آشنائی با فِرَق تصوّف و عرفان اسلامی (شماره اول)
شناخت انواع و گونه های سلاسل تصوف از اموری است که نباید از نظر یک پژوهشگر حوزه عرفان و تصوف مورد اهمال و کم توجهی قرار بگیرد. در طول خود تاریخ نحله های مختلفی از سلسله صوفیان وجود داشته است.
چکیده
شناخت انواع و گونه های سلاسل تصوف از اموری است که نباید از نظر یک پژوهشگر حوزه عرفان و تصوف مورد اهمال و کم توجهی قرار بگیرد. در طول خود تاریخ نحله های مختلفی از سلسله صوفیان وجود داشته است؛ طرقی همچون نعمت اللهیه، چشتیه، شاذلیه، سهروردیه، خاکساریه، اویسیه، تجانیه، ذهبیه، قادریه و نقشبندیه ازجمله این سلسله هستند.
تعداد کلمات: 1789/ تخمین زمان مطالعه: حدود 9 دقیقه.
شناخت انواع و گونه های سلاسل تصوف از اموری است که نباید از نظر یک پژوهشگر حوزه عرفان و تصوف مورد اهمال و کم توجهی قرار بگیرد. در طول خود تاریخ نحله های مختلفی از سلسله صوفیان وجود داشته است؛ طرقی همچون نعمت اللهیه، چشتیه، شاذلیه، سهروردیه، خاکساریه، اویسیه، تجانیه، ذهبیه، قادریه و نقشبندیه ازجمله این سلسله هستند.
تعداد کلمات: 1789/ تخمین زمان مطالعه: حدود 9 دقیقه.
نویسنده: حمید حنائی نژاد
فصل اول: کلیاتی در تصوف و عرفان اسلامی از منظر سلسله ها و طریقتها.
در این فصل با بررسی طریقتها و سلاسل صوفیه و تغییر و تحولهای تاریخی آن این جریان فرهنگی-سیاسی را مورد تحلیل و تحقیق قرار می دهیم. بدیهی است در این بخش از پژوهش، تصوف را در چهار برهه تاریخی جستجو خواهیم کرد. اول تصوف و عرفان از قرن دوم هجری تا قرن هفتم، دوم تصوف و عرفان از قرن هفتم هجری تا قرن دهم هجری، سوم تصوف و عرفان اسلامی در دوران صفویه، چهارم از صفویه تا دوران معاصر که عمدتاً در این دوران به نقش حکومت صفویه در جریانات مختلف سیاسی، فرهنگی و صوفیانه و نیز بیان مهاجرتهای مشایخ به خارج از ایران پرداخته می شود.
آراء متفاوتی در منشأ و خاستگاه تصوف و عرفان، وجود دارد. اگر تصوف را از سیره و سنت اسلامی بدانیم باید گفت قرآن و سنت از مهمترین منابع و آبشخورهای فکری تصوف است و شخصیتهایی همچون سلمان فارسی، ابوذر، اویس قَرَن، مقداد و در مرحله بعدی صحابه امام علی (ع) و سایر ائمه اطهار (ع) مثل رشید حجری، میثم تمّار و کمیل ابن زیاد از مشایخ و بزرگان اولیه این جریان محسوب می شوند.
برخی معتقدند این سیره و روش برخاسته از بیانات اسلامی به ویژه وجود مبارک نبی مکرم اسلام و نیز آموزه های موجود در عالم وحیانیِ قرآن است. در مقابل برخی اندیشمندان اسلامی هیچگونه قرابتی بین این دو مکتب قائل نیستند و منشأ آن را فِرَق و گونه های ادیان شرقی و گاه غربی دانسته اند. هر دو گروه برای اثبات نظرات خود ادله نقلی و عقلی آورده اند. به هرروی اگر تصوف را از سیره و سنت اسلامی بدانیم باید گفت قرآن و سنت از مهمترین منابع و آبشخورهای فکری تصوف است و شخصیتهایی همچون سلمان فارسی، ابوذر، اویس قَرَن، مقداد و در مرحله بعدی صحابه امام علی (ع) و سایر ائمه اطهار (ع) مثل رشید حجری، میثم تمّار و کمیل ابن زیاد از مشایخ و بزرگان اولیه این جریان محسوب می شوند. این بزرگان ازجمله کسانی هستند که عمده طریقتها و سلاسل صوفیه چه از اهل سنت و چه شیعه به واسطه آنان خود را به وجود منور نبی مکرم حضرت محمد (ص) می رسانند. این واسطه و ایجاد حلقه اتصال در دوران نخستین تصوف و عرفان به دست شخصیتهایی همچون: معروف کرخی، بایزید بسطامی، شقیق بلخی و دیگران صورت می گرفت.
