الهیات، دانشی است که به مطالعه دستگاه‌مند و عقلانی دین می‌پردازد
 
چکیده
از زمان به وجود آمدن دین، مردان و زنانی نیز برای شناخت آن به پاخاسته اند و سعی کرده اند که این دین را به عنوان برنامه ی زندگی انسانها به صورت یک دانش قابل فهم درآورده و ارائه کنند. اینگونه بود که دانش الهیات بوجود آمد و افراد بسیاری برای دین پژوهشی به آن مراجعه کردند. آنچه در این مقاله میخوانید نگاهی به مقوله دین پژوهی و الهیات است که با هم مرور خواهیم کرد.

مقدمه

الهیات نامی است برای یک حرفه[2] اکتسابی آموخته شده و تربیت یافتگی در مطالعات دینی تخصصی در یک دانشگاه، مدرسه الهیات یا حوزه علمیه. بدین‌سان الهیات هم یک «دانش» است و هم می‌تواند یک «حرفه» باشد که متخصص آن را «الهیدان» یا «متأله» می‌نامند و در طول تاریخ، الهیدان‌های فراوانی در دل سنن دینی مختلف مثل اسلام، یهود و مسیحیت ظهور کرده‌اند. قدیس آنسلم، توماس آکویناس، بوناونتوره، موسی‌بن‌میمون، خواجه نصیرطوسی، علامه حلی و در روزگار ما کارل رانر، پل تبلیخ، کارل بارت، هانس کونگ، مارتین بوبر، استاد مرتضی مطهری از الهیدان‌های معروف به شمار می‌روند. تاکنون برای الهیات تعریف‌های گوناگونی ارائه شده است. یکی از قدیمی‌ترین تعریف‌ها توسط قدیس آگوستین عرضه شده است که الهیات را معادل یونانی «تئولوگیا»[3] و به معنای «بحث و استدلال درباره خدا» دانسته است.
ریچارد هوکر[4] واژه تئولوژی در انگلیسی را «دانش مربوط به امور الهی» دانسته است؛ که البته این تعریف بسیار جامع بوده و شامل انواع متفاوتی از رشته‌ها و گفتمان‌های دین پژوهانه می‌شود. عالمان الهیات معمولاً در بحث‌های خود از انواع گوناگون استدلال‌های فلسفی، تاریخی، عرفانی و یافته‌های جامعه‌شناختی، قوم‌شناختی، باستان‌شناختی، مردم‌شناختی، روان‌شناختی، علوم‌انسانی و علوم‌اجتماعی گوناگون استفاده می‌کنند تا به فهم،[5] تبیین،[6] آزمون،[7] نقادی،[8] دفاع با ارتقای شناخت ما از موضوعات دینی بپردازند. بنابراین، وظایف عالمان الهیات و نیز کارکردهای الهیات را می‌توان بدین شرح فهرست کرد: فهم، مقایسه، دفاع، تبیین، اصلاح‌گری، تبلیغ، تفسیر جهان، کشف ماهیت الوهیت به طور عام، تفسیر ایمان برای دینداران، عمق بخشیدن به معرفت دینی و پیش بردن و رشد فهم ما از دین. یک عالم الهیات با الهیدان به طور مشخص بدین امور می‌پردازد:
فهم حقیقی‌تر و دقیق‌تر سنت دینی خود
فهم حقیقی‌تر و دقیق‌تر سنت دینی دیگران
انجام مقایسه عالمانه بین سنت‌های دینی
دفاع یا توجیه یک سنت دینی خاص
آسان‌سازی اصلاح‌گری در یک سنت دینی خاص
کمک به تبلیغ یک سنت دینی خاص
اهتمام به نیازهای کنونی یک سنت دینی خاص برای عرضه منابع و آموزه‌های خود
 توسل به منابع دینی یک سنت دینی خاص برای کشف راه‌های امکان‌پذیر ارائه تفسیری از جهان
کشف ماهیت الوهیت، بدون ارجاع به هیچ سنت دینی خاص
واژه الهیات که در انگلیسی «تئولوژی» و در فرانسه «تئولوجی» تلفظ می‌شود، در اصل از ریشه یونانی «تئولوگیا» گرفته شده که مرکب از دو جزء «تئوس» به معنی خدا و «لوگیاه» (واژه‌ای که با اصطلاح جاافتاده لوگوس مرتبط است) به معنی کلمه، گفتمان یا استدلال، اظهار، بیان و خطاب به کار رفته است. این تعبیر یونانی با تلفظ «تئولوگیا» به زبان لاتین وارد شده و بعدها نیز در زبان فرانسه به شکل «تئولوژی» در آمده است.
