمی۔ اسلامی روی کار بیاید. مرسی با قدرت و حمایت مردم، برخلاف میل آمریکا و بهرغم بدنه ارتش و ساختار قدیمی مصر روی کار آمد، اما در ادامه انقلاب، مرسی آن چیزی نبود که مورد نظر مردم انقلابی باشد؛ مردم از دولت مرسی انتظار داشتند دولتی باشد که از غرب و به خصوص آمریکا فاصله بگیرد، قرارداد کمپ دیوید را لغویا تجدید نظر کند و رابطهاش را با اسرائیل قطع کند. اینها خواست عمومی مردم انقلابی مصر بود.
اما ایشان حامیان و دوستانی را که در دوره مبارزه از او حمایت کردند را کنار زد و به دشمنانش نزدیک شد. سرانجام آقای مرسی ماند با خیل مردمی که معترض و معتقد بودند که انقلاب از اصول و اهدافش منحرف شده است. به همین دلیل نیز مردم مصر برعلیه دولت مرسی قیام کردند. مرسی، که از حمایت آمریکا و ارتش برخوردار نبود و با پشتوانه مردمی روی کار آمده بود، با از دست دادن حمایت مردم، حالا نوبت آمریکا بود تا به مطلوب خود جامه عمل بپوشاند و دولتی نظامی و یا دولتی هماهنگتر از مرسی روی کار بیاورد. به همین دلیل ارتش با چراغ سبز امریکا، وی را از قدرت کنار زد تا به این وسیله نشان دهد که با مردم هستند و بتوانند اوضاع داخلی مصر را مدیریت و کنترل کنند.
جریانهایی مانند البرادعی و یا عمر موسی، جریانی بینابینی است که هم از یکسو فاقد صفات و ویژگیهای دولت مبارک است و هم وجهه اسلامی و مواضعی که با منافع آمریکا و اسرائیل تضاد پیدا میکند را ندارد. امریکاییها به دنبال جنین جریاناتی هستند که بتوانند آنها را نه فقط در مصر که در بسیاری از کشورهای اسلامی و با ظاهری دموکراتیک و حمایت مردمی و بازی انتخابات آزاد و... روی کار بیاورند.
مبارک به ظاهر دموکراسی، و درواقع با حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی حکومتی دیکتاتوری تشکیل داد. وی با برگزاری چهار انتخابات فرمایشی، بدون اینکه رقیبی در مقابلش باشد، به پیروزی رسید و به این ترتیب سی سال بر مصر حکومت کرد.
رژیم مبارک هراس شدیدی از اسلامگرایان داشت. محمد بدیع، رهبر جنبش اخوان المسلمین، تأکید کرد که طی دهه گذشته، بیش از سی هزار عضو این جنبش در زندانهای رژیم مبارک بودهاند و اموال اعضای این جنبش مصادره شده است.
در دوران مبارک، اختلافات طبقاتی شدت گرفت و در اواخر حکومت دیکتاتوری وی، آمار بیکاری به بیست درصد رسیده بود. این درحالی بود که حسنی مبارک سالانه حدود سه میلیارد دلار مساعده و وام بلاعوض از آمریکا دریافت میکرد و امریکاییها بازسازی و تجهیز نیروهای مسلح مصر را نیز بر عهده داشتند و به سبب معاهده کمپ دیوید به هر شکل ممکن از حسنی مبارک حمایت میشد.
*۲۰۱۱؛ آمریکا در ادامه حمایت از حکومت دیکتاتوری مبارک در مقابل انقلاب مردم مصر، به مداخله همهجانبه و سرکوب گسترده مردم پرداخت، اما سرانجام حکومت دیکتاتوری مبارک، درحالی که کسی انتظارش را نداشت، سرنگون شد. حسنی مبارک در پی هفده روز اعتراضات سراسری در مصر، که بیشتر در میدانالتحریر قاهره برپا شد، در ۱۰ فوریه ۲۰۱۱ استعفا داد. این اقدام غافلگیرکننده بود، چون همه انتظار داشتند آمریکا از وی حمایت کند.
*۲۰۱۲-۲۰۱۱؛ ایالاتمتحده با حمایتهایسیاسی، نظامی و اطلاعاتی از حکومت نظامیان مصر، درصدد حفظ جایگاه و منافع ضدمردمی خود برآمد.
