تکلیف نکردن به آنچه که در قدرت و اختیار انسان نیست، «سنت خداوند» در بین بندگان است‏.
 
چکیده
امور و کارهائی در زندگی ما انسانها مورد وظیفه و تکلیفمان قرار مى‏ گیرد که ما «قدرت و توانائى» انجام آن را داشته باشیم، امّا کارى که «انسان» قادر به انجام آن نیست هرگز مورد تعلّق «تکلیف» واقع نمى ‏شود. علاوه بر اینکه خداوند بندگانش را در تکالیف و وظایفشان مورد سخت گیری و تضییق قرار نمی دهد. لذا شکی نیست چون توانایى و محدوده وسع (سعه و ظرفیت) انسان ها محدود و بلکه متفاوت است، تکالیف باید در محدوده توانایی ها انجام گیرد.  خداوند در قرآن کریم مى ‏فرماید: «لا یُکَلِّفُ‏ اللَّهُ‏ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها»[1]. یعنی: خداوند هیچ‏کس را جز به اندازه توانایى‏اش «مکلّف» نمى‏ سازد.

 تعداد کلمات: 1563/ تخمین زمان مطالعه کمتر از 8 دقیقه.
نویسنده: حمید حنائی نژاد
کارشناسی ارشد تصوف و عرفان اسلامی

«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» یعنى خداوند چیزى را که مردم قدرت آن را دارند به آنان امر یا نهى مى‏ نماید (و چیزى که کسى توانایى آن را ندارد تکلیف نمى ‏کند)
با این آیه شریفه قول جبریها که می گویند ممکن است خداوند انسان را به چیزى تکلیف کند که توانایى بر آن را نداشته باشد ابطال می شود.
«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» یعنى خداوند چیزى را که مردم قدرت آن را دارند به آنان امر یا نهى مى‏ نماید (و چیزى که کسى توانایى آن را ندارد تکلیف نمى ‏کند) و بعضى گفته‏ اند: یعنى خداوند چیزى که (براى انسان) آسان است تکلیف مى‏ کند و چیزى که مشکل باشد اگر چه بدان توانایى و قدرت هم داشته باشد تکلیف نمى‏ کند. ضمناً با این آیه قول جبریها را ابطال می کنند که می گویند ممکن است خداوند انسان را به چیزى تکلیف کند که توانایى بر آن نداشته باشد. این آیه می گوید خداوند به چیزى امر می کند که در وسع انسان باشد و معناى آن اینست که به آن قدرت داشته باشد. بعضى از آنان در رد این استدلال می گویند معناى آیه اینست که خداوند تکلیف نمى‏ کند مگر به چیزى که در خور انسان و براى او حلال باشد و معناى «وسع» را حلال گرفته ‏اند. ولى این حرف درست نیست زیرا این معنى مثل این است که کسى به بنده و نوکرش بگوید: من به تو امر نمى‏ کنم مگر به چیزهایى که بتو آزادى و اجازه انجام‏ آنها را داده‏ ام که بدیهى است این طرز سخن نامعقول و غلط است زیرا خود این امر، اجازه دادن به نوکر است و مثل این می ماند که بگوید: من به چیزهایى امر مى‏ کنم که به آنها امر کرده ‏ام‏!.(طبرسی، مترجمان، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1360ش، ج3، صص 218-219).
 