معنای امروزی واژه الهیات در زبان انگلیسی تا حدود زیادی به کاربرد آن توسط «پدران کلیسا در مسیحیت قرون وسطی» نزدیک است، لذا ما در این‌جا به اختصار، سیر تحول تاریخی این اصطلاح را از آثار دانایان یونان تا روزگار جدید گزارش می‌کنیم.
افلاطون در رساله «جمهوریت»،[9] واژه تئولوگیا را به معنای «گفتمان درباره خدا»[10]به کار برده است. ارسطو نیز فلسفه نظری را به «علم ریاضی»،[11] «علم طبیعی»،[12] و «علم الهی»[13] تقسیم کرد که علم الهی در نظر او دقیقاً معادل با «دانش مابعدالطبیعه»[14] است که به اعتقاد ارسطو شامل بحث از «ذات الوهی» نیز می‌شود.
در منابع رواقی[15] سه‌گونه گفتمان درباره خدایان مشاهده می‌شود اسطوره‌ای، که مربوط به اساطیر درباره خدایان یونانی است، عقلانی؛ که درباره تحلیل فلسفی از وجود خدایان و پیدایش کیهان است، و مدنی که مربوط به آداب و وظایف مربوط به انجام شعائر دینی عمومی است.
در نوشته‌های انجیلی، تعبیر تئولوگوس یا الهیاتی درباره وحی و مکاشفه[16] به کار رفته است. برای مثال در «مکاشفه یوحنا» که در این‌گونه موارد واژه «لوگوس» به معنای گفتگوی عقلانی یا عقل محور نیست بلکه تنها به معنای «کلام» یا «پیام» با سخنی است که درباره خدا گفته می‌شود.
بعضی نویسندگان مسیحی لاتینی مانند ترتولیان و آگوستین، همان نظر منابع رواقی را دنبال کرده و البته در کنار آن واژه الهیات را به نحو ساده‌تری به معنای «استدلال یا بحث درباره خدا» به کار برده‌اند.
در منابع مربوط به پدران یونانی کلیسا، واژه «تئولوگیا» به معنای گزارش یا ثبت وقایع مربوط به خدا صرفاً به کتاب مقدس[17] ارجاع داشته است.
بوئثیوس، مؤلف لاتینی، در آغاز قرن ششم، واژه «تئولوگیاه» را به معنای شاخه‌ای از فلسفه که به مطالعه موجود لایتغیر و غیرجسمانی می‌پردازد، به کار برده است. در کاربرد او الهیات در مقابل علم طبیعی یا فیزیک قرار می‌گیرد که صرفاً با موجودات جسمانی و تغییر پذیر سر و کار دارد. این تعریف بوئثیوس، کل کاربرد لاتینی این واژه را در قرون وسطی تحت‌تأثیر قرار داده است.
در منابع اسکولاستیک لاتینی، واژه الهیات برای دلالت بر مطالعه عقلانی آموزه‌های دین مسیحی با رشته علمی که به تحقیق در باب انسجام و پیامدهای زبان و مدعیات انجیل و سنت الهی می‌پردازد، به کار رفته است. این معنای اخیر بیش از هرجای دیگر در کتاب جملات[18] نوشته پیتر لومبارد[19] از پدران کلیسا به کار رفته است. الهیات به معنای یک رشته علمی که با مطالعه عقلانی آموزه‌های مسیحی سر و کار دارد، قرن چهارم وارد ادبیات انگلیسی زبان شد. هرچند از آن زمان گاه به معنای مورد نظر بویوس یا نویسندگان یونانی کلیسا به عنوان مطالعه عقلانی در باب ذات حقیقی خداوند نیز به کار رفته است، اما از آن زمان تاکنون به معنای مشخص خداشناسی و تحقیق عقلانی در باب آموزه‌های دینی به کار می‌رود.
از قرن هفدهم به بعد نیز واژه الهیات همواره به معنای مطالعه عقاید و آموزش‌های دینی به طور عام (و نه تنها آموزه‌های دینی مسیحی) به کار رفته که آن را «الهیات طبیعی[20] یا عقلی» نامیده‌اند. این «الهیات طبیعی» مبتنی بر استدلال از طریق واقعیت‌های طبیعی و عقلی است، و مستقل از دین مسیحی یا هر دین دیگری به طرح صرفاً عقلانی آموزه‌های دینی به طور عام می‌پردازد و به هیچ دین خاصی وابسته نیست؛ دانش عام و آزادی است که با روش عقلانی باز به تحقیق در باب مفاهیم و مقولات دینی (دین به طور عام) می‌پردازد و در این معنا گاه با دانش «فلسفه دین» و حتی رشته «دین پژوهی» در آمیخته شده است که باید از این خلط و در آمیختگی، عالمانه حذر کرد.