*۲۰۱۳-۲۰۱۲؛ این بار آمریکا با حمایت از دولت محمد مرسی، به دنبال انحراف انقلاب مردمی و نفوذ در بدنه جنبش اسلامی بود، که در پایان با فریب مرسی ودادن اطلاعات نادرست، وی را دچار خطای محاسباتی و انحراف کرد. دو سال پس از انقلاب ۲۰۱۱ مصرو روی کار آمدن دولت مردمی محمد مرسی، رژیم صهیونیستی و آمریکا، که میدیدند منافعشان در منطقه با روی کار آمدن عضوی از اعضای اخوان المسلمین با خطر روبهرو شده است، از ارتش مصر در کودتای نظامی حمایت کردند.
*۲۰۱۳؛ آمریکا با حمایتهایگسترده اطلاعاتی، سیاسی و مالی، از کودتای نظامیان حامی حسنی مبارک بر علیه محمد مرسی، با قدرت دفاع کرد و باعث سقوط دولت محمد مرسی شد. البته آمریکا در ابتدای امر به نظر میرسید که مخالف این کودتا باشد ولی پس از کودتا و با بهبود روابط غرب با مصر و به رسمیت شناختن دولت تازه توسط آمریکا، مشخص شد این کودتا نیز امریکایی بوده است.
انقلاب ۲۲بهمن۱۳۸۹ مصر به عنوان مادر جنبشهاینوین عربی شناخته میشود. با آنکه این انقلاب پس از سقوط حکومت طاغوتی و وابسته تونس در ۲۴ دی ماه رخ داد ولی به دلیل جایگاه و نقش کلیدی و راهبردی مصر که در معادلات خاورمیانه داشت، نقطه عطفی به حساب میآید. تا کنون سرنگونی حکومت سی ساله حسنی مبارک (مهر۱۳۶۰ بهمن۱۳۸۹)، که مهمترین متحد آمریکا در منطقه بود، به عنوان بزرگترین نماد تحول در تولد خاورمیانه جدید ثبت شده است.
مصر برخلاف دیگر کشورهای عربی از موقعیت جغرافیایی خاصی برخوردار است و این موضوع باعث میشود تا آمریکا به این کشور از زاویهای کاملاً متفاوت بنگرد. مصر نسبت به دیگر کشورهای عربی شمال افریقا، بیشترین جمعیت و نیروی نظامی قدرتمندی دارد. این ویژگیها موقعیت مصردر منطقه را ممتاز کرده است. این کشور با در اختیار داشتن صحرای سینا، نقطه اتصال بین افریقا و آسیاست. این امر گذشته از مرز مشترکش با رژیم صهیونیستی و مرز یازده کیلومتری با نوار غزه، موقعیت برجسته این کشور را در قلب خاورمیانه به خوبی نشان میدهد. در این میان، باید به وجود آبراه سوئز در مصر وإشراف این کشور بر دریایسرخ نیز توجه کرد، که برای نفوذ امریکا در شبه جزیره عربستان و شاخ آفریقا از اهمیت خاصی برخوردار است.
همسویی مصر با سیاستهایآمریکا در خاورمیانه، نقش کلیدی در پیشبرد این سیاستها دارد؛ به عبارت دیگر، مصر برای منافع آمریکا در منطقه حکم لنگرگاه مطمئنی است که با تکیه بر آن میتواند منافع خود را تضمین کند. از این رو، آمریکا به سرسپردگی و ثبات حکومت مصر نیاز مبرمی دارد؛ اما انقلاب مردم مصر، آن را به خطر انداخته است.