تکلیف نکردن به آنچه که در قدرت و اختیار انسان نیست، «سنت خداوند» در بین بندگان است‏.
کلمه "وسع" به معناى توانایى و تمکن است، و اصل در آن وسعت مکانى بوده، و بعدها قدرت آدمى چیزى نظیر ظرف تصور شده، که افعال اختیارى آدمى از آن صادر مى‏شود، در نتیجه کارهایى که از آدمى سر مى‏زند در حدود قدرت و ظرفیت او است، حال یا کم است و یا زیاد، و آنچه از آدمى سر نمى‏زند ظرفیتش را نداشته، در نتیجه این استعمال، معناى وسعت به طاقت منطبق شده، و در آخر طاقت را وسع نامیده، گفتند: (وسع آدمى) یعنى طاقت و ظرفیت قدرت او... پس اجابت نمودن فرمان خدا با سمع و طاعت، تحقق نمى ‏پذیرد، مگر در چهارچوب قدرت و اختیار انسان و این افعال مقدور و اختیارى است که انسان به وسیله آن براى خود نفع و یا ضرر کسب مى ‏کند، پس کسب، خود بهترین دلیل است بر اینکه آنچه آدمى کسب کرده و متصف به آن شده، وسع و طاقت آن را داشته است. پس از آنچه گفتیم این معنا به خوبى روشن شد که جمله" لا یُکَلِّفُ اللَّهُ‏ ..." کلامى است مطابق با سنتى که خداوند در بین بندگانش جارى ساخته، و آن سنت این است که از مراحل ایمان آن مقدار را بر هر یک از بندگان خود تکلیف کرده که در خور فهم او باشد، و از اطاعت آن مقدارى را تکلیف کرده که در خور نیرو و توانایى بنده باشد، و نزد عقلا و صاحبان شعور نیز همین سنت و روش معمول و متداول است.(طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج2، ص 684 با تلخیص).
 

وسع بمعنى سعه در مقابل ضیق است؛ یعنى خداوند در تکالیف تضییق بر بندگان نمی کند، نه اینکه مراد طاقت باشد که بمعنى قدرت است یعنى خدا تکلیف بغیر مقدور نمی کند زیرا قدرت از شرایط عامّه است.
وسع بمعنى سعه در مقابل ضیق یعنى خداوند در تکالیف تضییق بر بندگان نمی کند و تنگ گیرى نمی فرماید و آنها را بزحمت و حرج نمی اندازد چنانچه شریعت مطهّره اسلامیّه دین سمحه سهله است صعب و دشوار نیست و این نوع تفضّلى است چنانچه می فرماید: «ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ‏»[2]، نه اینکه مراد طاقت باشد که بمعنى قدرت است یعنى خدا تکلیف بغیر مقدور نمی کند زیرا قدرت از شرایط عامّه است و شرط حسن الخطاب است و تکلیف عاجز عقلا قبیح است‏.(طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، 1378ش، ج3، ص 93).
 
در هر مرتبه‏اى که انسان «وسعى» مى ‏یابد همتش افزوده‏تر و ناتوانیش کمتر و تکلیف و مسئولیتش بیشتر و یا شدیدتر می گردد.
وسع، بمعناى توان و کنایه از ظرفیت نفس، و معناى اصلى آن وسیع و یا وسعت است. اضافه آن به نفس- وسعها- شامل هر گونه توان نفسانى از قدرت دریافت و اراده و اختیار و اعمال می شود و هر چه در طریق کمال این میدانها وسیعتر و توان اندیشه و اراده بیشتر گردد تکلیف و مسئولیت افزایش می یابد. یعنى در هر مرتبه‏اى که وسعى مى ‏یابد همتش افزوده‏تر و ناتوانیش کمتر و تکلیف و مسئولیتش بیشتر و یا شدیدتر می گردد.(طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، 1362ش، ج2، ص 278).
 