این جریان در قرون ابتدایی و نخستین از تشکیلات و نظام فکری منسجمی برخوردار نبود.
آنچه در این دوران تنور این داستان را داغ می کرد تفکر زهد و کناره گیری از امور دنیوی یا به تعبیر دیگر عاقبت اندیشی و عقبی گرایی بود. صوفیان بر آن بودند تا با متحمل شدن عبادتها و ریاضتهای طاقت فرسا و نیز صوم وسحر داشتن خود را از تجملگرایی و دنیازدگی در این دوران تاریخی رهایی بخشند. توجه به معاد و مرگ، و نعمتهای بهشتی و اخروی از دیگر شاخصه های آنان محسوب می شد. اما پس از گذشت چندی شاهد ایجاد فرق و گروههای متعدد و جدایی فکری و عقیدتی در بین مشایخ هستیم. که خود جای اندیشه و تحقیق را در این حوزه باز می کند. قبل از ورود به باب علل و آثار ایجاد این اتفاق تاریخی باید یک نکته بررسی شود و آن این است که علی بن عثمان هجویری متوفی 464 هجری در کشف المحجوب دوازده فرقه از فرق تصوف را به عنوان مکاتب عرفانی ذکر کرده و پس از رد دو فرقه فارسیه یا حلولیه و حلمانیه معتقد است تمامی صوفیان در ذیل این فرق دهگانه قابل شرح و تفسیرند که برخی از آنها عبارت اند از: محاسبیه ، قصاریه ، طیفوریه ، جنیدیه ، نوریه ، حلولیه فارسیه ، سیاریه ، خفیفیه ، خرازیه ، حکیمیه ، سهیلیه ... به نظر میرسد این تفرقه و جدایی که وی از او دم می زند بازگشت به روش عرفانی و تربیتی آنان دارد و نمی توان آن را سلسله یا طریقت مصطلح در حوزه عرفان و تصوف دانست. این مسئله نیز نیازمند استدلال و مجالی دیگر است. نکته دیگر اینکه اصطلاح فرقه که هجویری از آن استفاده کرده است در طول تاریخ به طریقه یا سلسله تغییر پیداکرده که مراد از آن اتصال ولوی به حضرت محمد (ص) است.
آراء متفاوتی در منشأ و خاستگاه تصوف و عرفان، وجود دارد. اگر تصوف را از سیره و سنت اسلامی بدانیم باید گفت قرآن و سنت از مهمترین منابع و آبشخورهای فکری تصوف است و شخصیتهایی همچون سلمان فارسی، ابوذر، اویس قَرَن، مقداد و در مرحله بعدی صحابه امام علی (ع) و سایر ائمه اطهار (ع) مثل رشید حجری، میثم تمّار و کمیل ابن زیاد از مشایخ و بزرگان اولیه این جریان محسوب می شوند.