امریکا پس از اینکه امیدهای خود را از ادامه حکومت مبارک از دست داد، تلاش کرد تا ساختار حکومت دستنشانده و طاغوتی مبارک را از طریق عمر سلیمان، یکی از پایههای اساسی حکومت مبارک، ادامه دهد.این کشور به دلیل داشتن موقعیت ژئوپلتیک خاص خود در میان سه قاره اروپا، آسیا و اروپا و موقعیت مذهبی ویژه و وجود دانشگاه قدیمی الازهرو یکی از مهمترین ارکان مرجعیت جهان تسنن، ریشهدار بودن جریانهای اسلام سیاسی در این کشور از گذشتههایدور و تعارض دائمی اخوانیها به ویژه با قرائتهاینزدیک به جمهوریاسلامی با حکومتهای وقت و مورد توجه قدرتهای جهان بوده و تحولات آن از سوی این کشورها رصد میشود، به طوری که شاید بیشترین موضعگیری و رفت و آمدهای مقامات آمریکایی به کشورهای درحال انقلاب و درعین حال بیشترین موضعگیریهای ضد و نقیض از سوی مقامات این کشور را نسبت به مقامات و تحولات مصر شاهد بودیم
پس از پیگیری جدی اهداف انقلاب توسط مردم و مخالفت با حضور افراد سرسپرده مبارک، آمریکا تلاش کرد در ظاهر مخالفتی با خواسته انقلابیها نداشته باشد. با توجه به نگرانی آمریکا از تأثیر تحولات مصر برامنیت رژیم صهیونیستی، این کشور تهدید کرد در صورت برهم خوردن توافقنامه صلح مصربا اسرائیل، کمکهایمالی خود را به مصر، که در حدود سالی ۱٫۵ میلیارد دلار است، قطع خواهد کرد؛ درحقیقت آمریکا در گذشته مصر را از راه دادن یارانه کالا به خود وابسته کرده است. هرچند آمریکا در بخش نظامی و راهبردی مصر سرمایهگذاری زیادی کرده است و بدون حضور این کشور ترتیبات امنیتی آمریکا در منطقه به خطر میافتد، اما در انقلاب مردم، امکانات و اهرمهای زیادی در اختیار آمریکا وجود ندارد و به نظر میرسد که آمریکا بیشتر در پی موج سواری است. آمریکا در عین حال که اهرمهای لازم را در اختیار ندارد ولی در پی گزینههای مشخصی است. به طور مشخص، نخستین و مطلوبترین گزینه، حفظ ساختار پیشین بود که با حذف مبارک و جایگزینی عناصری مانند عمر سلیمان، این هدف حاصل میشد. آمریکا در پیگیری این گزینه با مخالفت شدید انقلابیها مواجه شد. پس از آن الگوی مطلوب ایالاتمتحده تبدیل به تلفیق عناصر و مؤلفههاینظام پیشین با نیروهای جدید شد. این نظام ترکیبی و تلفیقی به طوری است که انقلابیها با گروه به اصطلاح تجدیدنظرطلب نظام گذشته زیر سقف دولت واحد جمع شوند تا جریان اسلامگرای مردم مصر نتواند در شکلگیری قدرت پس از مبارک نقشی داشته باشد.
در آینده میان مدت و درازمدت مصر، گزینههایدیگری هم برای آمریکا وجود داشت و این کشور سعی کرد از ابزارها و ساختارهایی مانند ارتش مصر، که وابستگی آن به آمریکا بدیهی است، برای تأمین منافع خود استفاده کند.
محکوم نکردن کودتای ارتش مصرعلیه دولت قانونی این کشور از سوی آمریکا، این کشور را در مظان اتهام دخالت در کودتای مصر قرار داده است. نگاهی به مواضع متضاد، غیرصادقانه و تعاملات پنهان و آشکار نظیر سفر مقامات بلندپایه آمریکا به قاهره و نیز انتخاب سفیر تازه آمریکا در مصر با ویژگی و سوابق توطئهگرانه، درستی این ادعا را ثابت میکند.
این کشور به دلیل داشتن موقعیت ژئوپلتیک خاص خود در میان سه قاره اروپا، آسیا و اروپا و موقعیت مذهبی ویژه و وجود دانشگاه قدیمی الازهرو یکی از مهمترین ارکان مرجعیت جهان تسنن، ریشهدار بودن جریانهای اسلام سیاسی در این کشور از گذشتههایدور و تعارض دائمی اخوانیها به ویژه با قرائتهاینزدیک به جمهوریاسلامی با حکومتهای وقت و مورد توجه قدرتهای جهان بوده و تحولات آن از سوی این کشورها رصد میشود، به طوری که شاید بیشترین موضعگیری و رفت و آمدهای مقامات آمریکایی به کشورهای درحال انقلاب و درعین حال بیشترین موضعگیریهای ضد و نقیض از سوی مقامات این کشور را نسبت به مقامات و تحولات مصر شاهد بودیم، به طوری که در آغاز انقلاب، که هنوز فروپاشی رژیم مبارک مشخص نبود، از حمایت خود از مبارک سخن به میان میآوردند و آنگاه که نشانههایشکست آشکار شد از حقوق مردم مصر و لزوم توجه دولت مصر به این حقوق صحبت کردند؛ در واقع تحولات مصر به اندازهای برای آمریکا حائز اهمیت بود که با وجود سمتگیری انقلاب بر علیه اهداف آمریکا همچنان از پای ننشسته و از هیچ تلاشی در جهت مدیریت انقلاب به نفع غرب خودداری نکردند. آمریکا تلاش کرد تا با حذف مبارک، بقایای رژیم پیشین را بر سر کار آورده و بهزعم خود انقلاب مصر را انقلاب بر علیه حاکم دیکتاتور مصر عنوان کند که با رفتن او همه مشکلات رفع شده است، حال آنکه مردم با ایستادگی و پایداری خود نشان دادند که مشکل آنها نه صرفاً با شخص مبارک بلکه با کلیت نظامی است که مبارک بخشی از آن و نه همه آن میباشد، که عبارت است از وابستگی همهجانبه و سلطهپذیری در برابر غرب و رژیم صهیونیستی، اسلام ستیزی، فساد گسترده، فقر، محرومیت و....