پس الهیات یک معنای خاص دارد، یک معنای عام و یک معنای اخص معنای خاص آن، مطالعه هنجاری[21] و دفاعیاتی[22] درباره یک دین خاص است. معنای اخص آن، مطالعه هنجاری و مدافعانه‌گرانه درباره دین مسیحیت است و معنای عام آن مطالعه عقلانی درباره آموزه‌های دینی و فهم دین به طور کلی است که در این معنای اخیر شامل هرگونه تحقیق در باب دین می‌شود و همه حوزه‌های مطالعات دینی را پوشش می‌دهد. در این معنا الهیات عنوان فراگیر و یک نام جمعی است برای کلیه تحقیقات مربوط به دین، اعم از فلسفی، عرفانی، عقلی، نقلی، اجتماعی، تجربی، هنجاری، توصیفی و مانند این‌ها.
الهیات وقتی به دین خاصی نسبت داده می‌شود، غالباً حالت یک ایدئولوژی سخت‌گیرانه و دقیق را پیدا می‌کند که در پی تحقق بخشیدن به آرمان‌ها و اهداف خاص است و گاه تا حد بیانیه و اعلامیه حزبی تنزل می‌یابد.
منظور ما از الهیات در این جا، دانشی است منسجم، یکپارچه، مبتنی بر اصول نظری و عقلانی برای فهم و تفسیر دین و معرفی دقیق و علمی آموزه‌های دینی که ماهیتی هنجاری و ارزیابانه دارد و در پی توجیه[23] و تبیین دین و اصول ایمان، و حاصل فعالیت دسته‌جمعی همه الهیدان‌هاست و به طور قطع یک معرفت جمعی است نه یک فهم شخصی فردی.
الهیات در کاربرد امروزی‌اش دقیقاً به همین معناست، دانشی که با بهره‌گیری از یافته‌های همه علوم اجتماعی، انسانی، فلسفه، عرفان، تاریخ، به تحقیق درباره مدعیات دینی می‌پردازد و قصد اصلی و ساختاری آن، تبیین و توجیه و دفاع از این آموزه‌ها و مفاهیم است و همین معناست که نظام‌ها و رویکردهای الهیاتی متنوعی در روزگار ما پدید آمده است و الهیات، شاخه‌ها و شعبه‌های گوناگونی پیدا کرده است: مثل الهیات فلسفی، الهیات پویشی،[24] الهیات فمینیستی، الهیات مدرن، الهیات پست مدرن، لیبرال، ارتدوکس و محافظه کار. در دل هریک نیز رویکردها و گرایش‌ها، مکتب‌های مختلفی نیز به وجود آمده است که شرح آن به طول می‌انجامد و از حوصله این مقاله بیرون است.

 


نکته مهمی که در این‌جا باید به آن اشاره کرد، این است که امروز دیگر در محافل علمی الهیاتی، واژه تئولوژی صرفاً برای مسیحیت به کار نمی‌رود و به هیچ‌وجه محدود و منحصر به این دین نیست و به گونه‌ای عام در همه ادیان به کار برده می‌شود.