نتیجه اینکه از کلمات اهل البیت (ع) مستفاد مى ‏شود وسعی که از آیه شریفه‏ لا یُکَلِّفُ‏ اللَّهُ‏ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها مستنبط مى ‏شود دون [کمتر از] طاقت است یعنى آن‏قدر تکلیف که بمقدار وسع مکلّف است کمتر از آن قدریست که بمقدار طاقت مکلّف است.
خداوند بندگانش را به آنچه کمتر از توان آنها مى‏ باشد مکلّف کرده است، چنان که فرموده است: «لا یُکَلِّفُ‏ اللَّهُ‏ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها»، و «وسع» کمتر از طاقت است.
باید دانست که خداوند بندگانش را به آنچه کمتر از توان آنها مى ‏باشد مکلّف کرده است، چنان که فرموده است: لا یُکَلِّفُ‏ اللَّهُ‏ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها، و وسع کمتر از طاقت است. آیا نمى‏ بینید خداوند انسان را در هر شبانه‏ روز به پنج‏ نماز، و در تمام عمر به گزاردن یک بار حجّ مکلّف ساخته است، در حالى که توان او بیش از اینهاست‏، و این مطلب را امام صادق (ع) فرموده است‏.(فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه عارف، راه روشن (ترجمه محجة البیضاء)، 1372ش، ج1، صص 370-371 با اندکی تلخیص).
نتیجه اینکه از کلمات اهل البیت (ع) مستفاد مى ‏شود وسعی که از آیه شریفه‏ لا یُکَلِّفُ‏ اللَّهُ‏ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها مستنبط مى ‏شود دون [کمتر از] طاقت است یعنى آن‏قدر تکلیف که بمقدار وسع مکلّف است کمتر از آن قدریست که بمقدار طاقت مکلّف است؛ مثلا ما را طاقت هست که در شبانه روزى پنجاه رکعت نماز بجا آوریم و وسع نیست و حقتعالى کرم فرموده و بقدر وسع ما شبانه روزى هفده رکعت فرض و تکلیف فرموده است.(شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحة، 1315ش، ص 502 با اندکی تصرف).
 
وسع مقابل ضیق و تنگى است، و خداوند تکلیف ننموده کسى را مگر بقدر طاقت و قدرت او راجع بایمان و معارف هر کسى بقدر سعه و ظرفیت عقل و فهمش بایستى در مقام شناسایى مبدء و معاد برآید تا آنکه ایمان تحقیقى وى را میسر گردد و زیادتر از گنجایش فهم و ادراکش نباید خوض در معارف نماید و راجع به اعمال عبادی نیز اول از شروط تکلیف قدرت بر عمل است.
جمع بندی کلام بزرگان در تفسیر و شرح  کلمه­ی «وسع» در آیه­ی مبارکه.
از جمع بندی کلام بزرگان در تفسیر و شرح وسع در میزان تکالیف الهی که از آیه مورد نظر استفاده می شود، وسع مقابل ضیق و تنگى است، و خداوند تکلیف ننموده کسى را مگر بقدر طاقت و قدرت او راجع بایمان و معارف هر کسى بقدر سعه و ظرفیت عقل و فهمش بایستى در مقام شناسایى مبدء و معاد برآید تا آنکه ایمان تحقیقى وى را میسر گردد و زیادتر از گنجایش فهم و ادراکش نباید خوض در معارف نماید و راجع به اعمال عبادی نیز اول از شروط تکلیف قدرت بر عمل است که بدون قدرت و توانایى موضوع تکلیف تحقق نپذیرد، اصلا معقول نیست بکسى که عاجز از اداء تکلیف باشد اوامر مولوى تعلق گیرد. لذا از این آیه چنین معلوم می شود که عمده چیزى که در مقام عبودیت و بندگى بسیار قابل اهمیت است ایمان و تسلیم است که پس از آنکه مؤمنین از روى حقیقت گفتند ما کلام حق را شنیدیم و اطاعت کردیم خداوند رئوف مهربان از راه لطف و کرم گویا می گوید ما نیز تکلیف سخت و دشوار براى شما مقرر نکردیم بلکه بقدر وسع و طاقت بلکه کمتر از طاقت آن نیز براى نفع خودتان تکالیفى بر شما تعیین نمودیم‏.(امین (بانوی اصفهانی)، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، 1361ش، ج2، ص 459 با اندکی تصرف).
 
منابع:
1 - طبرسی، مترجمان، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ایران، تهران، انتشارات فراهانی، چاپ اول، 1360ش.
2 - طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ یازدهم، 1378ش.
3 - طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ایران، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378ش.
4 - طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.
5 - فیض کاشانی، ملا محسن، ترجمه عارف، راه روشن (ترجمه محجة البیضاء)، ایران، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1372ش.
6 - شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحة، ایران، تهران، چاپخانه احمدی، چاپ اول، 1315ش.
7 - امین (بانوی اصفهانی)، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ایران، تهران، نهضت زنان مسلمان، چاپ اول، 1361ش.


پی نوشت:
[1] . بقره: 286.
[2] . حج: 77.