برخی معتقدند این سیره و روش برخاسته از بیانات اسلامی به ویژه وجود مبارک نبی مکرم اسلام و نیز آموزه های موجود در عالم وحیانیِ قرآن است. در مقابل برخی اندیشمندان اسلامی هیچگونه قرابتی بین این دو مکتب قائل نیستند و منشأ آن را فِرَق و گونه های ادیان شرقی و گاه غربی دانسته اند. هر دو گروه برای اثبات نظرات خود ادله نقلی و عقلی آورده اند. به هرروی اگر تصوف را از سیره و سنت اسلامی بدانیم باید گفت قرآن و سنت از مهمترین منابع و آبشخورهای فکری تصوف است و شخصیتهایی همچون سلمان فارسی، ابوذر، اویس قَرَن، مقداد و در مرحله بعدی صحابه امام علی (ع) و سایر ائمه اطهار (ع) مثل رشید حجری، میثم تمّار و کمیل ابن زیاد از مشایخ و بزرگان اولیه این جریان محسوب می شوند. این بزرگان ازجمله کسانی هستند که عمده طریقتها و سلاسل صوفیه چه از اهل سنت و چه شیعه به واسطه آنان خود را به وجود منور نبی مکرم حضرت محمد (ص) می رسانند. این واسطه و ایجاد حلقه اتصال در دوران نخستین تصوف و عرفان به دست شخصیتهایی همچون: معروف کرخی، بایزید بسطامی، شقیق بلخی و دیگران صورت می گرفت.
این جریان در قرون ابتدایی و نخستین از تشکیلات و نظام فکری منسجمی برخوردار نبود.
آنچه در این دوران تنور این داستان را داغ می کرد تفکر زهد و کناره گیری از امور دنیوی یا به تعبیر دیگر عاقبت اندیشی و عقبی گرایی بود. صوفیان بر آن بودند تا با متحمل شدن عبادتها و ریاضتهای طاقت فرسا و نیز صوم وسحر داشتن خود را از تجملگرایی و دنیازدگی در این دوران تاریخی رهایی بخشند. توجه به معاد و مرگ، و نعمتهای بهشتی و اخروی از دیگر شاخصه های آنان محسوب می شد. اما پس از گذشت چندی شاهد ایجاد فرق و گروههای متعدد و جدایی فکری و عقیدتی در بین مشایخ هستیم. که خود جای اندیشه و تحقیق را در این حوزه باز می کند. قبل از ورود به باب علل و آثار ایجاد این اتفاق تاریخی باید یک نکته بررسی شود و آن این است که علی بن عثمان هجویری متوفی 464 هجری در کشف المحجوب دوازده فرقه از فرق تصوف را به عنوان مکاتب عرفانی ذکر کرده و پس از رد دو فرقه فارسیه یا حلولیه و حلمانیه معتقد است تمامی صوفیان در ذیل این فرق دهگانه قابل شرح و تفسیرند که برخی از آنها عبارت اند از: محاسبیه ، قصاریه ، طیفوریه ، جنیدیه ، نوریه ، حلولیه فارسیه ، سیاریه ، خفیفیه ، خرازیه ، حکیمیه ، سهیلیه ... به نظر میرسد این تفرقه و جدایی که وی از او دم می زند بازگشت به روش عرفانی و تربیتی آنان دارد و نمی توان آن را سلسله یا طریقت مصطلح در حوزه عرفان و تصوف دانست. این مسئله نیز نیازمند استدلال و مجالی دیگر است. نکته دیگر اینکه اصطلاح فرقه که هجویری از آن استفاده کرده است در طول تاریخ به طریقه یا سلسله تغییر پیداکرده که مراد از آن اتصال ولوی به حضرت محمد (ص) است.
بیشتر بخوانید: عوامل تفرقه سلاسل صوفیه، مباحثی که بزرگان و مشایخ تصوف در نوشته های خود بدان پرداخته اند.
علل و عوامل تفرقه و جدایی سلاسل صوفیه از یکدیگر.
اول: اختلاف نظر در روش و سیره تربیتی- عرفانی.
یکی از مهمترین دلایل تاریخی و تربیتی در اختلافات و تناظرات علمی صوفیان مسئله بُعد جغرافیایی و نیز روش و سیره سلوکی مشایخ صاحب نام بوده است. اساساً تصوف در صدر اسلام بر پایه مجموعه اعتقادات و مبانی عرفانی استاد شکل گرفته است. بر این اساس مرید در نحوه سیروسلوک خود تابع آراء و نظرات پیر خود است و طبیعی است که در محدوده های جغرافیایی گوناگون اختلاف نظرها و نیز روشها امری طبیعی است. در میان این سبک و سیره ها دو روش از سایر روشها از امتیاز ویژه ای برخوردار است، تا جایی که به جهت داشتن پیروان متعدد از آنها به مکتب یاد شده است. این دو عبارت اند از «مکتب بغداد» که در رأس آن جنید بغدادی است و دیگری «مکتب خراسان».