بعضی محققان بر این نظرند که کاربرد تعبیر الهیات تنها در خصوص ادیانی است که یک خدای مشخص را می‌پرستند؛ به تعبیر دیگر، پیش فرض دانش الهیات، عقیده به وجود یک خدا و امکان بحث و استدلال درباره آن است. بدین‌سان، ادیانی که فاقد مفهوم مشخصی درباره خدا هستند یا تلقی خدا به شکل رایج در آموزش‌های آن‌ها وجود ندارد، نمی‌توانند به معنای دقیق کلمه الهیات داشته باشند یا اساساً تحقیقات الهیاتی را درباره آن‌ها به کار گرفت. «ادیان بی‌خدا»[25] مثل بعضی ادیان ما قبل تاریخ و دین بودا مثال بارز این ادعا هستند یا اگر دینی به فرض به خدای ناشناختنی قائل باشد یا امکان بحث و استدلال و نظر را درباره خدا ممتنع بداند، نمی‌تواند دارای الهیات باشد. این نظر محققان تا حدودی یک نظر افراطی جلوه می‌کند و به نظر راقم این سطور هرگونه بحث و دفاع از مقولات دینی، مفاهیم، مناسک و آموزه‌ها، عالم غیب، آخرت، روح، موجودات روحانی و امور مقدس به قصد توضیح و دفاع از آن‌ها الهیات را به وجود می‌آورد و لازم نیست حتماً با یک تلقی خاص و واضح و معین از خدا رو به رو باشیم تا الهیات داشته باشیم. امروز محققانی مدافع نظریة «امر قدسی»[26] و نیز همه «پدیده‌شناسان دین» بر این مطلب اجماع دارند؛ لذا سخن فوق که نظر بعضی از محققان عرصه دین است سخن دقیقی به نظر نمی‌رسد و به همین سبب است که در کتاب‌های درسی ادیان به جای مفهوم خدا تعبیر «امر قدسی» را به کار می‌برند که تعبیری عام‌تر، تجربی‌تر، عینی‌تر و کاربردی‌تر است و کل ادیان، سنن و تجارب دینی را در بر می‌گیرد و بر اساس آن اشکال فوق از میان می‌رود.
گفتمان‌های مشابه بعضی از جریان‌های فکری درون بودیسم واژه فلسفه را بر الهیات ترجیح می‌دهند؛ زیرا دین بودا آشکارا فاقد تلقی «خدای متشخص»[27] است. به همین سبب، این نظام فکری را بیشتر یک فلسفه می‌دانند تا دین و امروز در غالب نوشته‌های آکادمیک، از فلسفه بودایی سخن رانده می‌شود؛ هرچند واژه دین در کتاب‌های درسی رشته ادیان همواره برای این سنت دینی- عرفانی به کار می‌رود و آیین مذکور در شمار ادیان بزرگ جهان به حساب می‌آید. البته بعضی از محققان دین بودا مثل خوزه ایگناسیو کابزون[28] معتقدند که واژه الهیات برای دین بودا مناسب است، زیرا الهیات به هیچ‌روی محدود به بحث «درباره خدا» نیست بلکه کاربرد عام‌تری دارد که به دینی مثل دین بودا نیز قابل اطلاق هست. هر چند به معنای محدودتر الهیات باید دین بودا را یک دین «غیر الهیاتی»[29] و فاقد تلقی خاص از خدا دانست، اما در معنای الهیات به معنای هرگونه پژوهش درباره ادیان جهان می‌توان از الهیات بودایی نیز سخن گفت.
در درون فلسفه هندویی، یک سنت کهن و استوار فلسفی درباره ماهیت جهان و خدا که برهمن نامیده می‌شود و نیز آتمن یعنی روح وجود دارد. واژه سانسکریت برای اشاره به مکتب‌های فلسفه هندویی، «در شنه»[30] است که به معنای دیدگاه یا نگرش می‌باشد. الهیات ویشنویی، در طول قرن‌ها موضوع مطالعه بسیاری از دینداران، فیلسوفان و عالمان در هند بوده است و در دهه‌های اخیر در چندین مرکز علمی در اروپا مانند مرکز آکسفورد برای مطالعات هندویی و کالج بهاکتی مورد تحقیق قرار گرفته است.
 مباحث علم کلام اسلامی نیز مشابه بحث‌های الهیاتی مسیحی است و به طور رسمی «علم کلام» خوانده می‌شود، هرچند به اعتقاد محققانی مانند لویی گاردها علم کلام بیشتر به مباحث فقهی و تفسیری پرداخته و اهمیتی کمتر از الهیات در مسیحیت دارد. برای یافتن معادل دقیقی که کاملاً با الهیات مسیحی هم ارز باشد، باید به چندین رشته در اسلام متوسل شد و دانش «اصول فقه، البته در این خصوص اهمیتی برابر با علم کلام» دارد. این سخن لویی‌گارده،[31] سخن دقیقی نیست و از فقدان اطلاعات کافی درباره ماهیت علم کلام نشان دارد. علم کلام در اسلام به دو شعبه عقلی و نقلی تقسیم می‌شود. شعبه عقلی آن، صبغه‌ای کاملاً فلسفی، استدلالی و عقلانی دارد و شعبه نقلی آن بیشتر مبتنی بر مضامین قرآنی و احادیث و روایات نبوی و مباحث نقلی است و علم کلام بدین‌سان دانشی متمایز از علم فقه و علم اصول فقه است و برآمیختن این‌ها خطای آشکاری است که در سخن لویی‌گارده اتفاق افتاده است.