به این ترتیب بود که انقلاب مردم مصر به ثمر نشست و با رفتن دیکتاتور مصر، زمینه برای حاکمیت دوباره مردم مصر فراهم شد. ولی امریکاییها بار دیگر ساکت ننشسته و در جریان انتخاب ریاست جمهوری مصر نیز تمام تلاش خود را به کار بستند تا اوضاع طوری مدیریت شود که کمترین ضرر را متحمل شوند. در همین راستا، کمیته انتخابات مصر، که وابستگی آشکاری به رژیم پیشین و نیز غرب داشت، کارشکنیهایبسیاری کرد و با چراغ سبز آمریکا از حضور اصلیترین کاندیداهای جریان اخوان المسلمین در رقابتها جلوگیری کرد. این در حالی بود که هم زمان ، احمد شفیق، از اصلیترین مهرههایرژیم مبارک، توانسته بود وارد عرصه رقابتهایانتخاباتی شود.
در ادامه در اثر فشارهای فراوان مردمی، کمیسیون انتخابات مصر مجبور شد تا با نامزدی محمدمرسی، به عنوان کاندیدای منتخب اخوان المسلمین، موافقت کند و وی نیز پس از کش و قوسهایفراوان و در جریان رقابتی سخت با شفیق، سرانجام به ریاستجمهوری مصر برگزیده شد.
دولت مبارک و ارتش مصر در آن دوره به طور کامل امریکایی بودند و هیچ مسئله و مشکلی نیز با امریکا و اسرائیل و قرارداد کمپ دیوید نداشتند، ولی آنچه برای آمریکا مزاحمت ایجاد کرد، قیام مردم در میدان التحریر و نیز سقوط دولت مبارک بود، خواست مردم مصر این بود که یک دولت مردمی۔ اسلامی روی کار بیاید. مرسی با قدرت و حمایت مردم، برخلاف میل آمریکا و بهرغم بدنه ارتش و ساختار قدیمی مصر روی کار آمد، اما در ادامه انقلاب، مرسی آن چیزی نبود که مورد نظر مردم انقلابی باشد؛ مردم از دولت مرسی انتظار داشتند دولتی باشد که از غرب و به خصوص آمریکا فاصله بگیرد، قرارداد کمپ دیوید را لغویا تجدید نظر کند و رابطهاش را با اسرائیل قطع کند. اینها خواست عمومی مردم انقلابی مصر بود.
اما ایشان حامیان و دوستانی را که در دوره مبارزه از او حمایت کردند را کنار زد و به دشمنانش نزدیک شد. سرانجام آقای مرسی ماند با خیل مردمی که معترض و معتقد بودند که انقلاب از اصول و اهدافش منحرف شده است. به همین دلیل نیز مردم مصر برعلیه دولت مرسی قیام کردند. مرسی، که از حمایت آمریکا و ارتش برخوردار نبود و با پشتوانه مردمی روی کار آمده بود، با از دست دادن حمایت مردم، حالا نوبت آمریکا بود تا به مطلوب خود جامه عمل بپوشاند و دولتی نظامی و یا دولتی هماهنگتر از مرسی روی کار بیاورد. به همین دلیل ارتش با چراغ سبز امریکا، وی را از قدرت کنار زد تا به این وسیله نشان دهد که با مردم هستند و بتوانند اوضاع داخلی مصر را مدیریت و کنترل کنند.
جریانهایی مانند البرادعی و یا عمر موسی، جریانی بینابینی است که هم از یکسو فاقد صفات و ویژگیهای دولت مبارک است و هم وجهه اسلامی و مواضعی که با منافع آمریکا و اسرائیل تضاد پیدا میکند را ندارد. امریکاییها به دنبال جنین جریاناتی هستند که بتوانند آنها را نه فقط در مصر که در بسیاری از کشورهای اسلامی و با ظاهری دموکراتیک و حمایت مردمی و بازی انتخابات آزاد و... روی کار بیاورند.
منبع: کتاب خاطرات شیطان، نوشته صالح قاسمی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}