دوم: تدوین کتب و رسایل عرفانی.
یکی دیگر از دلایلی که موجبات نهادینه شدن طرق و سلاسل تصوف شده است، مسئله کتابت جزوات و کتب عرفانی و طریقتی است که از قرن سوم هجری آغاز شده است. این نوشته ها نه تنها منش و مسلک صوفیانه هر طریقت و مکتب را نشر و رواج می دهد؛ بلکه انتقال این تجربیات، سیره و روشها باعث ایجاد مناظرات علمی و عرفانی در میان صوفیان شده است.
از مهمترین این کتب می توان به نوشته های زیر اشاره کرد:
1- اللُمع تألیف ابونصر سرّاج طوسی، این کتاب در حقیقت دایره المعارفی عرفانی است و سعی کرده به عمدة مباحث تصوف بپردازد.
2 - قوت القلوب، تألیف ابوطالب مکی.
3 - تهذیب الاسرار تألیف ابوسعد خرگوشی متوفای 406 هجری قمری، این کتاب در قرن چهارم هجری به رشته تحریر درآمده است. ابوسعد خرگوشی نیشابوری است.
4 - التعرّف لمذهب اهل التصوف، تألیف ابوبکر محمد کلابادی یا کلاباذی.
5 - الرساله قشیریه، تألیف ابوالقاسم قشیری.
6 – کشف المحجوب، تألیف علی ابن عثمان هجویری.
2 - قوت القلوب، تألیف ابوطالب مکی.
3 - تهذیب الاسرار تألیف ابوسعد خرگوشی متوفای 406 هجری قمری، این کتاب در قرن چهارم هجری به رشته تحریر درآمده است. ابوسعد خرگوشی نیشابوری است.
4 - التعرّف لمذهب اهل التصوف، تألیف ابوبکر محمد کلابادی یا کلاباذی.
5 - الرساله قشیریه، تألیف ابوالقاسم قشیری.
6 – کشف المحجوب، تألیف علی ابن عثمان هجویری.
بیشتر مباحثی که بزرگان و مشایخ تصوف در نوشته های خود بدان پرداخته اند ازاین قرار است:
1 – واژه شناسی تصوف و وجوه اشتقاق کلمه صوفی.
2 - تأویل و تفسیرهای عرفانی قرآن کریم و برداشتهای باطنی از عالم وحی.
3 - بیان و توضیح آداب مرید در قبال شیخ و مراد خود؛ مرید وقتی برای کسب فضائل معنوی و مراحل عرفانی به محضر استاد مشرف می شود ملزم به انجام چه آداب و مقرراتی است.
4 - آداب خلوت و گوشه گیری؛ این رسم که در تصوف به عنوان یک رکن شمرده می شود دارای شرایط و آداب فراوانی است تا جایی که برخی از مشایخ اختصاصاً دراین باره کتاب نوشته اند.
5 - آداب سفر؛ سفر نیز به عنوان یکی از آداب صوفیانه ادب خاصی در تصوف دارد که مشایخ در آثارشان به آن پرداخته اند.
6 - سماع صوفیانه.
2 - تأویل و تفسیرهای عرفانی قرآن کریم و برداشتهای باطنی از عالم وحی.
3 - بیان و توضیح آداب مرید در قبال شیخ و مراد خود؛ مرید وقتی برای کسب فضائل معنوی و مراحل عرفانی به محضر استاد مشرف می شود ملزم به انجام چه آداب و مقرراتی است.
4 - آداب خلوت و گوشه گیری؛ این رسم که در تصوف به عنوان یک رکن شمرده می شود دارای شرایط و آداب فراوانی است تا جایی که برخی از مشایخ اختصاصاً دراین باره کتاب نوشته اند.