در دین یهود به دلیل فقدان مرجعیت‌سیاسی بیشترین تأملات الهیاتی به جای نهادهای آکادمیک تخصصی در درون جامعه یهود و کنیسه صورت گرفته است. با این همه به لحاظ تاریخی، الهیات یهودی بسیار فعال بوده و تأثیر زیادی بر الهیات مسیحی و علم کلام اسلامی داشته است. گاهی ادعا شده است که مشابه یهودی برای مباحث الهیات مسیحی به طور دقیق‌تر، بحث‌های حاخامی[32] درباره شریعت یهود و شروح یهودی انجیل است.

الهیات به عنوان یک رشته علمی 

تاریخچه مطالعه الهیات در نهادهای آموزش عالی، قدمتی به اندازه خود این نهادها دارد. برای مثال «مرکز تاکسیلا» یکی از نخستین مراکز آموزش ودایی[33] در قرن ششم پیش از میلاد و حتی قبل از آن بوده است. آکادمی افلاطون که در شهر آتن تأسیس یافت در قرن چهارم قبل از میلاد دارای برنامه‌هایی برای آموزش موضوعات الهیاتی بوده است. مرکز چینی تاکسیو در قرن دوم پیش از میلاد، مرکزی برای آموزش دین کنفوسیوس بوده است. مدرسه نصیبین از قرن چهارم میلادی، مرکز آموزش مسیحیت بوده است. دانشگاه نالاندا در هند از قرن پنجم یا ششم میلادی، پایگاهی برای آموزش مباحث پیشرفته بودایی بوده است. دانشگاه الغرویین مراکش از قرن دهم، مرکزی برای آموزش دین اسلام بوده است، همچنان که دانشگاه الازهر در مصر نیز یکی از مراکز مهم الهیاتی جهان اسلام بوده و در شمار مهم‌ترین مدارس دینی جهان به شمار می‌رفت. دانشگاه‌های جدید غربی در واقع از دل نهادهای راهبانه[34] به ویژه کلیساهای جامع[35] در اروپای غربی در دل قرون وسطی برآمدند. برای مثال می‌توان به دانشگاه‌های بولونیا، پاریس و آکسفورد اشاره کرد.
تدریس الهیات مسیحی از همان آغاز بخشی از برنامه‌های آموزشی این نهادها بود و در کنار آن تاریخ کلیسا (و قوانین مصوب شرعی به نام «کانن»)[36] مورد مطالعه قرار می‌گرفت و این دانشگاه‌ها نقش بسیار مهمی در تربیت نیروهایی که در ادارات کلیسایی به کار گرفته می‌شدند، داشتند و کلیسا را در توضیح و دفاع از آموزه‌هایش یاری می‌دادند و در مقابل حاکمان سکولار از آن حمایت می‌کردند. در چنان دانشگاه‌هایی مطالعات الهیاتی در اصل با ایمان مسیحی و حیات کلیسا گره خورده بود و به غنای اعمال دینی، موعظه، عبادات، اعیاد دینی مثل «عشای ربانی»[37] می‌افزود و خود نیز از آن‌ها تغذیه می‌کرد. در طول قرون وسطی، دانش الهیات، نقطه اوج تحقیقات دانشگاهی بود و «ملکة علوم» خوانده می‌شد و سنگ بنای مطالعات و تحقیقات دانشجویان بود و دیگر علوم از جمله فلسفه، در اصل به عنوان یاور و حامی الهیات و تفکر الهیاتی در خدمت آن بودند.
از عصر روشنگری به بعد، این جایگاه والای الهیات در دانشگاه‌های اروپا به خصوص در کشور آلمان مورد چالش قرار گرفت. دیگر رشته‌ها استقلال و اعتبار خود را حفظ کردند، اما تردیدهای اساسی در خصوص جایگاه و ضرورت نهادهایی که وقف بحث از الهیات شده بود و ماهیت علمی خود این رشته بروز کرد. همچنان که تعبد به مرجعیت[38] سنن دینی خاص نیز مورد تردید واقع شد. بدون شک «نهضت روشنگری»،[39] تأثیرات ویران‌گری بر دانش الهیات و کل مباحث دینی و سلطه کلیسا داشت و آثار تخریبی آن تا چند قرن بعد نیز ادامه یافت.بعضی محققان بر این نظرند که کاربرد تعبیر الهیات تنها در خصوص ادیانی است که یک خدای مشخص را می‌پرستند؛ به تعبیر دیگر، پیش فرض دانش الهیات، عقیده به وجود یک خدا و امکان بحث و استدلال درباره آن است. بدین‌سان، ادیانی که فاقد مفهوم مشخصی درباره خدا هستند یا تلقی خدا به شکل رایج در آموزش‌های آن‌ها وجود ندارد، نمی‌توانند به معنای دقیق کلمه الهیات داشته باشند یا اساساً تحقیقات الهیاتی را درباره آن‌ها به کار گرفت.
