رنگ در سازمان (1)

نويسنده: حميد رضا نيك ‌نژاد



اوليـن نشانـه‌هاي هنر نـزد بشـر به دوران غـار نشيـني او و حکـاکي تصاوير روي ديـواره غــارهــاي لاسکو باز مي‌گردد. اين خود نشان دهنده نياز و حساسيت انسان بدوي به جنبه‌هاي مختلف زندگي است که اگر بخواهيم آن را با مفاهيم امروزي بسنجيم، پر بيراه نيست اگر بگوييم انسان از آغاز خلقت به دنبال مديريت بر زندگي خويش بوده است.
اما اين پيوند مديريت با هنر که ظاهراً آن زمان به شکل نوعي دکوراسيون و هنر محيطي ظهور پيدا مي‌کند، همچنين همزيستي انسانها با يکديگر از يک سو و لزوم سازگاري وي با محيط پيرامونش از سوي ديگر، ناخودآگاه سبب ظهور رهبري و مديريت مي‌شود.
در واقع تاريخ مديريت را بايد از جايي بدانيم که انسان مالک مي‌شود، خواه مالک يک غار و خواه صاحب يک خانواده.
به هر تقدير اين روند با ظهور خاندان‌ها و قبايل از مديريت به رهبري تغيير وجهه مي‌دهد و با يکجا نشين شدن آدمي و ظهور تمدن‌هاي اوليه به صورت جدي مفهوم مديريت مطرح مي‌شود. هرچند در آن زمان به اين رهبري و مديريت به عنوان يک علم نگاه نمي‌شد اما در بررسي تاريخ تمدن بشر، گونه‌هاي جديدي از مديريت نظامي و مديريت شهري را مي‌توان يافت.
پس ازاعصاري که هنر و مديريت نزد بشر رو به تکامل مي‌نهد، در دوران رنسانس به اعتلايي نسبي مي‌رسد. اين اعتلا نيز مرهون ظهور مشاغل و پيشه‌ها بود که در آن افراد به دنبال فروش بيشتر و در نتيجه مديريت بهتر بودند و جالب تر آنکه تا اين زمان هنر و مديريت همپاي هم و در کنار هم پيش رفته اند. اما تحول اساسي ذهن بشر پيرامون دو مفهوم هنر و مديريت از انقلاب صنعتي و رونق کارخانه‌داري شکل مي‌گيرد، يعني زماني که صاحبان مشاغل و کارخانه داران از يک سو به مفاهيم مديريتي توجه نشان مي‌دهند و از ديگر سو به نقش مهم هنر و چگونگي محيط کار گوشه نظري دارند. شايد همين امر هم باعث ظهور مفهومي به نام ارگونومي شد.
با ظهور هنر دکوراسيون و جدي شدن مفاهيم هنر محيطي در قرون اخير بحث داغ سازگاري محيط کار با کارکنان قوت گرفت تا امروزه به صورت يک علم در کنار هنر به ادامه حيات بپردازد و جالب آنکه محکم ترين پيوند علم و هنر نيز در همين زمينه است.
در اين نوشتار سعي نگارنده بر اين است تا به بيان تجربيات و تعاريفي که از منابع بسيار محدود استخراج کرده است، بپردازد و بيشتر با تکيه بر دانش و تجربيات هنري خود پلي ميان هنر و مديريت ايجاد کند، پلي که قصد ندارد تا مفاهيم مديريت هنري و يا هنر مديريتي را بررسي کند بلکه تلاش مي‌کند تا نقش هنر را در مديريت سازمان واکاوي کرده و بر لزوم آگاهي نسبي مديران از مفاهيم اوليه هنر تاکيد کند.
اين نوشتار مبتني بر اين فرضيه شکل گرفته است که به نظر مي‌رسد نقش و کارکرد رنگ در سازمان به پويايي و افزايش کارايي سازمان منجر مي‌شود و در پي پاسخ به اين سوال است که آيا وجود حداقل اطلاعات هنري در يک سازمان و توجه مديران آن به مفاهيم هنري مي‌تواند باعث افزايش بازده کاري سازمان شود يا خير؟ و اينکه ميزان اين اثر گذاري تا چه حد است؟

شرايط محيطي عامل موثر در کار کردن

شرايط محيط نقش بسيار مهمي در انجام کارها دارد. يک کار يکسان در دو شرايط و موقعيت جداگانه مي‌تواند نتايج متفاوتي به بار ‌آورد. عموماَ شرايط و موقعيت‌هاي محيطي مساعد براي انجام کار و متناسب با نوع کار، روند انجام کار را سرعت مي‌بخشد. از عمومي‌ترين شرايط محيطي نور ، فضا ، سروصدا و ... است. هر چند براي برخي مشاغل شرايط محيطي ويژه و اختصاصي‌تري نياز هست.
تحقيقات مختلف مربوط به حوزه روانشناسي صنعتي و سازماني نشان مي‌دهد انجام کار در محيط‌هاي داراي نور مناسب ، تهويه مناسب و فضاي کافي تاثير مثبتي بر روي شيوه عمل کارگران دارد.
اما لازم است پيش از هر چيز به تناسب محيط کار با آرايش ظاهري آن توجه شود. بنابراين بهتر است تا به طبقه بندي مشاغل هم توجه کنيم. مشاغل مختلف را بر اساس ملاک‌هاي متفاوتي مي‌توان تقسيم بندي کرد.
ممکن است براساس اينکه مشاغل به چه شيوه‌اي انجام مي‌پذيرند، چگونه انجام مي‌گيرند، چه ويژگيهايي براي افرادي که به اين مشاغل مي‌پردازند، درنظر گرفته مي‌شود، مکانهايي که در آنجا انجام مي‌گيرند و ... دسته‌بندي‌هاي مختلفي وجود داشته باشد. اما در اينجا فقط به طبقه‌بندي‌هايي اشاره شده است که اثرات مستقيمي در چگونگي آرايش محيط کار دارد.

الف) طبقه بندي مشاغل بر اساس فعاليت فکري و بدني

برخي از مشاغل مشاغلي هستند که عمدتا با نيروي جسمي سروکار دارند. و فرد در انجام آنها انرژي فيزيکي صرف مي‌کند و عمدتا از اعضاي بدن خود و به‌ويژه دستها استفاده مي‌کند.
منبع: روزنامه اطلاعات