5 - آداب سفر؛ سفر نیز به عنوان یکی از آداب صوفیانه ادب خاصی در تصوف دارد که مشایخ در آثارشان به آن پرداخته اند.
6 - سماع صوفیانه.
بزرگان را در اصل سماع اختلاف است.
1 - گروهی چنین گفته اند که اصل سماع ازآنجا است که حق تعالی گفت:
أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ ؟! اول خطابی که از حق تعالی شنیدند این شنیدند و خوشترین سماعی آن است کز دوست شنوی. چنانکه خوشترین نظری آن است که به دوست نگری. باآنکه در آن سماع لطیفه ای بود و آن آنست که خود را به ایشان مضاف کرد و در لذت آن سماع همه واله گشتند و بلی جواب دادند.
2 - و گروهی چنین گفته اند که آن خطاب را دو تأویل بود: وصال و فراق. سعیدان را وصال و شقیان را فراق. لکن خطاب یکی بود و مبهم بود. چون امر سجود آمد به فعل جدا گشتند. لکن از حیرت آنوقت کس خبر نمی دارد که مرا خطاب بر چه وجه بود. اکنون که سماع می شنوند تواجد ایشان از ذوق و لذت آن سماع اول است، چنانکه کسی نیکویی دیده باشد از جایی همیشه گوش او مستمع باشد تا چیزی شنود که نشان آن دارد، و چشم او نگران باشد تا چیزی بیند که اثر آن دارد. و هم در این معنی گفته اند که چون آن خطاب را معنی دو بود: بعضی را فراق و بعضی را وصال؛ و از حیرت آنوقت خبر ندارند. اکنون تواجد به آن معنی می افتد. اگر وصال رفته است این تواجد اظهار طرب است؛ و اگر فراق رفته است این تواجد اظهار کرب است. و ظهور بانگ در حال شادی و غم هر دو متعارف است.
3 - و گروهی چنین گفته اند که اصل سماع از آنجا است که گفت: هؤلاء فی الجنة و لا ابالی و هؤلاء فی النار و لا ابالی. آن گروه را که «فِی الْجَنَّةِ» خطاب آمد از لذت و شادی متحیر گشتند و خبر نداشتند. و آن گروه که «فِی النَّارِ» خطاب آمد از غم متحیر گشتند و خبر نداشتند. اکنون چون سماع پدید آید امید آن را که مگر خطاب ما «فِی الْجَنَّةِ» بوده است تواجد پدید می آید.
4 - و گروهی چنین گفته اند که اصل سماع از لذت خطاب تکوین است و آن آنست که عالَم را گفت «کنْ». اول لذتی که به چیزها رسید این خطاب رسید؛ و خطاب لامحاله مسموع باشد؛ لکن چیزها را در وقت هست گشتن سَمع نَبُوَد. اکنون چون مستمع گشتند سماع ایشان را غذا گشت. بر بوی آن سماع اول تواجد نمایند.
5 - و گروهی چنین گفته اند که سماع نصیب روح است نه نصیب نفسش؛ از بهر آنکه هر چیزی را به چیزی تعلق است مگر روح را که او عِلوی است و به چیزی تعلق ندارد. و چون او به کالبد بنده درآید به مجرد فعل حق سبحانه درآید و در میان واسطه نباشد، و هروقت که سماع شنود آن لذت گرد آوردن او شخص او را متواجد گرداند.
1 - گروهی چنین گفته اند که اصل سماع ازآنجا است که حق تعالی گفت:
أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ ؟! اول خطابی که از حق تعالی شنیدند این شنیدند و خوشترین سماعی آن است کز دوست شنوی. چنانکه خوشترین نظری آن است که به دوست نگری. باآنکه در آن سماع لطیفه ای بود و آن آنست که خود را به ایشان مضاف کرد و در لذت آن سماع همه واله گشتند و بلی جواب دادند.