از اوایل قرن نوزدهم، رویکردهای گوناگون و متعددی در مغرب زمین در مورد الهیات به منزله یک دانش متمایز و مستقل پدید آمد. بیشترین منازعه و مناقشه در باب الهیات و حضور آن در دانشگاه‌ها و مواد آموزشی دانشگاه‌ها و مراکز علمی مربوط به روش‌های آن می‌شد. روش‌های الهیاتی مورد تردید جدی قرار گرفت. به خصوص در مقایسه با روش علمی رایج، انتقادهای نیرومندی بر روش‌های الهیاتی وارد شد و این بحث در بین محققان در گرفت که اساساً «التزام[40]ایمانی» در الهیات با «آزادی علمی» منافات دارد، زیرا نقطه شروع تفکر الهیاتی، قبول رشته‌ای از جزمیات[41] و عقاید قبلی است که جای بحث و چون و چرا ندارد و این به وضوح با روش علمی و تجربی متعارف، منافات دارد که شخص دانشمند بدون التزام به هیچ عقیده، اصول ایمانی و پیش‌فرض‌های خاص اعتقادی، تحقیق خود را آغاز می‌کند و در یک تحقیق آزاد علمی و عینی به نتایجی می‌رسد که از قبل مشخص نیست.
الهیدان‌های معاصر، کوشش فراوانی کرده‌اند تا از طریق نگارش مقاله‌ها و کتاب‌ها و عرضه آثار و تألیفات متعدد به این مناقشات پاسخ بگویند و از ساختار و ماهیت الهیات دفاع کنند و جایگاه و اعتبار آن را به عنوان یک رشته علمی مستقل تثبیت کنند. از این رهگذر، نظریه‌ها و رویکردها و روش‌های الهیاتی جدید و متنوعی پدید آمده است که در این مقاله جای بحث و تدوین آن‌ها نیست و نیاز به تدوین و نگارش مقاله ای مستقل دارد. فقط برای نمونه می‌توان در این‌جا به کتاب سودمند علم و دین نوشته ایان باربور اشاره کرد که طی فصل‌های مختلف، این بحث را به تفصیل مطرح کرده است. کتاب دیگری که جدیدتر از کتاب باربور است، کتاب فیزیک، فلسفه، الهیات چاپ رصدخانه واتیکان است که مطالعه‌ای میان رشته‌ای است و با مقدمه پاپ فقید ژان پل دوم به چاپ رسیده و نگارنده این سطور چند سال قبل آن را به فارسی ترجمه و منتشر ساخته است و مطالعه آن برای همه دانشجویان رشته الهیات، دین پژوهی و فلسفه و نیز مدرسان این رشته‌ها کاملاً ضروری است.

 

منبع: کتاب شناخت دانش الهیات، دکتر همایون همتی.
[1] . دستگاه‌مند: Systematic.
[2] . Profession.
[3] . Theologia.
[4] . Richard Hooker.
[5] . Understanding.
[6] . Explanation.
[7] . Test.
[8] . Criticism.
[9] . The Republic.
[10] . Discourse in God.
[11] . mathematike.
[12] . Physike.
[13] . theologike.
[14] . Metaphysics.
[15] . Stoic Sources.
[16] . revelation.
[17] . Bible.
[18] . Sentences.
[19] . Peter Lombard.
[20] . Natural Theology.
[21] . Normative.
[22] . Apologetic.
[23] . Justification.
[24] . Process Theology.
[25] . Godless religions.
[26] . The idea of the Holy.
[27] . Personal God.
[28] . Jose Ignacio Cabezon.
[29] . Atheological.
[30] . Darshana.
[31] . louis Gardet.
[32] . Rabbinic.
[33] . Vedic.
[34] . Monastie.
[35] . cathedrals.
[36] . Canon.
[37] . Mass.
[38] . Authority.
[39] . The Enlightenment.
[40] . Commitment.
[41] . Dogmas.