2 - و گروهی چنین گفته اند که آن خطاب را دو تأویل بود: وصال و فراق. سعیدان را وصال و شقیان را فراق. لکن خطاب یکی بود و مبهم بود. چون امر سجود آمد به فعل جدا گشتند. لکن از حیرت آنوقت کس خبر نمی دارد که مرا خطاب بر چه وجه بود. اکنون که سماع می شنوند تواجد ایشان از ذوق و لذت آن سماع اول است، چنانکه کسی نیکویی دیده باشد از جایی همیشه گوش او مستمع باشد تا چیزی شنود که نشان آن دارد، و چشم او نگران باشد تا چیزی بیند که اثر آن دارد. و هم در این معنی گفته اند که چون آن خطاب را معنی دو بود: بعضی را فراق و بعضی را وصال؛ و از حیرت آنوقت خبر ندارند. اکنون تواجد به آن معنی می افتد. اگر وصال رفته است این تواجد اظهار طرب است؛ و اگر فراق رفته است این تواجد اظهار کرب است. و ظهور بانگ در حال شادی و غم هر دو متعارف است.
3 - و گروهی چنین گفته اند که اصل سماع از آنجا است که گفت: هؤلاء فی الجنة و لا ابالی و هؤلاء فی النار و لا ابالی. آن گروه را که «فِی الْجَنَّةِ» خطاب آمد از لذت و شادی متحیر گشتند و خبر نداشتند. و آن گروه که «فِی النَّارِ» خطاب آمد از غم متحیر گشتند و خبر نداشتند. اکنون چون سماع پدید آید امید آن را که مگر خطاب ما «فِی الْجَنَّةِ» بوده است تواجد پدید می آید.
4 - و گروهی چنین گفته اند که اصل سماع از لذت خطاب تکوین است و آن آنست که عالَم را گفت «کنْ». اول لذتی که به چیزها رسید این خطاب رسید؛ و خطاب لامحاله مسموع باشد؛ لکن چیزها را در وقت هست گشتن سَمع نَبُوَد. اکنون چون مستمع گشتند سماع ایشان را غذا گشت. بر بوی آن سماع اول تواجد نمایند.
5 - و گروهی چنین گفته اند که سماع نصیب روح است نه نصیب نفسش؛ از بهر آنکه هر چیزی را به چیزی تعلق است مگر روح را که او عِلوی است و به چیزی تعلق ندارد. و چون او به کالبد بنده درآید به مجرد فعل حق سبحانه درآید و در میان واسطه نباشد، و هروقت که سماع شنود آن لذت گرد آوردن او شخص او را متواجد گرداند.
تصوف و گرایش آن به ادبیات عرفانی.
یکی دیگر از مباحثی که ما در قرن پنجم در تصوف با آن مواجه می شویم مسئله ورود صوفیان به ادبیات و شعر عرفانی است. بیان معارف الهی و مطالب عرفانی به زبان زیبا شیوا و آمیخته با استعارات ادبی یکی از مؤثرترین اسباب در انتشار فرهنگ تصوف است. این اشعار و ادبیات غالباً در بیان مشاهدات و احوال عرفانی بوده و با زبانی شیرین مخاطب را به خود جذب می کند. ازجمله سرآمدان این عرصه حکیم سنایی است که در آثار او بُعد محبت و عشق الهی که از زمان «رابعه عدویه» به عنوان یک شاخصه از تصوف از آن یاد می شد، به خوبی مشاهده می شود. از مهمترین آثار وی کتاب «حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه» است.
ان شاء الله با شماره های بعدی مقاله در خصوص آشنائی با تصوّف و فرق آن همراه با ما باشید.
منبع مقاله:
برگرفته از جزوات درسی گروه تصوف و عرفان اسلامی؛ آموزش مجازی دانشگاه ادیان و مذاهب قم؛ (استاد مرتضی کربلایی ؛ دستیار مرتضی خسروشاهی).
ان شاء الله با شماره های بعدی مقاله در خصوص آشنائی با تصوّف و فرق آن همراه با ما باشید.
منبع مقاله:
برگرفته از جزوات درسی گروه تصوف و عرفان اسلامی؛ آموزش مجازی دانشگاه ادیان و مذاهب قم؛ (استاد مرتضی کربلایی ؛ دستیار مرتضی خسروشاهی).
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}